نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

۲۶۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خداشناسی» ثبت شده است

قلمرو ناشناخته ها

بتسابه مهدوی | شنبه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۵، ۰۹:۵۴ ق.ظ

قلمرو ناشناخته ها

دکتر بتسابه مهدوی

حتی کسانی که خدا را تجربه کرده اند .او را راز دانسته اند ...هر چه بیشتر او را تجربه کنی ،محو تر میشوی. ...

فانی میشوی ...روزی خواهد رسید که خدا دیگر معلوم تو نیست ...

حتی خود تو نیز ناپدید شده ای. ...

همان طور که قطره به دریا میرسد و فانی میشود ...

در قلمرو دانش ناشناخته ها به شناخته ها استحاله میابند ...شاید روزی بیاید که همه ی نا شناخته ها شناخته شوند ...اما در قلمرو معنوی و دینی ..مسئله فرق میکند ..در اینجا این ناشناخته نیست که به روشنایی فهم ما وارد میشود ،بلکه این مائیم که در ناشناختنی فانی میشویم ..در این ساحت ،روزی خواهد رسید که همه چیز ،شناخته ها و ناشناخته ها ،ناشناختنی میشوند ....

خداوند در ساحت تسلیم محض ما و حیرت ماست که حجاب از چهره بر میگیرد و خود را با اسما خود نم نمک نشان ما میدهد ....عقل باید بر آستانه حیرت سر بساید ...تا اجازه ی ورود بگیرد ...💛️💛

هنگامی که شکوه خدایی او چهره نشان میدهد ..عقل کالبد تهی میکند.   جایی که جبرئیل همچون گنجشک کوچک پر میریزد .از دست عقل حقیر چه بر می آید ؟؟؟💛

عقل چاره ای ندارد مگر آنکه سر به آستانه حیرت بساید ...و به عجز خود اعتراف کند هر مرغی که به این ساحت پرواز کند  ...به ناچار پر خواهد ریخت .

با پای استدلال و عقل چوبین نمیتوان راه شناخت او را پیمود ...اصلا او را نمیتوان جست و جو کرد .

انگیزه ی هر جست و جویی ..کنجکاوی ذهن است . 👇🏼💛

نهانخانه ی ذهن مسکن نفس است .

نفس است که میخواهد بر مفهوم خدا احاطه پیدا کند و او را بشناسد .

اما خدا مفهوم نیست ...نفس اگر احاطه پیدا کند و نشناسد میرنجد ...

نفس و عقل نمیتواند خدا را بشناسند زیرا نفس و عقل خود سد راه شناخت اند .💛️💛👇🏼

ما از هستی و خداوندمان جدا نیستیم این نفس است که توهم جدایی را در ما ایجاد کرده است.

نفس یعنی توهم جدایی از خداوند ...

و تسلیم یعنی ....زدودن غبار جدایی

یعنی فنا ....یعنی محو قطره در دریا...

تسلیم یعنی رها کردن و دست و پا زدن در دریا ...

فراموش نکن ...آب دریا فقط مرده را بر سر میگیرد و به ساحل می آورد ...

هنگامی که خود را در او محو میکنی ..معجزه اتفاق می افتد ...

حکیم سنایی نیز به چشمان مشتعل آن عارف واصل نگاه کرد ...به سخنان آتشینش گوش داد ...موسیقی کلام او را نوشید ...حضور پر از حس خدایی او را حس کرد ...و ناگهان پروانه وار از پیله ی نفسانیت بیرون آمد ..💛️💛

سنایی در تمام عمر خود جهد عقلانی کرده بود تا به خدا برسد ...اما به هیچ مقصدی نرسیده بود...او خاکستر مشتی استدلال خشک و بی روح را در چنگ خود داشت و بس ...اما ناگهان در حضور حضرت این پیر روشن ضمیر ...به روشنی رسید ..

حکیم سنایی ،از این که مردی ژنده پوش و گمنام در خرابه ها او را کور خطاب کرده بود ....مبهوت مانده بود ...

و در این وادی بهت و حیرت بود که ناگهان او از خواب غفلت بیدار شد .

استادان واقعی و پیران و مرشدان حقیقی و راستین همیشه شاگردان خود را شوکه مینمایند ...از وجود آنها برقی با ولتاژ بی نهایت عبور مینماید ...

گاه با ترک شاگردان آنها را بیدار نموده ..گاه با تنبیه ...گاه با درهم شکاندن نفسشان و غرورشان ...حجاب های نفسانیت مرید را نشانه میگیرند و میدرند ...

 

سنایی برای یک لحظه ناپدید شد ....

خود را به تلاطم های دریا سپرده بود ..

در همان لحظه ی غرق شدن بود که دریا او را بر سر گرفت و به ساحل روشنایی و بصیرت آورد ...💠🌻💠

حالا دیگر از وجود سنایی نه شعر ..بلکه خدا میتراوید ...

گر نه ایزد ورا نمودی راه 🌻

از خدایی کجا شدی آگاه 🌻

هنگامی که فانی میشوی ...خدا آشکار میشود ...این انسان نیست که به خدا میرسد ...این خداست که انسان را میخواهد و میخواند و میابد .💠🌻

عزیزاااا....

خدا همواره تو را میخواهد و در جست و جوی توست....اما این تویی که پنهان شده ای ...💠🌻💠

او در حجاب نیست .

این تویی که در حجابی ...

او در آسمان ها نیست. 

پشت در خانه توست ...در دل توست.

این تویی که درب دل نمیگشایی 💠

خدا...🌻همچون پرتو خورشید

دنبال روزنه ای میگردد تا بر دل تو بتابد ..💠🌻💠

او میخواهد گرم و روشنت کند .

این تو و نفس توست که نمیخواهد و نمیگذارد ...🌻

او حاضر است ..تو غایبی ..💠

او تو را میخواند ..این تو هستی که جواب نمیدهی. ...💠🌻💠

عزیزا.....

هنگام دیدار با خدا ...بایست زره و سپر نفس خویش را بر زمین بگذاری ...

بایست که روح را عریان کنی و در معرض نوازش های لطف و انوار اسمای او قرار دهی ...

ما از او میگریزیم و در پی دنیا میرویم ..

آخر عاقبت چه ؟ما را از او گریزی نیست .💠️💠

اما خداوند در سایه نیز در انتظار ماست .🌻

و در حضور پیر و راهنماست که امکان گریز ما کم میشود ...استاد و پیر ...

شور عشق را در نی خاموش جان ما میدمد . و با دم او صد نغمه در آغوش ما میتپد .💠🌻💠👇🏼

عزیزا ...ذات خداوند همواره ما را به سوی خودش میکشاند .

تاک معرفت ما همواره از باران لطف او نمناک است .💠

ما بایست چشمان خود را در کشتزار محبت او بکاریم و حاصل تماشا را برداشت کنیم ..زیر خاک ما ..شرار زندگیست .


سنایی راهی فتح هند بود ،اما دیدار با خدا نصیبش شد .بنابراین این سنایی نبود که به چنان تجربه ای میرسید. بلکه خدا بود که سنایی را به چنان تجربه ای میرساند .💠️💠

اما حکیم سنایی چنان موهبتی را به دست آورد زیرا ...دلی گشاده داشت .

آفتاب خدا که بالا آمد به درون دل سنایی تابیدن گرفت .

عزیزاااا.....💠

به یاد داشته باش ..خداوند به دلیل اینکه شایسته هستی به سر وقت تو نمی آید ...کدامین شایستگی در تو هست که تو را مستحق دیدار با خداوند نماید .

عزیزا ....💠👇🏼

وصال او را به کوشش نمیدهند ...و گرنه اگر خداوند فقط به سراغ مومنان و پاکان میرفت ...فضیل بن عیاض که راهزن بود نمیبایست در بند عشق گرفتار شود ....حبیب عجمی که ربا خوار بود ...شیخ الاسلام احمد جام که شرابخوار بود ....شبلی که امیر و فرمانروا بود ....وووو......

مستحق دیدار خداوند شدن ...ربطی به گناه ندارد ...دل میخواهد و بس

دلی آماده ی پذیرش ...خداوند دلی را که آماده ی پذیرش نور اوست ...دعوت مینماید ...زیرا میخواهد ببخشد ...او مهربان است ...او بی دریغ میبخشد و بی مضایقه خوب است. او کریم و رحمان و غفور است. چتر رحمت او همه چیز و همه کس را در بر گرفته ...💛

او سر وقت تو می آید نه از این رو که کوشیده ای بلکه از آن جهت که تسلیم بوده ای در برابر او ...و مشیت او ...و درب دل خود گشوده ای ...

عزیزا....💠💛💠

اندکی در غار حرای خلوت دل خودت بنشین ...

ترک نفس کن ...خواسته را رها کن ..

به سوی او هجرت نما ...

لات و عزای نفست را بشکن ...💛

بهرامشاه را رها کن ....

 

حتی کسانی که خدا را تجربه کرده اند .او را راز دانسته اند ...هر چه بیشتر او را تجربه کنی ،محو تر میشوی. ...

فانی میشوی ...روزی خواهد رسید که خدا دیگر معلوم تو نیست ...

حتی خود تو نیز ناپدید شده ای. ...

همان طور که قطره به دریا میرسد و فانی میشود ...

در قلمرو دانش ناشناخته ها به شناخته ها استحاله میابند ...شاید روزی بیاید که همه ی نا شناخته ها شناخته شوند ...اما در قلمرو معنوی و دینی ..مسئله فرق میکند ..در اینجا این ناشناخته نیست که به روشنایی فهم ما وارد میشود ،بلکه این مائیم که در ناشناختنی فانی میشویم ..در این ساحت ،روزی خواهد رسید که همه چیز ،شناخته ها و ناشناخته ها ،ناشناختنی میشوند ....

خداوند در ساحت تسلیم محض ما و حیرت ماست که حجاب از چهره بر میگیرد و خود را با اسما خود نم نمک نشان ما میدهد ....عقل باید بر آستانه حیرت سر بساید ...تا اجازه ی ورود بگیرد ...💛️💛

هنگامی که شکوه خدایی او چهره نشان میدهد ..عقل کالبد تهی میکند.   جایی که جبرئیل همچون گنجشک کوچک پر میریزد .از دست عقل حقیر چه بر می آید ؟؟؟💛

عقل چاره ای ندارد مگر آنکه سر به آستانه حیرت بساید ...و به عجز خود اعتراف کند هر مرغی که به این ساحت پرواز کند  ...به ناچار پر خواهد ریخت .

با پای استدلال و عقل چوبین نمیتوان راه شناخت او را پیمود ...اصلا او را نمیتوان جست و جو کرد .

انگیزه ی هر جست و جویی ..کنجکاوی ذهن است . 👇🏼💛

نهانخانه ی ذهن مسکن نفس است .

نفس است که میخواهد بر مفهوم خدا احاطه پیدا کند و او را بشناسد .

اما خدا مفهوم نیست ...نفس اگر احاطه پیدا کند و نشناسد میرنجد ...

نفس و عقل نمیتواند خدا را بشناسند زیرا نفس و عقل خود سد راه شناخت اند .💛️💛👇🏼

ما از هستی و خداوندمان جدا نیستیم این نفس است که توهم جدایی را در ما ایجاد کرده است.

نفس یعنی توهم جدایی از خداوند ...

و تسلیم یعنی ....زدودن غبار جدایی

یعنی فنا ....یعنی محو قطره در دریا...

تسلیم یعنی رها کردن و دست و پا زدن در دریا ...

فراموش نکن ...آب دریا فقط مرده را بر سر میگیرد و به ساحل می آورد ...

هنگامی که خود را در او محو میکنی ..معجزه اتفاق می افتد ...

حکیم سنایی نیز به چشمان مشتعل آن عارف واصل نگاه کرد ...به سخنان آتشینش گوش داد ...موسیقی کلام او را نوشید ...حضور پر از حس خدایی او را حس کرد ...و ناگهان پروانه وار از پیله ی نفسانیت بیرون آمد ..💛️💛

سنایی در تمام عمر خود جهد عقلانی کرده بود تا به خدا برسد ...اما به هیچ مقصدی نرسیده بود...او خاکستر مشتی استدلال خشک و بی روح را در چنگ خود داشت و بس ...اما ناگهان در حضور حضرت این پیر روشن ضمیر ...به روشنی رسید ..

حکیم سنایی ،از این که مردی ژنده پوش و گمنام در خرابه ها او را کور خطاب کرده بود ....مبهوت مانده بود ...

و در این وادی بهت و حیرت بود که ناگهان او از خواب غفلت بیدار شد .

استادان واقعی و پیران و مرشدان حقیقی و راستین همیشه شاگردان خود را شوکه مینمایند ...از وجود آنها برقی با ولتاژ بی نهایت عبور مینماید ...

گاه با ترک شاگردان آنها را بیدار نموده ..گاه با تنبیه ...گاه با درهم شکاندن نفسشان و غرورشان ...حجاب های نفسانیت مرید را نشانه میگیرند و میدرند ...

خداوند از سرشت آفریده های خود آگاه است . و بدین خاطر دستوراتی را برای ایشان فرستاده که با ظروف اجتماعی و اقتصادی ،هم چنین خصوصیات فطری و غریزی ایشان هماهنگی کامل داشته باشد ...زیرا خود اوست که بر نفوس آنها اشراف و آگاهی کامل دارد ...و بر هر نفسی به اندازه توانایی اش تکلیف مینماید . ..و بازخواست ....و آنچه در توان دارد از او میخواهد نه بیشتر ..

مردم همه عارف به اسما و صفات الله نیستند ...بلکه در حقیقت تنها خود خداوند آگاه از حقیقت ذات خویش است. و اوست که دقیق ترین صفات خود را میشناسد و میداند ...و بنده را همان سزد که هر آنچه را که خداوند فرماید بپذیرد و هر آنچه را که خداوند درباره صفات و اسمااش میگوید بدون تشبیه و تمثیل و بدون تاویل با ذهن کوچک خود در برابر این لایتناهی قبول نماید . 💠️👇🏼

مردم از خداوند به خداوند آگاه تر که نیستند ...و اوست که خود را تنزیه مینماید ...خداوند اسما و صفاتی را برای خویش برگزیده است و ما را از آن مطلع گردانیده تا او را به آن صفات متصف گردانیده و او را با آن اسم هایش به فریاد رسی بطلبیم ...زیرا هیچ چیزی همچون او نیست . و او شنوا و بینا و اجابت کننده است .

💠️💠️👇🏼

دکتر بتسابه مهدوی

13 شهریور 1395

تهران

 

  💠🌻💠
  • بتسابه مهدوی

عظمت زمان در ذهن انسان باستان

بتسابه مهدوی | سه شنبه, ۹ شهریور ۱۳۹۵، ۰۶:۳۹ ق.ظ

عظمت زمان در ذهن انسان باستان

دکتربتسابه مهدوی

 

زمان همواره با تصویرى آمیخته از ابهام و تردید و پرسش، ارابه روزگار را به پیش کشانده است و ذهن تاریخى انسان را در کلاف سر درگم خود، گره کور زده است. از نگاه انسان باستان، زمان چنان قدرتمند و اساطیرى مى نموده است که برایش خدایگانى برسازند، آیینى بتراشند و فلسفه اى ببافند! نگاهى گذرا به تاریخ ادیان باستانى این سرزمین، این گرایش رمزینه وار به پرستش خداوندگارى مافوق همه چیز را پژواک مى دهد. اگر چنین آیین فلسفى پیچیده اى را بخواهیم با فضا هاى تاریخى بازسازى کنیم، باید به گذشته برگردیم و بستر هاى شکوفندگى این نحله باستانى را بکاویم.

البته جست وجو در هر چیز کهنى که ریشه در تاریخ باستان دارد و بعد ها با گذر زمان فرسوده و به فراموشى سپرده شده است، از لابه لاى اندک بازمانده هاى ناچیز تاریخى که گاه سندیتى ندارند، دشوار است. مهرداد بهار در همین زمینه مى نویسد: «نمى توان از دین زروانى در ایران سخن گفت، چون نه تنها مدرکى مشخص و مکتوب در وجود قطعى دینى به این نام در دست نیست، بلکه روایات و اشارات بسیار پراکنده موجود گواه بر آن است که بیشتر باید از رشته اعتقاداتى زروانى سخن گفت که با هر دین و آیینى مى آمیخته است و نه از دینى واحد و مشخص که به نحوى مستقل وجود داشته و مذاهب متعدد از آن سرچشمه گرفته است.» (ادیان آسیایى- مهرداد بهار _ نشر چشمه _ ص ۶۱ )

شاید چنین انگاره اى برخاسته از این واقعیت تاریخى باشد که زروانیسم در واقع نوعى بازتاب احوال درونى و روحى مردمى بوده است که در اثر اصطکاک با روزگار، به نوعى جبر و اعتقاد به قضا و قدر گراییده اند، فراموش نکنیم که در قاموس فرهنگى و واژگانى، زروان به معناى راستین زمان، همواره معادل با مفهوم قضا و قدر تعبیر شده است و این خود گویاى حقیقى جنبه ها و ابعاد جبرآمیز قضا و قدرى این آیین دینى کهنسال است.

در کنار چنین نگره اى باید به واقعیت دیگرى نیز اشاره کرد که به این مهجوریت دامن مى زند و آن نبود چهره هاى روحانى برجسته منتسب به این نحله است؛ گرچه سایه روشن تاثیرات در لفافه این آیین در لابه لاى ورق پاره هاى بازمانده از کتب دینى مزدیسنى متاخر، پررنگ است! در واقع باید زروانیسم را زاده و دست پرورده برخى انگاره هاى نهفته در دل آیین زردشتى دانست، تثلیث زروانى چیز تازه اى نیست، چنین تثلیثى در گاهان نیز پیداست.

زروانیسم تنها به این تثلیث گاهانى پر و بالى براى پرواز داده است، اما در هر حال این مکتب دینى همواره همچون گره اى در ریسمان دین ایرانى محسوب مى شود. چنان که دکتر تیمور قادرى در مقدمه کتاب زروان اثر آر. سى. زنر، مى نویسد: «زروانیسم از دیرباز براى بسیارى از ایران شناسان، معضلى بغرنج و زحمت آفرین بوده است؛ معضلى که نه مى شود از کنار آن به سادگى گذشت و نه مى توان با قدرت با آن دست و پنجه نرم کرد؛ از این رو عده اى از کنارش گذشتند و عده اى ناشیانه پنجه در پنجه اش افکندند، به هر صورت تاریخ مطالعات و بررسى هاى ایران شناسى در این باب هر دو مورد را ثبت کرده است، برعهده آنانى است که در این وادى غوطه ور مى شوند تا این دو صورت را از هم باز شناسند و نتیجه را از براى شیفتگان بازگویند.»

دکتر بتسابه مهدوی

9 شهریور 1395

تهران

 

  • بتسابه مهدوی

طهارت

بتسابه مهدوی | دوشنبه, ۸ شهریور ۱۳۹۵، ۰۵:۵۸ ق.ظ

طهارت

دکتر بتسابه مهدوی

 

طهارت دو نوع است :

یک نوع پاکی اصلی میباشد و نوع دیگری عارضی 💧👇🏼

پاکی اصلی در تمامی موجودات به صورت مجمل و یا تفصیل آمده است . و درحقیقت سری از اسرارخداوند قدوس میباشد ،پس به درستی اسم قدوس در هر ذره ای ازموجودات تجلی یافته و قدوس کسی هست که از تمامی نقص ها و کاستی ها کامل و پاک باشد .

  • بتسابه مهدوی

سه کار انجام بده :

بتسابه مهدوی | دوشنبه, ۸ شهریور ۱۳۹۵، ۰۵:۲۱ ق.ظ

سه کار انجام بده :

دکتر بتسابه مهدوی

 

نخست، اندیشه رها کردن ترس را رها کن...🍃

دوم ترس را بپذیر، ترس بخشی از وجود توست...🍃

سوم ترس را مشاهده کن، سعی کن بفهمی چیست و چرا هست؟🍃

بدین سان ترس را به سطحی طبیعی برگردان، نه ناپدیدش کن و نه مبالغه کن...🍃

آن را به همان اندازه که نیاز داری نگه دار...🍃

دوستی با ترس ضرورت دارد...🍃

وگرنه تمام انعطاف و جوشش خود را از دست می دهی...🍃

و همچون سنگ خارا سفت و سخت می شوی. اگر ترس یکسره از وجودت رخت برمی بست دیگر چالشی برایت باقی نمی ماند و بدون چالش، زندگی یکنواخت و ملال آور می شد...

ترس از آینده ...ترس از مشکلات ...

و این خوب نیست. انسان همه استعداد های لازم پذیرفتن اسما را در درون خود و روشن کردن خود دارد. انسان با این استعداد به دنیا می آید، هیچ چیز برای انجام این کار کم و کسرنیست. تنها کاری که باید کرد، که همه آن استعداد ها را کنار بنشانی و با معرفت به‌ان ها آهنگی یکسان بدهی...🍃

قوطی پراز کبریت در جیب توست. فقط کبریت را بگیران و روشن کن...🌻

شعله نیز وجود دارد، اما پنهان است و بالقوه است، باید ان را به فعلیت در آورد.

زین آتش نهفته که در سینه من است

 خورشید شعله ایست که در آسمان گرفت🍃🌼🍃

باید این آتش را بر افروخت و دنیایی را روشن کرد...

تو باید روشن شوی...🌼

انسان به دنیا آمده است تا روشن شود و همه چیز برای این روشن شدگی مهیاست.🌼🍃🌼

اصلا به دنیا آمدن یعنی روشن شدن، زندگی نیز همین معنا رادارد. استعداد روشن شدن اما در همه است اما نوع روشن شدگی ها یکسان نیست...

🌼🌼🌼🌼

دکتر بتسابه مهدوی

8 شهریور 1395

تهران

 

 

  • بتسابه مهدوی

نفس

بتسابه مهدوی | يكشنبه, ۷ شهریور ۱۳۹۵، ۱۰:۳۴ ق.ظ

نفس

دکتر بتسابه مهدو ی


بقای خود را مدیون جنگیدن تو با خداست.

اگر خود را تسلیم خداوند کنی،

نفس می میرد.

️⭐️🌟✨⚡️🔥💥

جنگیدن با خداوند،

غذای نفس است.

تسلیم شدن به خداوند،

برای نفس سم است.

نفس باید بمیرد،

انگاه تو متولد خواهی شد.

💦💧💦💧💦💧💦

دو شمشیر را نمی توان در یک غلاف جا داد.

یا تو در خویشتن زندگی می کنی و نفس می رود، و یا نفس در تو زندگی می کند و تو به پستوی وجود خود می خزی.

بسیاری از آدم ها در پستوی وجود خود زندگی می کنند.

نفس را تسلیم و رام خداوند کن،

آنگاه از پستوی وجودت بیرون خواهی آمد،

و بر سریر وجودت تکیه خواهی زد.

❣❣❣

اگر نفس را تسلیم و رام هستی کنی،

زندگی طبیعی خود را پیدا خواهی کرد.

بدینسان،

زندگی ات به نی تبدیل می شود،

و بر لبان خدا می نشیند.

آنگاه دم و نفس خدا از تو می گذرد

و به نغمه هایی جاودانه بدل می شود.

نی شو و بر لبان خدا بنشین،

نغمه خواهی شد.


🍇️✅🔰

دکتر بتسابه مهدوی

7 شهریور 1395

تهران

 

  • بتسابه مهدوی

سنگها

بتسابه مهدوی | يكشنبه, ۷ شهریور ۱۳۹۵، ۱۰:۰۲ ق.ظ

سنگها

دکتر بتسابه مهدوی

کریستالها و سنگها از مدتهای طولانی برای درمان، حفاظت، و همچنین تزئینات استفاده شده اند. امروزه انسان بدلیل کیفیت آرام بخشی و انتقال دهندگی کریستالها ، به سوی آنها جذب شده اند. همچنین خاصیت نمادی ( سمبلیک) این کریستالها برای انسانها جذاب است. امروزه همچنین کریستالها در صنعت نیز بیشتر استفاده می شوند.

برای مثال، زمانی که شما سنگی را انتخاب می کنید که سمبلی از کیفیت نیازهایتان در یک رابطه را دارا می باشد، این سنگ اغلب اوقات این کیفیت را در روابط شما به ارمغان می آورد.

کریستالها ، انرژی را جذب و منتقل می کنند. این انرژی قادر به از بین بردن انسدادها، ازبین بردن استرسها، حمایت از مقصدهای جدید می باشد. همچنین خاصیت  خنثی کردن انرژی منفی و تجدید انرژی را دارا می باشد.

یاقوت ارغوانی

Amethyst cluster

سنگ یاقوت ارغوانی برای استفاده در کارهای درمانی، برای درمانگران مبتدی و یا حرفه ای بسیار عالیست. همچنین کریستال یاقوت ارغوانی برای افزایش  حس شادی و نشاط استفاده می شود.

 

      

  سنگ یاقوت ارغوانی خوشه ای

AMETHYST CATHEDRAL

این سنگ انرژی صلح، تعادل، جرأت، و قدرت درونی را به ارمغان می آورد. همچنین این سنگ اثر آرام بخشی در محیط دارد.

 

 

سنگ یاقوت ارغوانی کاسدرال

Amethyst crystal

حضور این سنگ در خانه و یا باغ بسیار عالی است. همچنین این سنگ برای محافظت علیه حمله های روانی بسیارمؤثر است وبرای استفاده در تله پاتی و سایر فعالیتهای سایکیک نقش باز کننده دارد.

 

 

کریستال یاقوت ارغوانی

این نوع کریستال، آگاهی روحانی، مدیتیشن،قدرت  فعالیتهای سایکیک، صلح و آرامش درونی، انتقال انرژی مثبت را افزایش می دهد و استرس را از بین می برد.

سری متنوعی از سنگ کوارتز بنفش، بنفش کمرنگ و ارغوانی را مریستال آمتیست می نامند. این کریستال در طیف رنگی بنفش کمرنگ و بنفش پررنگ قرار دارد و بصورت نوک تیز، خوشه ای و کاسدرال موجود است.

 

سنگهای معدنی

 MINERALS

سنگهای معدنی، قدرتهای درمانی متفاوتی دارند. این سنگها عبارتند از: آزریت، روز کویر، مالاشیت، کیانیت، کارولیت، همیتسیت و مکسیت. انواع سنگهای معدنی هر کدام قدرت درمانی خود را دارا می باشند و برخی آنها با هم ، هم قدرت هستند.در جهان پیرامون ما، نمونه های فراوانی از سنگهای معدنی وجود دارند که برای موضوعات بسیار زیادی استفاده می شوند.

نمونه سنگهای مالاشیت :

Malachite specimens

 

این سنگ قدرت فوق العاده ای برای برانگیختن دید فیزیکی و سایکیک ( روانی) را دارا می باشد.به تمرکز کردن کمک می کند و همچنین در درمان دردهای احساسی می تواند بعنوان همکار شما ، در انتقال صلح مؤثر باشد. همچنین این سنگ، سنگ پشتیبان مسافران است.

سنگ آزوریت

AZURITE

 

این سنگ در از بین بردن اعتقادات کهنه از سیستم ذهنی بسیار مؤثر و قدرتمند است و شما را به سوی واقعیت بالاتری هدایت می کند و فهم عمیق و درک بالاتری از معنای زندگی را برایتان میسر می سازد.

 

عقیق نوار آبی

Blue lace agate

 

این سنگ، سنگ آرام بخش و ملایمت است و در رسیدن به روح برتر شما را کمک می کند و به شما یاری می رساند . عقیق نوار آبی سنگی الهام بخش است که در رسیدن به تعادل درونی مؤثر است و در انجام معجزات از این سنگ استفاده شده است.

سنگ کریسوکولا

CHRYSOCOLLA

 

این سنگ برانگیزاننده آرامش، صلح و صبر است. همچنین این سنگ، با تعادل درونی و عشق بلاشرط در ارتباط است. و خاصیت ملایمت و لطافت را عرضه می کند.

 

ارتعاشات

هر سنگ معدنی، در بسامد مخصوص به خود، دارای ارتعاشاتی است و هنگامی که در ارتباط با سایر کریستالهای مرتعش استفاده شوند می توانند قدرت یکدیگر را تقویت کنند.

 

سنگ هماتیت

HEMATITS

   

 

سنگ هماتیت آرامش ذهنی را فراهم می آورد و حافظه و تمرکز را قوی می کند. این سنگ همچنین باعث بالا رفتن فرایند منطقی ذهن می شود.

 

سنگ کارولیت

CARROLLITE

 

این سنگ بر ضد حمله های روانی استفاده می شود و همچنین قادر است  هاله را قوی کند.

 

سنگ رز کویر

DESERT ROSE

 

این سنگ قدرت فکر کردن و دید ذهنی را روشن می کند، و همچنین ادراک را قوی می سازد و ذهن را آرام می گرداند.

 

سنگ کیانیت

KYANITE

 

این سنگ هیچگاه به پاکسازی نیازی ندارد و انرژیِ منفی را به خود جذب نمی کند. این سنگ آورنده ی صداقت و وفاداری، راستگویی و آرامش است و همچنین به رویاها ( خوابها ) کمک می کند. همچنین این سنگ یک انتقال دهنده  انرژِی فوق العاده است.

 

 

  • بتسابه مهدوی

شناخت ورع

بتسابه مهدوی | يكشنبه, ۷ شهریور ۱۳۹۵، ۰۵:۵۶ ق.ظ

شناخت ورع

دکتر بتسابه مهدوی

 

ورع چه بود ؟

دوری از آنچه خدای را ناخوش بود ! که مردان عرب را یک مثال است که گویند ؟

از شتر سرکش بپرهیز (دوری کن )

➕➕➕➖

هان ،ای بنده ...🔴

تقوا برترین مقام و منزلت عابدان بود ،چرا که عابدان با تقوا به مقام عالی عبدانیت رسند .

و به تقوا کردار پاکیزه سازند ...

که خدای تنها و تنها کردار خالص را پذیرد...🔵

و به خدای قسم که خود با عزتش در قرآنش گفته :

چه بسیار از پرهیزکاران که برای قبولی طاعات و عبادات و خشنودی خداوند از جان و دل میکوشند بی مزد و مواجب ⚫️

و در راه قبولی آن جان و مال دهند و چه بسا هجرت نمایند و به خطر افتند . 🔵

پس ای عزیز بنگر که در کجای کاری ....و برای خشنودی خالقت تا کنون چه نموده ای ؟؟؟؟🔴

⚫️🔵🔴⚪️👇🏼

آه ،بیم دارم که عموم مردم روزگار ما از پارسانمایانمان باشند !

چه بسیار کسانی که جامه پارسایی به تن دارند ...و در گوشه ای ریاضت میکشند و گمنامندو به اندکی از خوراک دنیوی بسنده میکنند !!!!!

و چه بسیارند از نمازگزار و حج گزار و روزه دار و رزمنده و مقدس گرایان و واعظ نمایان اندرزگو که متظاهرند به زهد در دنیا ....🔵🔴 بی آنکه در این راه اخلاص و صداقت داشته باشند و هدفی به غیر از رضایت الله دارند ...

نفس چنین افرادی میگوید ای .....هی تو ...با توام ....

هم در نزد خلایق عزیز میشوی هم کسب و کارت میگیرد هم اعتبار خواهی داشت ...اگر دنیای دیگری هم در کار بود آنجا هم جز عابدان خواهی بود ...و دوسره برنده خواهی بود هم در دنیا و هم در آخرت...🔵🔴🔵🔴

ای بسا صد افسوس و صد غفلت که خداوند عالم مکر را نمیپذیرد و اندک حسنه ای دهد ...

چه ساده انگارند این افراد که می انگارند خداوندی که از رگ گردن به آنان نزدیک تر است نیاتشان را متوجه نمیگرد و ریای آنها را تشخیص نمیدهد ...🔵🔴

زهی افسوس که مردم خدا را فقط برای حاجات دنیوی خود صدا میزنند ....و مردم نیز می انگارند که این بندگان زاهد و عابدند .... 🔵🔴🔵

پارسا نمایان فریبکار ....در نفس خود،خود میرانند که چه اند .

نشانه چنین افرادی این است که به 👇🏼

 مکروهات خداوند همیشه چشم و دل دارند ...و کارشان از ریاست .

هر چه که مکروه است را انجام میدهند ....

ای عزیز .....

بدان که ورع چیزی جز تقوای باطنی در عمق نفس خود نیست ...و تقوای ظاهری ورع نیست .

تقوا (صورت ظاهر رفتار است )

و تقوای باطنی را ورع گویند .

⚫️🔴🔵⚪️

دکتر بتسابه مهدوی

7 شهریور 1395

تهران

  • بتسابه مهدوی

سکوت تقرب زبان خداوند

بتسابه مهدوی | شنبه, ۶ شهریور ۱۳۹۵، ۰۵:۳۲ ق.ظ

((سکوت تقرب زبان خداوند ))

دکتر بتسابه مهدوی

 

علم خداوند ،به کلی با بشر متفاوت است .علم او ،واردات خاطر نیست ..

علم ما ...حاصل اندیشه ها و مطالعات ماست .اما اندیشه در خداوند راه ندارد .علم خداوند مرکب نیست ،بسیط است ...علم ذات اوست . او میداند همین و بس ...

عزیزا ...،آیینه صرفا منعکس میکند ..آیینه برای انعکاس اشیا ،اندیشه نمیکند ..علم خداوند؛به خورشید میماند .خورشید بالا می آید ،بی آنکه اندیشه ی روشن کردن و گرم کردن را در سر بپروراند ..روشن کردن و گرم کردن عزیزا در ذات خورشید است .،عرضی نیست .🍃️🍃

خدا ذات عالم است..ذات او علم مطلق است ..همه چیز در او اتفاق می افتد ...

اگر میخواهی قطره ی دانش تو به این چنین دریایی متصل شود تو نیز خاصیت آیینه گی پیدا کن و اشیا را در خود بتابان ..فقط اینگونه است که میتوان خدا را شناخت ..

اگر میخواهی خدا را بشناسی ...باید متخلق به نوع علم خداوند شوی ..

یعنی به شیوه ی او بدانی و ببینی ..

او چگونه میداند و چگونه میبیند ؟؟

با حضور در ذات اشیا و نیز تابانیدن اشیا در ذات خویشتن ؛چنین حضوری ،مستلزم عشق و مراقبه است .

اوست مر فطرت تو را فاطر

دانش او منزه است از خاطر

او ز تو داند آنچه در دل توست

زآنکه او خالق دل و گل توست

چون تو دانی که او همی داند

خر طبع تو در گلت ماند ......

دانش خداوند منزه از واردات خاطر است برای رسیدن به این دریا ...رمز تقرب به خداست ...🍃️🍃

تقرب ...تنها زبانی است که میتوان با آن با خداوند سخن گفت ..بی زبانی و سکوت ..او با زبان چینی و ترکی و فرانسه و روسی کاری ندارد .. در حضور حضرت دوست 🌹...کسی زبان دان است که بی زبان است .سکوت زبان الهی ست .

 

بندگسلی ،یعنی رهایی دانه از اسارت و ظلمت خاک ...و قد کشیدن در پرتو خورشید ،یعنی رستن و رستن ؛یعنی رستگاری آدمی از زندان الهه های هوی و بندیان هوس ...

این جهاد مشکل تر و طاقت فرسا تر است ..💛🍃

بنابراین ..همان طور که یک برگ در انتهای دورترین شاخه ی یک درخت ،بدون آگاهی خاموش آن درخت به زردی نمیگراید ..در اجتماع انسانی ما نیز هیچ لغزشی بدون تایید خاموش و پنهان ما صورت نمیگیرد .گر چه هر کدام از ما ،تنها در حضور حضرت حق می ایستیم ،اما همچنان اعضای یک پیکر در غم و شادی هم سهیم هستیم .

از زندگی خویش لنگری برای ماندن نسازیم .بلکه از آن بادبانی بسازیم برای سفری دور و دراز.

ما همه مسافریم ..مقصد خداست ...

همه به دریای او میریزیم .اگر از راه بمانیم ،به خواب پر ملال مرداب دچار میشویم ...

مبادا امکاناتتان را مدفنی برای استعداد های وآرزوهای بلند انسانی و قفسی برای پرنده ی بی قرار روح خویش کنید ...

عزیزا ..زبان خداوند ...زبان سکوت است

اما این سکوت از هر جان پاکی که بگذرد ،رنگ محلی آن جان را میگیرد ...

این زبان وقتی از جان محمد رسول الله میگذرد عربی میشود ...وقتی از بودا در روشن شدگی میگذرد پالی میشود وقتی از زرتشت میگذرد اوستایی میشود وقتی از مسیح میگذرد عبری و آرامی  میشود ...🍃️🍃

یک سکوت در جان های پاک جاری میشود ..اما صورتک های گوناگون به خود میگیرد ...

زبان محلی جان های پاک ترجمان ملفوظ سکوت خداوند است .

اگر میخواهی به خداوند تقرب جویی شیوه ی سکوت در نیایش را بیاموز

سکوت برترین نیایش است ؛سکوتی سرشار که از خدا سرشار است .

بی زبانی ،برش زبانی دانیست

قوت جانت ز خوان بی نانیست

عزیزا ....💛

خدا نیازی به زبان تو ندارد ...نیازی به سخنان تو ندارد ...او ناگفته های تو را نیز میشنود...

👇🏼️👇🏼

من گروهی را میشناسم ز اولیا

که دهانشان بسته باشد از دعا

پیش از آنکه تو چیزی بر زبان جاری کنی ،او زبان تو را شنیده است ...او بر ضمیر هشیار ...ناهشیار ...و ناهشیار جمعی تو وقوف دارد ...💠

در پیشگاه او ...خضوع و خشوع کافی است ..آنگاه کار تمام میشود..

عزیزا ...خدا شخص نیست. ..حضور است ...همه چیز است . به همین دلیل است که نمیتوانی صورتی از خدا ترسیم کنی ..هیچ بتی قادر به بازنمایی صورت او نیست .او حضور ناب است .

برای اینکه تفاوت حضور و شخص را بدانی عزیزا مثالی میزنم :👇🏼

بعضی ها هستند اما حضور ندارند ..

اما بعضی ها نیستند و حضور دارند ...

کسانی مانند محمد رسول الله و امام علی ع و زرتشت و  مسیح و بودا و چه در زمان بودنشان و چه نبودشان حضوردارند ..و گاه احساس میکنی آنها از جنسی دیگرند ...کلامشان که از آنان برجای مانده نیز منقلبت میکند ...بیدارت میکند ..تلنگرت میزند ...

گاه خنده و امید را بر دلت مینشانند و گاه اشک از چشمانت جاری میسازند

گاه بی آنکه کلمه ای از آنان بخوانی در مناجات و نیایشت و زندگی ات حضورشان را اعلام میکنند ...در سکوت

ادامه دارد.  ...

️🍃️🍃️🍃

 

 

عزیزا ....

خدا صورت ندارد .دنبال صورت او نگرد .خدا جایی ندارد دنبال جا و مکان و دیر و خانقاه و مسجد و کنشت نباش

تو نمیتوانی خدا را ببینی.  

اما اگر حاضر باشی ...🌹🌻

حضور او را در همه جا و هر زمان و همه ی پدیده ها حس میکنی ..

اگر حضور او را احساس کنی ..آن را در همه ی زوایای زندگی ات نیز احساس خواهی کرد .و صدایش را همه جا خواهی شنید .

عزیزا ...🌹🌻ما در حضور خداوند شناوریم .احساست را قوی تر کن

قرابتت را بیشتر کن چگونه ؟؟؟؟

👇🏼👇🏼👇🏼🌹🌻🌹🌻

نخست :ذره بین نفس و محاسبات را کنار بگذار 🌹

دوم :خود را تسلیم خداکن .خود را به دستان او بسپار ..او خود روش بنده پروری را میداند .🌹

سوم :به درون خویش نظر کن و چشمه های لطف او را در درون خویش و زندگی ات پیدا کن 🌹

چهارم :صادق باش ..ماسک هایی که از خودت ساختی کنار بگذار 🌹

پنجم :شیوه ی علم خداوند را بیاموز و به آن متخلق شو ..بی پیرایگی پیشه کن و زنگار ها را از آیینه ی جانت پاک نما ...هر آدم را چه بد و چه خوب از حق بدان ...🌹

ششم :سکوت پیشه کن ...با نیایشی عاشقانه ..زیرا سکوت زبان خداوند است

گردد از حس پای مور آگاه

مور و سنگ و شب و زمانه سیاه

مطلع بر ضمایر است مدام

تو براندیش و کار گشت تمام

👇🏼شاه کلید اخر 👇🏼

هفتم : همچون اولیای خدا باش که دهانشان از دعا و درخواست های مکرر بسته شده است .از او چیزی جز او نخواه ..این را نیز بر زبان نیاور....

او در دسترس توست ..او آگاه بر ضمیر توست .او سمیع است و بصیر بر زبان دلت و احوال زندگی ات ..

او میداند تو چه میخواهی...فقط خاشع باش ...خاضع باش ..

او حضوری ناب است .که تو در آن شناوری ...وقتی تعظیم فرود می اوری و تسلیمی او خواسته ات را پیشاپش از بر زبان راندن اگر مصلحتت باشد اجابت میکند ...به اصرار وابرام تو نیست عزیزا

در درگاه او همه چیز از قبل بوده ...

خدا قدیم است ..همه ی مقدرات را پیشاپیش نوشته ...

همه ی هستی معبد اوست . .نه تنها مسجد و کلیسا و . .همه ی هستی ..

او صورت ندارد.  و در عین حال همه ی صورت ها ..صورت اویند .همه ی هستی صورت اوست .او جایی ندارد و در عین حال همه جا است  ..

سکوت کن . .سکوت. ...

سکوتی سرشار از اعتماد به خداوند سمیع و بصیر و حکیم و علیم و خبیر

این کافیست ...

دکتر بتسابه مهدوی

5 شهریور 1395

تهران

 

  • بتسابه مهدوی

هفت کلید خواجه عبدالله انصاری

بتسابه مهدوی | دوشنبه, ۱ شهریور ۱۳۹۵، ۰۵:۳۲ ق.ظ

هفت کلید خواجه عبدالله انصاری

دکتر بتسابه مهدوی

الهی ...اگر ابلیس آدم را بد آموزی کرد ؟گندم را که روزی کرد ؟؟...🌹

الهی ...اگر با تو سازم گویند که دیوانه است .و اگر با خلق در سازم گویند که با خدا بیگانه است. تو خود دانی ....که اینها ترانه است . پس هدایت فرما که عذرها بهانه است .🌳🌹🌳

الهی ..فرمایی که بجوی ومیترسانی که بگریز ...مینمایی که بخواه و میگویی بپرهیز ...🌹🌹🌹

الهی...گریخته بودم ..تو خواندی.   ترسان بودم.  بر خوان لا تنقطو نشاندی

( لا تنقطو یعنی از رحمت خدا ناامید مشوید )🌹

الهی ...ابتدا میترسیدم که مرا بگیری به بلای خویش .  اکنون میترسم که مرا بفریبی به عطای خویش 🌳🌹

الهی ...علمی را که خود افراشتی ؛

نگونسار مساز ...و چون به آخر عفو خواهی نمود در اول شرمسار مکن .

الهی ...تنی ندارم که بار خدمت بردارد .

دستی ندارم که تخم دولت بکارد ،چشمی دارم که هر زمان از آن فتنه ببارد .

الهی ...🌹ما را پیراستی چنان که خود خواستی ...

الهی ....🌳نه خرسندم نه صبور ،نه تندرستم نه رنجور ..نه نزدیکم نه دور

الهی ...🌹تا با تو آشنا شدم از خلایق جدا شدم و در جهان شیدا شدم ..نهان بودم پیدا شدم .🌳🌹🌳

الهی مکش ..این چراغ افروخته را ...و مسوز این دل سوخته را.....و مدر این پرده ی دوخته را و مران این بنده ی

نو آموخته را ....🌹🌳🌹🌳

ای جامع هر پراکنده ...

و ای رافع هر سرافکنده ...

ای چاره ی هر بی چاره .....

و ای پناه هر آواره ................

ای آنکه غریبان با تو راز کنند و یتیمان بر تو عرض نیاز کنند کاشکی عبدالله با این همه گناه خاک شدی ...

تا نامش از دفتر وجود پاک شدی ...

الهی 👇🏼🌹

تا توانستم ...ندانستم

و چون دانستم ،،نتوانستم .

مرا از درگاهت مران ....

آمین یا رب العالمین ....🌹🌳🌹🌳

دکتر بتسابه مهدوی

1 شهریور 1395

تهران

 

 

 

  • بتسابه مهدوی

پیرمغان کیست

بتسابه مهدوی | دوشنبه, ۱ شهریور ۱۳۹۵، ۰۵:۲۹ ق.ظ

پیرمغان کیست؟

دکتر بتسابه مهدوی

 

پیر مغان، مرشد و رهبری است که خود سالک راه عشق بوده و اینک به مقصود رسیده است و بنابراین از تمامی پیچ و خمها و فراز و نشیبهای طریقت آگاه است و «راه و رسم منزلها» را نیک می داند. به همین جهت مرید باید دستورات او را بی هیچ شک و تردیدی اجرا کند. حتی اگر بگوید: سجاده را- که دارای جنبه تقدس و پاکی است- با شراب رنگین کن!

در حالیکه شراب از مسکرات است و از محرمات شرعی:

به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید        که سالک بیخبر نبود ز راه و رسم منزلها

پیر مغان کسی است که مرید و سالک سر ارادت بر آستان او نهاده است و خوشبختی و سعادت را و گشایش و رهایش را در این آستان می بنید و به همین سبب هیچگاه از این درگاه روی برنمی تابد.

از آستان پیر مغان سر چرا کشیم               دولت درین سرا و گشایش در آن در است

سالکی که ارادتی خالص و اطاعتی مطلق نسبت به مراد خود- پیر مغان- دارد و گوشه میخانه را خانقاه خود قرار داده است، به هنگام سحرگاهان، چه وردی بر زبان دارد؟ چه راز و نیاز می کند؟ و چه درخواستی در دعای مداوم خود می گنجاند؟ جز دعا به جان پیر مغان؟ آری سلامت پیر مغان نهایت آرزوی اوست.

منم که گوشه میخانه خانقاه منست                دعای پیر مغان ورد صبحگاه منست

همه عاشقان و عارفان یک مقصد و مقصود دارند و محبوب و مطلوب نهایی شان اوست. و پیر راستین کسی است که سالک را به سوی او، به سوی حضرت حق- به منزلگاه نهایی عاشقان- هدایت کند. زیرا که در نهاد هر سالکی سر حق نهفته است. بنابراین چه تفاوت دارد که نام این پیر، پیر مغان باشد یا جز آن؟

گر پیر مغان مرشد من شد چه تفاوت؟            در هیچ سری نیست که سرّی ز خدا نیست

به راستی این پیر مغان کیست؟ چگونه پیر و مرشدی است؟ چه عنصری در وجود او نهفته است و به رازی است که او را این چنین محبوب و مراد و مطاع سالک قرار می دهد؟ پیر مغان اوست که «به تایید نظر، هر گونه معما را حل می کند.»

آنهم نه چون فیلسوفان، متفکر و عبوس بلکه خرم و خندان و در حالیکه قدح باده در دست دارد و به صدگونه در آن به تماشا مشغول است:

مشکل خویش بر پیر مغان بردم دوش                کو به تایید نظر حل معما می کرد

دیدمش خرم و خندان قدح باده به دست               وندر آن آینه صدگونه تماشا می کرد

#بتسابه #مهدوی

@naghshnegareh
betsabehmahdavi.ir

Delshiftegan.ir

  • بتسابه مهدوی