نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

۷۶ مطلب در مرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

پیر دانا، پیر جاهل

بتسابه مهدوی | جمعه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۵، ۰۸:۱۷ ق.ظ

پیر دانا، پیر جاهل

دکتر بتسابه مهدوی

پیران- اغلب- با تکیه بر تجربیات خود- به نصیحت و ارشاد جوانان می پردازند. اما در این میان پند دانا خاصیت دیگری دارد و جوانان با گوش سپردن به پند پیر داناست که به خوشبختی و بهروزی راه می یابند و اساساً جوانان پند پیر دانا را از جان بیشتر دوست می دارند:

نصیحت گوش کن جانا که از جان دوستتر دارند

جوان سعادتمند پند پیر دانا را

اما آیا همه پیران، به صرف پیری و سالخوردگی و برخورداری از تجربه دانا هستند؟ یا پیران نیز ممکن است جاهل باشند؟ بله، پیرانی که حقیقت را در منیت می بینند  جاهلند، همانند پیران جاهلی که به جهت کبر و غرور و حسد اتهامی به حافظ می زنند که حافظ خود بصراحت به آنها معترف است. حافظ خود بصراحت می گوید که شاهد و رند و نظرباز و خراباتی است و ابایی از بیان حقیقت ندارد اما پیران جاهل پیوسته پشت سر او سخن می گویند و بر او خرده می گیرند، اما با این کار فقط به شهرت حافظ دامن می زنند:

ما را به رندی افسانه کردند

شیخان گمراه پیران جاهل

باری کلمه پیر در دیوان خواجه شیراز در معنای لغوی آن، یعنی به عنوان صفتی در مقابل صفت جوان کار رفته است یا به عنوان صفت جانشین اسم که در هر صورت به معنای لغوی کلمه مراد است و نه معنای اصطلاحی آن. با ذکر ابیاتی که کلمه پیر در آنها کاربرد وصفی دارد به این مقال پایان می دهیم:

نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد

عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد

 

آن جوانبخت که می زد رقم خیر و قبول

بنده پیر ندانم ز چه آزاد نکرد

 

چندان بمان که خرقه ازرق کند قبول

بخت جوانت از فلک پیر زنده پوش

 

هر چند پیر و خسته دل و ناتوان شدم

هر گه که باد روی تو کردم جوان شدم

من پیر سال و ماه نیم یار بیوفاست

بر من چو عمر می گذرد پیر از آن شدم

 

قدح پر کن که من در دولت عشق

جوانبخت جهانم گرچه پیرم

 

چون پیر شدی حافظ از میکده بیرون شو

رندی و هوسناکی در عهد شباب اولی

 

 

  • بتسابه مهدوی

پرواز عشق

بتسابه مهدوی | جمعه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۵، ۰۸:۱۵ ق.ظ

پرواز عشق

دکتر بتسابه مهدوی

حکایت مرگ شیخ عطار نیشابوری ...

شیخ از عمر گرانبهایش ۷۷ سال میگذشت

در سال ۶۱۷ هجری ..به دنبال فتنه ی سراسری چنگیز خان مغول سردار او

ثغاجغار به قصد تصرف نیشابور به آنجا حمله برد و نیشابور را به خاک و خون کشید .همسر چنگیز خان که برادرش خود تولی خان در نیشابور توسط مردم کشته شده بود . دستور داده بود در نیشابور یک تن را زنده نگذارید و چنان خراب نمایید که قابل زراعت نباشد . اما در میان سرداران مغول سرداری بود که طماع بود و میدانست دانشمندان و عالمان و هنرمندان را میشود اسیر نمود و به بهایی بالا در بازار برده فروشان فروخت .  💎🌹💎

او دستور داد :چهل نفر از بهترین شهر نیشابور شامل معمار و موسیقی دان و شاعر و منجم و جواهرساز و غیره را زنده نگاه دارند . از جمله آن اسیران شیخ فرید الدین عطار نیشابوری بود .که سردار مغول خود دید که شیخ علیرغم تن نحیف و ریش سفید در مقابل مغولان ایستاده و جوانان را مقابله فرا میخواند .🌹

آن مغول کمندی انداخته ،شیخ را بسته و به طرف خود کشید .🌻🍃

آن قامت رعنای عشق و عبادت....بر خاک کشیده شد...🌹🌹🌹

آن پیشانی درخشانی که سالها بر سجده عشق عبادت کرده بود به سنگ و کلوخ بر میخورد ..،خون از سراپای شیخ میریخت و او به یاد آن روز آرزوی خویش افتاد که سالیان پیش گفته بود 👇🏼😭😭😭

خدایا جانم آن گه خواه کاندر سجده گه باشم ..

ز گریه کرده خونین روی و خاک آلوده پیشانی 😭😭😭

شیخ عطار را به سبب پیری و زخم هایش چون حدس میزدند کسی بابتش بهای خوبی نمیدهد و ممکن است فوت کند . به جمع اسیران برای فروش در بازارهای برده داران فرستادند .

شیخ که جراحات عمیق داشت روزهای سختی را میگذرانید ...در این میان حادثه ای رخ داد در خیل بازار برده فروشان چشم یکی از شاگردان شیخ که متمول بود به استادش افتاد ..به نزد مغول برده فروش رفت و گفت :

این شخص را چند میفروشی ..

مغول گفت بابتش چه قدر میپردازی ؟؟

شاگرد گفت هزار دینار طلا دارم .میدهم

شیخ فریاد زد. ..ای مرد مرا به این قیمت مفروش که من بیشتر از این می ارزم .

مرد مغول به طمع افتاد و گفت برو ..

چند روزی بگذشت و کسی خریدار شیخ نگشت .تا که روزی شاگرد دیگر شیخ عطار که مرد فقیری بود در بازار برده فروشان استاد را بشناخت و آمد تا جان استاد را بخرد ...🌸🍃🌸

مرد مغول گفت :چند میخری ؟؟

آن مرد گفت تمام دارایی ام اکنون یک کیسه کاه است ...که به تو میدهم از برای ایشان ...🌸🍀🌸

شیخ ناگهان فریاد زد ...مرا بفروش ..که بیش از این نمی ارزم ...

مغول خونخوار که متوجه شد چه کلاهب برسرش رفته عصبانی گشت و شمشیر برکشید و بر گردن شیخ بزد اما چون شیخ پیر بود ضربه را محکم نزد .

شیخ بر زمین افتاد و در حالی که از سر مبارکش خون میریخت در لحظات پرواز ملکوتی و جان کندن با خون خود این دو بیت شعر را بر زمین با انگشت نوشت

👇🏼😭😭😭👇🏼🌹🌹🌹🌹

در کوی تو رسم سرفرازی این است

مستان تو را کمینه بازی این است ..

با این همه رتبه ،هیچ نتوانم گفت

شاید که تو را بنده نوازی این است .

🌹️🌹️🌹️🌹

 

  • بتسابه مهدوی

مراقبه روی عشق

بتسابه مهدوی | پنجشنبه, ۲۸ مرداد ۱۳۹۵، ۱۰:۴۲ ق.ظ

مراقبه روی عشق

 بتسابه مهدوی

 

چهارزانو بنشین و نفست را فرو بده. باید بتوانی آگاهانه احساس کنی که عشقِ خدایی دارد در همه‌ی تنت روان می‌شود. بی عشق، خدایی نیست و انسان هم هستی ندارد. احساس کن خود را دوست داری، یزدان را دوست داری، آن کسی را که در درونت، کنار و همراهت است دوست داری و همه‌ی انسان‌ها را دوست داری. نخست بکوش جنبه‌ی عشق یزدان را پدیدار سازی. اگر یک بار بتوانی این جنبه‌ی عشق یزدان را در خود استوار کنی، خواهی دید که همه‌ی جنبه‌های دیگر هم روی به تو کرده سویت خواهند آمد. عشق، پیشگاهنگ همه‌ی ویژگی‌های یزدان است. خدا را که صدا می‌کنی، عشق را احساس کن، عشقی که زود می‌آید، خودبه‌خود است، آشکار است و گرم و پرشور. همه‌ی ویژگی‌های دیگر یزدانی بی‌شک به دنبال این عشق خدایی به جنبش در خواهند آمد.

*

راه ساده‌ی مراقبه روی عشق در زندگی روزانه

 

هر روز بامداد پیش از مراقبه واژه‌ی "عشق" را تکرار کن. هنگامی که واژه‌ی عشق را بر زبان می‌آوری، بکوش تا احساس کنی، دست‌هایت، پاهایت، چشم‌هایت و هر کدام از بخش‌های تنت، توان بیشتری پیدا کرده‌اند. هنگامی که واژه‌ی عشق را بازمی‌گویی، باید احساس کنی دست‌هایت توانمندتر شده‌اند- نه برای اینکه کسی را بزنی، برای اینکه برای انسان‌ها کار کنی. سپس خود را روی چشم‌هایت متمرکز کن و بکوش تا احساس کنی که از چشم‌هایت برای آن بهره می‌گیری که در هر کسی تنها خوبی را ببینی. هنگامی که خود را روی گوش‌هایت متمرکز می‌کنی، بکوش احساس کنی که تنها آواهای خوب، آواهای شادی‌افزا، آواهای الهام‌بخش را می‌شنوی. هر بار که واژه‌ی عشق را می‌گویی، خود را روی یکی از اعضای تنت متمرکز کن. سپس بکوش خود را روی آگاهی درونت تمرکز دهی. بکوش آن را گسترش بخشی.

 

  • بتسابه مهدوی

بهترین راه برخورد با احساسات منفی چیست؟

بتسابه مهدوی | پنجشنبه, ۲۸ مرداد ۱۳۹۵، ۰۹:۵۶ ق.ظ

                                                                                                                                                                                                                                                                         بهترین راه برخورد با احساسات منفی چیست؟

دکتر بتسابه مهدوی

 

شما منبع تمام احساسات خود هستید. در هر لحظه می توانید آنها را به وجود بیاورید یا تغییر دهید. پس چرا این کار را نمیکنید؟ برای اکثر ما داشتن احساس بد طبیعی است، در حالی که باید حتما دلیلی برای احساس خوب خود داشته باشیم.

اما برای اینکه احساس خوبی داشته باشیم هیج دلیلی لازم نیست. کافی است تصمیم بگیرید که همین حالا احساس خوبی داشته باشید.لازم نیست منتظر کسی یا چیزی باشید!

 

بهترین شیوه ی برخورد با احساسات

– می توانید احساسات خود را نادیده بگیرید البته آنها همچنان به قوت خود باقی می مانند.

– می توانید در آنها زیاده روی کنید و برای خود متاسف باشید ولی هیچ بهبودی نمی یابید.

– می توانید آنها را سرکوب کنید اما از جای دیگر سر در می آورند.

– می توانید با گفتن این که فکر میکنی تو بد آوردی؟ من بدتر آوردم! با خود رقابت کنید.

 

بدیهی است که کار عاقلانه این است که از طریق برخورد موثر با موقعیت کنونی به دنبال راه حل بودن، آموختن از احساسات و استفاده از انها برای ارتقای سطح زندگی خود و آنها که می توانید در زندگی شان تاثیر بگذارید، این احساسات منفی را دگرگون کنید. این را بدانید تمام احساسات همیشه به کارتان نمی آیند. آن احساساتی را که زمانی منفی فرض می کنید، صرفا فراخوان شما به عمل محسوب می شود. مثلا احساس ناامیدی بدین معناست که فکر می کنید که همه چیز می تواند بهتر از این باشد، در حالی که نیست. این یک فراخوانی به عمل است که به شما می گوید می توانید برای بهبود اوضاع کاری انجام دهید. این احساس منفی در صورتی که به طور موثر استفاده شود، یک موهبت محسوب می شود.

هنگامی که انسان با احساسات نامطلوب و ناراحت کننده خود قطع ارتباط کند، به طور خودکار آنها را در آینده «بد» می انگارد و این باعث عدم توانایی آموختن از آنها و در نتیجه عدم رشد و سلامت وی می گردد. به جای سرکوب موقت احساسات منفی، می توان برای توجه ای که شایسته آن هستند، تلاش کرد و البته نه آنگونه که باعث درگیری بیش از اندازه با آن شود.

 

در اینجا چند راهنمایی در مقابله با احساسات منفی برای نوآوری بیشتر در خود آمده است.

احساسات خود را بپذیرید

اجازه دهید؛ هر احساسی که درونتان وجود دارد، باشد. در هر صورت، مقاومت بی فایده است!

این حس که ما نباید با روش های خاص احساس و یا در مقابله با آن مبارزه کنیم، نه تنها خسته کننده بلکه بطورکلی یک نوع هرز انرژی است. متوجه باشید، در پایان، آنچه ما احساس می کنیم؛ نتیجه انتخاب خود ماست. هیچکس نمی تواند ما را مجبور به رفتار کردن به یک روش خاص نماید. اگر می خواهید نیم ساعت خشمگین باشید، این حق شماست. احساسات خود را کنترل کنید و اجازه ندهید که آنها کنترل شما را بدست بگیرند.

احساسات خود را بیان کنید

انسان، اغلب پس از عصبانیت؛ احساس گناه، فشار و کمی هم شرم می کند. شما می توانید آرام و یا تندخو باشید. عذرخواهی در قبال احساسات شما مانند عذرخواهی برای وجود خود شماست. اگر شما آگاهانه به کسی صدمه نمی زنید، بهتر است که توانایی بیان گویای آنچه در ذهن شما می گذرد را داشته باشید. نادیده انگاشتن احساسات چرکین دنیای درونی شما باعث پایان بروز آنها در دنیای بیرونی شما می گردد.

 

 

  • بتسابه مهدوی

اهمیت و جایگاه احساس

بتسابه مهدوی | چهارشنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۵، ۱۰:۰۴ ق.ظ

اهمیت و جایگاه احساس

دکتر بتسابه مهدوی

 

1-طولانی ترین سفر زندگی ، طی طریق راه بین ذهن تا قلب است.

 

2- اگر شما بتوانید مشکلات دیگران را بدون اینکه با احساسات درگیر شوید ، درک کنید می توانید در مورد مشکلات خود هوشیارتر باشید.

 

3-قدرت حقیقی هماهنگی ذهن و دل است .هماهنگی احساس و فکر است. هماهنگی بین این دو فقط با آگاهی از افکار و احساسات بوجود می آید.و آگاهی با خود آگاهی (از خود آگاه بودن) ایجاد میگردد.

 

4-قلب قانون گذار(مقننه) ، تن اجرا کننده (مجریه) و ذهن قضاوت کننده ( قضائیه) است.

 

5-همه فعالیت های فکری و بدنی از امیال است و ریشه امیال در قلب است و مشخصه بارز قلب احساسات است.

 

6- جهل و نا آگاهی موجب احساس ترس می شود و بالعکس.ترس حسی است و جهل ذهنی .لذا شاهد بودن که موجب آگاهی است موجب دلیری و فرو رفتن در دل ترس ها می شود.

 

7-همه ادراکات ما و دریافت های ما مبنا و ریشه حسی دارد توسط حواس بدنی ، روانی و یا روحی ، لذا دل کانون ادراک و معرفت است. ذهن  فقط وجود را تجزیه وتحلیل میکند وبه ایده و آرمان و قضاوت می کشاند. ذهن انسان فقط قادر به درک  " شدن" است آنھم اگر متکی به فهم قلبی نباشد کل این جریان شدن و تکامل مبدل به دور باطل و جنون می گردد. ذهن فقط براساس تصاویر و علائم سمبلیک تصویری کار می کند لذا ذهن هیچگاه حقیقت را درک نمی کند بلکه  در بهترین حالت تصویر حقیقت را منعکس میکند. تشخیص چیزها از یک دیگر وتشخیص رنگ و صدا و بو و حالات و صفات و ویژه گیها و موجودیت ها تماماً از قلب است و نه ذهن. ذهن آدمی این دریافت ها را به قیاس می کشاند و قلمرو کاربردها و برنامه ریزیها و قضاوت و اولویت است در خدمت حیات دنیوی و توسعه معیشتی. همانطور که  « توجه » واقعه ای در قلب انسان است که اساس ادراک می باشد. یعنی دل انسان است که متوجه چیزها در جهان می شود و چیزها را در می یابد. مواد اولیه شناخت در دل پدید می آید.

 

8- دل همان قلمروی « کن » می باشد(فرمان دهنده) و امر خدا را مستقیماً دریافت می کند و به حواس و هوش ذهنی و اعضاء و جوارح می فرستد.

 

9- به تجربه می دانیم که همه افکار و آمال و برنامه ها و اعمال بشری معلول و محصول آن جریانی در دل است که احساسات نامیده می شود. می دانیم که مادی ترین افکار و اعمال انسان محصول جبری احساسات او هستند. پس تا قلمرو احساسات بشری درک نشود در واقع اندیشه و اعمال و اراده بشر هم درک نشده است و سائر ادراکات اموری سطحی و بی ریشه اند و حداکثر به معنای فهم معلولات هستند. قلب شناسی همان علت شناسی است و اراده شناسی و خودشناسی.

 

10- انسان مجبور به افکار و اعمالی است که بطرز مرموزی تحت الشعاع احساسات کور و نامفهوم است. پس قلب شناسی تنها راه درک جبر وجود است و می دانیم هر آنچه که فهم نشود جبر تلقی می شود و لذا قلب شناسی تنها راه نجات از هر جبری می باشد. اختیاری جز در معرفت بر قلب حاصل نمی آید.

 

11- بزرگترین ویژه گی و صفت محسوس دل آدمی همانا عشق و پرستش و ایثار است.

 

12- کسانی که به احساساتشان توجه نشان می دهند و همزمان  با شاهد بودن بر افکارشان  می توانند صاحب دل و یا زنده دل شوند.در قلمرو ذهن انسانها تصاحب می کنند و در قلمرو دل می بخشند و ایثار می کنند.

 

13-  آن جا درد شماست ، آن درد بنیادی که چرا جهان هستی مطابق میل شما نیست، شما اصرار می کنید ، مقاومت می ورزید تا ثابت کنید که خواسته های شخصی و ذهنی شما مهمتر از نیاز های روحی شماست.اما شرایط زندگی ، همیشه بیانگر نیازهای روحی شما می باشد.

 

14- هر حس و عاطفه ای نشانگر اطلاعات مهم درباره خود شماست.هر احساسی پیامی است از طرف روح شما.هیچ مشاوری نمی تواند این اطلاعات را به شما بدهد.عواطف را مثل هدیه ببینید.هدیه ها بخشی از رشد معنوی شما هستند.

 

15- برای تشخیص بهتر احساسات و عواطف خود سعی کنید آنها را نامگذاری کنید.

 

16- هر حس دردناک در بدن که در نتیجه رها شدن انرژی در حالت ترس و تردید ایجاد می شود ، فکر خاصی را به همراه دارد.

 

17-وقتی که انرژی ، دستگاه انرژی بدن شما را در حالت عشق و اعتماد ترک کند ، احساس آسودگی و آرامش در بدنتان ایجاد می شود و اگر در حالت ترس و تردید ترک کند احساس انقباض و گرفتگی و درد می کنید.

 

18-وقتی که همواره نسبت به تمامی احساس های خود آگاه و هوشیار هستید ، در واقع در ارتباط مداوم با روح خود قرار دارید.احساسات زبان و پیام روح شما به خود آگاهی و شخصیت شماست.توجه به پیام های روح گاهی بسیار دشوار و دردناک است در این حالت هاست که فرار کردن و خود فراموشی (استفاده از تلویزیون ، غذا خوردن ، بیرون رفتن ، خرید کردن ، افکار نامربوط  و ...) بسیار ساده تر از هوشیار ماندن و گوش چشم دادن به پیام هاست.

 

19-نکته مهم این است که در هنگان طغیان احساسات خود را یک قدم عقب بکشیم و شاهد باقی بمانیم اگر با موج احساسات و عواطف برویم در حقیقت ابعاد مختلف ماجرا را نمی توانیم ببینیم و تحت تاثیر آن احساس فقط در جزئیات فرو می رویم لیکن با شاهد بودن  نه تنها می توانیم بر آنها مدیریت کنیم بلکه ابعاد متنوعی از ماجرا را نیز مشاهده  و درک می کنیم. با شاهد باقی ماندن در این مواقع ما خود آگاه می شویم و خود حقیقی را درک می کنیم.

 

20-یکی از ضروریات شناخت صحیح و عمیق درون احساس صمیمیت با دیگران و جهان هستی است.احساس صمیمیت بدین معناست که تمام حفاظ ها و سپرهای خود را دور می ریزید و بدون هیچ قید و شرط و احتیاطی  از لحظه اکنون به آرامش می رسید.بدون صمیمیت شما دیواری بوجود آورده اید که نه تنها شما را از سایرین ، بلکه بین شما و احساس هایتان نیز جدائی می افکند.صمیمیت به این معنی نیست که تمام نگرانی های خود را به دیگران بگویید اما لازم است که تمام نگرانی های خود را تجربه کنید و شاهد باشید .در این صورت حساس خواهید شد و نگرانی دیگران را نیز درک خواهید کرد و با دیگران همدردی خواهید نمود.احساس صمیمیت برای ما یک امر طبیعی و فطری است و زمانی که صمیمی هستیم از زندگی رضایت خاطر داریم.در واقع با احساس صمیمیت ما نسبت به رشد روحی و روانی دیگران تعهد بیشتری خواهیم داشت و صرفا به پیشبرد پروژه ها نمی اندیشیم.در حقیقت تغییر دنیا مستلزم تغییر خود ماست که در خدمت روحمان باشیم تا دنیا نیز بهتر شود.

 

21-ما دارای الگوها و طرح های عاطفی از پیش معینی هستیم. اغلب مردم انرژی خود را به کار می برند تا شرایط و علت عواطف احساس های دردناک خود را تغییر دهند اما تغییر شرایط بیرونی ، طرح ها  و الگوهای واکنش احساسی و عاطفی ما را تغییر نمی دهند.برای ایجاد تحول باید این الگوهای رفتاری-احساسی مشاهده و شناخته شوند.

 

22-احساس عصبانیت راهی برای فرار و نادیده گرفتن دردهای درونی است.درد هایی که روکشی برای ترس و احساس بی ارزشی است. عصبانیت مقاومت در برابر شرایطی است که من نمی خواهم.شما اصرار می کنید تا ثابت کنید که خواسته های شخصی شما مهمتر از نیازهای روحی شماست اما شرایط زندگی همیشه بیانگر نیازهای روحی شماست.

 

شما بطور مداوم و پیوسته با آنچه که روح تان خواستار آن است روبرو می شوید . اگر در برابر آن ها مقاومت کنید و رویدادها را نپذیرید در واقع با :    الف)هدف زندگی خود     ب) مهر و رحمت هستی و کائنات    ج)هدایتها و حمایت های عالم غیب مخالفت و ایستادگی کرده اید و نتیجه آن درد و رنج است.

 

23- اعتیاد به کار کنشی برای فرار از عواطف و احساسات است.اعتیاد به کار ، استثمار و بهره برداری از موقعیت ها و افراد ، به منظور گریز و فرار از درد است.وقتی خود را در کاری غرق می کنید اختیار زندگی خود را از دست می دهید.اختیار زندگی شما در دست احساسات دردناک است.

 

24-احساساتی شدن نیز نوعی فرار از احساس های عمیق و اصلی پشت صحنه است فرد احساساتی نمی تواند شاهد بماند و با موج احساسات به این سو و آن سو میرود لذا افراد احساساتی نیز همانند افراد عصبی توانایی شناخت لایه هایی زیرین شخصیت خود را ندارند.

 

25-فقدان حس ارزشمندی برای خویشتن منشاء و منبع اصلی تمامی دردهای عاطفی و احساسی است.

 

26-حس ارزشمندی از عملکرد صحیح چاکراهای سر و ریشه (7 و 1) ناشی میگردد.یعنی در هر گونه اعمالمان مخصوصا روابط جنسی  خدا را در نظر میگیریم و تمرکز حسی-جسمی روی چاکرای هفت است و همچنین از حس غارتگری جسمی و مادی بدور هستیم و بلکه در حال بهره رساندن مادی و جسمی به طرف مقابل هستیم.

 

27-اگر ارزشمندی و توجه به ارزش ها  حسی نباشد و صرفا ذهنی و فکری باشد موجب تولید توهمی بنام من میگردد .

 

28-من یا خدای ذهنی حاصل برهمکنش ذهنی ارزش هاست.

 

29- ایده آل گرایی موجب غافل شدن از موقعیت حال میگردد و روپوشی بر احساس ها و افکار  انسان است.

 

30-همه چیز در زمان حال بی نقص  است و بی نقصی آن بدین معناست که ما در حال تجربه کردن نتیجه اعمال خودمان هستیم.

 

31-هرگاه بتوانید رابطه بین انتخاب گزینه ها ، موقعیت و شرایط پیرامون خود را به وضوح و روشنی ببینید و درک کنید ، به کمال آن شرایط و  وضعیت پی خواهید برد.در این صورت شما این توانایی را کسب می کنید که بتوانید آنها را تغییر دهید.

 

32-وقتی  که به شدت طالب کمال هستید و برای رسیدن به آن تلاش می کنید ، به جای قبول و بودن با آن چیز و در واقع قناعت کردن به آنچه که هست ، مدام تصاویر گوناگون از آنچه که می توانست باشد را با هم مقایسه می کنید.کمال گرایی تلاشی است برای زندگی کردن و سکونت در جهان فرضی و تخیلی تا به واسطه آن از تجربه کردن جهانی که هم اکنون در آن زندگی می کنید بگریزید.

 

 

33-کمال گرایی ، نقطه مقابل آگاهی احساسی و هشیاری عاطفی است.حتی اگر این احساسات دردناک باشند.کمال گرایی مثبت آن است که با آگاهی و درک جامع شرایط اکنون  انتخاب هایی کنیم که روحمان خواستار آن است.و بدین ترتیب در مسیر خلق تجلی بالاتری از روح الهی هستیم.کمال گرایی منفی بدور از واقعیت و  وضعیت اکنون است و بلکه در تلاش برای سرپوش گذاشتن بر وضعیت ‘ افکار و احساسات اکنون که نیاز به  مشاهده ‘ درک و بررسی دارند میباشد.

 

34-خشم و عصبانیت سازوکاری است که برای پوشاندن دردهای درونی و تغییر عوامل بیرونی بکار میرود و نقطه مقابل آن که دقیقا همین کار را می کند میل به راضی کردن دیگران است. این ایثارگری دروغین نیز پوششی بر احساس های خود است در پوستین واژگونه ، احساس کردن دیگران!

 

35-یکی از ترفندهای نفس برای فرار از واقعیت موجود و احساسات دردناک  حواس پرتی و نیمه کاره رها کردن امور است.وقتی که حواس خود را از کاری پرت می کنیم ، باید بدانیم که این کار همانی است که برای آن به دنیا آمده ایم.حواس خود را پرت کردن و به دلمشغولی های موقت و سطحی مشغول شدن تسکین موقتی برای تجربه نکردن احساسات دردناک  پنهان است.

 

36 – بی حوصلگی زمانی حاصل می شود که شخص نمی تواند کار یا وضعیت جذابی پیدا کند که بتواند توجه و حواس خود را از عواطف و احساس های خود دور کرده و در واقع با حواس پرتی زندگی کند.عارضه ی بی حوصلگی یک نوع مقاومت و دفاع در برابر آگاهی و هشیاری عاطفی است.

 

37- اگر چنانچه نسبت به زندگی شکرگزار بوده و هر روز به آینده ی خود چشم امید داشته باشید این امر طبیعی است اما کسی که دارای خوش بینی مفرط است نه نسبت به زندگی شکرگزار است و نه نسبت به آینده ی خود امیدوار!خوش بینی مفرط راه فراری است برای ندیدن شکستها ، دردها و تناقضات.

 

38-همیشه و بطور یکطرفه و بدون بررسی خود را محق دانستن نیز راهی برای فرار از حقیقت و رنج هاست.راهی برای ندیدن! راهی برای کوری و کری!

 

39-دردهای عاطفی و احساسی برای خود دلیلی دارند.یافتن و درمان کردن علت و ریشه درد  عاطفی و احساسی ، مبنای یک رشد معنوی ناب و اصیل است.تمامی افرادی که در مدرسه ی زمین به دنیا آمده اند باید به دنبال انجام این کار باشند.علت اصلی دردهای عاطفی و احساسی ، بخش هایی از شخصیت هستند که با ادراک های آرمانی و نگرش های والای روح هماهنگ و همسو نمی باشند.

 

40- تمایلات جنسی اعتیاد گون ناشی از احساس بی ارزش بودن و دوست داشتنی نبودن  است و بالعکس آن نیز صادق است.یعنی در یک رابطه جنسی سالم ، مسئولانه ،  صمیمانه و بر مبنای احترام و ایثار است که احساس ارزشمندی و محبوب بودن پدید می آید.رابطه جنسی صحیح یک تعامل دو طرفه حاوی عشق ، قدر شناسی و مراقبت و یگانگی  است در حالی که در حالت منفی هر یک از طرفین قصد چپاول و بهره برداری حداکثری بدون  ملاحظات دیگر را از طرف مقابل دارد و این روابط هیچگونه عمق احساسی و روانی پیدا نمی کندو سطحی باقی می ماند.

 

 

41-اعتیاد به الکل و مواد مخدر و پرخوری افراطی جملگی راههای فرار از دردهای عاطفی و استرس و فشارهای مختلف است.

 

42- فرافکنی : ما اغلب خصوصیات منفی پنهان شده در درون خودمان را به دیگران نسبت می دهیم و فرافکنی می کنیم.هنگامی که به برخی از خصوصیات و ویژگی ها واکنش عاطفی نشان می دهیم و نسبت به بعضی دیگر چنین واکنشی نداریم ، می توانیم بفهمیم که آن ویژگی هایی که ما را ناراحت کرده ، در خود داریم، حتی اگر هنوز به وجود آنها آگاه نباشیم.

 

 اگر چنانچه ما خصوصیات و ویژگی های مورد نفرتمان را نداشتیم ، هیچ واکنش احساسی به آنها نشان نمی دادیم.به عنوان نمونه هنگامی که  تقلب  ، فریب ، حرص و آز ، شهرت ، بی احساسی  و بی شعوری و... را در سایرین تشخیص می دادیم  بدون قضاوت و داوری کردن ، رفتار مناسب را انتخاب میکردیم.در این صورت ما دیگر به هر انسان بی ارزش و غیر قابل اعتمادی ، اعتماد نمی کردیم و انتظار حساس بودن هم نداشتیم.

 

مشکل اغلب ما این است که برای فرار از مشکلات عاطفی و درد نکشیدن ، معمولا  ضعف ها و دردهای عاطفی خود را به طور آگاهانه و غیر آگاهانه در درون پنهان می کنیم و هنگامی که کس دیگری این ضعف و مشکل را داشته باشد آینه ای برای ضعف ما  میگردد و موجب لمس آن زخم و درد  عاطفی می شود و لذا ما از مکانیسم های فراری همچون خشمگین شدن ، متنفر شدن و قضاوت کردن استفاده می کنیم تا با آنها رودرو قرار نگیریم و همچنان در جهل و آرامش کاذب و موقت ناشی از آن قرار میگیریم.

43- ما معمولا بر اساس نظام باورهای خودمان، دیگران را مورد قضاوت قرار می دهیم و غافل هستیم که دیگران هم نظام باورهای خودشان را دارند و بر اساس آن عمل می کنند.تحمیل و اجباری کردن نظام باورها و اعتقادات خود به دیگران باعث سلب آزادی از آنها است و خفقان آور و رنج آفرین می باشد.در مجموع ما مجاز به قضاوت نیستیم زیرا بر همه ابعاد و شرایط طرف مقابل آگاهی نداریم ولی مجاز به مشاهده و درک و تمایز هستیم.

  • بتسابه مهدوی

آدم ها

بتسابه مهدوی | چهارشنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۵، ۰۹:۵۲ ق.ظ

آدم ها

دکتر بتسابه مهدوی  

احساس خلأ و پوچی می کنند،

زیرا در مقابل هستی مقاومت می کنند،

در مقابل هستی مقاومت نکن.

🌹🌹🌹🌹🌹

آرام باش و صبور.

آسان بگیر.

خود را به دست خدا بسپار،

بگذار خدا عهده دار زندگی تو باشد.

آنگاه طعم دیگر زندگی را نیز خواهی چشید.

️🍇💥🌾🌺🌹

آنگاه سعادت را،

همچون هوا،

تنفس خواهی کرد.

 

  • بتسابه مهدوی

«ایلیا»

بتسابه مهدوی | چهارشنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۵، ۰۹:۳۹ ق.ظ

«ایلیا»

دکتربتسابه مهدوی

 

برای کلمه «ایلیا»، معانی مختلفی ذکر شده است؛ لذا در ترجمه آن نیز اختلافاتی وجود دارد. و در این‌که به معنای خدا هم به‌کار می‌رود یا نه اختلافاتی وجود دارد؛ حال بر فرض که این کلمه در معنای خدا هم به‌کار رفته باشد، باید گفت قطعاً معانی دیگری نیز برای این کلمه وجود دارد که از جمله آنها، معنایی است که در آن علی(ع) قصد شده است. اکنون نمونه‌ای از جملات کتاب مقدس را ذکر می‌کنیم که در آن «ایلیا» قطعاً به معنای خداوند نیست و به علی(ع) انطباق دارد؛ در انجیل یوحنا آمده است؛ کاهنان یهود به یحیی می‌گویند: آیا تو مسیح هستی؟ یحیی در جواب می‌گوید:‌ «نه، من مسیح نیستم». پرسیدند: خوب پس که هستید؟ آیا ایلیا هستید؟ جواب داد: «نه». پرسیدند: آیا شما آن پیغمبر نیستید که ما چشم به راهش می‌باشیم؟ باز هم جواب داد: «نه» ... .

 از این عبارت نکاتی به‌دست می‌آید:

1. در این جملات، اشاره به آمدن پیامبری شده که غیر از مسیح و غیر ایلیا می‌باشد. حال سؤال ما از مسیحیان این است که بعد از مسیح، قرار به آمدن چه پیامبری بوده که کاهنان، احتمال داده‌اند یحیی آن پیامبر باشد. به نظر مسلمانان این پیامبر، پیامبر گرامی اسلام(ص) است.

2. از این متن به وضوح مشخص است که ایلیا، نه مسیح است و نه پیغمبری که انتظارش را می‌کشند. همچنین ایلیا در این عبارت، خداوند نیز قطعاً نیست و معنا ندارد که کاهنان یهود از یحیی سؤال کنند که آیا تو خدا هستی.

3. برخی معتقدند که ایلیا به معنای الیاس است، بر فرض اگر قبول کنیم که ایلیا در این عبارت به معنای الیاس باشد، به دست می‌آید که الیاس لقبی بوده که بر شخص مورد نظر اطلاق می‌شده است. نه این‌که پیامبر الیاس که قرن‌ها قبل می‌زیسته مورد نظر باشد. بنابر این، اگر بپذیریم که منظور از کلمه ایلیا، الیاس است، می‌توان این لغت را صفتی برای علی(ع) دانست. هرچند این‌که اصل ایلیا را استفاده کرده و نه الیاس را، نشان از این است که ایلیا غیر از الیاس است.

نتیجه این‌که؛ ایلیا همان علی(ع) بود که روایات بسیاری بر این مطلب وجود دارد. همچنین پیامبر اسلام(ص) نیز همان پیامبری است که آنان منتظرش بوده‌اند و آن پیامبر غیر از مسیح است که در ابتدا از آن سؤال شده است.

 

در کتاب مقدس کلمه ایلیا آمده و در ترجمه‌ها نیز ایلیا نقل شده است، ولی در ترجمه‌های متأخر فارسی این کلمه را به «الیاس» معنا کرده‌اند که به نظر درست نیست.

(عبری) ۱- خداوند خدای من است؛ ۲- (اَعلام) ۱) (در تورات) از انبیای بنی اسرائیل [حدود ۸۷۵ پیش از میلاد] که در عهد عتیق، عهد جدید و قرآن (= الیاس) از او یاد شده است؛ ۲) (در سُریانی) نام امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب(ع). +   الیاس.

 

  • بتسابه مهدوی

اهل سلوک

بتسابه مهدوی | چهارشنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۵، ۰۹:۳۳ ق.ظ

(اهل سلوک )

      دکتر  بتسابه مهدوی

 

نیک بدان سالک از سه مرحله عبور میکند .

🔵 منزل اول :منزل تعلم و یادگیریست .

در این منزل ،سالک ابتدا دانش آموز است رهیافت او کنجکاوانه و خود او طلب جمع آوری کتب و اطلاعات است. او میگردد و معلم خویش را پیدا میکند .اما به پیر نمیرسد .او طالب معلمی است که به او آموزش بدهد .نه پیری که بنیاد او را دگرگون کند .او به دنبال معلم میگردد زیرا گمان میکند که حقیقت را میتوان تعلیم داد .🔵🔴🔵🔴

حقیقت را نمیتوان تعلیم داد،حقیقت را فقط میتوان گرفت ؛حقیقت چیزی است که به آن دچار میشویم ;مانند عشق چیزی نیست که معلم بتواند آن را به شما منتقل کند .حقیقت در جاذبه ای شکوفا میشود که در بین پیر و سالک اتفاق میافتد .در این مرحله سالک نه سرسپرده بلکه دل سپرده ی پیر خویش است .این گونه است که چیزی بارقه ای که نه از جنس کلام است و نه از جنس مشهودات

چیزی که سرچشمه ی یک چیز نوین است .این اتفاق برای دانش آموز طریقت نمی افتد .او در ابتدا طالب این دگرگونی بنیادین نبوده است .

🔴 منزل دوم :منزلی ست با رهیافت مریدانه ...مرید از دانش آموز جلوتر است .مرید طالب دگرگونی بنیادین خویش است .مرید طالب اطلاعات نیست .بلکه طالب دگرگونی بنیادین خویش است .او به دنبال پیر میگردد

معلم او را راضی نمیکند .کتاب ها او را راضی نمیکنند ؛او به دنبال اطلاعات مرده نیست .بلکه به دنبال امری زنده میگردد .گر چه مرید سر میسپرد .اما خودیت او باقی میماند .سر سپردگی او ...هنوز سرسپردگی اوست. این اراده ی اوست .تصمیم اوست که سرسپرده باقی باشد .وقتی اراده میکنی قدرتش را نیز داری ...که آن را بر هم بزنی ...

میتوانی هر وقت که خواستی از حلقه ی ارادت خارج شوی ...در این منزل مرید هنوز اختیار دارد پیر خود را ترک کند .

این به اراده ی مرید بستگی دارد .که با پیر بماند و یا نماند .اگر به پیر خویش آری میگوید ،خود تصمیم گرفته است که آری بگوید ...من و منیت او هنوز در میانه حضور دارد ...او جلوتر از طالب علم است اما هنوز با پیر خود یگانه نشده است .🔴

(اهل سلوک ۲)

بتسابه مهدوی

 

⚫️ منزل سوم : منزل سوم ،منزل دل سپردگیست ...دل سپرده تسلیم است.

اما تسلیم او ناشی از اراده ی او نیست

او فقط بستر این تسلیم است .او نمیتواند پیر خود را ترک گوید ..اگر ده بار نیز ترک کند با تصرف دل پیر در وجودش با چشمی اشکبار و نادم همچون کودکی که از مادر جدا گشته باز خواهد گشت .دل سپرده هرگز عقب گرد نمیکند

او در دل و اندیشه ی پیر خویش فانی گشته است .نوری که از دل پیر بردلش تابیدن گرفته را با هیچ آبی نمیتواند خاموش نماید ...او فکر میکند که این آتش است و آتش را میشود با آب خاموش نمود اما سخت گاها در اشتباه است ...این نور است و نور را با آب نمیتوان خاموش نمود ...🔵🔴

فراموش نکن که باید به منزل سوم برسی ...اگر سالک درست گام بردارد به مرحله ی دل سپردگی میرسد .اگر طالب دانش درست گام بردارد به مرحله ی ارادت میرسد .اگر سلوک صادقانه و بی غل و غش باشد ((نه برای کرامات و دیدن عجایب و غرایب و ارتباط با جن و دیو و پری و مع الذلک ))💢

طالب دانش و مرید بی غل و غش هر دو روزی به منزل دل سپردگی خواهند رسید

🔱🔱🔱 دل سپردن یعنی شکوفا شدن

دل سپردن اکسیر است .بی درنگ تمامی دل مشغولی هایت محو میشوند ،گویی اصلا وجود نداشته اند .گویی از خواب پر از کابوس خویش برخواسته ای ..

فراموش نکن ...🔆

که هدف این است : رسیدن به صراط دل سپردگی ...🔴

وقتی دل سپردگی تحقق میپذیرد..سالک مستعد دریافت حقیقت میشود .طالب علم فقط اطلاعاتی درباره ی حقیقت ذخیره میکند .طالب دانش ..فقط از حقیقت را میفهمد ..اما 👇🏼👇🏼👇🏼

دل سپرده ی حقیقت ؛تمامی آن را لاجرعه سر میکشد. و بصیرت یک جا و ناگهانی در وجودش اتفاق می افتد .

و این امر حتی با یک دیدار بین مرید و مراد ...و یا حتی شش ماه آشنایی میتوان محقق گردد .نیازی نیست عمری را با پیر باشی ...و در محضر او ...

اگر دلی آماده ی پذیرش بصیرت داشته باشی ...فقط یک دیدار نیز گاها کفایت میکند ...

 

 

  • بتسابه مهدوی

انواع تنهایی انسان

بتسابه مهدوی | چهارشنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۵، ۰۹:۳۱ ق.ظ

انواع تنهایی انسان

دکتر بتسابه مهدوی

 

 لایه‌های تنهایی انسان حد اقل چهار لایه است:

1) تنهایی فیزیکی .یعنی جایی تنها بودن وهمراه با کسی نبودن یا همراه با آشنایان نبودن.

   منشاء این نوع تنهایی بعد جسمانی ماست، جسمانی بودن ما وآشنایان ما

2) تنهایی در علم و شناخت دیگران: یعنی دیگران شناخت کافی نسبت به من اندیشه ها و احساسات من ندارند و لایه‌های وجودی من را نمی‌شناسند. من در این جهان تنها هستم. هیچکس نیست که مرا آنگونه که هستم بشناسد. همیشه لایه‌هایی از وجود من حتی برای نزدیکترین افراد هم پنهان است. و هر میزان که انسان نبوغش بیشتر باشد، تنهاتر می‌شود. پس تنهاترین انسان ها نوابغ هستند. زیرا ایشان در عرصه‌ای پرواز می‌کنند که هیچ کس بدان نمی‌رسد.

   منشأ این تنهایی: جهل دیگران است

3) تنهایی در میزان قدرت و توان مردم: من همواره مشکلاتی دارم که کسی قادر به حل آن نیست. مثلا کسی که قطع نخاع شده است یا سرطان گرفته است و حتی نزدیکترین کسانش نیز قادر به حل مشکل او نیستند.

منشأ این تنهایی عجز دیگران است

4) تنهایی در انگیزه دیگران برای کمک به من: فرض کنیم کسانی مشکلاتم را بدانند، و حتی بتواننند آنها حل کنند، سوال این است که کسی به من کمک می‌کند برای من کمک می‌کند، یا برای خودش. کسی که از من پول می‌گیرد، به فکر خودش است، کسی هم که به من پول می‌دهد، به فکر خودش است(خواه به انگیزه‌ی مادی، که بعدا من هم به او قرض بدهم، و خواه به انگیزه‌ی معنوی، که مثلا به ثواب بیشتری برسد ویا اینکه عذاب وجدان نداشته باشد ویا اینکه عواطف انسان دوستانه خودش را ارضا کند)

 

  • بتسابه مهدوی

احساسات منفی را به مثبت تبدیل کنید

بتسابه مهدوی | چهارشنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۵، ۰۸:۲۹ ق.ظ

احساسات منفی را به مثبت تبدیل کنید

دکتر بتسابه مهدوی

 

شما می توانید با تغییر افکارتان احساساتتان را نیز تغییر دهید. افکار شما تاثیر مستقیم بر احساستان دارد و احساستان موجب رفتار شما می شود. بنابراین اگر می خواهید احساسات منفی تبدیل به احساسات مثبت شود باید بتوانید فکرتان را در مورد رویداد آزار دهنده تغییر دهید. برای اینکار از روش زیر استفاده نمایید.

 

مرحله اول : خودتان را آرام کنید

مرحله دوم : موقعیت را شناسایی کنید

مرحله سوم : حالت خود را تجزیه و تحلیل کنید

مرحله چهارم : افکار خود را شناسایی کنید

مرحله پنجم : شواهد عینی که از افکارتان پشتیبانی می کند را شناسایی کنید

مرحاه ششم : شواهد عینی که با افکار شما در تضاد هستند را شناسایی کنید

مرحله هفتم : افکار منصفانه و عادلانه را شناسایی کنید

مرحله هشتم : حالت خود در حال حاضر را کنترل کنید

 

احساسات خود را بنویسید

احساسات منفی خود را به عنوان عوامل آزارگر مشاهده نکنید. آنها را به عنوان یک مشکل که به منظور حرکت رو به جلو و ایجاد نرمی و انعطاف پذیری نیاز به رسیدگی دارند، ببنید. نوشتن اتفاقات و احساسات در واقع می تواند به توجیه و ایجاد یک طرح، و در صورت نیاز، برای اقدام آن کمک کند. شما اغلب، هنگامی که همه چیز برایتان سیاه و سفید به نظر می رسد، می توانید اتفاقات را با نگاهی کاملا متفاوت بنگرید.

 

احساسات خود را مشاهده کنید

هنگامی که احساس می کنیم هنوز هم پسمانده های احساسات منفی در ما وجود دارد، می توانیم چگونگی واکنش فیزیکی بدن خود را مشاهده کنیم. برای نمونه؛ در هنگام احساس خشم، تجربۀ پیچیدگی شور و هیجان در معده خود را نیز داریم. ما می توانیم خشم را به صورت یک رنگ موجود در درون خود تجسم کنیم. هنگامی که شروع به تنفس آرام می کنیم و تصمیم می گیریم که خشم را از این طریق از خود خارج و آن را به آرامی کنترل خود درآوریم، می توانیم مشاهده کنیم که خشم با تغییر رنگ، شروع به ناپدید شدن می کند.

 

بهتر است که همواره زمانی برای مراقبه و تمرینات سبک بدنی و روحی و همچنین لبخند، به اندازۀ توان خود، در طول شبانه روز داشته باشید. تا اندازه ممکن در زندگی خود مثبت گرا باشید، همان چیزی که کمک و تضمین می کند تا شما در زمان حال تمرکز کنید و هرگونه احساس منفی در ذهن شما مربوط به رویدادهای گذشته را کمرنگ می کند.

 

  • بتسابه مهدوی