نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

۷۶ مطلب در مرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

در محضر خدا

بتسابه مهدوی | جمعه, ۱ مرداد ۱۳۹۵، ۰۹:۰۹ ق.ظ

در محضر خدا
دکتر بتسابه مهدوی

سینه ای که عشق به خدا دارد باید از کینه پاک شود

دلی که عشق به خدا داشته باشد باید هر لحظه عاشق باشد

چشمانی که مال دوست خداست خشم و اخم ندارد

لبی که مال بنده و عبد خداست زشتی نمی گوید

پاهایی که مال اشرف مخلوقات است جز به حق و جز به عشق و جز به موفقیت قدم بر نمی دارد

ذهنی که از آن خداست زیبا اندیش است زیرا همنشین و معشوقی خاص دارد

عالم محضر خداست ، در محضر خدا درست لباس بپوشیم ، درست حرف بزنیم ، درست رفتار کنیم و درست زندگی کنیم

زیرا درون هر یک از ما جوانه ای از لطف و معرفت خداست🌺🌺🌺🌺🌺

 

 

  • بتسابه مهدوی

عشق11

بتسابه مهدوی | جمعه, ۱ مرداد ۱۳۹۵، ۰۹:۰۸ ق.ظ

عشق

دکتر بتسابه مهدوی

عشق را نمی توان به یک وظیفه تبدیل کرد. همین که عشق را به یک وظیفه تبدیل کنی، ساختگی و صوری می شود. حتی از پوست پایین تر نمی رود. پدر به فرزند می گوید: « مرا دوست داشته باش، زیرا من پدرت هستم. » مگر دوست داشتن دلیل نیاز دارد! آنان فضایی را پیرامون فرزندان ایجاد نمی کنند تا بتوانند در این فضا بصورت خودجوش به شخص عاشق و دوستدار دگرگون شوند، بلکه می کوشند به آن وادارشان کنند. اگر فرزند بطور طبیعی احساس دوست داشتن نکند، احساس گناه خواهد کرد- چون او پدر و مادرش را دوست ندارد و این کار بد است. آنگونه نیست که باید باشد. فرزند شروع به سرزنش می کند و اگر می کوشد دوست داشته باشد، فقط به دلیل احساس گناه است. بنابراین می داند که این کار دورویی است اما او برای ادامه حیات این دورویی را بیاموزد. این برای او موضوع مرگ و زندگی است. سپس مجبور می شود برادران و خواهران، عموها و عمه ها، دایی ها و خاله ها را دوست داشته باشد. او « مجبور » است دوست داشته باشد و کاملا فراموش می کند که عشق می تواند برآیند رشد طبیعی باشد. اکنون دوست داشتن به یک وظیفه و دستوری که باید از آن اطاعت کرد تبدیل می شود. از اینرو همچنان به انجام این وظیفه مشغول است. او فقط ادای دوست داشتن را در می آورد و این روال زندگی او تا پایان عمرش می شود

 


 

 

  • بتسابه مهدوی

تلنگر

بتسابه مهدوی | جمعه, ۱ مرداد ۱۳۹۵، ۰۹:۰۰ ق.ظ

تلنگر

بتسابه مهدوی

خداوند ...گاهی در خانه ی دل آدم غافل را باز میکند .و خود را آشکارا نشان میدهد ...اما به جا آورده نمیشود ..

گاهی ...پنجره دل مان به دشت ماورا گشوده میشود ..اما بر میخیزیم و دوباره پنجره را میبندیم .در یک لحظه نگاهمان به دیگر سو می افتد .اما باورمان نمیشود ...خداوند ...بارها و بارها ...

در کنار ما و با ما گام برداشته است .

نگاه در نگاهمان دوخته است .به ما لبخند زده است. گاه در سیمای یک دوست کتابی دستمان داده است که بیدارمان نماید 🐚🌹🐚🌹

و گاهی در قالب یک رهگذر سخنی به گوش ما میگوید و میرود ...

او گاهی ...در سیمای یک کودک ژنده پوش ...با کلاهی بر سر ...در انتهای یک جاده سطل های تمشک را که از جنگل چیده است .و دستان قرمز شده اش خود گواه آنند ..امیدوار است که تو او را ببینی ...اتومبیل خود را نگه داری و سطل او را بخری ...که قیمت یک بسته سیگار تو نمیشود. اما تو بر سرعت اتومبیل خود می افزایی . ...

ما بارها و بارها از حکمت بر سر راه قرار دادن افراد بر سریمان به آسانی و بی توجه میگذریم ...

وقوف نداریم ...وقوف نداریم .....

خداوند با صد جلوه بیرون می آید تا تو را متوجه نماید ..اما ما تمام دیده هایمان را میبندیم .🐚🌹🐚🌹

گاهی خداوند حلاج میشود و بر سر دار میشود و بر زبان او اناالحق جاری میسازد ...تا نشان دهد ناسپاسی و شقاوت و بی دقتی مردم را ....

آه که چقدر ما پرستنده ی مفاهیم هستیم .نه خداوند زنده و حاضر ...

خدای زنده و حاضر زنده است و حضور دارد و در کنار ماست. ما در جست و جوی او نبوده ایم ...برای دیدن چیزی باید او را جست و جو کرد .باید دیدن اورا خواست .بسیاری از مردم در این مرتبه زندگی میکنند :👇🏼🐚🌹

مرتبه ی خواب ...بسیاری از مردم موجودند ...اما وجود ندارند.

بین موجود بودن و وجود داشتن..تفاوتی عظیم است 🌹🐚🌹

وجود داشتن...خود آگاهیست...سنگ موجود است .اما خود نمیداند که هست

سنگ فقط برای ما هست .اما برای خودش نیست.  سنگ در آگاهی ما حضور دارد .اما در آگاهی خود حضور ندارد.

نسبت بعضی آدم ها با خودشان ..نسبت سنگ است با سنگ ...

آن ها در اگاهی خویش حضور ندارند .آن ها اصلا خبر ندارند .که هستند .آن ها به هستی خویش آگاهی ندارند .

آن ها اصلا خبر ندارند .که هستند .فشار سائقه هاست که آنها را به پیش میراند .آن ها نیستند که زندگی را به پیش میبرند .🐚🌹🐚🌹

بین رانده شدن در زندگی و پیش بردن زندگی نیز تفاوتی عظیم است .انسانی که خود آگاهی ندارد .به درشکه ای میماند که در آن ...مسافر در خواب است ..درشکه چی مست است .و اسب ها نیز هر کدام ..رو به سویی دارند و همسو نیستند. کسی باید پیدا شود که افسار اسب ها را در دست گیرد .و آن ها را آرام و هدایت کند .این حکایت زندگی بسیاری از آدم هاست .دانه را که خداوند در دل آدم ها کاشته است .و صد باغ و گلستان را در دل آن دانه پنهان کرده است .اکنون زیر لایه های برف و یخ به خواب رفته اند. 🌹

عزیزا ...

دانه هایت را با طلوع بیداری ات گرم کن

بدیهی است مسافری که سرنوشت خویش را به دست درشکه چی مست و اسبان رمیده سپرده است .زندگی را جز لذت طلبی گذرا بیشتر نمیبیند .او خود را به دست بخت و اقبال سپرده است .او خود را به هوی سپرده است .

اسب های رمیده همان تمایلات ما هستند.تمایلاتی که خواهان آنند که ما را به تمامی تحت سلطه ی خویش در آورند هر میلی که مالک تو شود .بر تو سروری خواهد کرد ..بیدار شو ..و ارباب تمایلات خویش باش. هسته ی مرکزی انسانیت تو هنوز دست نخورده باقی است ..خدا را دریاب ..بیدار شو ...بیدار

 

  • بتسابه مهدوی

موانع عالی مراقبه

بتسابه مهدوی | جمعه, ۱ مرداد ۱۳۹۵، ۰۸:۵۵ ق.ظ

موانع عالی مراقبه

دکتر بتسابه مهدوی

 

این موانع پس از عبور از موانع بر سر راه فرد ظاهر می‌شوند.

الف) جاه‌طلبی و امیال

لذت تولید درد می‌کند، همه‌چیز فانی است. نسبت به لذت‌های حسی و جنسی بی‌توجهی و بی‌اعتنایی کنید و به تمایلات خود وابسته نباشید.

 

ب ) غرور اخلاقی و معنوی

پیروان طریق معنویت ممکن است به خاطر اعمال پرهیزگارانه مشخص یا تجربیات مراقبه، به خود مغرور شوند. اگر فرد خود را چون قطره‌ای کوچک در اقیانوس برهمنی (Brahmic) بداند غرور و نفس دون به سختی در وجود او باقی می‌ماند.

 

ج) ریاکاری مذهبی

پیروان طریق معنویت گاهی پس از به دست آوردن چند تجربه یا چند نیرو گرفتار غرور اخلاقی و معنوی می‌شوند. فرد ممکن است خود را از دیگران جدا کرده و با تحقیر با آنها رفتار کند، این نوع تکبر مانع بزرگی بر سر راه خودشناسی ایجاد کرده و باید به طور کامل از میان برداشته شود. تا زمانی که فرد گرفتار غرور و فخرفروشی است، دست کشیدن از نفس و رسیدن به تعالی ممکن نمی‌باشد. راه معنویت طولانی است و بزرگترین فضیلت این راه خضوع است.

 

د) اسم و رسم و شهرت

علاقه فرد برای رسیدن به شهرت نمودی از نفس پست است. پیرو طریق معنویت باید با آگاهی دایمی نسبت به این مسأله که همه موجودات نمادهایی یکسان از وجود ربانی هستند، خضوع را در خود پرورش دهد.

 

هـ) عنان گسیختگی (Elementals)

این احساسات فرم‌های عجیب و غریب و ترسناکی هستند که فرد به هنگام مراقبه معمولا با آنها مواجه می‌شود. آن‌ها به منظور آزمایش قدرت و شجاعت وی ظاهر می‌شوند. به یاد داشته باشید که مثبت همیشه بر منفی غلبه می‌کند. بنابراین شجاعت ترس را کنار می‌زند.

 

و ) تصاویر ذهنی

فرد ممکن است تصاویری از موجودات برتر، طبقه اثیری و .... ببیند. اگر رهرو طریق معنویت، ذهن خود را بر روی این تصاویر متمرکز کند آنها به عنوان یک مانع عمل می‌کنند. این تصاویر هم مثل دیگر اشکال خیالی می‌آیند و می‌روند. به خاطر داشته باشید که هدف شما از همه اشکال و تصاویر ذهنی فراتر است. شما در جستجوی آگاهی کیهانی هستید و نه چیزی کمتر. خود را از این تصاویر بالاتر کشیده و به تلاش خود ادامه دهید.

 

ز) سیدهی‌ها (نیروهای روانی)

برخی شاگردان امید دارند که نیروهای روانی به‌دست آورند و این انگیزه‌‌ها موجب وابستگی‌شان به این نیروها می‌شود (و این یک نوع طمع معنوی است). از این نیروها پرهیز کنید. زیرا بدون استثنا تبدیل به موانع می‌شوند.

اگر فرد به طور منظم به تمرکز ذهنی و مراقبه بپردازد، این نیروهای روانی الزاماً به وجود می‌آیند. اما این نیرو‌ها نباید صرف اهداف خودخواهانه یا مادی‌گرایانه شوند. هر عمل اشتباه، عکس‌العملی زیان‌بار به دنبال دارد و سوء استفاده‌، موجب صدمات معنوی و روانی می‌شود.

 

ح) کاشایا (Kashaya)

تاثیر ظریف ایجاد شده در اثر لذت ممکن است ذهن را سرگرم سازد. بهترین روش برای مقابله با آن پرسش مداوم در مورد ذات خداوند و تلاش برای کسب خودشناسی است.

 

ط) راساوادا (Rasawada)

پیروان طریق معنویت اغلب سعادت فوق حسی ساویکالپا سامادهی (Savikalpa Samadhi) پست‌تر را تجربه می‌کنند و تصور می‌کنند که به مقصد نهایی رسیده‌اند. فرد نباید در این مرحله متوقف شود. بلکه باید تجربه خود را با توصیف افراد بزرگ و خردمندانی که به آگاهی کیهانی رسیده‌اند مقایسه کند. پیرو طریق معنویت نباید دلزده شود، بلکه باید به تلاش خود ادامه دهد.

 

ی) توشیم آواست‌ها(Tooshim Avastha)

این حالتی خنثی است که در آن ذهن آرام می‌گیرد. فرد ممکن است این حالت را با سامادهی اشتباه بگیرد. فرد باید با درون‌نگری دقیق و مراقبه جدی بر این حالت فائق آید.

 

ک) استبدها آواست‌ها (Stabdha Avastha)

این حالت ذهنی حالتی است از بهت و حسرت که ناشی از ترس یا تعجب می‌باشد. در این حالت ذهن برای مراقبه سست است و آمادگی ندارد.

 

ل) آویکتام (Avyaktam)

این حالت ذهنی تهی است، آخرین مانع پیشروی فرد، یک تنهایی شدید. هر فردی باید به تنهایی و با استفاده از شجاعت درونی خود از این پوچی بیرون بیاید.

همواره حضور درونی و حاکم را به خاطر داشته باشید. خود وجودیتان را بشناسید به امید آن که شادی، سعادت، جاودانگی، آرامش، شکوه و عظمت همواره همراهتان باشد.


 

 

  • بتسابه مهدوی

مـــوانع مـــراقبــه

بتسابه مهدوی | جمعه, ۱ مرداد ۱۳۹۵، ۰۸:۳۹ ق.ظ

مـــوانع مـــراقبــه

بتسابه مهدوی

 

بررسی دقیق و درک موانع اصلی موجود بر سر راه مراقبه، فرد جستجوگر را برای رویارویی با این موانع و غلبه بر آنها آماده می‌کند. باجدیت، سخت‌کوشی و اراده‌ای قاطع می‌توان تبدیل به یک انسان معنوی بزرگ شد. راه مراقبه مملو از مشکلات و موانع است، اما هر چالشی ممکن است شاگرد یوگا را برای رسیدن به مراحل بالاتر موفقیت ترغیب کند

 

1- موانع فیزیکی

 

الف) بی هدف پرسه زدن و سرگردان بودن

انرژی بسیاری به هدر می‌رود، افراد زیادی حتی به مدت یک هفته هم نمی‌توانند در یک محل بمانند.

 

ب) قطع تمرین‌ها

شاگردان می‌توانند با تغییر برنامه تمرینات خود، به ذهن کمی استراحت بدهند و برای آن تنوع ایجاد کنند اما هرگز نباید برنامه تمرینات خود را به طور کل متوقف کنند. قطع تمرینات اشتباه بزرگی است. شاگردان مبتدی که سرشار از اشتیاق و شور هستند اغلب امیدوارند که خیلی سریع به قابلیت روانی دست یابند اما وقتی چنین اتفاقی نمی‌افتد ناامید می‌شوند و تصمیم می‌گیرند تمرینات خود را متوقف کنند. تمرین و تکرار مراقبه باید به طور مداوم ادامه داشته باشد، چرا که بدون هیچ‌گونه انتظاری به تدریج به دست می‌آید. خلوص نیت، داشتن نظم و نهایتاً صبر و حوصله پیشرفت نهایی را تضمین می‌کند.

 

ج) سلامتی و رژیم غذایی

این کالبد فیزیکی ما وسیله‌ای است برای رسیدن به خودشناسی و بهتر است که این کالبد را سالم و قوی نگه داریم. فردعاقل با تمرین منظم، آسانا، پرانایاما، رژیم غذایی متعادل، استراحت و هوای تازه کافی، بدن خود را سالم نگه می‌دارد. او باید تا آنجا که می‌تواند از دارو و دوا دوری کرده و اگر لازم شد از درمان‌های طبیعی بهره‌جوید. البته بعضی پیروان طریق معنویت در نقطه کاملاً مقابل قرار دارند و حتی وقتی به شدت بیمار می‌شوند حاضر نمی‌شوند دارو بخورند، این افراد بی‌دلیل به بدن خود آسیب می‌رسانند، می‌گذارند بیماری سلامتشان را از بین برده و توانایی جسمی خود را برای اجرای سادهانا از دست می‌دهند. بهتر است که فرد چند روزی دارو بخورد و تمرینات خود را دوباره زود از سر بگیرد.

همان طور که ابرها جلوی خورشید را می‌گیرند،‌ ابرهای بیماری هم جلوی فرد را می‌گیرند و نمی‌گذارند به تمرینات و خویشتن‌‌داری خود ادامه دهد. حتی اگر فرد به شدت بیمار باشد باز هم می‌تواند به جاپا و مراقبه سبک بپردازد.

همان‌طور که کالبد فیزیکی و مادی از غذایی که می‌خوریم شکل گرفته است، ذهن هم از غذایی ظریف شکل گرفته است، اگر غذا ناخالص باشد ذهن هم ناخالص می‌شود. غذا باید ساده، سبک و مغزی باشد. غذاهای آماده، عمل آورده شده و رقیق شده‌ای که در سوپر مارکت‌ها وجود دارند در رژیم غذایی یوگا جایی ندارند.

عده زیادی از مردم بیش از مقدار لازم و فقط از روی عادت یا به خاطر احساس رضایت و خشنودی غذا می‌خورند. رژیم غذایی غیرمتعادل، دلیل اکثر بیماری‌های جوامع امروزی است. اگر فرد گرفتار دل‌درد و یا خواب‌آلودگی باشد نمی‌تواند مراقبه کند. فرد از دو ساعت قبل از انجام مراقبه نباید غذا بخورد و اگر بخواهد در ساعات اولیه روز مراقبه کند غذای شب او باید سبک باشد.

هـ ) گرفتاری‌ها و مسایل زندگی روزانه

معاشرت ناپسند و نامطلوب بسیار فاجعه‌آمیز است و ذهن را با افکار بیهوده پر می‌کند. مراقبه کننده باید در مقابل عوامل مزاحم به دقت از خود محافظت کند. کسانی که دروغ می‌گویند، دزدی می‌کنند، حریص هستند یا غیبت می‌کنند در زندگی فرد معنوی هیچ جایی ندارند. معاشرت ناپسند شامل تمام افراد و تمام چیزهایی است که موجب شکل‌‌گیری افکار منفی می‌شوند. محیط ناهنجار، کتاب‌ها و آهنگ‌هایی که موجب ناخشنودی می‌شوند، فیلم‌ها و برنامه‌های تلویزیونی که به خشونت و شهوت‌رانی می‌پردازند، این سرگرمی‌ها به جای این که ذهن را متوجه درون کنند آن را به مسایل خارجی مشغول می‌کنند.

 

و ) گفتگو‌های بیهوده

حرف زدن زیاد قدرت معنوی را از بین می‌برد.  پرحرفی، و بی‌بندوباری زبان، انرژی را هدر داده، فرد را ناآرام و در نتیجه توانایی انجام مراقبه را از دست می‌دهد. عقلا کم حرف می‌زنند و تنها آنچه را ضروری است بر زبان می‌آورند. اما با همین صرف‌جویی در لغات حداکثر تأثیر را بر دیگران می‌گذارند. برای آرام کردن و تحت کنترل گرفتن ذهن روزی دو ساعت سعی کنید مونا(Mouna) (سکوت) را رعایت کنید. افراد متفکر در معرض خطر بحث و گفتگوی غیر ضروری قرار دارند. استدلال خردمندانه که برای پرسش متافیزیکی به کار می‌رود می‌تواند شاگرد را به آستانه شهود هدایت کند که پس از این نقطه، مسایل فوق طبیعی فراتر از قدرت منطق می‌باشد.

عیب‌جویی باعث افزایش نگرش منفی ذهن می‌شود و به تصفیه فردی کمک نمی‌کند. وقتی ذهن درگیر این‌گونه فعالیت‌هاست نمی‌تواند درون‌نگر باشد. نقایص دیگران را فراموش کنید و در درجه اول به اصلاح خود بپردازید.

 

ز) توجیه خود

توجیه خود، علاوه بر دیگر خصوصیات آن چون ابراز وجود، لجاجت، تزویر و ریا (دروغ‌گویی) یکی از عوامل مضر برای بهبود تمرکز است. وقتی این ضعف‌ها در شخصیت فرد جا بیفتند، از بین بردنشان بسیار مشکل است، زیرا نفس پست هرگز به اشتباهات و نواقص خود اعتراف نمی‌کند.

 

ح) نداشتن معلم معنوی

راه معنویت راهی است پر زحمت و پرفراز و نشیب و تقریباً در هر قدم مملو از مشکلات و سختی‌ها. بهره‌گیری از راهنمایی‌های مربی که خود آن مسیر را قبلاً پیموده است ضروری می‌باشد.

 

2- موانع ذهنی

الف) عصبانیت

نمود‌های عصبانیت از جمله خجالتی بودن، بیزاری، رنجش، خشم، غضب و آزردگی خاطر، دشمنان بزرگ آرامش فردی به حساب می‌آیند. عصبانیت شکل دیگری از حرص و آز است. وقتی فرد به آنچه دلخواهش است نمی‌رسد عصبانی می‌شود. ذهن سر درگم فرد حافظه و درک و فهم خود را از دست می‌دهد. حرف‌هایی می‌زند یا کارهایی می‌کند که نسبت به آنها هوشیاری و کنترل ندارد. عصبانیت علاوه بر دیگران، به جسم و روح خود فرد هم خسارت فراوان وارد می‌آورد. یک حمله عصبی به کل سیستم عصبی بدن صدمه می‌رساند.

گاهی یک معلم معنوی ظاهراً ابراز عصبانیت می‌کند تا شاگردش را اصلاح کند. این نوع عصبانیت را نباید با طغیان احساسی اشتباه گرفت. یک استاد واقعی اگر چه ممکن است ظاهری خشن و عصبانی داشته باشد. اما خونسردی درونی خود را حفظ می‌کند و انگیزه او تنها رشد شاگردان خود است. فرد باید به دقت مراقب ذهن خود باشد تا نشانه‌های آزردگی را فوراً تشخیص دهد. آزردگی و عصبانیت مداوم بر سر مسایل جزیی و کم اهمیت نشانه ضعف ذهنی و روحی فرد است. با تقویت نیروی مقابل عصبانیت یعنی صبر و بردباری می‌توان بر این ضعف غلبه کرد.

عصبانیت بر اثر تکرار تقویت می‌شود، فرد با کنترل عصبانیت خود به تدریج نیروی اراده خود را تقویت می‌کند. پرداختن به مراقبه به رفع عوامل و دلایل عصبانیت کمک می‌کند، زیرا به تدریج ارزش‌ها و دیدگاه‌های فرد را تغییر می‌دهد. اگر فرد یاد بگیرد در مقابل توهین و ناسزا آرامش خود را حفظ کند، می‌تواند قبل از این که وسوسه‌ها و احساسات او شکل بگیرند آنها را راحت‌تر کنترل کند.

 

ب) افسردگی

افسردگی به دلایل مختلف در شاگردان مبتدی به وجود می‌آید. این دلایل عبارتند از: تمایلات پیشین، تاثیر موجودات اثیری، همنشین بد، روزهای ابری و غیره. با یک پیاده‌روی چالاکانه، دویدن در هوای تازه، خواندن آهنگ‌های الهی یا خواندن "ام" با صدای بلند می‌توان با افسردگی مقابله کرد.

 

ج) تردید

وقتی اعتقاد فرد متزلزل می‌شود، وی در معرض خطر کاهش میزان تلاش‌ها و ترک کامل تمرین‌ها و اعمال خود قرار می‌گیرد. شاگرد وقتی با شک و تردید رو به رو شود، فوراً باید به سراغ معاشرت با افرادی برود که از نظر معنوی آموزنده می‌باشند. ست سنگ (Satsang) با افرادی که ایمان و عقیده راسخ و مشخص دارند تردید‌ها را از وجود فرد می‌زداید.

وقتی انتظارات یک شاگرد غیر منطقی باشد تردید حتماً در وجود او سر بر می‌آورد . شاگردان مبتدی فکر می‌کنند که کوندالینی خیلی زود بیدار می‌شود و با شکل‌‌گیری نیروهای روانی شکوفا می‌شوند. با مطالعه کتب مذهبی، پرسش صحیح و استدلال می‌توان تردید را از بین برد.

 

د) تنبلی و خواب

خوابیدن برای اکثر مردم یک نیاز روانی است و به کمک انجام مداوم مراقبه می‌توان آن را به تدریج کاهش داد. معمولاً رخوت، بی‌حالی و افسردگی، شاگردانی را که تازه به مراقبه روی آورده‌اند عذاب می‌دهد. یک شاگرد جدی انجام دهنده مراقبه، برای تمرین خود برنامه روزانه درست می‌کند. اگر این رخوت برای فرد تبدیل به مانع شود، فعالیتی که نیاز به فرزی و چالاکی دارد و یا امور خیریه می‌تواند موقعیت او را اصلاح کند. فعالیت‌‌های جسمانی، تعادل لازم برای مراقبه را نیز ایجاد می‌کند.

فرد معمولاً هنگام مراقبه به این فکر می‌افتد که آیا ذهن به عادت دیرینه خوابیدن پرداخته یا واقعاً مشغول مراقبه است. پاسخ این سؤال به راحتی مشخص می‌شود, هنگام مراقبه بدن احساس سبکی کرده و ذهن شاد است ولی هنگام خواب، بدن و پلک‌ها احساس سنگینی کرده و ذهن کسل و بی‌حال است. اگر فرد در حین مراقبه خوابش ببرد باید این مشکل را با پاشیدن آب سرد روی صورت، انجام تمرینات تنفسی یا ایستادن روی سر به مدت پنج دقیقه حل کرده، ذهن را به حالت هوشیاری بازگرداند.

د) حافظه، یا به یادآوردن وقایع گذشته

نگاه به گذشته خاطرات را زنده می‌کند و ذهن را از سادهانا دور می‌کند و این مساله در مورد رویاپردازی هم صدق می‌کند. عقلا هرگز به گذشته مراجعه نمی‌کنند، بلکه بر یکی شدن با وجود مطلق تمرکز می‌کنند.

 

هـ) ترس

به اشکال مختلف ظاهر می‌شود. ترس از مرگ، از بیماری، از تنهایی و از معاشرین. تخیل با تحت اختیار گرفتن ذهن موجب آشفتگی ذهن می‌شود و فرد را طعمه انواع ترس‌ها می‌کند. ترس از انتقاد دیگران معمولاً مانعی است بر سر راه پیشرفت مراقبه شاگردان. ترس، توهم و خیالی بیش نیست. به کمک پرسش از خود، ایمان به عامل برتر و پرورش شهامت می‌توان بر ترس غلبه کرد.

 

و) حر ص و آز

حرص سیری‌ناپذیر است. ذهن را مضطرب می‌کند و انواع ظریف متفاوتی دارد. کسی که تشنه شهرت و قدرت است در مسیر پیشرفت معنوی دلسرد می‌شود. تمایل به تاسیس چندین آشرام بزرگ و داشتن هزاران پیرو هم نوعی حرص و طمع است. فرد باید به طور مداوم انگیزه‌های خود را با دقت کامل کنترل و بررسی کند. شیفتگی، وابستگی و حرص به کمک پرسش از خود به طور جدی و مراقبه منظم نابود می‌شود.

 

ز) نفرت

نفرت ممکن است به‌طور موقت فروکش کند، اما می‌تواند دوباره با نیرویی دو برابر ظاهر شود. تحقیر، تعصب و تمسخر انواع مختلف نفرت هستند. نفرت ممکن است به شکل خصومت با مذهب یا فرقه یا ملتی دیگر ظاهر شود. نفرت در کالی یوگا(Kali Yuga) (عصر آهن) بسیار شایع می‌باشد. خدمت بی‌شائبه به‌طور مداوم همراه با مراقبه در حکم پادزهر نفرت می‌باشد.

 

ح) از دست دادن انرژی حیاتی

برای پیشرفت جدی در مسایل معنوی، برهماچاریا (Brahmacharya) ضروری است. برهماچاریا یعنی کنترل کامل همه حواس. تجرد به عنوان یک مفهوم مستقل، برای غربی‌ها ناآشناست. با این حال برای کلیه مذاهب جهان، مساله‌ای کهن و همیشگی است. می‌گویند زمانی فرد به 99 درصد از اهداف معنوی خود دست می‌یابد که بر تجربیات شهوانی خود کنترل پیدا کند. این کنترل، به دلیل حسن رضایت خاطر و خشنودی حاصل از شهوت بسیار مشکل است. تولیدمثل جز طبیعت ذاتی همه موجودات زنده است. پس از تنفس قوی‌ترین وسوسه در ذات موجودات شهوت است. در تجربه جنسی انرژی از بین می‌رود. از راه برهماچاریا این انرژی به قوی‌ترین نیروها یعنی کوندالینی شاکتی تبدیل می‌شود.

 



 

 

  • بتسابه مهدوی

احساس جدایی

بتسابه مهدوی | جمعه, ۱ مرداد ۱۳۹۵، ۰۸:۳۲ ق.ظ

احساس جدایی

دکتر بتسابه مهدوی

 

مراقبه‌کنندگان در حین انجام مراقبه ممکن است احساس کنند از جسم خود جدا شده‌اند. نوعی حس شادی و لذت شدید آمیخته با ترس به این افراد دست می‌دهد. لذت از تجربه یک کالبد جدید، سبک و اثیری یا ترس از ورود به یک طبقه جهان ناشناخته. ممکن است حس کنید که در هوا می‌چرخید یا معلق هستید.

 

آگاهی کیهانی

بتسابه مهدوی

 

این تجربه والا و سعادت‌بخش از راه شهود یا سامادهی به دست می‌آید. ذهن پست از جهان خارجی و عینی کنار کشیده شده. حواس در ذهن خلاصه می‌شود. ذهن فرد با ذهن کیهانی یکی شده و عملکرد‌های ذهن واقع‌نگر و حواس متوقف می‌شوند. یوگی با چشم شهود یا دانایی که تازه به دست آورده است به حیات موجودات می‌نگرد.

 

یوگی که به آگاهی کیهانی می‌رسد انواع مختلفی از سیدهی‌ها یا نیروها را به دست می‌آورد. آن نیروها هم در "شری‌مادباگاواتم" (Srimad Bhagavatam) و هم در "سوتراهای راجایوگا" (Raja Yoga Sutras) نوشته پاتانجالی ماهارشی (Patanjali Maharishi) توضیح داده شده‌اند.

در ظاهر و رفتار مراقبه‌کنندگان تغییرات زیادی به وجود می‌آید. صورت وی با نوری درخشان روشن می‌شود، چشمانش همچون دریایی از شادی و سعادت می‌درخشند. آگاهی کیهانی از توانایی‌های ذاتی و طبیعی همه مردم است، برای بیدار کردن این آگاهی آموزش و مقررات لازم است. به امید آن که همه مردم بتوانند به این حق طبیعی خود دست یابند.


 

 

  • بتسابه مهدوی