نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

۱۵۸ مطلب با موضوع «دکتر بتسابه مهدوی :: عرفان و خداشناسی» ثبت شده است

آیین مزدک

بتسابه مهدوی | پنجشنبه, ۱۸ شهریور ۱۳۹۵، ۰۶:۳۹ ق.ظ

آیین مزدک

دکتر بتسابه مهدوی

 

بحران‌هاى اجتماعى در پدید آمدن باورهاى دینى نقش مهمى دارند و دین‌هایى که در زمان و مکانى بحرانى تاسیس مى‌شوند، گسترشى عمومى مى‌یابند.

 

آیین اجتماعى مزدک یکى از شواهد این مدعاست.

 

فردوسى در شاهنامه هنگام سخن گفتن از پادشاهى قباد، شرح مفصلى از ظهور مزدک مى‌دهد.

 

وى مى‌گوید مزدک حکیمى بود که مردم را در زمان تنگى برانگیخت تا به انبار غله هجوم برند و از این راه شهرت وى بالا گرفت.

 

سرگذشت  مزدک

 

مزدک پسر بامداد در زمان قباد (488-531 م .) از میان دانایان و دانشمندان از شهر مازیارا در کنار دجله که اکنون کوت العماره خوانده مى‌شود، برخاست.

 

تاریخ نگاران، حتى آنان که با وى مخالف بوده‌اند، به خرد و منطق و صفات برجسته او اشاره کرده‌اند. مى‌گویند او مردى پرهیزکار بود و لباس ساده‌اى بر تن مى‌کرد.

 

مزدک هیچ گاه ادعاى پیامبرى نداشت و خود را پیرو شخصى به نام بوندوس مى‌دانست که در حدود سال 300 م. اصلاحاتى در مانویت پدید آورده بود و در ایران و روم پیروانى داشت.

 

#قیام #مزدک

 

در شاهنامه فردوسى مى‌خوانیم که مزدک مردى خردمند و سخنور بود.

 

روزى دید مردم گرسنه و بینواى کشور در اطراف کاخ پادشاه آمده‌اند و از او نان مى‌خواهند.

 

مزدک که در دربار منصبى داشت، از پادشاه پرسید: «اگر کسى را مار گزیده و در حال مردن باشد، ولى دوست یا همسایه او نوشدارویى داشته باشد و از دادن آن مضایقه کند، با این شخص چه باید کرد؟» قباد پاسخ داد: «سزاى او مرگ است .» مزدک پرسید: «اگر مردم نیازمند نان باشند و کسى که نان دارد، به ایشان ندهد، سزاى او چیست؟» قباد پاسخ داد: «سزاى او مرگ است.»

 

مزدک به مرد گفت به انبارها هجوم ببرید و مواد خوراکی را بردارید تا از گرسنگی نجات یابید.

 

هنگامی که چنین کردند، قباد، مزدک را مواخذه کرد.

 

مزدک گفت: «مردم گرسنه بودند و انبارها انباشته و من این کار را طبق نظر خود شما انجام دادم»

 

از آن پس مزدک،‌ شهرت پیدا کرد و قباد نیز مکتب او را پذیرفت و از گسترش آن پشتیبانی کرد.

 

اشراف و موبدان زردشتی بر ضد مزدک قیام کردند و حتی قباد را که دین مزدک در آمده بود از سلطنت برداشتند.

 

قباد بعدها توانست به سلطنت برسد اما دیگر از مزدک، حمایت نکرد. پسر و جانشین وی،‌ انوشیروان که مورد حمایت اشراف و موبدان بود در سال 528 م. مزدک و بسیاری از پیروانش را کشت.

 

دکتر بتسابه مهدوی

18 شهریور 1395

تهران

  • بتسابه مهدوی

پرانایاما

بتسابه مهدوی | چهارشنبه, ۱۷ شهریور ۱۳۹۵، ۰۵:۵۷ ق.ظ

پرانایاما

دکتر بتسابه مهدوی

 

در هندوستان یک گونه تنفس دیرپا هستی دارد که پرانایاما نامیده می‌شود. پرانا نیروی زیستی (VITAL )، تنفس زندگی است. یاما یعنی کنترل. پرانایاما کنترل تنفس زندگی است. نخستین تمرینی که می‌توانی بکنی این است که نام خداوند یا نام مسیح یا هر کسی را که خودت می‌پرستی یک بار بازگویی.

اگر استادت به تو مانترایی داده، می‌توانی همان را بازگویی. فروبردن هوا نباید آرام یا ژرف باشد. آنگاه نفست را نگه دار و باز همان نام را چهار بار بازگوی. و زمانی که هوا را بیرون می‌دهی، آن نام یا مانترایی را که داری یا برگزیده‌ای دو بار بازگوی. در ضرب ، هوا را به درون بکش و آن را به اندازه‌ی یک ضرب، دم نگه دار و باز در دو ضرب بازدم کن و همزمان، آن نام مقدس را در درون خود بازگوی. اگر شمارهای یک-دو-سه را برای خودت شمارش کنی، در درون خود کوچک‌ترین چیزی را احساس نخواهی کرد.

اما اگر نام خداوند را بازگویی، خاصیت‌های یزدانی بی‌درنگ به درون هستی تو گام خواهند گذارد. سپس اگر نفست را نگه داری، این خاصیت‌های یزدانی در درونت به گردش درخواهند آمد و در همه‌ی ناپاکی‌ها، ناروشنایی‌ها، عدم‌کمال‌ها و محدودیت‌هایت رخنه خواهند کرد. و هنگامی که هوا را بیرون می‌دهی، همان نیروهای یزدانی، همه‌ی خاصیت‌های غیرخدایی، ستیزه‌جوی و ویران‌گر را با خود خواهند برد.

آغازگر با ریتم یک-دو-سه آغاز می‌کند. اگر وی در تنفسش ورزیده‌تر شود، خواهند توانست با ریتم چهار-شانزده-هشت تمرین کند: در چهار ضرب هوا را به درون بکش، شانزده دم آن را نگه دار و در هشت ضرب آن را بیرون بده. اما این کار را باید گام به گام انجام داد و بس. برخی کسان حتی از این هم پا فراتر می‌گذارند. آنها ریتم هشت-سی و دو-شانزده را رعایت می‌کنند. اما این کار ویژه‌ی کسانی است که در گامه‌ی پیشرفته هستند.

دکتر بتسابه مهدوی

17 شهریور 1395

تهران

  • بتسابه مهدوی

پنج مراقبه کوتاه

بتسابه مهدوی | سه شنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۵، ۰۸:۴۹ ق.ظ

مراقبه 1

دکتربتسابه مهدوی

مهم این است که دل آسوده باشی ...دل آسودگی امریست کیفی نه کمی ....

ممکن است همچون بودا ...یا شاه ابراهیم ادهم سلطان باشی و تاج و تخت را رها کنی ...و به اعماق غاز و جنگل بروی ...اما اگر همچنان دلمشغول باقی بمانی هیچ فایده ای در بر نخواهد داشت

و حقیقت در اعماق جنگل هم همانی است که بود ..تو همانی هستی که قبلا بودی ..آن موقع دل مشغول داشته هایت بودی ...در جنگل دلمشغول گذشته هایت

انقلاب معنوی در درون تو رخ میدهد نه برون ...ظاهر مهم نیست .آنچه مهم است در درون توست .که هم اکنون نیز بسته به چیزی و جایی هستی ..اکنون مشغول کلبه ی کوچک و محقر خود هستی ..فقط کمیت ها تغییر کرده است .کیفیت همچنان بر جا مانده است .

آدم فقیر دلمشغول گاری قراضه ی خود است و تعمیر آن ووو...و آدم ثروتمند دلمشغول بنز خود ....

نگرانی هر دوی اینها یکیست .هر دو نگرانند .دل آسوده نیستند. مهم آن چیزی نیست که داری ...مهم آن است که تا چه حد از داشته هایت فارغ هستی ...

فقیر دلمشغول غذای فردای خود است و سلطان دلمشغول فتح کشور همسایه. ..

در اینجا فقط موضوع نگرانی گدا و پادشاه فرق کرده است .اما ماهیت نگرانی هر دوی آنها یکیست .

مسئله این است که چگونه میتوان تمرکز خود را در مراقبه از ذهن به سوی خداوند معطوف کنی ؟؟

وقتی از کاری نکردن و مراقبه سخن به میان می آید .منظور غیر فعال بودن نیست .بلکه دلمشغول نبودن و دل آسوده بودن و فارغ شدن است.

کاری نکردن بی عملی نیست .زیرا عمل ،نفس زندگیست .اگر عمل متوقف شود.انسان میمیرد حتی نفس کشیدن نیز نوعی عمل است. خوردن و خوابیدن نیز نوعی فعالیت است .زندگی کردن ،فعال بودن است .

منظور از مراقبه آن نیست که اینکار و آن کار را در ساعاتی از شبانه روز انجام ندهی .  زیرا همین وسواس نیز نوعی دلمشغولی به حساب می آید .

منظور آن است که ساعاتی که در مراقبه و خلوت و ذکر هستی دلمشغول نباشی

بدان که دل مشغولی ترفند و حیله ی نفس است ...

فارغ باش ....💛💙

بگذار خداوند در عرصه ی وجود تو فعال باشد ... 

مراقبه 2

دکتر بتسابه مهدوی

اراده ی خود را با اراده ی رود یکی کن .

در رود شناور باش ...و خود را به دست آن بسپار ...بی تردید رود راهی دریاست و تو را نیز به آنجا خواهد برد .

گر چه اگر بر خلاف جریان رود نیز شنا کنی ،سرعت جریان رود بینهایت بیشتر از سرعت شنا کردن توست .بنابراین باز تورا به دل دریا خواهد برد .

اما عزیزا ....💠

فرق است بین شنا کردن و شناور بودن ..

شنا کردن ناشی از ترس و اضطراب و عذاب است .اما شناور بودن ناشی از طمانینه و اعتماد و آرامش است. شناور بودن به تو فرصت میدهد تا رود را تجربه کنی ...آسمان را ببینی. ..و به تماشای مسیر رود تا دریا بنشینی ...

و بدینسان تو مقصد خود را با مقصد رود یگانه میسازی و اراده ی جز را بر اراده ی کل منطبق میکنی ...و آنگاه این هستی زیبا هر کجا که میرود ،تو را نیز با خود میبرد .تو موجی کوچک میشوی در دریای کل ....🍃️👇🏼

مراقبه نیز نوعی شناوریست در خدا ...در ذکر ...در آیات ...نوعی سکون است و شناوری در معنا ...بدون دخالت  ذهن

ذهن مدام به تو تلنگر میزند ..تو باید چیزی شوی ...کسی شوی ...به جایی برسی ...ذهن با این تلنگر ها عذابت میدهد و مضطربت میکند .از این تلنگر ها فارغ شو ...خود را از هستی کل جدا نبین ...👇🏼️🍃💠

وقتی خود را از کل جدا نبینی ...

فارغ و دل آسوده میشوی ..آنگاه عمل میکنی ...اما تو عامل نیستی ...بلکه خداست که در تو عمل میکند .....

فرض نما برای پیاده روی به جنگلی رفته ای ...ناگهان ماری سر راه تو سبز میشود

تو از جا میپری و خود را دور میکنی ...

این تو نبوده ای که پریده ای ...🍃

زیرا تصور آن را هم نداشتی که ماری را سر راه خود ببینی ..تو برای این جهیدن تمرین نکرده بودی ...

خدا در تو دخالت کرده است و تو را از مار دور کرده است .ذهن در این پاسخ فوری تو هیچگونه دخالتی نداشته است.

زیرا ذهن برای پاسخ دادن به زمان نیاز دارد ...خدا در تو عمل کرده است و جان تو را حفظ کرده است ...

مراقبه3

دکتر بتسابه مهدوی

عزیزا ...💎🌸

مراقبه خود را در دست خدا سپردن است ...و اختیار خود را بدو تفویض نمودن است .در این حالت عمل اتفاق می افتد ..اما عامل ناپدید شده است.

ممکن است ظاهر زندگی تو تغییری نکند

اما کیفیت زندگی تو اساسا تغییر کرده است .🌸💎🌸💎

عزیزا ...یکی از بازی های نفس که نمیگذارد نه در سکوت و نه در اجتماع مراقبه داشته باشی. .. این است که نفس تو را نگران میسازد ...مردم درباره ی تو چه فکر مینمایند. ....

اگر خدا را شاهد و ناظر خود بدانی ...

اگر در باطن تکرار نمایی الله خاطری ناظری ...دیگر نظر مردم برایت اهمیت ندارد ...نفس تو وابسته به رد و قبول مردم است. اما حقیقت انسانی تو وابسته به کسی و چیزی نیست. عاقبت به خیری تو نیز فقط نیازمند توجه خداوند توست ...نه نظر مردم ...هر چه بکوشی نظر خالقت را جلب نمایی عاقبتت را در بر خواهد داشت .....

به همین دلیل است که اهل عرفان و حضور و مراقبه و وجود. . عصیانگرند .

پاسخ پادشاهان را نیز همچون لای مردخوار به پادشاه میدهند و حکیم سنایی ها را متحیر میسازند ...یا همچون خرقانی ها التفاتی به سلطان محمود نمیکنند ..یا همچون مولانا زین الدین ابوبکر تایبادی پاسخ دیدار امیر تیمور جهانگشا را جواب رد میدهند. اما ...

اهل نفسانیت ...اهل سازشند...🌸👇🏼

اگر سازش نکنند ...کسی آنها را تحویل نمیگیرد .و نفسشان را ارضا نمیکند .

نفس به حمایت دیگران محتاج است. هر چه بر پیرایه ها بیافزایی و توجه دیگران را بیشتر جلب کنی ...نفس تو راضی تر خواهد بود ...🌸️🌸👇🏼

  مراقبه 4

دکتر بتسابه مهدوی

امروزه کتاب های بسیاری درباره ی این موضوع نوشته میشود که چگونه خود را جذاب سازیم ؟چگونه نظر دیگران را به خود جلب نماییم ؟چگونه تاثیر گذار باشیم ؟؟؟چرا ؟؟؟؟

زیرا از وجود و حضور و مراقبه در بشر اثر چندانی نمانده است. آنچه هست نفس است .و این نفس را نیز باید ارضا کرد ...اگر حاصل مراقبات وصل و شناور بودن در حضور حق نباشد. فایده اش چیست .حاصل تمامی مراقبات

 اذکار و ادعیه ...رسیدن به لحظه ی شناور گشتن و وصل است به حق ....

چرا بایست ...انتظارت دیگران را برآورده نمایی تا بخواهند تحویلت بگیرند .چرا برده ی حوایج دیگرانی....تا دیگران توجه اشان را متوجه ات سازند ؟؟؟؟

باید مدام سازش کنی ..🌸🌸🌸

باید مدام نگران باشی که مبادا دیگران از تو چیزی طلب کنند که تو از عهده ی انجام آن بر نیایی ؟؟؟دیگر برایت مهم نخواهد بود که از آن کار خوشت می آید یا نه ..مهم این است که دیگران خوششان بیاید ..تو رابستایند. و تعریف و تمجیدت کنند .به به به چه چه آنها لباس بپوشی ...بخندی ...سبک و سیاق زندگی ات را مشخص نمایی ...تو نیازمند آنی که خواستنی باشی از برای دیگران

تا زمانی که نتوانی نیاز آن داشته باشی که خواستنی باشی از برای خالقت ...

و ندانی که نیازهای تو را از نفسی که فرو میرود تا روزی ات تا سلامتی ات تنها خالقت است که برآورده میسازد نه تعاریف و تماجید دیگران به هیچ جا نخواهی رسید. ...🌸🌳🌸🌳

جای شگفتی نیست که با این روندی که به خواسته دیگران توجه داری و نظرت به نظر آنان دوخته شده است.  دچار سرخوردگی در مراقبات شوی،بدیهی است که چله هایت ...حاجاتت ...برآورده نشوند و مراقباتت هیج وصلی برایت به ارمغان نیاورند ....

دکتر بتسابه مهدوی

16 شهریور 1395

تهران

 

  • بتسابه مهدوی

قلمرو ناشناخته ها

بتسابه مهدوی | شنبه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۵، ۰۹:۵۴ ق.ظ

قلمرو ناشناخته ها

دکتر بتسابه مهدوی

حتی کسانی که خدا را تجربه کرده اند .او را راز دانسته اند ...هر چه بیشتر او را تجربه کنی ،محو تر میشوی. ...

فانی میشوی ...روزی خواهد رسید که خدا دیگر معلوم تو نیست ...

حتی خود تو نیز ناپدید شده ای. ...

همان طور که قطره به دریا میرسد و فانی میشود ...

در قلمرو دانش ناشناخته ها به شناخته ها استحاله میابند ...شاید روزی بیاید که همه ی نا شناخته ها شناخته شوند ...اما در قلمرو معنوی و دینی ..مسئله فرق میکند ..در اینجا این ناشناخته نیست که به روشنایی فهم ما وارد میشود ،بلکه این مائیم که در ناشناختنی فانی میشویم ..در این ساحت ،روزی خواهد رسید که همه چیز ،شناخته ها و ناشناخته ها ،ناشناختنی میشوند ....

خداوند در ساحت تسلیم محض ما و حیرت ماست که حجاب از چهره بر میگیرد و خود را با اسما خود نم نمک نشان ما میدهد ....عقل باید بر آستانه حیرت سر بساید ...تا اجازه ی ورود بگیرد ...💛️💛

هنگامی که شکوه خدایی او چهره نشان میدهد ..عقل کالبد تهی میکند.   جایی که جبرئیل همچون گنجشک کوچک پر میریزد .از دست عقل حقیر چه بر می آید ؟؟؟💛

عقل چاره ای ندارد مگر آنکه سر به آستانه حیرت بساید ...و به عجز خود اعتراف کند هر مرغی که به این ساحت پرواز کند  ...به ناچار پر خواهد ریخت .

با پای استدلال و عقل چوبین نمیتوان راه شناخت او را پیمود ...اصلا او را نمیتوان جست و جو کرد .

انگیزه ی هر جست و جویی ..کنجکاوی ذهن است . 👇🏼💛

نهانخانه ی ذهن مسکن نفس است .

نفس است که میخواهد بر مفهوم خدا احاطه پیدا کند و او را بشناسد .

اما خدا مفهوم نیست ...نفس اگر احاطه پیدا کند و نشناسد میرنجد ...

نفس و عقل نمیتواند خدا را بشناسند زیرا نفس و عقل خود سد راه شناخت اند .💛️💛👇🏼

ما از هستی و خداوندمان جدا نیستیم این نفس است که توهم جدایی را در ما ایجاد کرده است.

نفس یعنی توهم جدایی از خداوند ...

و تسلیم یعنی ....زدودن غبار جدایی

یعنی فنا ....یعنی محو قطره در دریا...

تسلیم یعنی رها کردن و دست و پا زدن در دریا ...

فراموش نکن ...آب دریا فقط مرده را بر سر میگیرد و به ساحل می آورد ...

هنگامی که خود را در او محو میکنی ..معجزه اتفاق می افتد ...

حکیم سنایی نیز به چشمان مشتعل آن عارف واصل نگاه کرد ...به سخنان آتشینش گوش داد ...موسیقی کلام او را نوشید ...حضور پر از حس خدایی او را حس کرد ...و ناگهان پروانه وار از پیله ی نفسانیت بیرون آمد ..💛️💛

سنایی در تمام عمر خود جهد عقلانی کرده بود تا به خدا برسد ...اما به هیچ مقصدی نرسیده بود...او خاکستر مشتی استدلال خشک و بی روح را در چنگ خود داشت و بس ...اما ناگهان در حضور حضرت این پیر روشن ضمیر ...به روشنی رسید ..

حکیم سنایی ،از این که مردی ژنده پوش و گمنام در خرابه ها او را کور خطاب کرده بود ....مبهوت مانده بود ...

و در این وادی بهت و حیرت بود که ناگهان او از خواب غفلت بیدار شد .

استادان واقعی و پیران و مرشدان حقیقی و راستین همیشه شاگردان خود را شوکه مینمایند ...از وجود آنها برقی با ولتاژ بی نهایت عبور مینماید ...

گاه با ترک شاگردان آنها را بیدار نموده ..گاه با تنبیه ...گاه با درهم شکاندن نفسشان و غرورشان ...حجاب های نفسانیت مرید را نشانه میگیرند و میدرند ...

 

سنایی برای یک لحظه ناپدید شد ....

خود را به تلاطم های دریا سپرده بود ..

در همان لحظه ی غرق شدن بود که دریا او را بر سر گرفت و به ساحل روشنایی و بصیرت آورد ...💠🌻💠

حالا دیگر از وجود سنایی نه شعر ..بلکه خدا میتراوید ...

گر نه ایزد ورا نمودی راه 🌻

از خدایی کجا شدی آگاه 🌻

هنگامی که فانی میشوی ...خدا آشکار میشود ...این انسان نیست که به خدا میرسد ...این خداست که انسان را میخواهد و میخواند و میابد .💠🌻

عزیزاااا....

خدا همواره تو را میخواهد و در جست و جوی توست....اما این تویی که پنهان شده ای ...💠🌻💠

او در حجاب نیست .

این تویی که در حجابی ...

او در آسمان ها نیست. 

پشت در خانه توست ...در دل توست.

این تویی که درب دل نمیگشایی 💠

خدا...🌻همچون پرتو خورشید

دنبال روزنه ای میگردد تا بر دل تو بتابد ..💠🌻💠

او میخواهد گرم و روشنت کند .

این تو و نفس توست که نمیخواهد و نمیگذارد ...🌻

او حاضر است ..تو غایبی ..💠

او تو را میخواند ..این تو هستی که جواب نمیدهی. ...💠🌻💠

عزیزا.....

هنگام دیدار با خدا ...بایست زره و سپر نفس خویش را بر زمین بگذاری ...

بایست که روح را عریان کنی و در معرض نوازش های لطف و انوار اسمای او قرار دهی ...

ما از او میگریزیم و در پی دنیا میرویم ..

آخر عاقبت چه ؟ما را از او گریزی نیست .💠️💠

اما خداوند در سایه نیز در انتظار ماست .🌻

و در حضور پیر و راهنماست که امکان گریز ما کم میشود ...استاد و پیر ...

شور عشق را در نی خاموش جان ما میدمد . و با دم او صد نغمه در آغوش ما میتپد .💠🌻💠👇🏼

عزیزا ...ذات خداوند همواره ما را به سوی خودش میکشاند .

تاک معرفت ما همواره از باران لطف او نمناک است .💠

ما بایست چشمان خود را در کشتزار محبت او بکاریم و حاصل تماشا را برداشت کنیم ..زیر خاک ما ..شرار زندگیست .


سنایی راهی فتح هند بود ،اما دیدار با خدا نصیبش شد .بنابراین این سنایی نبود که به چنان تجربه ای میرسید. بلکه خدا بود که سنایی را به چنان تجربه ای میرساند .💠️💠

اما حکیم سنایی چنان موهبتی را به دست آورد زیرا ...دلی گشاده داشت .

آفتاب خدا که بالا آمد به درون دل سنایی تابیدن گرفت .

عزیزاااا.....💠

به یاد داشته باش ..خداوند به دلیل اینکه شایسته هستی به سر وقت تو نمی آید ...کدامین شایستگی در تو هست که تو را مستحق دیدار با خداوند نماید .

عزیزا ....💠👇🏼

وصال او را به کوشش نمیدهند ...و گرنه اگر خداوند فقط به سراغ مومنان و پاکان میرفت ...فضیل بن عیاض که راهزن بود نمیبایست در بند عشق گرفتار شود ....حبیب عجمی که ربا خوار بود ...شیخ الاسلام احمد جام که شرابخوار بود ....شبلی که امیر و فرمانروا بود ....وووو......

مستحق دیدار خداوند شدن ...ربطی به گناه ندارد ...دل میخواهد و بس

دلی آماده ی پذیرش ...خداوند دلی را که آماده ی پذیرش نور اوست ...دعوت مینماید ...زیرا میخواهد ببخشد ...او مهربان است ...او بی دریغ میبخشد و بی مضایقه خوب است. او کریم و رحمان و غفور است. چتر رحمت او همه چیز و همه کس را در بر گرفته ...💛

او سر وقت تو می آید نه از این رو که کوشیده ای بلکه از آن جهت که تسلیم بوده ای در برابر او ...و مشیت او ...و درب دل خود گشوده ای ...

عزیزا....💠💛💠

اندکی در غار حرای خلوت دل خودت بنشین ...

ترک نفس کن ...خواسته را رها کن ..

به سوی او هجرت نما ...

لات و عزای نفست را بشکن ...💛

بهرامشاه را رها کن ....

 

حتی کسانی که خدا را تجربه کرده اند .او را راز دانسته اند ...هر چه بیشتر او را تجربه کنی ،محو تر میشوی. ...

فانی میشوی ...روزی خواهد رسید که خدا دیگر معلوم تو نیست ...

حتی خود تو نیز ناپدید شده ای. ...

همان طور که قطره به دریا میرسد و فانی میشود ...

در قلمرو دانش ناشناخته ها به شناخته ها استحاله میابند ...شاید روزی بیاید که همه ی نا شناخته ها شناخته شوند ...اما در قلمرو معنوی و دینی ..مسئله فرق میکند ..در اینجا این ناشناخته نیست که به روشنایی فهم ما وارد میشود ،بلکه این مائیم که در ناشناختنی فانی میشویم ..در این ساحت ،روزی خواهد رسید که همه چیز ،شناخته ها و ناشناخته ها ،ناشناختنی میشوند ....

خداوند در ساحت تسلیم محض ما و حیرت ماست که حجاب از چهره بر میگیرد و خود را با اسما خود نم نمک نشان ما میدهد ....عقل باید بر آستانه حیرت سر بساید ...تا اجازه ی ورود بگیرد ...💛️💛

هنگامی که شکوه خدایی او چهره نشان میدهد ..عقل کالبد تهی میکند.   جایی که جبرئیل همچون گنجشک کوچک پر میریزد .از دست عقل حقیر چه بر می آید ؟؟؟💛

عقل چاره ای ندارد مگر آنکه سر به آستانه حیرت بساید ...و به عجز خود اعتراف کند هر مرغی که به این ساحت پرواز کند  ...به ناچار پر خواهد ریخت .

با پای استدلال و عقل چوبین نمیتوان راه شناخت او را پیمود ...اصلا او را نمیتوان جست و جو کرد .

انگیزه ی هر جست و جویی ..کنجکاوی ذهن است . 👇🏼💛

نهانخانه ی ذهن مسکن نفس است .

نفس است که میخواهد بر مفهوم خدا احاطه پیدا کند و او را بشناسد .

اما خدا مفهوم نیست ...نفس اگر احاطه پیدا کند و نشناسد میرنجد ...

نفس و عقل نمیتواند خدا را بشناسند زیرا نفس و عقل خود سد راه شناخت اند .💛️💛👇🏼

ما از هستی و خداوندمان جدا نیستیم این نفس است که توهم جدایی را در ما ایجاد کرده است.

نفس یعنی توهم جدایی از خداوند ...

و تسلیم یعنی ....زدودن غبار جدایی

یعنی فنا ....یعنی محو قطره در دریا...

تسلیم یعنی رها کردن و دست و پا زدن در دریا ...

فراموش نکن ...آب دریا فقط مرده را بر سر میگیرد و به ساحل می آورد ...

هنگامی که خود را در او محو میکنی ..معجزه اتفاق می افتد ...

حکیم سنایی نیز به چشمان مشتعل آن عارف واصل نگاه کرد ...به سخنان آتشینش گوش داد ...موسیقی کلام او را نوشید ...حضور پر از حس خدایی او را حس کرد ...و ناگهان پروانه وار از پیله ی نفسانیت بیرون آمد ..💛️💛

سنایی در تمام عمر خود جهد عقلانی کرده بود تا به خدا برسد ...اما به هیچ مقصدی نرسیده بود...او خاکستر مشتی استدلال خشک و بی روح را در چنگ خود داشت و بس ...اما ناگهان در حضور حضرت این پیر روشن ضمیر ...به روشنی رسید ..

حکیم سنایی ،از این که مردی ژنده پوش و گمنام در خرابه ها او را کور خطاب کرده بود ....مبهوت مانده بود ...

و در این وادی بهت و حیرت بود که ناگهان او از خواب غفلت بیدار شد .

استادان واقعی و پیران و مرشدان حقیقی و راستین همیشه شاگردان خود را شوکه مینمایند ...از وجود آنها برقی با ولتاژ بی نهایت عبور مینماید ...

گاه با ترک شاگردان آنها را بیدار نموده ..گاه با تنبیه ...گاه با درهم شکاندن نفسشان و غرورشان ...حجاب های نفسانیت مرید را نشانه میگیرند و میدرند ...

خداوند از سرشت آفریده های خود آگاه است . و بدین خاطر دستوراتی را برای ایشان فرستاده که با ظروف اجتماعی و اقتصادی ،هم چنین خصوصیات فطری و غریزی ایشان هماهنگی کامل داشته باشد ...زیرا خود اوست که بر نفوس آنها اشراف و آگاهی کامل دارد ...و بر هر نفسی به اندازه توانایی اش تکلیف مینماید . ..و بازخواست ....و آنچه در توان دارد از او میخواهد نه بیشتر ..

مردم همه عارف به اسما و صفات الله نیستند ...بلکه در حقیقت تنها خود خداوند آگاه از حقیقت ذات خویش است. و اوست که دقیق ترین صفات خود را میشناسد و میداند ...و بنده را همان سزد که هر آنچه را که خداوند فرماید بپذیرد و هر آنچه را که خداوند درباره صفات و اسمااش میگوید بدون تشبیه و تمثیل و بدون تاویل با ذهن کوچک خود در برابر این لایتناهی قبول نماید . 💠️👇🏼

مردم از خداوند به خداوند آگاه تر که نیستند ...و اوست که خود را تنزیه مینماید ...خداوند اسما و صفاتی را برای خویش برگزیده است و ما را از آن مطلع گردانیده تا او را به آن صفات متصف گردانیده و او را با آن اسم هایش به فریاد رسی بطلبیم ...زیرا هیچ چیزی همچون او نیست . و او شنوا و بینا و اجابت کننده است .

💠️💠️👇🏼

دکتر بتسابه مهدوی

13 شهریور 1395

تهران

 

  💠🌻💠
  • بتسابه مهدوی

مراقبه برای بیدار سازی چشم سوم

بتسابه مهدوی | چهارشنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۵، ۰۹:۱۶ ق.ظ

مراقبه برای بیدار سازی چشم سوم



                                         دکتر بتسابه مهدوی

 

در یکی از حالات مراقبه ای که راحت هستید، قرار بگیرید. چشمانتان را ببندید و به مدت 30 دقیقه روی چشم سومتان تمرکز کنید. البته چون تصور کردن غده صنوبری در وسط مغز سخت است، می توانید روی نقطه ای که قیف جلویی این چاکرا از آن عبور می کند، یعنی کمی بالا تر از وسط ابرو ها در روی پیشانی تمرکز کنید. اگر نمی توانید روی این نقطه تمرکز کنید، یک شیئ ( مثلا یک سنگ کوچک، یک دگمه ی لباس، یا یک مهره ی فلزی ) را در بین دو ابرو ی خود قرار دهید. این شیئ تنها یک بهانه است، تا بوسیله وزن مختصری که دارد، راهنمای شما برای تمرکز بهتر باشد. اصلا نگران پیدا کردن دقیق نقطه روی پیشانی نباشد و با یک نقطه تقریبی تمرین کنید. بعد از چند بار مراقبه کردن در اثر افزایش جریان انرژی، فشار مطلوبی را در ناحیه پیشانی حس خواهید کرد که نقطه مورد نظر را نشانتان خواهد داد.

نشانه بیدار شدن این چاکرا، روشن شدن نوری سفید و پاک در پرده ذهن می باشد، که از مرکز چاکرا ساطع می شود. برای دیدن هاله ها همان روش بالا را با چشم باز تکرار کنید و سوژه ای را که می خواهید هاله اش را نگاه کنید در محدوده دید خود قرار دهید. نیازی نیست روی بدن یا هاله های سوژه تمرکزه کنید.حتی پس از ظاهر شدن هاله ها، تمرکزتان را از نقطه ی بین ابرو ها بر ندارید تا سرعت چرخش انرژی کم نشده و هاله بینی شما متوقف نگردد. در اثر ورزیدگی و مرور زمان و ادامه تمرکز، لایه های بیشتری را می توانید ببینید و حی دیدن هاله ها با چشم بسته نیز برایتان میسر می گردد. ( در زمینه باز کردن چشم سوم و دیدن هاله به مطالعه بیشتری بپردازید )

مهم: در بسیاری از منابع علوم روحی، رنگ های دیگری بجز سفید ذکر شده است. مانند ارغوانی، نیلی و یا بنفش. اما باید متذکر شویم که ظهور هر رنگی بجز سفیدِ شدید و روشن، حین تمرکز روی چشم سوم بدین معنی است که شما در ناحیه سر و صورت دارای گرفتگی و بیماری هستید. ( شایع ترین مانع در این چاکرا، عفونت هایی است که درون سینوس مانده اند و کمتر توسط عکسبرداری های پزشکی قابل شناسایی هستند.

روش های اصلی شکفته کردن چاکرا ها

1- استفاده از تمرکز جداگانه روی چاکرا ها: در این روش شما در طول زمان های مراقبه ی خود، بر روی نقطه اصلی چاکرا و یا قیف چرخان مربوط به آن، تمرکز می کنید. با این عمل سرعت حرکت انرژی در چاکرا بالا رفته، انسداد های مربوط به آن چاکرا باز شده و بعد از پاکسازی کامل، چاکرا شکفته شده و رنگ مربوط به همان چاکرا ظاهر می گردد.

2- استفاده از نیروی الهی: در این روش شما از ریکی می خواهید که چاکرای مورد نظرتان را باز کند و در طول زمان های مراقبه ی خود، روی تنفس خودتان تمرکز می کنید و اجازه می دهید ریکی کارش را انجام دهد.

3- استفاده از نوار کوندالینی: در این روش شما با استفاده از تمرکز، خواستن از ریکی، و کمک گرفتن از چاکرای ششم ( آجنا )، فنر کوندالینی را باز کرده، از نوک استخوان خاجی ( چاکرای ) وارد ستون فقرات کرده، و تا چاکرای تاج بالا می آورید. با قرار گرفتن نوک کوندالینی درون هر چاکرا، انسداد های هر چاکرا با سرعت بسیار زیادی رفع شده و چاکرا شکفته می گردد. با بالا آمدن کوندالینی تا چاکرای تاج، تمام فنر درون کانال اصلی بدن باز می شود.

مهم: شما به هیچ وجه نباید تا زمانی که چشم سوم چاکرای ششم را باز نکرده اید، از این روش استفاده کنید. زیرا ممکن است کوندالینی در چاکراهایی که گرفتگی زیادی دارند به شما فشار بسیار زیادی را وارد کرده، تمرکز و کنترلتان را برهم بزند. تا زمانی که کوندالینی درون ستون فقرات باشد برای شما مشکلی پیش نخواهد آمد. اما اگر بعد از خروج کوندالینی از ستون فقرات، هسته کوندالینی در جای اصلی خود قرار نگیرد، احتمال هر نوع صدمه ای وجود دارد.

شما می توانید به صلاحدید خود، روش مناسب و یا تلفیقی از روش های مختلف را برای خودتان انجام دهید.

 

دکتر بتسابه مهدوی

10شهریور1395

تهران  

  • بتسابه مهدوی

طهارت

بتسابه مهدوی | دوشنبه, ۸ شهریور ۱۳۹۵، ۰۵:۵۸ ق.ظ

طهارت

دکتر بتسابه مهدوی

 

طهارت دو نوع است :

یک نوع پاکی اصلی میباشد و نوع دیگری عارضی 💧👇🏼

پاکی اصلی در تمامی موجودات به صورت مجمل و یا تفصیل آمده است . و درحقیقت سری از اسرارخداوند قدوس میباشد ،پس به درستی اسم قدوس در هر ذره ای ازموجودات تجلی یافته و قدوس کسی هست که از تمامی نقص ها و کاستی ها کامل و پاک باشد .

  • بتسابه مهدوی

صلح و خشم

بتسابه مهدوی | دوشنبه, ۸ شهریور ۱۳۹۵، ۰۵:۴۰ ق.ظ

صلح و خشم

دکتر بتسابه مهدوی


عزیزا....
🌟

انسان یا از واقعیت فرار میکند ..و یا به واقعیت فرار میکند .کسی که اهل مراقبه و سیر و سلوک است ..از واقعیت فرار نمیکند ..بلکه به واقعیت فرار میکند .زیرا مرکز وجود انسان ،واقعی ترین هستی حقیقی است. 🌟🔮

هر چه از این مرکز دورتر باشی ..از واقعیت دورتر شده ای . .

ذهن انسان ،ریشه ی همه ی خطاهاست ذهن انسان هنوز با آرامش خو نگرفته است .و به همین دلیل ویرانگر است .

هرگز نمیشود با این جنبش های ضد جنگ ،به جنگ ها پایان داد ..به شیوه ی تظاهرات هواداران صلح نگاه کن ..

آنها فریاد میزنند و خشونت را محکوم میکنند ..آنها برای پایان دادن به جنگ ..جنگی دیگر به راه می اندازند و در پایان تظاهراتشان برای بلند تر کرون صدای اعتراض خود اتوبوس به آتش میکشند .شیشه ی مغازه ها را میشکنند .

و به طرف پلیس سنگ پرتاب میکنند

این است شیوه ی برقراری صلح طرفداران صلح ...🐚💠🐚

و این حماقت تاریخی همچنان ادامه دارد

درگیری با خشم ...و یا هر چیزی راه مناسبی برای از بین بردنش نیست .

همه ی سیاست مداران از صلح سخن میگویند اما برای جنگ مهیا میشنوند اگر از آنها بپرسی چرا ؟

خواهند گفت ...چگونه میتوانیم از صلح محافظت کنیم ؟؟ما باید قوی باشیم در غیر این صورت ،صلح به خطر خواهد افتاد..

عزیزا ....💠️💠 به دنبال شاه کلید باش...

️💠️💠️💠

دکتر بتسابه مهدوی

8 شهریور 1395

تهران

 

  • بتسابه مهدوی

سه کار انجام بده :

بتسابه مهدوی | دوشنبه, ۸ شهریور ۱۳۹۵، ۰۵:۲۱ ق.ظ

سه کار انجام بده :

دکتر بتسابه مهدوی

 

نخست، اندیشه رها کردن ترس را رها کن...🍃

دوم ترس را بپذیر، ترس بخشی از وجود توست...🍃

سوم ترس را مشاهده کن، سعی کن بفهمی چیست و چرا هست؟🍃

بدین سان ترس را به سطحی طبیعی برگردان، نه ناپدیدش کن و نه مبالغه کن...🍃

آن را به همان اندازه که نیاز داری نگه دار...🍃

دوستی با ترس ضرورت دارد...🍃

وگرنه تمام انعطاف و جوشش خود را از دست می دهی...🍃

و همچون سنگ خارا سفت و سخت می شوی. اگر ترس یکسره از وجودت رخت برمی بست دیگر چالشی برایت باقی نمی ماند و بدون چالش، زندگی یکنواخت و ملال آور می شد...

ترس از آینده ...ترس از مشکلات ...

و این خوب نیست. انسان همه استعداد های لازم پذیرفتن اسما را در درون خود و روشن کردن خود دارد. انسان با این استعداد به دنیا می آید، هیچ چیز برای انجام این کار کم و کسرنیست. تنها کاری که باید کرد، که همه آن استعداد ها را کنار بنشانی و با معرفت به‌ان ها آهنگی یکسان بدهی...🍃

قوطی پراز کبریت در جیب توست. فقط کبریت را بگیران و روشن کن...🌻

شعله نیز وجود دارد، اما پنهان است و بالقوه است، باید ان را به فعلیت در آورد.

زین آتش نهفته که در سینه من است

 خورشید شعله ایست که در آسمان گرفت🍃🌼🍃

باید این آتش را بر افروخت و دنیایی را روشن کرد...

تو باید روشن شوی...🌼

انسان به دنیا آمده است تا روشن شود و همه چیز برای این روشن شدگی مهیاست.🌼🍃🌼

اصلا به دنیا آمدن یعنی روشن شدن، زندگی نیز همین معنا رادارد. استعداد روشن شدن اما در همه است اما نوع روشن شدگی ها یکسان نیست...

🌼🌼🌼🌼

دکتر بتسابه مهدوی

8 شهریور 1395

تهران

 

 

  • بتسابه مهدوی

نفس

بتسابه مهدوی | يكشنبه, ۷ شهریور ۱۳۹۵، ۱۰:۳۴ ق.ظ

نفس

دکتر بتسابه مهدو ی


بقای خود را مدیون جنگیدن تو با خداست.

اگر خود را تسلیم خداوند کنی،

نفس می میرد.

️⭐️🌟✨⚡️🔥💥

جنگیدن با خداوند،

غذای نفس است.

تسلیم شدن به خداوند،

برای نفس سم است.

نفس باید بمیرد،

انگاه تو متولد خواهی شد.

💦💧💦💧💦💧💦

دو شمشیر را نمی توان در یک غلاف جا داد.

یا تو در خویشتن زندگی می کنی و نفس می رود، و یا نفس در تو زندگی می کند و تو به پستوی وجود خود می خزی.

بسیاری از آدم ها در پستوی وجود خود زندگی می کنند.

نفس را تسلیم و رام خداوند کن،

آنگاه از پستوی وجودت بیرون خواهی آمد،

و بر سریر وجودت تکیه خواهی زد.

❣❣❣

اگر نفس را تسلیم و رام هستی کنی،

زندگی طبیعی خود را پیدا خواهی کرد.

بدینسان،

زندگی ات به نی تبدیل می شود،

و بر لبان خدا می نشیند.

آنگاه دم و نفس خدا از تو می گذرد

و به نغمه هایی جاودانه بدل می شود.

نی شو و بر لبان خدا بنشین،

نغمه خواهی شد.


🍇️✅🔰

دکتر بتسابه مهدوی

7 شهریور 1395

تهران

 

  • بتسابه مهدوی

موانع عالی

بتسابه مهدوی | يكشنبه, ۷ شهریور ۱۳۹۵، ۱۰:۱۳ ق.ظ

موانع عالی

دکتر بتسابه مهدوی

 

این موانع پس از عبور از موانع بر سر راه فرد ظاهر می‌شوند.

الف) جاه‌طلبی و امیال

لذت تولید درد می‌کند، همه‌چیز فانی است. نسبت به لذت‌های حسی و جنسی بی‌توجهی و بی‌اعتنایی کنید و به تمایلات خود وابسته نباشید.

 

ب ) غرور اخلاقی و معنوی

پیروان طریق معنویت ممکن است به خاطر اعمال پرهیزگارانه مشخص یا تجربیات مراقبه، به خود مغرور شوند. اگر فرد خود را چون قطره‌ای کوچک در اقیانوس برهمنی (Brahmic) بداند غرور و نفس دون به سختی در وجود او باقی می‌ماند.

 

ج) ریاکاری مذهبی

پیروان طریق معنویت گاهی پس از به دست آوردن چند تجربه یا چند نیرو گرفتار غرور اخلاقی و معنوی می‌شوند. فرد ممکن است خود را از دیگران جدا کرده و با تحقیر با آنها رفتار کند، این نوع تکبر مانع بزرگی بر سر راه خودشناسی ایجاد کرده و باید به طور کامل از میان برداشته شود. تا زمانی که فرد گرفتار غرور و فخرفروشی است، دست کشیدن از نفس و رسیدن به تعالی ممکن نمی‌باشد. راه معنویت طولانی است و بزرگترین فضیلت این راه خضوع است.

 

د) اسم و رسم و شهرت

علاقه فرد برای رسیدن به شهرت نمودی از نفس پست است. پیرو طریق معنویت باید با آگاهی دایمی نسبت به این مسأله که همه موجودات نمادهایی یکسان از وجود ربانی هستند، خضوع را در خود پرورش دهد.


 

هـ) عنان گسیختگی (Elementals)

این احساسات فرم‌های عجیب و غریب و ترسناکی هستند که فرد به هنگام مراقبه معمولا با آنها مواجه می‌شود. آن‌ها به منظور آزمایش قدرت و شجاعت وی ظاهر می‌شوند. به یاد داشته باشید که مثبت همیشه بر منفی غلبه می‌کند. بنابراین شجاعت ترس را کنار می‌زند.

 

و ) تصاویر ذهنی

فرد ممکن است تصاویری از موجودات برتر، طبقه اثیری و .... ببیند. اگر رهرو طریق معنویت، ذهن خود را بر روی این تصاویر متمرکز کند آنها به عنوان یک مانع عمل می‌کنند. این تصاویر هم مثل دیگر اشکال خیالی می‌آیند و می‌روند. به خاطر داشته باشید که هدف شما از همه اشکال و تصاویر ذهنی فراتر است. شما در جستجوی آگاهی کیهانی هستید و نه چیزی کمتر. خود را از این تصاویر بالاتر کشیده و به تلاش خود ادامه دهید.

 

ز) سیدهی‌ها (نیروهای روانی)

برخی شاگردان امید دارند که نیروهای روانی به‌دست آورند و این انگیزه‌‌ها موجب وابستگی‌شان به این نیروها می‌شود (و این یک نوع طمع معنوی است). از این نیروها پرهیز کنید. زیرا بدون استثنا تبدیل به موانع می‌شوند.

اگر فرد به طور منظم به تمرکز ذهنی و مراقبه بپردازد، این نیروهای روانی الزاماً به وجود می‌آیند. اما این نیرو‌ها نباید صرف اهداف خودخواهانه یا مادی‌گرایانه شوند. هر عمل اشتباه، عکس‌العملی زیان‌بار به دنبال دارد و سوء استفاده‌، موجب صدمات معنوی و روانی می‌شود.

 

ح) کاشایا (Kashaya)

تاثیر ظریف ایجاد شده در اثر لذت ممکن است ذهن را سرگرم سازد. بهترین روش برای مقابله با آن پرسش مداوم در مورد ذات خداوند و تلاش برای کسب خودشناسی است.

 

ط) راساوادا (Rasawada)

پیروان طریق معنویت اغلب سعادت فوق حسی ساویکالپا سامادهی (Savikalpa Samadhi) پست‌تر را تجربه می‌کنند و تصور می‌کنند که به مقصد نهایی رسیده‌اند. فرد نباید در این مرحله متوقف شود. بلکه باید تجربه خود را با توصیف افراد بزرگ و خردمندانی که به آگاهی کیهانی رسیده‌اند مقایسه کند. پیرو طریق معنویت نباید دلزده شود، بلکه باید به تلاش خود ادامه دهد.

 

ی) توشیم آواست‌ها(Tooshim Avastha)

این حالتی خنثی است که در آن ذهن آرام می‌گیرد. فرد ممکن است این حالت را با سامادهی اشتباه بگیرد. فرد باید با درون‌نگری دقیق و مراقبه جدی بر این حالت فائق آید.

 

ک) استبدها آواست‌ها (Stabdha Avastha)

این حالت ذهنی حالتی است از بهت و حسرت که ناشی از ترس یا تعجب می‌باشد. در این حالت ذهن برای مراقبه سست است و آمادگی ندارد.

 

ل) آویکتام (Avyaktam)

این حالت ذهنی تهی است، آخرین مانع پیشروی فرد، یک تنهایی شدید. هر فردی باید به تنهایی و با استفاده از شجاعت درونی خود از این پوچی بیرون بیاید.

همواره حضور درونی و حاکم را به خاطر داشته باشید. خود وجودیتان را بشناسید به امید آن که شادی، سعادت، جاودانگی، آرامش، شکوه و عظمت همواره همراهتان باشد.

دکتر بتسابه مهدوی

7 شهریور 1395

تهران


 

 

  • بتسابه مهدوی