نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

۷۴ مطلب در آذر ۱۳۹۵ ثبت شده است

انواع محبت

بتسابه مهدوی | چهارشنبه, ۱۰ آذر ۱۳۹۵، ۰۶:۳۰ ق.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

 

   1- محبت انســـان به وجود و بقـــاء خود ( محبت فرزند از یک جهت به سبب محبت بقای خود است)

 

   2- محبت داشتن به غیر خود به جهت بدست آوردن لذت های جسمی و حیوانی مانند :

   دوستی زن و مرد به جهت مسائل جنسی ، دوستی غذاهـای لذیذ و لباسهای فاخر که پست ترین

   مراتب محبت و دوستی است.

 

   3- محبت آدمی به غیر خــــود به جهت احسان و نفعی که از طرف او عـایدش می شود (انسان بنده احسان است).

 

   4- آنکه کسی چیزی را دوست داشته بـاشد به جهت ذات آن چیز و خود آن بدون اینکه بغیر از ذات او منظوری داشته باشد بلکه منظور و مقصود همـان خود او باشد و بس . و این محبت حقیقی است که اعتماد به آن شایسته است .

مثل محبت جمال و حسن . زیــرا حسن و جمال بخودی خود محبوبند وادراک آنها عین لذت است.

   توضیح آنکه دوستی صورتهای زیبا بعضی مواقع برای شهوت و قصد نزدیکی است اما ادراک نفس جمال نیز لذتی است روحـــانی که بخودی خود محبوب است .

مثلا دوستی و محبت به مناظر زیبای طبیعت مثل سبزه و آب و غیره

 

   5‏- محبت میان دو نفر به سبب تناسب روح ها . بسا باشد که کســـــانی یکدیگر را دوست دارند بدون ملاحظه جمال طمع جاه و مال . بلکه تنها و تنها به تناسب ارواح ایشان است .

 

   6- محبت کسی با دیگری که میان ایشان در بعضی مواضع اجتماع و الفت حاصل شده است مثل : همسفر بودن یا هم مسجدی بودن و غیره

 

   7- محبت انسانهـــــا با یکدیگر به تناسب ظاهری . مانند بچه با بچه ، پیر با پیر ، جوان با جوان ، تاجر با تاجر ، معلم با معلم ، شاگرد با همشاگردی و ...

 

   8- محبت هر علتی از برای معلول خود و محبت هر صــــــانعی از برا ی مصنوع خود . و همچنین محبت معلول از برای ‏علت خود و مصنوع از برای صانع خود . و بالاترین اقسام محبت ، محبت خداوند به بندگان خود است و بعد از آن محبت بندگان اهل معرفت نسبت به خداوند بزرگ است . و این یک سبب از اسباب محبت والدین به فرزند و همچنین ‏   محبت فرزندان به والدین است. همچنین محبت بین استاد و شاگرد و بالعکس چرا که معلم نیز سبب حیات معنوی ‏و روحانی شاگرد است .

 

   9-محبت دو نفر که با هم در یک علت شریکند و معلول یک علت و مصنوع یک صانعند. مثل محبت برادران به یکدیگر ، شاگردان یک معلم به هم و نیز یک سبب محبت میان اقوام و خویشان همین است .

 

در دایره خلقت، محبت به پنج درجه تقسیم می شود:

 

الف) محبت نزولی: مانند محبت والدین نسبت به فرزند .

 

ب) محبت صعودی: مانند محبت فرزند نسبت به والدین .

 

ج) محبت عرضی: مانند محبت بین زن و شوهر و خواهر و برادر .

 

د) محبت خیالی: مانند محبت بین مردم .

 

ه) محبت فطری: مانند محبت بین خدا و بنده .

 

این پنج درجه محبت بر دو نوع است:

 

1 . محبت صادق (فطری) .

 

2 . محبت کاذب (بقیه موارد) .

 

 

عشق و محبت راستین

محبت صادق آن است که انسان کمال را درست تشخیص بدهد و وقتی به کمال آگاهی پیدا کند به آن دل می بندد; مانند محبت به خدا، که این نوع محبت جاذبه ساز است و تنها یک علاقه قلبی نیست، بلکه باید آثار آن در عمل انسان منعکس شود . کسی که مدعی حب پروردگار است.

 

در حقیقت این اثر طبیعی محبت است که انسان را به سوی «محبوب » می کشاند و این گونه محبت آثار علمی دارد و دارنده آن را با محبوب پیوند می دهد و در مسیر خواسته های او به تلاش پرثمر وا می دارد . دلیل این موضوع روشن است; زیرا عشق و علاقه انسان به موجودی، حتما به خاطر این است که کمالی در آن یافته است .

 

هرگز انسان به موجودی که هیچ نقطه قوتی در آن نیست، عشق نمی ورزد، بنابراین، عشق انسان به خدا به خاطر این است که او منبع و سرچشمه اصلی هر نوع کمال است، مسلما چنین وجودی، تمام برنامه ها و دستورهایش نیز کامل است و در این حال چگونه ممکن است انسانی که عاشق تکامل و پیشرفت است از آن برنامه ها سر باز زند و اگر سر باز زد، نشانه عدم واقعیت عشق و محبت است .

 

آنها که شب و روز از عشق پروردگار یا عشق و محبت پیشوایان اسلام و مجاهدان راه خدا و صالحان و نیکان دم می زنند، اما در عمل کمترین شباهتی به آنها ندارند، مدعیان دروغین بیش نیستند .

 

آنها که سر تا پا آلوده گناهند، با این حال قلب خود را مملو از عشق خدا، پیامبر، امیر مؤمنان و پیشوایان بزرگ می دانند و یا عقیده دارند که ایمان و عشق و محبت تنها به قلب است و ارتباطی با عمل ندارد، از منطق اسلام به کلی بیگانه اند; بنابراین، محبت یک علاقه عملی است و کسی که خدا را دوست می دارد، از فرمان او پیروی می کند و خداوند هم او را دوست دارد و به دنبال این دوستی، آثارش در مناسبات او با انسان آشکار می گردد، گناهانش را می بخشد و او را مشمول رحت «رحمانیه » و رحیمیه » خویش قرار می دهد .

 

دلیل دوستی متقابل خداوند نیز روشن است; زیرا او وجودی است از هر نظر کامل و بی پایان و به هر موجودی که در مسیر تکامل گام بردارد، بر اثر سنخیت، پیوند محبت خواهد داشت و هرچه این پیوند قوی تر باشد، انسان را به سوی «محبوب » می کشاند; مخصوصا محبتی که انگیزه آن کمال محبوب است، احساس این کمال سبب می شود که انسان سعی کند خود را به آن مبدا کمال و اجرای خواسته های او نزدیکتر گرداند .

 

حب و دوستی، تنها وسیله ارتباط هر طالبی به مطلوب خود می باشد و دوست را به سوی «محبوب » و معشوق خود جذب می کند تا بدینوسیله نقص خود را کامل نماید و هیچ بشارتی برای «محب » لذت بخش تر از آن نیست که به او خبر دهند محبوبت، ترا دوست دارد .

 

انسان غذا را دوست دارد و به سوی آن می رود، می خوهد نقصی را که در خود به واسطه گرسنگی احساس می کند، رفع نماید . کسی هم که دوست خود را می جوید برای انس گرفتن با او و رفع تنهایی خود می باشد .

 

پس بنده ای که راه محبت الهی را طی می کند، آرزویی جز آنکه خداوند او را دوست داشته باشد، ندارد . او می خواهد چنانکه خدا را دوست دارد، خدا هم او را دوست داشته باشد و چنانکه او برای خداست، خدا هم برای او باشد .

 

 

عشق و محبت دروغین

محبت کاذب آن است که انسان، نقص را کمال بپندارد و بر اساس چنین پندار باطلی به آن کمال موهوم علاقه مند گردد; مانند محبت غیر خدا، مخصوصا محبت عالم طبیعت; محبت کاذب، جاذبه ای است که عین دافعه است; چنانکه افعی ها با نفس کشیدن، برخی از حشرات را جذب می کنند، اما نه برای پرورش و کمال، بلکه برای هضم و نابود کردن .

بنابراین، جذب آنان، جذب کاذب است .

 

زرق و برق دنیا نیز چنین است . انسان اگر به دنیا دل ببندد، دنیا جاذبه دارد و او را به سوی خود جذب می کند، اما این جذب برای این است که او را درهم بکوبد و نابود کند; ولی ذات اقدس خداوند نه تنها محبوب مؤمنان است، بلکه محب آنان نیز هست و آنان را به سمت خود جذب می کند تا آنها را بپروراند و احیاء کند . از این رو هر محبتی غیر از محبت خدا باطل و دروغین است .

 

نظامی گنجوی در پایان داستان «لیلی و مجنون » می گوید:

 

لیلی در اواخر عمر بیمار شد و طراوتش از بین رفت . او به مادرش وصیت کرد:

 

«پیام مرا به مجنون برسان و به او بگو اگر خواستی محبوبی برگزینی، دوستی مانند من مگیر که با یک بیماری همه طراوت خود را از دست بدهد و نشاط او فرو بنشیند; بلکه محبوبی را انتخاب کن که زوال پذیر نباشد» .

بنابراین شناخت و معرفت، محبت حقیقی می آورد و غفلت، محبت کاذب.

دکتر بتسابه مهدوی

10 آذر 1395

تهران

ارتباط با ما از راه کانال

https://telegram.me/naghshnegareh



  • بتسابه مهدوی

هنر از دیدگاه قرآن

بتسابه مهدوی | چهارشنبه, ۱۰ آذر ۱۳۹۵، ۰۶:۲۱ ق.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

"هنر" واژه ای فارسی بوده و دارای گستره وسیعی است ، هرچند در معنای خود ، نوعی برتری و امتیاز را برای هنرمند به دنبال دارد، اما تعریف کاملا دقیق و مشخصی از آن ارائه نشده است، ولی نظر به این که هنر یکی از جنبه های زندگی دنیوی انسان ها است، می توان آیاتی از قرآن که دیدگاه این کتاب آسمانی را در ارتباط با دنیا مشخص می نماید، به مقوله هنر نیز سرایت داد، و نتیجه گرفت که هنر مورد تأیید قرآن، آن دسته از رفتار و کردار انسان ها است که علاوه بر برجستگی و امتیازی که هنر بدون آن به وجود نمی آید ، از دو خصوصیت دیگر نیز برخوردار باشد:

 

اول. این که در راستای ترویج و تبلیغ آموزه های دینی و اصول فطری بشری و نیز توجه دادن انسان ها به معاد و دنیای آخرت باشد.

 

دوم. این که هنرمند، در اجرای هنر خود، از موازین پذیرفته شده دینی تخطی و سرپیچی ننماید.

 

باید دانست که قرآن کریم، کتاب لغت نامه نیست، تا بخواهد معنا و مفهوم یکایک واژه ها را بیان نموده و یا در مورد هر موضوع جزئی، اظهار نظر نماید، بلکه قرآن، معیارها و اصول حاکم بر زندگی انسان ها را در اختیار قرار می دهد.

بر این اساس، اگر محدوده معنایی یک واژه را، با مراجعه به منابع آن، کاملا مشخص نمودیم، آن گاه می توانیم با استفاده از اصول کلی مطرح شده در قرآن، دیدگاه این کتاب آسمانی را نسبت به آن دریابیم.

 

باید توجه داشت که واژه هنر، واژه ای فارسی بوده ، بر همین اساس، باید معنای آن را در لغت نامه های فارسی جست و جو نماییم.

 

می دانیم که دامنه هنر به اندازه ای گسترده و وسیع است که نمی توان تعریف دقیقی از آن ارائه نمود و تعاریفی که در لغت نامه ها می یابیم، تنها کلیاتی در مورد هنر بوده و نمی توان با کمک آن، مصادیق هنر را دقیقا مشخص نمود.

به عنوان نمونه، مرحوم دهخدا، هنر را این گونه توصیف نموده:

"این کلمه در واقع به معنای آن درجه از کمال آدمی است که هشیاری و فراست و فضل و دانش را دربردارد و نمود آن، صاحب هنر را برتر از دیگران می­نماید".

 @Artaesthetics 

اکنون با در نظر داشتن این دو نکته، به تحلیل و بررسی موضوع (هنر) از نگاه قرآن می پردازیم:

 

بدیهی است که هنر، گستره وسیعی داشته و طبق آن، می توان هر شخصی را که دانش و استعداد و توانایی انجام هر کاری را بیشتر از دیگران داشته باشد، هنرمند نامید.

چه این استعداد و توانایی در جهت مثبت باشد و چه در جهت منفی و چه بی جهت!

 

نیز مشاهده می نماییم که اگر بخواهیم ، تعاریف ارائه شده از هنر را مبنای تحقیق خود قرار دهیم ، بیشتر انسان ها در یک زمینه خاص، هنرمند هستند، اما با این وجود، اکنون در عرف عمومی، واژه هایی؛ مانند "هنرمند" و "هنرپیشه"، تنها به قشر محدودی از افراد جامعه اطلاق می شود که در زمینه های خاصی؛ مانند سینما، تئاتر، مجسمه سازی و نقاشی و ... مشغول فعالیت هستند.

افراد دیگر، هرچند در واقع از هنر بسیاری نیز برخوردار باشند، با این عناوین مورد خطاب قرار نمی گیرند. به عنوان نمونه هیچ گاه به کشاورزی که توانایی خارق العاده ای در رشته خود دارد، "هنرپیشه" نمی گویند!

 

بیان این مطالب بدین دلیل است که بدانیم، هنر در دو گستره عام و خاص قابل ارزیابی بوده و هر کدام از آنها نیز پاسخ متناسب با خود را می طلبد، بدین ترتیب که در هنرهای خاص، شما باید ابتدا نوع هنر را با تمام جزئیات آن مشخص نموده، سپس نظر اسلام و قرآن را در ارتباط با آن جویا شوید.

 

اما، برای دریافت نظر اسلام در ارتباط با هنر؛ در معنای عمومی و کلی آن ابتدا باید موازین کلی اسلامی را شناخته، سپس بتوانید هر رشته هنری را، با در نظر داشتن این اصول و موازین کلی، بررسی نموده و انطباق و یا عدم انطباق آن را با آن اصول، ارزیابی نمایید.

 

در ارتباط با دیدگاه کلی قرآن در مورد هنر باید گفت: هر چند، آیه و یا سوره ای در ارتباط با تعریف و تبیین واژه "هنر" و بیان مصادیق آن، نازل نشده است، اما از آن جا که هنر، به عنوان بخشی از زندگی دنیوی بشر به شمار می آید، دیدگاه قرآن در مورد " دنیا" را می توانیم به عنوان دیدگاه این کتاب آسمانی در ارتباط با "هنر" نیز در نظر بگیریم.

 @Artaesthetics 

همان گونه که می دانیم، می توان رفتارهای دنیوی انسان را با نگاهی ارزش مدارانه، در سه محدوده "با ارزش" و "ضد ارزش" و "بی ارزش" تقسیم بندی نمود. طبیعی است که طبق تعالیم قرآنی، رفتار "با ارزش" رفتاری است که در راستای منافع اخروی و یا آن دسته از منافع دنیوی  باشد که با تعالیم اسلامی منافاتی ندارد.

رفتار "ضد ارزش" را هم می توان در اعمالی جست و جو نمود که مخالف صریح آموزه های دینی بوده و انجام آن، نوعی مخالفت با خدا و پیامبر تلقی شود.

 

در این میان، رفتارهای دیگری نیز وجود دارند که بی هدف و انگیزه ای مشخص بوده و نه منطبق با اصول دینی ارزیابی می شوند و نه می توان آنها را به عنوان مخالف صریح دین، در نظر گرفت. این رفتارها را رفتارهای "بی ارزش" می نامیم که در نهایت به دلیل از بین بردن فرصت هایی که لحظه لحظه آن برای انسان ها ارزشمند است، ممکن است به رفتاری "ضد ارزش" تبدیل شوند!

 

انواع هنرها نیز از این چارچوب خارج نبوده و در یکی از سه محدوده فوق قرار می گیرند، و بیش از آن که نوع هنر در ارزش گذاری آن مهم باشد، انگیزه و هدف استفاده از هر هنری در تعیین دیدگاه قرآن و دین نسبت به آن هنر، کارسازتر است.

 

 

خداوند، همان گونه که برخی هنرمندان داستان سرا را، به دلیل انگیزه منفی آنها مورد سرزنش قرار می دهد،  سوره یوسف را به عنوان یک شاهکار هنری در زمینه داستان سرایی مطرح می نماید،  و با وجود این که دنیا را به عنوانی کالایی بی ارزش و زودگذر معرفی می نماید،  انسان ها را به دقت در هنر آفرینش و ظرافت های آن دعوت می کند!  و با این که از صنایع بشری که در جهت مثبت به کار گرفته شده اند؛ مانند کشتی سازی، و کشاورزی، و ... نیز به نیکی یاد نموده و آنها را نیز نشانه قدرت خود می داند، چون خالق این هنرها یعنی انسان مخلوق پروردگار است، اما صنعت و هنری که برای دور نمودن از خدا باشد را همانند صنعتگران و هنرمندان آن، مستحق نابودی و آتش جهنم می داند.

 @Artaesthetics 

همان گونه که ملاحظه فرمودید، در بسیاری از هنرها خود هنر به تنهایی نمی­تواند مورد تأیید و یا نکوهش قرآن باشد، بلکه تنها انگیزه هنرمندان است که می تواند، معیاری برای نگاه مثبت و یا منفی قرآن، مورد ارزیابی قرار گیرد. به عنوان نمونه، ما یک هنر را از دیدگاه قرآن مورد بررسی قرار می دهیم:

 

قرآن کریم، هنر مهندسی ساختمان را، به خودی خود، نه تأیید و نه رد می نماید، اما اگر انگیزه اجرای این هنر، انگیزه ای خداپسندانه باشد، مورد تأیید قرآن قرار می گیرد؛ مانند ساختن مسجدی که برای عبادت بنا شود، یا خانه ای برای آسایش مردم،  و یا حتی بنای کاخی با فرش های شیشه ای که همانند استخر آبی به چشم می آید، نه برای دنیاپرستی، بلکه به منظور نشان دادن این که تمدن بشری با دینداری منافاتی ندارد و ... .

 

اما اگر انگیزه ای ضد خدایی در میان باشد، همین هنر ساختمان سازی، تبدیل به هنری ضد ارزش می شود؛ مانند کاخی که هامان به دستور فرعون و به خیال مبارزه با پروردگار بنا نمود، و حتی اگر انگیزه مبارزه با پروردگار نیز وجود نداشته باشد و تنها به منظور لهو و لعب و خوشگذرانی و فخر فروشی، ساختمان هایی بنا شود، چنین اقدامی از جانب قرآن، به شدت مورد نکوهش قرار گرفته است. 

جالب است که قرآن کریم، حتی ساختن مسجدی که با انگیزه های غیر دینی بنا شده را زیر سؤال می برد! از طرفی دیگر، خداوند افراد ناسپاسی که در ساختمان های منحصر به فرد و مستحکمی زندگی می نمودند را در مدت زمان کوتاهی دچار عذاب کرده و نابود نمود، تا این گونه گمان نشود که می توان با استفاده از هنر محکم سازی ساختمان ها، در برابر خشم خداوند، ایمن بود.

 

پیامبران در هر دوره زمانی، معجزاتی در راستای همان هنری که هنر متداول زمانشان بود، اما بسیار برتر و برجسته تر، ارائه می نمودند. حضرت موسی (ع)، عصایی داشت که تبدیل به اژدها می شد. حضرت عیسی (ع) مرده را زنده می نمود و با ساختن پرندگانی از خاک با اجازه خداوند، آنها را تبدیل به موجوداتی زنده می نمود. پیامبر اکرم (ص)، قرآنی را عرضه نمود که در دوره اوج هنر شعر و ادب، هیچ کس را یارای مقابله با آن نبود!

 @Artaesthetics 

تمام اینها برای آن بود که پیامبران، علاوه بر اثبات نبوت خود ابهت به ظاهر هنرمندانی را که هنر خود را در مسیر ضد ارزشی قرار داده بودند، تحت الشعاع قدرت بی نهایت خداوند قرار دهند.

 

ابن سکیت، دلیل تفاوت معجزات پیامبران را از امام رضا (ع) جویا می شود، آن حضرت تحلیل فوق را ارائه می فرمایند.

 

در روایات متعددی، تازه ماندن قرآن بعد از گذشت سال ها و قرن ها، و اشتیاق به قرائت آن را، حتی بعد از این که بارها مورد تلاوت قرار گرفته، نشانه ای از تفاوت هنر بشری و معجزه آسمانی ارزیابی می شود، و به استناد خود قرآن، اعلام شده که تا روز قیامت، هرگز کتابی همانند آن ارائه نخواهد شد.

باید گفت کتابی که خود سراسر هنر است، نمی تواند هنر را قبول نداشته باشد! البته هنری که در صدد رویارویی با خداوند و تعالیم پیامبران او نباشد.

 

قرآن استفاده از زیبایی ها و مصنوعات هنری را ممنوع ننموده ، بلکه در مواردی به آن سفارش هم کرده است، اما آنانی که با توجه افراطی به هنر و سایر مظاهر دنیوی، از خدا غافل شده اند را به شدت نکوهش،  و در مواردی؛ مانند قارون دچار خشم و عذاب خود نموده است.

 

باید توجه داشت که اسلام و قرآن، شأن انسان های با ایمان را بسیار بالاتر از آن می دانند که خود را به اموری سرگرم نموده که هدف مشخصی از آن ندارند. خداوند دوری از بیهوده کاری را از ویژگی های مؤمنان برشمرده است. به همین دلیل، هنر مثبت می تواند مورد تأیید اسلام باشد.

 @Artaesthetics 

نباید به صرف این که چیزی هنر نامیده می شود، به آن روی آورده و در صدد آموختن آن بود؛ زیرا چه بسا بی نزاکتی هایی که یقینا در تضاد با تعالیم دینی است، بر آن نام هنر نهاده شود!

 

رابطه قرآن و هنر

 

ابزارهای هنری، یکی از رساترین، بلیغترین و کاریترین ابزار ابلاغ و تبلیغ پیام است. در واقع، هنر نیز یک شیوه بیان است، یک شیوه ادا کردن است، منتها این شیوه بیان از هر شیوه تبیین دیگر، رساتر، دقیقتر، نافذتر و ماندگارتر است. اگر زبان علمی یا عادی دارای این ویژگی و بیان مستقیم حقایق است، زبان هنر نیز، این ویژگی را دارا خواهد بود که بیان غیر مستقیم همین حقایق است، با این تفاوت که زبان هنر، بیانگر حقایق به صورت واقعی آنها نیست، بلکه بر عنصر تخیل استوار است.

 

به عنوان مثال، برای نشان دادن اهمیت انفاق در راه خدا، گاهی میگوییم: «هر کس برای خشنودی خدا اموال خود را انفاق کند» چند برابر آن پاداش خواهد داشت. قهراً این سخن، یک بیان واقعی یا عادی و یا علمی است.

اما هنگامی که همین مفهوم را در آیه 261 سوره بقره، مشاهده میکنیم، میبینیم، قرآن کریم این تعبیر را در قالب یک بیان «هنری» در آورده و در آن، یک رابطه جدید بین انفاق و دانه گندم به تصویر کشیده شده است: «کسانی که اموال خود را در راه خدا انفاق میکنند، همانند بذری هستند که هفت خوشه برویاند».

بنابراین، قرآن کریم، برای عمق بخشیدن و محکمتر کردن مظلوم و مقصود مورد نظر در ذهن مخاطب از یک شیوه هنری سود برده است.

@Artaesthetics 

هر چند در قرآن کریم، به صراحت آیهای درباره هنر و ارزش آن وارد نشده است، ولی از آن جا که دعوت قرآن کریم و اسلام به چیزهایی است که در فطرت آدمی است میل به زیبایی و استفاده از شیوههای مختلف هنری برای جذب بیشتر از امور فطری است که در وجود انسان است و قهراً قرآن کریم میبایست، به گونهای به زیبایی هنر و ارزش آن پرداخته باشد، برخی آیات که در این زمینه وارد شدهاند عبارتند از:

 

1. «الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلَقَهُ ...؛ (سجده، 7) او همان کسی است که هر چه را آفرید، نیکو آفرید ...».

2. «وَ صَوَّرَکُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَکُمْ ...؛ (غافر، 64) و شما را صورت گری کرد و صورتتان را نیکو آفرید ...».

3. «فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِینَ ...؛ (مؤمنون، 14) پس بزرگ است، خدایی که بهترین آفرینندگان است ...».

4. «صِبْغَة اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَة ...؛ (بقره، 138) رنگ خدایی ( بپذیرید رنگ ایمان، توحید و اسلام ) و چه رنگی از رنگ خدایی بهتر است! ...».

5. «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَة اللَّهِ ...؛ (اعراف، 32) بگو چه کسی زینتهای الهی را که برای بندگان خود آفریده روزیهای پاکیزه را حرام کرده است؟ ...»

6. «یا بَنِی آدَمَ خُذُوا زِینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ ...؛ (اعراف، 31) ای فرزندان آدم! زینت خود را به هنگام رفتن به مسجد با خود بردارید ...».

 

آیات فوق، همگی دلالت دارد بر اینکه خداوند متعال نیز از زیبایی واتقان و قامت موزون در پدیدهها خبر میدهد و به نقش هنر، زیبایی، هماهنگی، دلنوازی و صورتهای زیبا و دلپذیر در مخلوقات خود ذرات عالم، اشاره میفرماید، پس ما نیز باید، درس گرفته و در کارها و اعمال مان، از هنر و زیبایی و خلق شیوههای نو و دلنواز کمک بگیریم.

@Artaesthetics 

هنر و اشکال هنری در قرآن

 

هنر آهنگ مراد از آهنگ، آوا داشتن و تجانس و توازن عبادات قرآنی است.

حروف تشکیل دهنده یک کلمه، جایگاهی خاص و سنجیده دارد، به شکلی که اگر هر تعبیری از تعابیر قرآن، بخواهد جایگزین تعبیر مشابه آن شود و یا حذف گردد، فصاحت و بلاغت قرآن، دچار خدشه میشود، آهنگ سازمان یافته حروف، موجب بر دل نشستن آن در قلب هر انسانی است، به عبارت دیگر، همسانی صوتی یک کلمه با کلمه ‌دیگر و قرار داشتن اصوات و آواها در یک سیستم صوتی مکرّر و پی در پی، همانند اوزان شعری یا عبارات موزون و آهنگ داخلی و همسانی و هماهنگی اصوات با مفهوم، از جمله شیوههایی است که میتوان به روشنی در متن قرآن کریم و احادیث پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ و اهل بیت ـ علیهم السلام ـ مشاهده نمود.

عالیترین هنر در پیوند میان اصوات و صداها، تلاوت قرآن کریم است، که همواره مورد ستایش پیشوایان دین قرار گرفته است و در قرآن کریم نیز بدان تأکید شده است.

در تاریخ، حکایات متعدد و مختلفی در این زمینه به چشم میخورد. آیات قرآن در هنگام تلاوت، به گونهای در جان و دل افرادی مینشست که آنان را از خود بی خود میکرد.

@Artaesthetics 

ولید بن مغیره مخزومی، شخصی است که در میان عرب به حسن تدبیر، مشهور است و او را «گل سر سبد قریش» مینامیدند. پس از نزول آیات اولیه سوره مبارکه غافر، پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ در مسجد حضور یافت و این آیات را، در حالی که ولید در نزدیکی آن حضرت بود، قرائت فرمود. پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ چون توجه ولید به آیات را مشاهده فرمود، بار دیگر نیز آیات را قرائت نمود. ولید بن مغیره، از مسجد خارج و در مجلسی از طایفه بنی مخزوم حاضر شد و این گونه شروع به سخن نمود:

به خدا سوگند، از محمد سخنی شنیدم که نه به گفتار انسانها شباهت دارد و نه به سخن جنیّان. گفتار او حلاوت خاصی دارد و بس زیباست. بالای آن ( نظیر درختان) پر ثمر و پایین آن ( همانند ریشهی درختان کهن) پرمایه است.

گفتاری است که بر همه چیز پیروز میشود و چیزی بر‌ آن پیروز نخواهد شد.

 

شعر:

 

شعر نه تنها از نظر تاریخی، حجم بسیار بزرگی از ادبیات عرب را به خود اختصاص داده، بلکه دیوان زبان عربی و شناسنامه تاریخ آن است.

اسلام، این کار هنری را به رسمیت شناخت و به تشویق آن پرداخت، به شاعران پایگاهی ارزشمند و والا و وعده ثواب اخروی داد.

قرآن، ضمن نکوهش از شاعران بیهدف که جز تأمین منافع مادی و ارضاء نامشروع احساسات جنسی و غرائز پست حیوانی، محرک و انگیزهای ندارند. به تجلیل از شعراء و گویندگانی پرداخته که سروده آنان را احساسات پاک و شورانگیز، از عشق به بیان حقیقت، مبارزه با باطل و دعوت به کارهای نیک، برخوردار است.

@Artaesthetics 

پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ، نیز درباره‌این دسته از شعراء فرموده: «ان من الشعر لحکمة؛ پارهای از شعرها دانش و حکمت است.»

 

پیشوایان اسلام، همواره از سرودههای شاعران با هدف استقبال نموده و آنها را مورد احترام و محبت خود قرار میدادند. لحظهای که یکی از افراد طایفه بنی کنانه برخاست و از حضرتش اجازه گرفت که اشعاری را که درباره حضرت رسول ـ صلی الله علیه و آله ـ سروده بود، بخواند. حضرت اجازه داد و او اشعار خود را خواند.

 

پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ درباره او چنین دعا فرمود: «لک لکل بیت قلته بیت فی الجنة؛ در برابر هر بیتی از این اشعار، خانهای در بهشت داری.»

تقدیری که امام سجاد ـ علیه السلام ـ از فرزدق و حضرت صادق ـ علیه السلام ـ، از «هاشمیات» کمیت و امام رضا ـ علیه السلام ـ  از «دعبل خزاعی» نمودند. معروف و مشهور است.

 

به دلیل اثرات بارزی که شعر در میدان دفاع از حق و زنده ساختن حقیقت، از خود میگذارد، هنگامی که عبدالرحمن بن کعب از پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ درباره شعر سئوال نمود، آن حضرت چنین پاسخ فرمود: مرد با ایمان با شمشیر و زبان خود از حریم حق دفاع میکند. به خدایی که جان من در دست اوست، سرودههای شما بسان تیری است، که به قلب و چشم دشمن مینشیند.»

 

تمجید از شعر از سوی پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ و امامان ـ علیهم السلام ـ، یا استشهاد آنان به شعر و حتی شعر سرودن آنان، نه به این جهت است که شعر یکی از انواع هنر محسوب میشود، بلکه از آن روست که شعر ابزاری است در راه بیان حقایق و به همین دلیل نیز آن چه در نزد ایشان اهمیت داشت، «مفهوم» شعر بود نه ساختار و تکنیک و معیارهای هنری، همانند آن چه در میدانهای جنگ به صورت رجز خوانده میشد.

@Artaesthetics 

هنر قصه در قرآن

 

یکی از شیوههای جذب مخاطبین و تأثیرگذاری مطالب، بیان آنها در قالب داستان است که در تعالیم انبیاء الهی ـ علیهم السلام ـ و کتابهای آسمانی و آموزشهای دینی، برای پیام رسانی بیشتر و تأثیر تربیتی مؤثرتر، مورد توجه قرار گرفته است.

 

داستان واقعی که در قرآن کریم مطرح شده، نوعی از طرح حقیقی «واقعیت» است، نه آن که صرفاً «حکایت» یا «کشف» و یا «نگاهی» کوتاه به واقعیتی باشد که در دایره واقعیتهای ممکن یا محتمل در داستان قرار دارد، به عبارت دیگر، داستانهای قرآن کریم، بر خلاف آن چه در داستانهای ساخته و پرداخته اندیشه بشر است، ساخته و پرداخته «حوادث مجهول» نیست، بلکه داستان قرآنی، پرداختن به واقعیتهای موجود است، پرداختن به واقعیت بر اساس «گزینش»، رخدادها، شخصیتها و محیطهای مناسب و مورد نظر است.

این گزینش و این نحوه پرداختن به واقعیتها به گونهای است که از داستانهای ساخته فکر بشر به نام داستانهای تاریخی، کاملاً متمایز است، زیرا داستانهای تاریخی، به پارهای از حوادث و رخدادهای واقعی میپردازند. و برخی از عناصر ساخته و پرداخته ذهن را نیز به آن میافزایند، این امر در راستای اهداف هنری نویسنده، از جمله تشویق و غیره و نیز در راستای اهداف فکری داستان که نقطه نظرات و دیدگاههای نویسنده را مطرح میکند صورت میگیرد.

افزودن عناصر غیر واقعی باعث میشود، ویژگی واقعیت عینی از داستان سلب شود، هم چنین نبود عناصر هنری و تخیلی نیز، از دیگر سوی، کار را از حالت یک کار هنری خارج خواهد کرد.

@Artaesthetics 

عنصر داستانی در قرآن کریم، گاهی یک سوره را به طور کامل و گاهی بخشی از یک سوره را به خود اختصاص داده است. با توجه به این کار در برخی از سورهها تنها یک داستان وجود دارد. و در برخی دیگر بیش از یک داستان، این داستانها بر اساس هدف فکری سوره و رسالت آن شکل میگیرند.

 

در اصطلاحات بشری، به داستانهایی که به «زندگی طولی» شخصیت داستان پرداخته شده باشد، «رمان» گفته میشود، به عنوان مثال، در سوره‌ شعراء، به «زندگی طولی»، حضرت موسی ـ علیه السلام ـ، اشاره شده است و بخش عمدهای از سیر زندگی آن حضرت، در آن مطرح شده است؛ از جمله به دریا افکنده شدن ایشان، نجاتشان از دریا و آزادی ایشان و ورودشان به شهر، کشتن یکی از آن دو نفری که با یکدیگر درگیر بودند، رفتن به مدین، کمک به آن دو دختر، ازدواجشان با یکی از آن دو، نزول وحی بر ایشان و رفتنشان به سوی فرمون و ...،‌در مقابل در «داستان کوتاه»، به یک «مقطع عرضی»، یا وضعیتی استثنایی و بسیط از زندگی شخصیت داستان بسنده کرده است.

 

از دیگر امتیازات داستانهای قرآنی از داستانهای بشری، این است که داستانهای قرآنی، دارای ساختار هندسی ویژهای است که بر اساس آن تمام جزئیات داستان و اجزای آن اعم از آغاز و متن و انتها، دارای پیوندی زنده با یکدیگر است، به نحوی که هر جزیی از داستان یا تکامل و تحولی از جزء پیشین آن و یا شرح و تفصیلی بر آن و یا اثری از آن و یا امری در تجانس با آن است و همه اجزا در تابع محور فکری واحدی است.

@Artaesthetics 

در داستانهای قرآنی، از اصل «غافلگیری»، یعنی مواجه ساختن خواننده، با وضعیت و یا رخدادی ناگهانی و غیر قابل پیش بینی، «تعلیق»، یعنی نگاه داشتن سرّی که تنها پس از گذشت زمان روشن خواهد شد و «تشویق»، یعنی دلبسته کردن خواننده به پیگیری «آن چه رخ خواهد داد»، به خوبی استفاده شده است، مثلاً میتوان برای اصل غافلگیری، به داستان حضرت ابراهیم ـ علیه السلام ـ اشاره کرد، این داستان در سوره‌ انبیاء آمده و به واقعه «درهم کوبیدن بتها و نگهداشتن بت بزرگ» پرداخته است که بهترین نمونه از عنصر «غافلگیری»‌ است.

اما عنصر «درنگ و تأخیر»، را میتوان در داستان «اصحاب کهف» که در آن تعداد اصحاب کهف به عنوان سرّی پوشیده مانده است، مشاهده کرد.

 

سید قطب بصورت مشروح تری به این تصویر سازی هنری قرآن پرداخته و در زمینه داستان‌های قرآن می‌گوید: «گاهی اول نمایش فشرده واقعه را می‌دهد، سپس بیان تفصیلی آن از اول تا آخر می‌آید، مثل داستان اصحاب کهف.

گاهی هدف و عاقبت داستان، در اول بیان می‌شود و سپس داستان از آ غاز، گام به گام و لحظه به لحظه بیان می‌گردد. گاهی به طور ناگهانی، انسان در مسیر داستان قرار می‌گیرد و به همان شکل ادامه می‌یابد، تا جائی که راز این شروع ناگهانی یک مرتبه برای قهرمان داستان یا خواننده و شنونده آشکار می‌شود، مثل داستان موسی و خضر و آن مسافرت عجیب و همسفری شگفت آن دو، که در سوره کهف آمده است. در چنین مواردی هدف در طرح ناگهانی قصه تامین می‌شود.»

@Artaesthetics 

هنر نوشتن

 

ویژگی نوشته آن است که خطاب به شخص یا اشخاص و یا مردمی مشخص و معین در قالب نوشتار میباشد.

خداوند متعال، در قرآن کریم، به قلم نیز ارزش داده و به آن سوگند یاد کرده است: «سوگند به قلم و آن چه با قلم مینویسند» ، از ظاهر آیه فوق بر میآید، منظور از قلم، مطلق هر نوشتهای است که با قلم نوشته میشود، از این جهت به آن سوگند یاد کرده، زیرا قلم و نوشته، از عظیمترین نعمتهای الهی است که خداوند بشر را به آن هدایت کرده است و به وسیله‌ آن، حوادث غایب از انظار آدمی و معانی نهفته در دل افراد را ضبط میکند. به همین منظور نیز یکی از نعمتهای الهی به شمار رفته است.

صورتهای هنری یاد شد، نمونهای از جلوههای هنری قرآن کریم بود که بدون آن که به طور مستقیم، به مقوله هنر بپردازند، مطالب گهر بار خود را در قالب هنرهای گوناگون بیان کردهاند.

خدای سبحان در این آیه به قلم و آنچه با قلم می‌نویسند سوگند یاد کرده، و از ظاهر سیاق برمی آید که منظور از قلم مطلق قلم، و مطلق هر نوشته‌ای است که با قلم نوشته می‌شود، و از این جهت این سوگند را یاد کرده که قلم و نوشته از عظیم‌ترین نعمت‌های الهی است، که خدای تعالی بشر را به آن هدایت کرده، بوسیله آن حوادث غایب از انظار و معانی نهفته در درون دل‌ها را ضبط می‌کند... بنابراین، سوگند خوردن خدای تعالی به قلم، و آنچه می‌نویسند سوگند به یکی از نعمت‌ها است.

 

هنر بیان در قرآن

 

خداوند در سوره مبارکه الرحمن می‌فرماید: «انسان را آفرید و به او بیان و سخن گفتن را آموخت.» 

علامه طباطبائی در تفسیر المیزان در ذیل این آیه مبارکه می‌فرماید: «بیان قدرت بر سخن از اعظم نعمت و آلای ربانی است، که برای بشر موقف انسانیش را حفظ نموده، به سوی هر خیری هدایتش می‌کند.»

 

مسئله رنگ ها در قرآن

 

چند مثال بالا نمونه‌ای از جلوه‌های هنری قرآن بود که بدون این که به طور مستقیم به مقوله هنر بپردازد مطالب گهربار خود را در غالب هنرهای گوناگون بیان می‌کند، که اگر بخواهیم درباره جلوه‌های هنری گوناگون قرآن اعم از داستان، رنگ، حساب و هندسه، بیان. قلم و... بحث کنیم بحث طولانی می‌شود، به همین جهت تنها به ذکر شماره آیات و نام سوره‌هایی که در آنها به نوعی مساله رنگ‌ها در آن‌ها مطرح شده است اکتفا می‌شود:

.  سوره روم، آیه ۲۲  ؛ ۲. سوره فاطر، آیه ۲۷ و ۲۸؛  ۳. سوره نحل، آیه ۱۳؛  ۴. سوره نحل، آیه ۶۹؛  ۵. سوره زمر، آیه ۲۱.  ۶. سوره بقره، آیه ۶۹؛  ۷. سوره آل عمران، آیه ۱۰۶ و ۱۰۷؛  ۸. سوره کهف، آیه ۳۱؛  ۹. سوره دهر، آیه ۲۱؛  ۱۰. سوره الرحمن، آیه ۷۶؛  ۱۱. سوره فاطر، آیه ۲۷؛  ۱۲. سوه زمر، آیه ۶۰؛  ۱۳. سوره زخرف، آیه ۱۷؛  ۱۴. سوره روم، آیه ۵۱؛

 

کانال ویژه هنرمندان و هنر دوستان

🌍 https://telegram.me/Artaesthetics

دکتر بتسابه مهدوی

10 آذر 1395

تهران

  • بتسابه مهدوی

عکس نوشته 9 آذر 1395

بتسابه مهدوی | سه شنبه, ۹ آذر ۱۳۹۵، ۰۶:۰۱ ق.ظ


  • بتسابه مهدوی

مراقبه برای ارتباط با کالبد روحی

بتسابه مهدوی | سه شنبه, ۹ آذر ۱۳۹۵، ۰۵:۵۸ ق.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

 

کالبد روحی شما سر شار از نور ، صلح و آرامش است. ارتباط با این کالبد ، موجب می شود هوشیاری درونی شما به سوی خود آگاهتان جریان یابد ، مکانی که می توانید برای تجربیات روزمره از آن بهره مند گردید. در این مراقبه ، راه ها و شیوه های بسیاری برای دست یابی به یک زندگی کامل و پر محتوی به روی شما گشوده خواهد شد.

 

آرام در بستر خود دراز بکشید ، و کار های اولیه مراقبه را انجام دهید.

 

دعای حفاظت کننده ای بخوانید. تصور کنید که چاکرای تاجتان باز می شود. زمانی که کاملا باز شد ، نفسی عمیق بکشید.

 

تصور کنید که چاکرای چشم سوم تان نیز باز شده است. بگذارید این چاکرا همه چیز را ببیند. نفسی عمیق بکشید.

 

تصور کنید چاکرای قلبتان باز می شود. آرام و عمیق نفس بکشید. زمانی که چاکرای قلب باز شد، بگذارید با عشق و محبت پروردگار هماهنگ شود و این احساس را در همان زمان که در شما جریان دارد بپذیرید.

 

تصور کنید چاکرای شبکه خورشیدی تان در حال باز شدن است. در کمال آرامش احساسش کنید. چند مرتبه نفسی عمیق بکشید؛ به آرامی به بستر بروید.

 

تصور نمایید که چاکرای ریشه در حال باز شدن است و از آن انرژی خوارج می شود. نفس عمیق بکشید.

 

در نهایت تصور کنید که چاکرای ناحیه طحالتان گشوده می شود. در صورت ضرورت ، آن را با مقیاس ویژه ، هماهنگ و متوازن کنید. به آرامی و عمیقاً نفس بکشید و رها شدگی را کاملاً احساس نمایید.

 

اکنون ، مراکز واقع شده در کف دست ها و پا هایتان را احساس کنید. حلقه هایی باریک را تصور کنید و ببینید این حلقه ها به آرامی بزرگ می شوند. با این کا چاکرا های فرعی کگشوده می شوند. نفسی عمیق بکشید.

 

بگذارید ارتعاشات و آگاهی شما به نرمی به درون کالبد روحی تان وارد شوند بنگرید که جسمتان وارد کالبد اتریک و سپس کالبد روحی تان می شود.

 

 

چنانچه احساس کنید در موقعیتی متفاوت قرار گرفته اید کنید بخشی از بدنتان لاغر یا چاق تر شده است ، بدانید که چنین امری کاملاً طبیعی است ، و توجه کنید که چه حسی دارد. مطمئن باشید همه چیز روبه راه خواهد شد. در همین وضعیت قرار داشته باشید و از این تجربه جدید لذت ببرید. نفسی عمیق بکشید.

 

حال انرژی « خالق » را به درون خویش دعوت نمایید. با صبر و حوصله منتظر بمانید ، این تماس و تعالی را احساس کنید. ( مطمئن باشید که در این تجربه ، احساس شما هرگز خطا نخواهد کرد. این امر برای شما ، امری بسیار استثنایی و ویژه خواهد بود. ) احساس خواهید کرد که در عشق و محبت غوطه ور شده اید. به آرامی و عمیقاً به نفس کشیدن خود ادامه دهید.

 

اینک بگذارید راهنماهای روحی تان به شما بپیوندند و منطظر وقایعی که اتفاق می افتد باشید. ( ممکن است صورت ها و مکان های آشنا یا غیر آشنا ببینید و یا احساس کنید با دیگری یکی شده اید. ) هر اتفاقی ممکن است روی دهد ، با راهنماهای روحی تان به کشف و یافتن این موارد بپردازید. ممکن است دیدگاه های جدید و تازه ای بدست آورید. از آنها لذت ببرید.

 

پس از برخورداری کافی ، به طور خودکار به همان نور الهی رجعت خواهید نمود. حس کنید دراز کشیده اید و در این نور غوطه ورید. نیرو های شفا بخشی را که به سوی شما می آیند بپذیرید. تا زمانی که نسبت به کالبد فیزیکی تان هشیار شوید ، سخاوتمندانه با این حس همراه شوید.

 

تا آنجا که ضرورت دارد ، چاکرا های اصلی و فرعی خویش را ببندید و به هوشیاری و بیداری باز گردید.

 

بر هر آنچه تجربه کرده اید ، تعمق کنید و قبل از فراموشی ، آنها را بر کاغذ بیاورید. نگاشتن مطالب ، به خود آگاهتان اجازه می دهد که این تجربیات را ذخیره نماید تا بتوانید از آنها در زندگی روزمره بهره جویید.

 

یادداشت : تمرکز بر گشایش اولیه چاکرای تاج سبب می شود از آگاهی خاکی و زمینی فراتر روید و با دنیای روحی و معنویت ارتباط بر قرار کنید ، دنیایی که دیگر توسط وجود زمینی تان محصور نگشته است. این مراقبه را چندین بار در ماه و همه ساله می توان انجام داد. هرگز از ارتباط با راهنمای معنوی خویش و یا در ارتباط با آنچه تا کنون برایتان ناشناخته بوده است ، خسته و ملول نخواهید شد.

دکتر بتسابه مهدوی

9 آذر 1395

تهران

ارتباط با ما از راه کانال

https://telegram.me/naghshnegareh

  • بتسابه مهدوی

مراقبه آسمان آبی

بتسابه مهدوی | سه شنبه, ۹ آذر ۱۳۹۵، ۰۵:۵۳ ق.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

 

به آسمان آبی نگاه کنید و همینطور خیره شوید. درباره آن فکر نکنید. با خودتان نگویید: " چقدر زیبا است" از رنگ و زیبایی آن تعریف نکنید. اگر شروع به فکر کردن کنید در این مراقبه متوقف شده اید. فقط نگاه کنید، بدون فکر کردن و بدون معنی دادن به منظره آسمان. از خودتان کلمات نسازید. کلمات مانع بزرگی برای درک واقعی شما هستند.

 

نگاه شما باید بدون قضاوت و ناب فقط به آسمان معطوف شود. وقتی این وضع را ادامه می دهید، چون موضوعی برای دیدن و معنی دادن ذهنتان وجود ندارد، اتفاق عجیبی می افتد. شما ناگهان از وجود خودتان آگاه می شوید. آسمان مثل یک مکنده قوی عمل می کند.

 

آسمان به خودی خود یک تهی بزرگ است. تمام اجسام در آن قرار دارند ولی خود آسمان تهی عظیم، بزرگ و بی پایانی است. وقتی با این عمق به آسمان نگاه می کنید لحظه ای می رسد که همه چیز ناپدیِد می شود و در این ناپدید شدن، شما از خودتان آگاهی پیدا می کنید. وقتی به تهی نگاه می کنید، چیزی برای دیدن و انعکاس وجود ندارد.

ذهن در تهی و خالی متوقف می شود. همین امر باعث می شود تا شلوغی های افکار از ذهن شما زدوده شوند.

دکتر بتسابه مهدوی

9 آذر 1395

تهران

ارتباط با ما از راه کانال

https://telegram.me/naghshnegareh
  • بتسابه مهدوی

عکس نوشته 8 آذر 1395

بتسابه مهدوی | دوشنبه, ۸ آذر ۱۳۹۵، ۰۶:۲۵ ق.ظ

  • بتسابه مهدوی

نقش عشق در مراقبه چیست؟

بتسابه مهدوی | دوشنبه, ۸ آذر ۱۳۹۵، ۰۶:۲۲ ق.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

 

عشق در مراقبه ذهن را از هر آنچه جز دوست داشتن است تخلیه میکند .عشق هر آنچه غیر از عشق را به آتش میکشد و می سوزاند و این همان کنار زدن لایه های کاذب است.

عشق الهی چیزی نیست که خاص خداوند باشد بلکه عشق خود خداوند است.تمام ادیان راههای مختلف برای رسیدن به یک حقیقت واحد هستند.

 

متعالی ترین شکل دعا دعای سکوت است یعنی اشتیاق محض با توجه قلب به سوی خداوند منظور از "قلب "معنوی ترین بخش وجود انسان است.

دکتر بتسابه مهدوی
8 آذر 1395

تهران

ارتباط با ما از راه کانال

https://telegram.me/naghshnegareh
  • بتسابه مهدوی

نیروی عشق در متحول ساختن آگاهی

بتسابه مهدوی | دوشنبه, ۸ آذر ۱۳۹۵، ۰۶:۲۰ ق.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

 

همانطور که آب راه خود را روی زمین پیدا میکند وقتیکه عشق فداکاری- امید شدید و بی شائبه باشد راههایی برای مراقبه پیدا میشود.عشق مرد و زن مادر و پدر عشق هنرمند به هنرش در ظریفترین حالت خود میتواند تا سطح تعمق و ژرف اندیشی پیش برود .عشق به مذهب یا عشق به طبیعت و...این قدرت را دارد که  سطح آگاهی را متحول سازد.

 

مراحل چهارگانه ی آگاهی متعالی از بیان بودا:

 

1.عشق یا محبت عاشقانه  2.ترحم و دلسوزی 3.سرور 4.سکون

 

بوداییان میاموزند در حین مراقبه عشق و محبت خود را متوجه چهار گوشه ی جهان کنند.

 

تمام مخلوقات دارای قوه ی درک هستند و درون خود نیرویی اصیل و فعال دارند که نیروی شناخت است و یک نیروی فعال دیگر دارند بنام عشق.از دیدگاه نیروی عقل شناخت خداوند غیر قابل درک است اما از دیدگاه نیروی عشق خداوند از نظر افراد مختلف  به صور متفاوت قابل درک است.

 

عقل برای شناخت هر چیزی آن را تجزیه و تحلیل میکند بخش بخش کرده و طبقه بندی میکند و خدا وجود کامل است و عقل را یارای شناخت و درک آن نیست .عقل برای شناخت هر چیز  خود را از آن جدا میکند اما عشق  برای شناخت هر چیزی خود را با آن میامیزد.پس فقط با یکی شدن با اوست که میتوانیم او را بشناسیم .فقط در اتحاد تمام وجودمان بااو میتوانیم او رادرک کنیم.

دکتر بتسابه مهدوی
8 آذر 1395

تهران

ارتباط با ما از راه کانال

https://telegram.me/naghshnegareh

  • بتسابه مهدوی

مراقبه ی بازی پیاز و یا "من کیستم؟"

بتسابه مهدوی | دوشنبه, ۸ آذر ۱۳۹۵، ۰۶:۱۸ ق.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

 

در این مراقبه که با رعایت اصول پایه شروع میشود سالک قصد دارد "من حقیقی" فراسوی این "من" را کشف کند .پس در حالت مناسب جسمی برای مراقبه قرار میگیرید پس از آنکه تنفس را آرام کردید توجه را به درون خود متمایل کرده و در اعماق وجودتان پاسخ سوال "من کیستم ؟من چیستم ؟"را جستجو کنید.از خود میپرسید که "آیا من این تن هستم ؟"ایا من این حواس هستم ؟آیا من این ذهن هستم و با طرح چنین سوالهایی تمام لایه هایی را که مفهوم " من بودن" را بوجود آورده کنار میزنید تا جاییکه به سوال عریان "کی؟یا چی؟ "برسید آنگاه در هستی خود فرو روید هستی که نتیجه ی منی است که تمام پوسته های منیت را کنار زده و از سوال "کیستم ؟چیستم؟ " هم گذشته است . سپس با اطمینان منتظر پاسخ بمانید دو سه دقیقه صبر کنید دوباره سوال را تکرار کنید و گوش فرا دهید .ممکن است با اولین تمرین شهود حاصل شود و یا پس از چند هفته تمرین به پاسخ برسیم.

 

در این مراقبه هم مثل تمام مراقبه های دیگر با پرسه زنیهای ذهن برخورد انفعالی داشته باشید .

 

تفاوت این مراقبه با مراقبه های دیگر در اینستکه به شکل جدی تری تفکر و تعمق  را تجربه میکنیم .از نیروی عقل استفاده میشود تا ناخالصیهای خودش را کنار بزند و حتی از خود نیز عبور کند و به وادی هستی ناب وارد شود .پس از مراقبه ی بازی پیاز با کنار گذاشتن تمام لایه های "من کاذب "در نهایت به "هیچ " میرسیم که همین هیچ همه چیز است همان عدم و خود حقیقی است و آن وجود یگانه ی مطلق است. یافتن ماهیت حقیقی انسان هدف تمام مکاتب مختلف یوگاست.

 

به گفته ی بودا عناصر متشکله ی انسا ن پنج عنصر است .در معاینه ی دقیق انسا ن ابتدا تن را می بینیم و سپس احساسات و واکنشهای عاطفی را مشاهده میکنیم.و سپس واکنشهای ذهن به محرکات احساسی را می یابیم .فرآیندهای ذهنی که متکی به آگاهیهای ممکن است (عقل)  را درک میکنیم.و سپس به کشف آگاهی نائل می آییم.چهار عنصر اولی همیشه در تغییر و دگرگونی است و فقط عنصر آخر ثابت و پایدار است. هدف غایی این روش مراقبه رسیدن به "خود" در فراسوی "من "است.

دکتر بتسابه مهدوی
8 آذر 1395

تهران

ارتباط با ما از راه کانال

https://telegram.me/naghshnegareh

https://telegram.me/naghshnegareh

  • بتسابه مهدوی

لزوم تمرکز دیداری یا شنیداری در مراقبه چیست؟

بتسابه مهدوی | دوشنبه, ۸ آذر ۱۳۹۵، ۰۶:۱۴ ق.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

 

ذهن هر جا که درنگ کند هما نجا باقی میماند و در آن غرق میشود ذهن مانند فیلی است که عادت کرده در باغ لذتها پرسه بزند ذهن که دردام دیدن یا شنیدن گرفتار شده دست از تمام فعالیتهای خود  کشیده  و بر جای خود آرام میگیرد با تمرکز روی دیدن یا شنیدن ذهن بی ثباتی خود را فراموش کرده به هیچ جا نمی گریزد .

پس از آنکه ذهن آرامش یافت فرصت برای درک آگاهی کامل و خالص را بدست میاورید.

دکتر بتسابه مهدوی
8 آذر 1395

تهران

ارتباط با ما از راه کانال

https://telegram.me/naghshnegareh
  • بتسابه مهدوی