نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

۱۵۸ مطلب با موضوع «دکتر بتسابه مهدوی :: عرفان و خداشناسی» ثبت شده است

رب النوع های مختلف

بتسابه مهدوی | چهارشنبه, ۴ اسفند ۱۳۹۵، ۰۹:۴۵ ق.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

 

 دوران باستان هر شهر بین النهرین،  یک رب النوع یا خدایی داشت،  که در قالب یک بت یا مجسمه شناخته می شد،  و اهالی هر شهر رب النوع سایر شهر های دیگر را،  در رتبه پایین تر از رب النوع شهر خود می دانستند.  چنانچه شهری به تسخیر دیگری در می آمد،‌  رب النوع آن شهر به اسارت رفته،  و استقلال آن شهر از بین می رفت.  سه رب النوع بزرگ را همه می پرستیدند:

  1   آنو،  خدای آسمان،   2   هه آ،  صاحب آب های در های عمیق،  3 =  بل یا بعل،  خدای زمین.

 

قبل از دوران خدایان و رب النوع های مختلف، در دوره های ماقبل تاریخ،  مردم با پاکی تمام،  زندگی سالم و طبیعی و مظاهر طبیعت را ستایش می کردند،  که در ایران مهر پرستی اولیه از آن است.  کم کم در ادامه شهر نشینی،  و نیاز حکام برای استثمار کردن مردم،  خدایان مختلف ساخته شدند.  سپس با ترفند های مخصوص دوران تمدن خودشان،  خدایان را جنبه آسمانی دادند،  و برای هر یک از عوامل طبیعی منشاُ ربانی قائل شدند،  و برای آنها معابد ساختند،  و مراسم خاصی برایشان اجرا کردند،  و همواره برای آنها قربانی و هدیه می دادند.  حتی برایشان فرزند و همسر هم قائل می شدند،  در بخش هایی از بین النهرین به معابدی بر میخوریم،  که جفت در کنار هم ساخته شده بودند،  که دلیل بر وجود اعتقاد به زن و شوهری می باشد.

 

خدای بزرگ شهر اوروک در بین النهرین،  ایزد بانو «اینانا» یا «اینین» بود،  که در سومری به معنای «بانوی آسمانها» است،  همسر او «دُموزی» خدای برکت و بخشندگی و بارور کنندگی است.  در بین النهرین مانند ایران و آسیای میانه،  ستایش بسیار گسترده الهه مادر از  5000 ق.م به بعد،  رواج داشت،  وجود پیکرک های سفالین الهه مادر با زیور الات فلزی،  وجود مهره های گردان (سیلندری)، که صحنه های آئینی، مذهبی و اساطیری بر آنها نقش شده،  و اطلاع مکتوب از وجود آئین های  پیروان الهه مادر،  و شرکت مردم در آئین ها نشان میدهد،  بخشی را در تاریخ دین و آئین ایران نوشته شده اند .

دکتر بتسابه مهدوی

4 اسفند 1395

  • بتسابه مهدوی

خدایان و الهه های و فرشتگان میان رودان

بتسابه مهدوی | چهارشنبه, ۴ اسفند ۱۳۹۵، ۰۹:۳۲ ق.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

 

در دوران باستان،  تعداد خدایان در بین النهرین زیاد بود،‌  بسیاری از آنها از تمدن کهن جی بوده اند،  و نیز نیروی تخیل مردم حدی نداشت،  همچنین احتیاجاتی که مردم برای آنها خود را نیازمند خدایان می‌دانستند،  نامحدود بود.  در هزاره پنجم خورشیدی ایرانی،  تعداد خدایان بین النهرین نزدیک ۶۵۰۰۰ بوده است. هر شهر برای نگاهبانی خود خدای خاصی داشت،  در بابل قدیم برای دین خدایان،  همان امری صورت می‌ گرفت،  که امروز در نزد ما صورت می‌گیرد،  یعنی شهرستانها و دهکده‌ ها،  اگر چه به صورت رسمی به خدای بزرگ و اعلا سر فرود می ‌آوردند،  ‌هر کدام خدای کوچکی داشتند،  که آن را می ‌پرستیدند،  و به آن وفاداری می ‌نمودن.

 

به این ترتیب بود،  که پرستشگاه هایی برای شمش در لارسا،  و برای عشتر در اوروک،  و برای ننار در اور ساخته می‌شد.  پس از آنکه دولت سومری از میان رفت،  خدایان متعدد سومری بر جای مانده بود.  خدایان دور از مردم نبودند،  بیشتر آنها بر زمین و در معابد می ‌زیستند،  با کمال اشتها خوراک می‌ خوردند،  و با دیدار های شبانه ‌ای که از زنان پرهیزگار می‌کردند،  توسط این زنان به مردم مشغول و پرکار بابل فرزندانی عطا می‌کردند.

 

 ــ  خدای آنو (Anu) ،  خدای سومری آسمان است،  او با کی (ki) ازدواج کرد.  اما در بعضی مذاهب بین النهرین او همسری دارد،  که اوراش (Uraš) نامیده می شود.  گر چه مهمترین خدا در معابد محسوب می شود،  ولی نقشی بسیار انفعالی در اسطوره ها دارد.  او به (Enlil) اجازه می دهد،  ادعای قدرتمند ترین خدا را داشته باشد.

 

ــ  (Enlil) ، خدای بسیار قدرتمند در مذاهب بین النهرینی،  که همسرش (Ninlil) نام دارد،  و فرزندش (Iškur) بعضی مواقع نانا (Nanna) سوئن (Suen) نرگال (Nergal) نیسبا (Nisaba) نمتر (Namtar) نینورتا (Ninurta) بعضی مواقع پابیلسگ (Pabilsag) نوشو (Nushu) انبیلولو (Enbilulu) اوراش (Uraš) زبابا (Zababa) و اننوگی (Ennugi) خوانده می شود. موقعیت او در صدر معابد بعدها بوسیله مردوک و سپس آشور غصب شد.

 

 ــ  انکی یا (ایا) (Ea or Enki) ، خدای باران.

 

ــ  مردوک (Marduk) ، خدای فرمان دهنده بابل.  وقتی بابل به عنوان یک قدرت ظهور کرد،  مردوک از جایگاه اصلی خود به عنوان یک خدای کشاورزی به خدایی فرمان دهنده در معابد تبدیل شد.

 

ــ  آشور (Ashur) خدای امپراتوری آشور،  وقتی آشوریان قدرتمند شدند،  خدای آشور جایگاه مهمی را در میان خدایان بین النهرین بدست آورد.

 

ــ  گولا (Gula)، اوتو (Utu) در سومری یا شمش (Shamash) در اکدی، خدای خورشید و عدالت.

ــ  ارشکیگال (Ereshkigal)، الهه دنیای اموات.

 

ــ  نبو (Nabu) ،  خدای نوشتن بین النهرینی،  او بسیار عاقل بود،  و بخاطر توانایی نوشتن مورد ستایش قرار می گرفت.  در بعضی جاها اوکنترل زمین و آسمان را در اختیار داشت. اهمیت او در دوره های بعد افزایش یافت.

 

ــ  نینورتا (Ninurta)، خدای سومری جنگ و قهرمانان.

ــ  ایشکور(Iškur) یا ادد (Adad)، خدای توفان.

 

  ــ  اررا (Erra)، خدای خشکسالی. او غالبا در کنار Adad و Nergal متهم به هدر دادن زمین ها و ایجاد خشکسالی می شود.

ــ  نرگال (Nergal)، خدای طاعون. او همچنین همسر ارشکیگا (Ereshkigal) است.

 

ــ  پازوزو (Pazuzu) یا زو (Zu)، یک خدای شر است. او قرص سرنوشت خدای انلیل را دزدید و بخاطر این کار کشته شد. وی همچنین آورنده بیماری های لاعلاج است.

دکتر بتسابه مهدوی

4 اسفند 1395

تهران

  • بتسابه مهدوی

الهه های شناخته شده در ایران باستان

بتسابه مهدوی | يكشنبه, ۱ اسفند ۱۳۹۵، ۰۱:۲۳ ب.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

 

ــ  الهه مهر:  میترا.

   ــ  الهه باران:  آناهیتا.

   ــ  الهه جنگ:  خشاتریا.

   ــ  الهه آتش:  آذر.

   ــ  الهه خشم و قهر:  ایندرا.

   ــ  الهه طوفان:  وایو.

   ــ  الهه پیروزی:  ورهرام.

   ــ  الهه پاکی:  مهراوه.

   ــ  الهه دوستی و پیوند و آرامش:  آریامن.

   ــ  الهه راستی و درستی:  اشتاد.

   ــ  الهه ای که خوشی و شادی را تقسیم می کند:  بغ.

   ــ  ایزدی نماد پرتوی خورشید:  اوش بام.

   ــ  الهه روز بیست و هفتم ماه مهر:  آسمان.

   ــ  فرزند آب ها:  اپام نپات.

   ــ  دختر هرمزد و سپنارمذ:  ارد.

   ــ  برترین بهشت یا جهان روشن هرمزد:  انغران.

   ــ  هدیه خورشید، خورشید داد، عطیه مهر:  مهرداد.

 

بسیار الهه ها هم از دوران کهن ایران ناشناخته مانده اند،  مانند الهه مار،  که بشکل مار در ظروف تمدن کهن جی دیده می شود.  این الهه سلامتی بوده است،  و نقش مار بعنوان سلامتی است،  و واژه بیمار از همین مار آمده است.  مار نیز در معانی زمین و مادر هم بکار رفته است،  و هنوز در بعضی گویش های روستایی دور دست استفاده می شود.

   ــ  بیمار = بی = ضدیت،  متضاد + مار =  سلامتی.

 

 

بزرگترین و قدرتمندترین الهه ها در ایران باستان میترا بود،  میترا یا مهر به همان معنایی به کار می رفت،  که امروزه بکار می رود،  واژه مهربان به معنای شخصی که نگهدار مهر است،  امروزه نیز بکار می رود.

 

آناهیتا الهه بارندگی و رویش و زایندگی بود،  که به اراده و تدبیرش باران فرو می آمد،  رودها به جریان می آمدند،  گیاهان می روییدند،  و حیوانات و انسانها زاد و ولد می کردند،  رحمت آناهیتا شامل تمام موجودات زنده می شد،  و از این جهت یک ذات مقدس برای تمام ایرانیان بود.

 

خشاتریا خدای جنگ آور بود،  به ایرانیان فنون نبرد و ساخت جنگ افزار را یاد می داد،  و به آنها می آموخت در برابر مهاجمان چگونه از خود دفاع کنند.

 

آذر حرارت و گرمی آفرین بود،  چون انسانها را دوست می داشت با حرارتش خانه های آنان را گرم می کرد،  گوشت را می پخت و اهریمن ها و حیوانات موذی را از آنها دور می کرد.

 

 ایندراالهه خشم و قهر  بود،  به نیروی خویش زمین و آسمان را از یکدیگر جدا می کند،  و همه جا را وسعت می بخشد،  فرمانروای طوفانها و رودهاست،  با روشنایی خویش تاریکی ها را از میان می برد،  و گاهی با گرز آهنین خود کوهها را می شکافد،  و گناهکاران را کیفر می دهد.

 

وایو ایزد بانوی باد و طوفان بود،  همه چیز را در هم می‌ شکند،  آوایش رعد آساست،  چون پیش می تازد به آسمان می رسد،  و ابرها را افروخته می سازد،  و چون به زمین جولان می کند،  توده غبار را بر آسمان بر می انگیزد.

 

جالب:  مانفرد مایر هوفر،  در مقاله ریشه شناسی و کهن ترین شواهد نام میترا،  پس از بحثی فاضلانه درباره معانی خورشید و پیمان برای میترا،  حتی واژه متر را نیز مشتق از نام میترا می داند و «mi-tra» را ابزار اندازه گیری معنا می کند،  که «ma» به معنای جدید پیمان از آن ریشه گرفته است،  ("متروس" یونانی به معنای اندازه و اندازه درست هم از این ریشه است). 

 

اما در غرب نام مهرگاه برابر ایزد خورشید دانسته شده،  و گاه کنار خورشید،  و در تصاویر و نقش برجسته ها در حال برگزاری بزم مقدس دیده می شود،  و سپس با گردونه خورشید و همراه با آن به عرش اعلی صعود می کند.

 

در مقاله بالوتا بنام،  مهرپرستی در کتیبه های داشی،  نوشته شده که در داشی کشور رومانی،  میترا پیوسته دارای القاب «خورشید شکست ناپذیر»، «خدای خورشید شکست ناپذیر»، «خدای قادر مطلق شکست ناپذیر»، «ایزد آفریدگار»، «چشمه جاوید» و همانند آن بوده است،  و حتی دوبار برای صفت قادر مطلق از واژه «نبرزه» که همان «نبرده» به معنای دلیر پارسی استفاده کرده اند.

 

 

ــ  سپنته آرمیتی،  سِپَنت اَرمَیتی،  یا سپندارمذ.  به معنی اخلاص و بردباریِ مقدس است. سپندارمد با نمادی زنانه، دختر اورمزد به شمار می آید،  و در انجمن آسمانی در دست چپ او می نشیند.  چون ایزد بانوی زمین است،  به چارپایان چراگاه می بخشد.  زمانی که پارسایان در روی زمین، که نماد این جهانی اوست،  به کشت و کار و پرورش چارپایان می پردازند،  یا هنگامی که فرزند پارسایی زاده می شود،  او شادمان می گردد،  و وقتی مردان و زنانِ بد،  و دزدان بر روی زمین راه می روند،  آزرده می شود.

 

      ــ  سپنتا مینو،  به معنی خرد مقدس است.  انگره مینو یا خرد خبیث در برابر آن قرار دارد.  یسنای ۴۷ موسوم به سپنت مئینو است،  که تفسیر و ترجمهٔ آن اینست:  سالک شدن در طریق سپنتا مئینو و گزینش سه اصل اساسی گفتار و کردار و اندیشه است،  که موجب نزدیکی معنوی آدمی به اهورامزدا می‌ شود.  جهت آن که آدمی حقوق بندگی خود را نسبت به اهورامزدا انجام دهد،  بایستی با اعتقادی پاک و بی‌خلل آنچه را که می‌تواند،  از نیکی‌ها برای سپنتا مینو به جا آورد. این اعمال نیک از هر طریقی که باشد معنوی یا مادی تفاوتی نمی‌کند،  چون به درگاه اهورامزدا که جوهر اصلی راستی است،  مورد قبول می‌افتد.  خداوند به وسیلهٔ همین سپنتا مینوست،  که زندگی فراخ و نعمت شادمانی به راهروان راه پاکی و راستی می‌بخشاید.  خداوند خود در واقع پدر سرور و آفریننده و قوام دهندهٔ سپنتا مینوست.

 

      ــ  خشتره وییریه یا خشَثرَه وَئیریه یا شهریور.  به معنی شهریاری و سلطنت مطلوب است. او مظهر توانایی، شکوه، سیطره و قدرت آفریدگار است.  در جهان مینُوی، او نماد فرمانرواییِ بهشتی و در گیتی نماد سلطنتی است،  که مطابق میل و آرزو باشد، اراده آفریدگار را مستقر کند، بیچارگان و درماندگان را در نظر داشته باشد،  و بر بدی ها چیره شود. همکاران او ایزد مهر، ایزد خورشید و ایزد آسمان هستند،  و ایزدان هوم، بُرزایزد، اردوی سوره آناهیتا و سوک هستند. اوست که در پایان کار جهان همه مردمان را با جاری کردن فلز گداخته ای خواهد آزمود. رقیب اهریمنی این امشاسپندِ مذکر؛ ساوول است.

 

      ـــ  اشه وهیشته یا اَرته وهیشته یا اُردیبهشت به معنی اشه یا ارتی (راستی) است،  که زیباترین امشاسپندان و نمادی است از نظام جهانی، قانون ایزدی و نظم اخلاقی در این جهان. سخنِ درست گفته شده، آیین خوب برگزار شده، گندم بسامان رشد کرده و مفاهیمی از این نوع،  نشانه ای از اردیبهشت دارند.  او نیایش ها را زیر نظر دارد.  آنانکه اردیبهشت را خشنود نکنند، از بهشت محرومند. این امشاسپند نه تنها نظم را در روی زمین برقرار می سازد، بلکه حتی نگران نظم دنیای مینُوی و دوزخ نیز هست و مراقبت می کند که دیوان، بدکاران را بیش از آنچه سزایشان است تنبیه نکنند. نماینده این جهانی او آتش است. از اوقات روز وقت نیمروز (رَپیثوین) به او تعلق دارد.  یاران او ایزدان آذر، سروش، بهرام و نَریوسنگ هستند.  این امشاسپند مذکر و رقیب اهریمنی او ایندره است.

 

      ــ  وهومن یا وهمن (بهمن) منش پاک، اندیشه پاک، نام یکی (نخستین) از امشاسپندان می‌باشد.  بهمن در اوستا «وهومنه»،  در پهلوی «وهومن» و در فارسی «وهمن» یا «بهمن» است.  این واژه مرکب است از دو جزء «وهو» به معنی خوب و نیک،  و «منه» از ریشه من که در پهلوی «منشن» و «منیتن» از آن آمده است،  و در فارسی منش شده است.  این ریشه در اوستا و فرس هخامنشی به معنی اندیشیدن و شناختن و به یاد آوردن و دریافتن است.  پس بهمن یعنی به‌ منش،  نیک‌اندیش و نیک‌نهاد.  در  مزدیسنا، زندگانی عبارت است از طی مدارج سعادت و کمال در این جهان و از پرتو آن به ساحت قدس پروردگار پیوستن در جهان دیگر.  (هفت مرحله روحانی پیروی و کمک خواستن از امشاسپندان) بهمن، مظهر اندیشه نیک و خرد و دانایی خداوند است.  بهمن همان ایزد بزرگ است که روان اشو زرتشت را به پیشگاه مزدا اهورا راهنمایی کرد.  وهومن به انسان منش نیک آموزش می‌دهد.  گل یاسمن سفید،  رنگ سفید، خروس سفید،  نشانه ‌های جسمانی (زمینی) وهومن می‌باشد .  این امشاسپند مذکر و رقیب اهریمنی او اکومن است.

 

      ــ  هـَئوروَتات یا خرداد.  به معنی تمامیّت، کلیّت و کمال است و مظهری از مفهوم نجات برای افراد بشر.  آب را حمایت می کند و در این جهان، شادابی گیاهان مظهر اوست. همکاران این امشاسپند مونث ایزد تیشتر و باد و فروَهر پرهیزکاران هستند.  در دوران حمله اهریمن آب را به یاری فروهرها می ستاند.  به باد می سپارد و باد آن را با شتاب به سوی کشورها می برد و به وسیله ی ابر می باراند.  دشمن او تریز نام دارد.

 

ــ  اَمِرِتات (امُرداد) یا مرداد.  به معنی بی مرگی است و تجلی دیگری از رستگاری و جاودانگی. سرور گیاهان است. او گیاهان را برویاند و رمه گوسفندان را بیفزاید. او می کوشد که گیاهان پژمرده نشوند. همکاران او ایزدان رَشن،اَشتاد و زامیاد هستند. این امشاسپند مونث است و زریز دشمن اهریمنیِ اوست.

 

      ــ  امشاسپندان / Amshaspndan امشاسپندان یا اَمِشَه سپَنتَه جمع امشاسپند است که امشاسفند، اموسپند و امهوسپند نیز گفته‌اند.  امشاسپندان از صفات پاک اهورامزدا هستند.  در هیچ جای گات‌ها به واژهٔ امشاسپند بر نمی‌خوریم ولی از همهٔ آنها کراراً به صورت مجردات و صفات اهورامزدا یاد شده است.  این از خصایص دین زرتشتی است که هر یک از صفات خداوند،  یکی از ایزدان نگهبان جنس بشر است. چنین به نظر می‌رسد که این‌ها تجرید هایی تشخص یافته باشند.  اما آن‌ها چیزی بیش از مفاهیمی مجرد بوده‌اند، چرا که زرتشت آنان را محترم می شمرده است.

دکتر بتسابه مهدوی

1 اسفند 1395

تهران

  • بتسابه مهدوی

اهورامزدا

بتسابه مهدوی | يكشنبه, ۱ اسفند ۱۳۹۵، ۰۱:۱۲ ب.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

در اوستا اهوره مزدا، خدای متعال در دو بعد جهان برونی و درونی توصیف شده است.

از جنبه برونی، اهوره مزدا همه جا است.  جهان وابسته به مزدا می‌باشد، ولی او به جهان متکی نیست، خارج از زمان و مکان است ولی زمان و مکان در او و با او است.

 

از جنبه درونی، مزدا در همه چیز جلوه‌گر است، در سنگریزه بیابان، دانه گیاهان، زندگی حیوانات و در روان و اندیشه انسان‌ها، او در همه هستی جاری و ساری است.

بنابر مندرجات اوستا، اهوره مزدا دارای ذاتی متعالی و وجودی بی شبه است، و مقام روحانیت و لطف او بالاتر از آن است که به توان برای او تصویری یا تندیسی از چوب و فلز ساخت، او غیر قابل توصیف است. در قرآن نیز نخستین و اساسی ترین اصل یگانگی خداوند است.

 

اینکه تنها یک حقیقت وجود دارد که با نام‌های گوناگون بازشناخته می‌شود. تنها حقیقتی که همه چیز غیر او در اثر مشارکت در آن هستی می‌یابند. بدینسان، خداوند در کل آفرینش وجود دارد، ولی با آفرینش هویت نمی‌پذیرد. 

درواقع آفرینش تجلی گاه حضرت حق است. نام‌های این حقیقت مطلق بی‌شمار و به تعداد تمام ممکنات و آفریده‌هاست، بی آنکه این تعدد نام ها از وحدانیت او بکاهد.

آن یکی را نام شاید بی شمار         گرچه فرد است او اثر دارد هزار      

 

هر مؤمن زرتشتی یا مسلمان با گفتن لفظ اهوره مزدا و الله، درواقع حقیقتی مطلق و ازلی را  می خواند، یعنی همان خدای پاک لم یزلی، که یگانه بوده، هست و خواهد بود.

یک قصه بیش نیست سخن عشق و این عجب 

کز هر زبان که می شنوم نامکرر است

 

ایشان درواقع همه، یک وجود حقیقی را می خوانند، که خالق هستی است، حال چه فرق می کند که این خالق هستی بخش را به چه نام خوانند، زیرا او همه  زبانها را می داند و در می یابد، حتی اگر مانند شبان زمان موسی او را بخوانند.

توکجایی تا شوم من چاکرت          چارقت دوزم کنم شانه سرت...

دکتر بتسابه مهدوی

1 اسفند 1395

تهران

  • بتسابه مهدوی

اسماء الحسنی

بتسابه مهدوی | يكشنبه, ۱ اسفند ۱۳۹۵، ۰۶:۵۶ ق.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

 

«الله لا اله الا هو له الاسماء الحسنی» بنابر این آیه، خداوند متعال دارای زیباترین نام‌ها می‌باشد و هرکس باتوجه و حضور قلب، این نام‌ها را بخواند به حقایق آنها و رستگاری نائل خواهد شد. نام‌های نیکوی خداوند از دیدگاه قرآن اسمائی است که تنها سزاوار خدای متعال است، که بیان‌کننده کمال یا نفی‌کننده نقص و عیبی است و خداوند را به جمال و جلال متصف می‌کند. 

به گفته برخی، چون اسمای الهی در گوش‌ها و جان‌ها نیکو است، به حسنا متصف شده است ، زیرا نام‌های خداوند بر توحید، کرم، جود، رحمت و فضل او دلالت می‌کند. این نام‌های نیکو عبارتند از: 

 

1- «الله و واحد»: جامع جمیع کمالات، خداوندی که شایسته عبادت است و عبادت جز برای او سزاوار نیست. 2- «الواحد الاحد»: ذاتی یگانه که نه اجزایی دارد و نه شبیه و مانندی. 3- «الصمد»: آقا و بزرگ، از همه بی‌نیاز.  4- «الاول و الاخر»: ازلی و ابدی.  5- «السمیع»: شنوا به همه شنیدنی‌ها.  6- «البصیر»: محیط به همه دیدنی‌ها.  7- «القدیر»: بر همه چیز توانا.  8- «قاهر»: غالب بر تمام هستی. 9- «العلی»: بلند مقام. 10- «الاعلی»: پیروز و غالب، برتر از همه چیز. 11- «الباقی»: فناناپذیر. 12- «البدیع»: ذاتی که اشیاء جهان و هستی را بدون الگوی قبلی ابداع کرد.  13- «الباری»: پدیدآورنده خلاق . 14- «الاکرام»: از همه کریم‌تر، دارای کبریا و عظمت.  15- «الرشید»: هدایت‌کننده. 16- «الباطن»: ذاتی که کنه ذاتش از دسترس افکار و اندیشه‌ها بیرون است.  17- «الحی»: زنده و متصرف. 18- «الحکیم»: صحیح، استوار و خالی از فساد و خطا است.  19- «العلیم»: داناترین. 20- «الحلیم»: بردبار. 21- «الحفیظ»: حافظ و نگهدارنده موجودات. 22- «الحق»: وجودی ثابت، پایدار، دارای عینیت و واقعیت، و هرچه غیر او مجاز.  23 - «الحسیب»: شمارنده و بی‌نیاز کننده.  24- «الحمید»: ستوده، شایسته هرگونه حمد و ثنا. 25- «الحفی»: عالم و آگاه.  26- «الرب»: دارای معانی متعددی چون: مالک، جمع‌کننده، سید، تدبیرکننده، اصلاح کننده، همراه، رفیق دائم، خالق، محمول، تربیت‌کننده.  27- «الرحمن و الرحیم»: مهربان ترین مهربانان، بخشاینده بخشایشگر.  28- «الذاری»: خالق.  29- «الرزاق»:  روزی دهنده.  30- «الرقیب»: حافظ و نگهبان.  31- «الرؤف»: مهربان، صاحب عطوفت بسیار. 32- «الرائی»: بینا و آگاه. 33- «السلام»: سرچشمه سلامت .  34- «المؤمن»: ایمنی بخش.  35- «المهیمن»: گواه و حافظ همه چیز. 36- «العزیز»: منیع، حصین، شکست‌ناپذیر. 37- «الجبار»: مسلط بر همه چیز. 38- «المتکبر»: شایسته بزرگی. 39- «السید»: بزرگ. 40- «السبّوح»: منزه. 41- «الشهید»: حاضر در همه جا. 42- «الصادق»: راستگو و تخلف‌ناپذیر. 43- «الصانع»: سازنده همه اشیاء.  44- «الظاهر»: پاک از هرگونه شبیه، مانند و صفات مخلوقات.45- «العدل»: داوری دادگر.  46- «العفو»: محوکننده گناه بندگان. 47- «الغفور»: آمرزنده. 48- «الغنی»: ذاتی که هیچ احتیاجی به غیر ندارد. 49- «الغیاث»: فریادرس. 50- «الفاطر»: شکافنده.  51- «الفرد»: وحید.  52- «الفتاح»: گشاینده.  53- «الفالق»: شکافنده. 54- «القدیم»: بی آغاز و انجام. 55- «الملک»: مالک و حاکم بر هستی.  56- «القدّوس»: پاک.  57- «القوی المتین»: قدرتمند و نیرومند.  58- «القریب»: استجابت کننده و نزدیک‌.  59- «القیّوم»: قائم به ذات خویش.  60- «القابض الباسط»: گیرنده جانها و بسط کننده ارواح. 61- «قاضی الحاجات»: اتمام و انجام حاجات خلق.  62- «المجید»: کریم، و صاحب مجد. 63- «المولی»: یاری دهنده و سرپرست.   64- «المجیب»: پاسخ‌دهنده. 65- «المنّان»: بخشنده انواع نعمت‌ها.  66- «المحیط»: آگاه ترین. 67- «المبین»: آثار قدرتش در همه جا نمایان و حکمتش در عالم تکوین و تشریع ظاهر است. 68- «المقیت»: حافظ و نگاهبان. 69- «المصوّر»: صورت‌گر مخلوقات.  70- «الکریم»: جواد و بخشنده. 71- «الکبیر»: بزرگ و آقا. 72- «الکافی»: کفایت کننده مخلوقات.  73- «کاشف الضرّ»: برطرف‌کننده گرفتاری‌ها، ناراحتی‌ها و رنج‌ها.  74- «الوتر»: فرد، بی‌نظیر و بی‌مثال.  75- «النّور»: روشنی بخش عالم هستی، فرمان‌دهنده و هدایت‌کننده . 76- «الوهّاب»: بخشنده. 77- «الواسع»: غنی و بی‌نیاز. 78- «الودود»: دوستدار و دوست داشتنی. 79- «الهادی»: هدایت‌کننده همه موجودات در عالم تکوین و همه صاحبان عقل در عالم تشریع. 80- «الوفی»: وفاکننده به عهد و پیمان. 81- «الوکیل»: سرپرست، حافظ، ملجأ و پناه بندگان. 82- «الوارث»: باقی و وارث همه چیز. 83- «البرّ»: صادق و بخشنده. 84- «الباعث»: محشورکننده همه مردگان در قیامت و مبعوث‌کننده انبیاء. 85- «التواب»: پذیرنده توبه بندگان. 86- «الجلیل»: صاحب جلال و اکرام. 87- «الجواد»: کثیرالانعام و بخشنده. 88- «الخبیر»: آگاه بر درون ها. 89- «الخالق»: آفریدگار، پدیدآورنده از عدم و هست کننده از نیست.  90- «خیرالناصرین»: یاری گر و نصرت دهنده.

 

91- «الدیّان»: جزا دهنده بندگان. 92- «المعّز المُذل»: عزیز کننده و خوارکننده. 93- «الخافض الرافع»: بردارنده. 94- «المنتقم»: انتقام‌گیرنده. 95- «الشکور»: ارج دهنده اعمال نیک به نحو احسن.  96- «العظیم»: بزرگ، آقا، قادر و  قاهر. 97- «اللطیف»: دارنده لطف و محبت. 98- «الشافی»: شفادهنده. 99- «الصبور »: بردباری که شتاب به عقاب نکند.

دکتر بتسابه مهدوی

1 اسفند 1395

تهران

 

  • بتسابه مهدوی

اسماء الهی

بتسابه مهدوی | پنجشنبه, ۲۸ بهمن ۱۳۹۵، ۱۱:۴۷ ق.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

 

همه اسماء الهی، اسم ذات است، امّا برخی از آنها که دلالت روشن‌تری بر ذات دارند، اسم ذات نامیده می‌شود، مانند: اول، آخر، قدوس، سبوّح و سلام. بعضی دیگر که دلالت آشکارتری بر صفات دارد از آنها به اسم صفت تعبیر می‌شود، مانند: عالم، قادر، سمیع و بصیر، و دسته‌ای دیگر که دلالت آنها بر فعل واضح‌تر است، اسماء فعلی نام دارد، مانند: خالق و رازق. باتوجه به این نکته که نام الهی یعنی نامی که به ذات حضرت باری دلالت دارد.

 

پس می‌توان نام‌های خداوند را بر دو گونه نیز دانست، تکوینی و جعلی. اسماء جعلی همان الفاظی است که از حروفی چند ساخته شده‌اند تا به ذات اقدس و یا به یکی از صفات جمال و جلال وی دلالت کنند. اسماء تکوینی همان موجودات و آفریده‌هایی هستند که با وجود و هستی خویش به وجود خالقشان و به توحید و عظمت او دلالت می‌کنند. 

 

باتوجه به آیات قرآن چنین بر می‌آید، که هر موجود و پدیده‌ای یک نوع دلالت بر وجود خدا، توحید و عظمت وی می‌باشد، به همین دلیل است که می‌توان آنها را کلمات و یا اسماء خداوند نامید، ولی اسماء تکوینی نه اسماء لفظی. البته باید توجه داشت که اسماء لفظی خداوند از نظر دلالت به ذات قدوس متبارک حق تعالی مختلف و متفاوت هستند، چنانکه بعضی از آنها به اصل ذات پروردگار و تمام کمالات وی دلالت می‌کند، و بعضی دیگر تنها به یک جهت خاصی از کمالات او دلالت دارد، و هر نامی به انداره موقعیت مفهومی خود، از عظمت کمالات وی حکایت می‌کند، اسماء تکوینی او نیز گرچه در اصل به وجود، توحید، علم، قدرت و سایر صفات کمالی خداوند مشترکند، ولی در شدت وسعت دلالت بر عظمت و کمالات خداوندی با هم متفاوت هستند و کاملترین و پرمعنی‌ترین آنها وجود پیامبر و ائمه (ع) می‌باشد که آفرینش جهان هستی و کتاب تکوینی با خلقت و آفرینش نور آنها شروع گردیده است. 

 

منشاء این تفاوت آنکه هرچه موجود کاملتر و شایسته‌تر باشد، دلالت آن بر وجود و عظمت خداوند قوی‌تر خواهد گردید و از اینجا است که اطلاق اسماء حسنی ـ نام‌های نیک ـ بر ائمه به طوری که در پاره‌ای از روایات آمده است بسیار صحیح و پرمعنی است.  نسفی نیز معتقد است که هر صفت، اسم و فعلی که در عالم است، جمله صفات، اسامی و افعال این وجود هستند، امّا صفات در مرتبه ذاتند، و اسامی در مرتبه وجه، و افعال در مرتبه نفس می‌باشند.  همچنین خوارزمی اسماء را عین ذات می‌داند، و می‌گوید: نیست اسماء، مگر عینی که آن ذات الهیه است، چه اسم عین ذات مسمّی است.

 

تقسیم اسماء به ذات، صفات و افعال مطابق اصطلاح ارباب معرفت است و بعضی از مشایخ اهل معرفت ـ برای نمونه ابن عربی در کتاب انشاء الدوائر ـ اسماء ذات، اسماء صفات و اسماء افعال را چنین برشمرده‌اند است، اسماء ذات عبارت است از: الله، الرب، الملک، القدّوس، السلام، المؤمن، المهیمن، العزیز، الجبّار، المتکبر، العلّی، العظیم، الظاهر، الباطن، الاول، الاخر، الکبیر، الجلیل، المجید، الحق، المبین، الواجد، الماجد، الصمد، المتعالی، الغنّی، النور، الوارث، ذوالجلال، الرقیب، و اسماء صفات عبارتند از: الحی، الشکور، القهّار، الغافر، المقتدر، القوّی، القادر، الرحمن، الکریم، الغافر، الغفور، الودود، الرئوف، الحلیم، الصبور، البّر، العلیم، الخبیر، المحسن، الحکیم، الشهید، السمیع، البصیر. و اسماء افعال عبارتند از: المبدئ، الوکیل، الباعث، المجیب، الواسع، الحسیب، المقیت، الحفیظ، الخالق، البارئ، المصور، الوهاب، الرزاق، الفتاح، القابض، الباسط، الخافض، الرافع، المذّل، الحکیم، العدل، اللطیف، المعید، المحیی، الممیت، الوالی، التوّاب، المنتقم، المقسط، الجامع، المغنی، المانع، الضارّ، النافع، الهادی، البدیع، الرشید.

 

البته لازم به یاد‌آوری است که برخی، آیات پایانی سوره حشر را ناظر بر تقسیم‌بندی اسماء به ذاتی، صفاتی و افعالی دانسته‌اند. در تقسیم مشابهی صفات الهی به صفات ذات و فعل انقسام می‌یابد که مقصود از صفات ذات، صفاتی است که از مقام ذات انتزاع شده و عین ذات است، مانند: علم و قدرت، و مقصود از صفات فعل، صفاتی است که از مقام فعل الهی انتزاع شده و عین آن است، مانند: خالقیت و رازقیت.

 

نام‌های خداوند پیوندی عمیق با جهان‌بینی توحیدی اسلامی دارد و از اسباب مسلم آن به شمار می‌رود.  چنانکه بنابر آیات قرآن کریم ، نخست خداوند اسماء را به آدم آموخت و او را بر جمیع علوم ـ که منبعث از اسماء الهی بود ـ آگاه ساخت، و آدم به سبب دانستن این اسماء حضرت باری بود که مقام و منزلتی بالاتر از ملائک یافت. در قرآن چهار بار به صراحت از اینکه خداوند دارای نام‌های نیکو است، صحبت شده و از آنها با عنوان اسماء الحسنی تعبیر گردیده است. در آیه 180 سوره اعراف، از کافران به عنوان کسانی که در اسماء خداوند الحاد می‌کنند، یاد شده است و این خود بیانگر آن است که باور داشتن به اسماء حسنای حضرت باری، خود از توابع توحید می‌باشد.

دکتر بتسابه مهدوی

28 بهمن 1395

تهران

  • بتسابه مهدوی

الله، جامع‌ ترین نام خداوند

بتسابه مهدوی | پنجشنبه, ۲۸ بهمن ۱۳۹۵، ۱۱:۳۴ ق.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

 

پرستش الله و نفی پرستش هر خدایی جز او، از دیرباز به عنوان اساسی‌ترین آموزه اسلام مطرح بوده است. 

چنان که در شعار اصلی این دین ـ لا اله الا الله ـ یعنی در شهادتین به این نکته به طور صریح اشاره شده است.

الله نام مخصوص خداوند است، نه اسمی که حکایت از صفتی کند و هرگاه نام مقدسش برده شود، همه آن کمالات به خاطر می‌آید. 

 

رویکرد قرآن به وجود خدا، رویکردی است که گویی خدا را از اثبات وجود او فارغ می‌دیده، و سخن را با شناخت او آغاز کرده است.

بررسی واژه الله

الله به معنای خدا، واجب الوجود، یگانه، ایزد  و ذاتی که مستجمع جمیع اسماء، صفات، کمالات و خیرات می‌باشد، زیرا صرف جمال و محض خیر است.  این لفظ در مجموع 2702 بار در قرآن آمده است. الله کلمه‌ای عربی است،  زیرا در قرآن کریم  چنین آمده است، اگر از آنها بپرسی چه کسی آسمان‌ها و زمین را آفریده است خواهند گفت الله، این آیه خود دلیلی است بر عربی بودن لفظ جلاله‌، اگرچه برخی بر این باورند که این واژه شبیه کلمات عبری و سریانی است،  ولی اکثر دانشمندان و محققان این واژه را مشتق نمی‌دانند، بلکه آن را اسمی منفرد برای خداوند می‌دانند که از اسماء اعلام است. 

برخی هم معتقدند به چند دلیل کلمه الله مشتق نیست، اول آنکه اگر مشتق باشد، عبارت لا اله الا الله صراحت در توحید نخواهد داشت،  و خود اعتقاد به توحید مستلزم عدم اشتقاق آن است. دوم، بنا بر آیه شصت و پنجم سوره مریم، ـ آیا برای خدا هم نامی می‌شناسی و می‌دانی؟ ـ در می‌یابیم که در وجود اسم الله، غیر ذات خدا وجود ندارد، بنابراین ثابت می‌شود الله اسم است و مشتق نیست، و سوم، اسم‌هایی که مشتق باشند، صفات هستند و صفت هم ممکن نیست موصوف نداشته باشد و موصوف به طور حتم دارای اسمی هست که به آن متصف می‌شود و از آنجا که هرچه سوای الله باشد، صفت خواهد بود، پس به طورقطع الله اسم از برای ذات مخصوص خداوند است. 

بیهقی در کتاب الاسماء و الصفات  می‌گوید: الله دربردارنده تمامی معانی اسماء و صفات است.  گروهی نیز اعتقاد بر مشتق بودن واژه الله دارند، چنانکه در حدیثی به نقل از امام صادق(ع)، الله مشتق از اله، عنوان شده است.  البته میان ایشان درباره ریشه لفظ الله اختلاف نظرهایی وجود دارد.

اسم جلاله به لحاظ احکام و آثار، همانند سایر اسمای الهی می‌باشد. برای نمونه، رساندن بدن بدون طهارت به آن حرام است. امّا به لحاظ‌های دیگر از سایر اسماء شاخص ‌تر و مشهورتر می‌باشد و بالاترین جایگاه را از نظر قرآن و دعا دارد، و کلمه توحید و اخلاص به آن اختصاص یافته است، شهادتین با آن واقع می‌شود، علم و اسم خاص برای ذات مقدس حضرت باری تعالی است و بر غیر خداوند به طور حقیقی و نه مجازی اطلاق نمی‌شود.

دکتر بتسابه مهدوی

28 بهمن 1395

تهران

  • بتسابه مهدوی

اهورامزدا در متون پهلوی

بتسابه مهدوی | پنجشنبه, ۲۸ بهمن ۱۳۹۵، ۱۱:۳۰ ق.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

 

علاوه بر کتاب ها و رساله های پهلوی، که شمار آنها در حدود صد و چهل کتاب و رساله می شود اغلب مربوط به قرن سوم هجری است - کتاب ها و رساله هایی نیز به زبان های پارسی میانه وجود داشته، که نام های آنها در تواریخ و ادبیات قدیم عرب و اسلام آمده است. و اکثر آنها به زبان عربی نیز ترجمه شده بود. از قرن چهارم به بعد در اثر حوادث مختلف به تدریج اوراق اصل و ترجمه آنها پراکنده شده و بعضاً از بین رفت.

 

بنابر کتاب خداینامه  یکی از این متون پهلوی، ایرانیان قدیم در دوره ساسانی از خداوندگار عالم  تعبیر به اهورامزدا می کردند و کلمه خدا را تنها برای پادشاهان به کار می بردند. به تدریج درگذر زمان دو واژه اهورا و مزدا درهم آمیخته و به صورت اورمزد درآمد، چنانکه در کتاب بندهش و مینوی خرد و ... ما به کرات این نام را ملاحظه می کنیم.

 

در حقیقت متون پهلوی روشن کننده نکاتی است که زرتشت تلویحاً درباره خدا می گفت. اینکه اورمزد آفریدگار نیک، مسبب همه خوبی ها در هستی، خدای روشنایی، زندگی، تندرستی، شادمانی، نظم، ثبات و هماهنگی معرفی شده است. در بخش نخست بندهش هرمزد فراپایه، بی کران، در روشنایی، پادشاه کامل آفریدگان، فرزانه، نام آور، برتر و ناگذرا، افزونگر راستی، دادمند، آرامش و پرورنده توصیف شده است. در بخش یازدهم همین کتاب نیز با اوصافی چون نگهبان، آمرزیدار، راهبر، فره مند عنوان شده است. و در واقع جان و هر روشنی از آن هرمزد می باشد.

دکتر بتسابه مهدوی

28 بهمن 1395

تهران

  • بتسابه مهدوی

صد و یک نام خداوند

بتسابه مهدوی | پنجشنبه, ۲۸ بهمن ۱۳۹۵، ۱۱:۲۷ ق.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

 

غنای یک دین را باید در نام‌هایی که برای خدا در آن آمده است، جستجو نمود. صد و یک نام درواقع تعاریف و صفات خداوند هستند که در نیایش‌ها و سرودهای دینی زرتشتی به کار رفته‌اند، و عبارتند از:

1) ایزد، یزت: ستودنی، بزرگ ستایش شونده 2) هروسپ توان، هه رویسپ ته وان: توانای کل 3) هروسپ آگاه، هه رویسپ ئاگا: دانای کل 4) هروسپ خدا، هه رویسپ خولای: دارنده کل، خداوند بسیار بزرگ شادی بخش همگان 5) ابده، ئه بده: بی آغاز 6) ابی انجام، ئه وی ئه نجام: بی‌پایان، بی‌انجام 7) بوونه سته ف، بونَستَه: بنیاد، اساس کل، بن آفرینش 8) فراخته نته، فراختنده: توانای بسیار گسترده 9) جمغ، چمغ: پیشرو10) فراژتره، پَرزَه تَره: بهترین11) توم اویژ، توم اَفَه په: پاک ترین پاکها 12) ابرونت، اَبرَه وَنت: موجود در هر ذره ای، از همه بالاتر 13) پروندا: پیرامون همه چیز 14) اِن اَیافَه: در نیافتنی 15) هم ایافَه : مراد و یابنده همگان16) آدرَو: راست ترین 17) گیرا: دستگیر 18) اچم: خودآفریده، بی علت 19) چمنا: آفریننده کل، چیستی چیستی ها 20)سه پینا: مقدس، خوبی رسان 21) افزا، اوزا: افزاینده 22) ناشا: دادگر 23) پرورا: پرورش دهنده 24) پانا: پناه دهنده، نگاه دار25) آیین آیینه، ئایین ئاوینه: پیدا و پدیدار 26) اَن آیینه، ئه ون ئاوینه: ناپیدا، بی شکل 27) خراشیده توم، خرهَ اُشیت توم: استوارترین 28) مینوتوم: روحانی ترین 29) واشنا: دوست داشتنی ترین 30) هروسپ توم: هستی کل 31) هوسی پاس: سزاوار ستایش 32) هر همیت: امیدگاه همه 33)هرنکفره: فر نیکی‌ها 34) ئیش ترنا: رنج زدا 35) ترونیس: بدی زدا 36) اَنه اشک : جاودانی، بی مرگ 37) فَرَشک: کام ده 38) بزوهَدهَد، پژوهیده: پژوهیدنی، جستجو شده 39) خوایر، خواپه ر: فروغمند، مهربان 40) اوحشایا: بخشاینده 41) اَوَرزا: برتری بخش 42) اَسیتوه: ناستوه 43) رَخُه: بی‌نیاز 44) ورون: رهانیده، دور دارنده تباهی 45) افریفته، افریپه: فریب ناپذیر، فریفته نشدنی46) اَوِفریپ ته، بی فریفته: نافریبنده 47) اَزوی: یکتا 48) کام رَت: کام ده سرور بخش 49) فرامان کام: کام بخش 50) ایختن: یگانه، بی انباز 51) اَفَرموش: فراموش نکننده 52) همارنا: آمارگر، شماردار 53) شنایا: شنونده، همه چیزدان 54) اَترس: بی ترس 55) ابیش: بی‌رنج 56) اَفراز دوم، افراز توم: سرافرازترین 57) هَم چون: همیشه یکسان 58) مینوستیگر: آفریننده جهان مینوی 59) امینوگر: آفریننده جهان مادی 60) مینونَهب، مینو نهفت: روان ناب 61) آذرباتگر، آذربادگر: تبدیل کننده آتش به هوا 62) آذرنمگر: پدیدآورنده آتش از آب 63) بات آذرگر، وات آذرگر: پدیدآورنده هوا از آتش64) بات نمگر: پدیدآورنده هوا از آب 65) بات گِل گر: پدیدآورنده هوا از خاک 66) بات گیردتوم: پدیدآورنده گردباد، سازنده هوا و زمین 67) آذرکیبریت توم: پدیدآورنده آتش از گوگرد، برافروزنده آتش‌ها 68) بات گرجای: پدیدآورنده هوا در همه جا، سازنده باد 69) آوتوم: پدیدآورنده آب 70) گل آذرگر: پدیدآورنده خاک از آتش 71) گل وات گر: پدیدآورنده خاک از هوا  72) گل نمگر: پدیدآورنده خاک از آب 73) گرگر: سازنده سازندگان 74) گراگر: سازنده خواستها 75) گرآگر: آفریدگار انسان 76) گرآگرگر : آفریدگار امشاسپندان 77) اَگرآگر: آفریدگار چهار آخشیک  78) اگرآگرگر: آفریدگار چهر  ستارگان 79) اَگومان: بی‌گمان 80) اَژمان، اَزمان: بی‌زمان، ابدی81)اخوآن ، اخواب: بی‌خواب 82) آموشت هوشیار: بخشایشگر هوشیار 83) فشوتَنا: نگهبان تن 84) پَتَه مانی، پدمانی: همیشه دادگستر 85) پیروزگر: پیروز، فاتح 86) خداوند، خوه دای: خداوندگار، مالک 87) اهوره مزده، اورمزد : هستی بخش دانا 88) اَبرین کوهن توان : بزرگ آفریدگار بی آغاز 89) اَبرین نوتوان: بازساز بزرگ90) وَسپان : نگاه دارنده همه 91) وسپار: بخشنده 92) خواوَر: هستی بخش، فرمانروای جهان 93) اَهو: بخشایشگر 94) اَوَخشیدار: بخشنده بخشایشگر 95) داتار: دادار  96) ریومند: رخشنده97) خرهمند، خروهمند: باشکوه، فرهمند 98) داور : قاضی 99) کرفه گر: رستگاری بخش 100) بوختار : رهایی بخش101) فرشوگر: رستاخیزکننده.

 

این نام ها اشاره به صفات اصلی مزدای پاک است، که طبیعت او را تشکیل می‌دهند. مزدا یک روح و روان است،  وجودی نیست که به توان او را از نظر جسمی مورد سنجش و تشریح قرارداد، اگرچه وی به صفاتی چون گویایی، شنوایی، بینایی و ... متصف است. اینکه او همه چیز را می‌بیند و حتی آهسته ترین صداها را می شنود، دلیل بر جسم بودن و قابل رؤیت بودنش نیست.

در اوستا هیچ عبارت و پیامی وجود ندارد که از اهورامزدا به صورت یک جسم قابل رؤیت یاد شده باشد. اینکه او به عنوان خوش پیکرترین، زیباترین هیأت و ... بیان شده است، به این معنا نیست که او دارای شکل و قالب قابل رؤیت و همسان بشری است، بلکه منظور از این سنخ عبارات، جلب توجه ما به این نکته است که او مظهر این صفات است. به‌طور مثال در یشت ششم، خورشید به منزله بدن مزدا معرفی شده است، اما هیچ کس جز این فکر نمی‌کند که این اشاره، تنها یک تمثیل و بیان شاعرانه است.

 

روشنایی در حقیقت جوهر اهورا است و همه انوار، پرتویی از وجود او هستند، زیرا صفت مزدا، نورالانوار است. او با نیکوترین واژه مقدس یعنی ـ اشه وهیشته ـ پاکی و خلوص توصیف شده است، وی مظهر خوبی‌ها بوده و تنها نیکی از او برمی‌خیزد و از همین رو، بارزترین و اصلی‌ترین صفت باورمندانش، پاکی و خلوص می باشد، ایشان همان اشونان  در دین مزدیسنا هستند.

دکتر بتسابه مهدوی

28 بهمن 1395

تهران

  • بتسابه مهدوی

سیر تحول واژه اهورامزدا

بتسابه مهدوی | پنجشنبه, ۲۱ بهمن ۱۳۹۵، ۰۶:۴۱ ق.ظ


دکتر بتسابه مهدوی

 

پیرامون مفهوم خدا در دین زرتشت نظرات مختلفی وجود دارد.برای نمونه، مولتون معتقد است که اهورای دانا یا اسورای حکیم، پیش از دوران زرتشت وجود داشته است. خدای دانا ایزد خاص آریایی ها بوده و این مسئله خود مؤید آن است که زرتشت یک آریازنتو  بوده است نه یک مغ که سال ها بعد او را به آن محکوم کردند. برای اینان اهورامزدا خدای قبیله  بود و نسبت به ایزدان طبقات دیگر در مقام بالاتری قرار داشت. به نظر می رسد که اولین قدم زرتشت این بود که از چندگانه پرستی موجود به سوی یگانه پرستی رفته و از ایزدی که بزرگترین ایزدان بود به سوی خدای واحد پیش رود. نیولی نیز وجه اصلی تمایز دین زرتشت را از ادیان هند و اروپایی و مرکز آسیا، وجود خدای یگانه بیان می کند. 

 

مشهورترین نام‌خداوند که به‌ طور مکرر در اوستا و به ویژه گاتاها به چشم می‌خورد، نام اهورامزدا است،ه که معرف والاترین خدا در آیین مزدیسنا می باشد. اعتقاد به وجود یک خدای واحد و یگانه از اصول بنیادین در باورهای زرتشتیان است،  که در اوستا به صورت اهورامزدا، مزدا اهوره  و گاه مزدا اشه  آمده است. اهورامزدا نام بزرگترین بغ ایران باستان بوده که از سوی زردشت برای خداوند یکتا به کار رفته است. این واژه از دو بخش اهوره که هم ریشه با اسوره خدای آریائی های هند و ایرانی است، به معنی آفریننده، هستی بخش، سرور، سالار، ارباب و فرمانروا، و مزدا که خود از دو قسمت «مه» به معنای بزرگ، و «زدا» به معنای دانای مطلق و قائم به ذات، تشکیل شده است، و با هم به معنای دانای مطلق و حکیم می‌باشد.

 

این واژه در سانسکریت مذش به معنی دانش و هوش می‌باشد و هنگامی که مزدا برای خدا به کار می‌رود از آن معنای هوشیار و آگاه برداشت می گردد.

 

نام اهورا در عصر هند و ایرانی و پیش از زرتشت به معنی سرور بوده است. کلمه مزدا واژه‌ای ایرانی و به معنای همه چیز دان زندگی بخش و صاحب خرد می باشد، که گاه به عنوان صفت اهورا درنظرگرفته می‌شود. و در بعضی بندهای گاتاها به معنی حافظه و به حافظه سپردن و به یاد داشتن است. 

 

در اوستا این دو واژه به صورت جدا از هم نیز آورده شده است. برای نمونه در یسنای بیست و هشتم، بند اول، مزدا تنها برای خدا آمده است. در بند هشتم همین یسنا ابتدا اهوره و پس از چندین کلمه فاصله مزدا آمده است. در بند ششم برعکس اول مزدا و پس از چند جمله، اهوره دیده می شود و در بند دوم مزدااهوره به کار برده شده است. در گاهان اغلب مزدااهوره به تخفیف به صورت مزدا ذکر شده و کمتر اهوره مزدا، اهوره گفته شده است.

 

این خود بیانگر آن است که لفظ مزدا در نظر زرتشت  بر حقیقتی عمیق تر از حقیقتی که لفظ اهوره به آن اشاره می کند، دلالت دارد و اصلاً دومی تابع اولی است. به گفته برخی محققان نام خدای بزرگ زرتشت در یسنا سی و پنجم و چهل و یکم که دو فصل اول و آخر یسن هفت ها باشد، به طور متناوب به هر دو صورت اهوره مزدا و مزدا اهوره آمده است. در سراسر یسنای سی و ششم عنوان مزدااهوره و در سراسر یسنای سی و هشتم اهوره مزدا به کار رفته است.  در مرتبه نام و صفات، دو اسم مزدا و اهوره از یکدیگر متمایز می شوند و در مقام آخر که مقام فعل است سپنته مئینیو پدیدار می گردد. در گاتاها بیشتر به شکل ترکیبی مزدا اهورا برمی‌خوریم و به ندرت این دو واژه جدا از هم یاد شده‌اند.



اشه نیز به معنای راستی، مشیت الهی و نظم کیهانی می باشد، که هستی را سامان می‌دهد.  اشه معیار اخلاق و ضابطه تشخیص نیک و بد است و ارزش‌های اخلاقی را به صورت مطلق به دست می‌دهد. اهورامزدا خالق و دادار همه چیزهای مادی و مینوی است که با اندیشیدن او همه چیز هستی می‌گیرد. از عدم می‌آفریند و با خود تنها است. تقریباً می‌توان گفت که از اواخر عهد اوستایی، نام اهورامزدا به صورت پایدار و دائمی، جهت معرفی خدای زرتشتیان به کار رفته است.  بعدها نیز نام اهورامزدا به معنی پروردگار جان و خرد در کتیبه‌های شاهان هخامنشی به فراوانی دیده می‌شود.

 

واژه اهورامزدا در فارسی باستان به شکل ائورمزدا، در پهلوی اورمزد، در فارسی هرمزد، در اوستا اهورَمزده و در برخی سنگ نبشته‌های پادشاهان هخامنشی اثورمزده آمده است. همچنین خدا، خداوند، یزدان و ایزد به همین معنا در فرهنگ فارسی آمده است.افزون براین به معنای رامش و برجیس  نیز می‌باشد. 

 

این واژه نخست از ترکیب دو واژه آریایی با معانی مختلف توسط زرتشت به عنوان نام خدای یگانه ایرانیان درآمد و پس از چندین سده از زبان مخصوص گاتاها و اوستا داخل زبان پارسی باستان شد و سپس وارد زبان پهلوی گشت و از آنجا به فارسی زبانان رسید.

 

نام اهورامزدا درگذر زمان به قدری تکامل یافته است که درک معنی لغوی آن مشکل و تقریباً غیرممکن شده است.  از آنجایی که متون اوستایی بر دو بخش منقسم می شود، اوستای قدیم - که مشتمل بر گاهان،  یسنای هفت ها و دو دعای معروف یسنای بیست و هفتم می باشد که منسوب به خود زرتشت بوده و از حیث زبانی از دیگر بخش های اوستا قدیمی تر است.- و اوستای جدید،- که دربردارنده متونی چون وندیداد، ویسپرد، یشت هاو یسنا و خرده اوستا است. - از این رو لازم است که نام اهورامزدا در هر دوی آنها مورد بررسی قرارگیرد.

دکتر بتسابه مهدوی

21 بهمن 1395

تهران

  • بتسابه مهدوی