نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

۲۶۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خداشناسی» ثبت شده است

تمرین‌های حضور ذهن

بتسابه مهدوی | شنبه, ۳۰ مرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۳۹ ق.ظ

تمرین‌های حضور ذهن

بتسابه مهدوی

 

متاسفانه راهی برای اینکه یک‌شبه استاد حضور ذهن شوید وجود ندارد. اگر صحبت از سال به میان نیاوریم، دستیابی به چنین توانی حداقل ماه‌ها زمان برای تمرین نیاز خواهد داشت تا بالاخره به نتایج بسیار خوبی دست پیدا کنید. اما جالب است بدانید که حتی برداشتن اولین قدم نیز موجب ایجاد تفاوت بسیار بزرگی خواهد شد؛ زمانی که برای حدود یک هفته یا بیشتر به تمرین ادامه دهید، احتمالا به آرامی متوجه تفاوت‌هایی در نسبت به شیوه‌ی کارکرد، بازدهی و احساس‌تان خواهید شد.

در آغاز، شما تنها قادر به تمرین حضور ذهن در بازه‌های زمانی کوتاهی خواهید بود. اگرچه بسیاری افراد، ۱۰ دقیقه در روز را برای شروع پیشنهاد می‌کنند، اما شخصا تصور می‌کنم در ابتدای امر، حفظ تمرکز حتی برای چند دقیقه نیز بسیار چالش‌برانگیز است. بعنوان شخصی که نوشتن را بخشی از زندگی خود می‌دانم، خود را همیشه در حالی می‌یابم که در حال فکر کردن به کار روی مقاله‌ی بعدی هستم. تفکراتی نظیر اینکه از چه عبارتی برای قسمت خاصی از بحث بهره خواهم برد، زمینه‌ی نوشته‌ی بعدی در خصوص چه موضوعی باشد و بسیاری موارد دیگر. حال شما چه دانش‌آموز و دانشجو باشید، چه یک دونده، خواننده‌ی مشتاق، گیمر، نوازنده، کارمند یا کارآفرین؛ هرچه که باشید با شرایط مشابهی در تفکرات خود مواجه خواهید بود. شاید حتی مسائل احساسی و رابطه‌ای موجب کاهش بهره‌وری شما شده باشد و از جلوگیری از ورود تفکرات خوشایند و ناخوشایند به ذهن‌تان عاجز شده باشید. بسیاری از ما چند زمینه‌ی متفاوت را بصورت همزمان دنبال می‌کنیم و گاهی برای عدم تداخل فکری آن‌ها دچار مشکل می‌شویم.

اما اینکه بتوان تنها چند دقیقه بر یک مساله‌ی واحد متمرکز بود فوق‌العاده است. در بسیاری از منابع، زمانی که با توصیه‌ای در خصوص مراقبه یا حضور ذهن مواجه می‌شوید، به شما گفته می‌شود که برای چند دقیقه  تنها روی نفس کشیدن خود متمرکز شوید. انجام این فعالیت نقطه شروع بسیار خوبی محسوب شده و زمانی که دچار سرگردانی ذهن شده باشید، به واقع به شما کمک خواهد کرد تفاوت ایجاد شده را درک کرده و متوجه عمق درگیری ذهنی خود شوید. هرگاه احساس کردید دچار آشفتگی ذهنی شده یا تمرکز خود را از دست داده‌اید، بار دیگر تمام توجه ذهنی خود را معطوف نفس کشیدن‌تان کنید. این تمرین به شما کمک خواهد کرد یاد بگیرید همواره متمرکز مانده و نسبت به حالات خود آگاهی داشته باشید.

افزون بر این، تمرین حضور ذهن به وسیله‌ی فعالیت‌های روزمره نیز امکان‌پذیر است. اگر در حال گوش کردن به موسیقی هستید، تنها روی شنیدن اجزای آن تمرکز کنید و اجازه‌ی فکر کردن به خود ندهید. این روش امکانی را برای شما فراهم خواهد کرد که تنها روی ادراک حسی مشخص تمرکز کنید. پس از آنکه برای مدت زمان مشخصی به تمرین تمرکز ادامه دادید، قادر خواهید بود یک گام به جلو نهاده و روی وظایف متمرکز شوید؛ توجه خود را روی وظیفه‌ای که در دست اجرا دارید و نیز احساس و واکنش‌تان نسبت به آن حفظ کنید.

اگر در حال کار روی یافتن تعدادی مقاله در خصوص موضوع خاصی هستید، اجازه ندهید اطلاع از رسیدن توییت‌های جدید روی تایم‌لاین یا ورود ایمیل‌های جدید به اینباکس موجب پرت شدن حواس شما شود؛ تمرکز خود را روی فرآیند جستجو حفظ کنید. اگر در یک جلسه یا کنفرانس حضور دارید، در رویاپردازی و خیال‌بافی در خصوص تعطیلی آخر هفته غرق نشوید؛ تمام تمرکز خود را روی جلسه قرار دهید.

اگر در حال نگارش یک متن هستید، در حالی که هنوز در خصوص نحوه‌ی آغاز جمله‌ی بعدی اطمینان ندارید، به بهانه‌ی یک استراحت خارج از برنامه شروع به اجرای یک بازی روی گوشی یا گوش دادن به موسیقی نکنید؛ تنها به نوشتن ادامه دهید تا کار به بهترین شکل به پایان برسد. این مثال نمونه‌ی بارزی از تجربه‌ای است که بارها با آن مواجه بوده‌ام.

اگر در حال عبور از محیط آرامی هستید، با تمرکز کامل اجازه دهید هرآنچه روی آن قدم می‌گذارید را درک کرده و احساس کنید. این‌ها همگی از راه‌هایی هستند که می‌توانید با اجرای آن‌ها به تمرین حضور ذهن بپردازید؛ راه‌هایی که هم در مقابل کامپیوتر و هم به دور از آن کاربرد خواهند داشت. در آغاز، تلاش کنید به آرامی شروع کرده و به مرور، تمرین‌های خود را گسترش دهید تا جایی که تمام وظایف و امور روزانه‌ی شما با حضور ذهن و تمرکز همراه شود. در نهایت متوجه می‌شوید که هنگام سرگردانی ذهن، باز گرداندن آن به کاری که در حال انجامش هستید بسیار ساده‌تر خواهد شد. بنابراین تمرین و ورزش ذهنی حقیقی همین است: هدایت و مسیردهی به تفکرات. هنگامی که موفق شوید فکر خود را برای چند دقیقه روی یک مساله ثابت نگاه دارید، متوجه خواهید شد که تا حدودی در تمرکز و بهره‌وری شما بهبود حاصل شده است.

دکتر بتسابه مهدوی

30 مرداد 1395

  • بتسابه مهدوی

داستان صوفیانه

بتسابه مهدوی | شنبه, ۳۰ مرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۳۱ ق.ظ

  تفاوت عالم با بصیرت و عالم بی بصیرت
یک داستان صوفیانه

 

دکتر بتسابه مهدوی

فیلسوفان ، منطق دانان ،حکیمان و علما همه جمع شده بودند تا ملاصدرا را محاکمه کنند .

اتهام او سخت سنگین بود .ملا نصر الدین متهم شده بود که از روستایی به روستایی دیگر رفته و جار زده است که (ایها الناس !عالمان تان جاهلند ،ثبات قدم ندارند .سر در گم اند !) او را به تشویش اذهان عمومی متهم کرده بودند .)💠🍃💠

قاضی گفت :تو نخست صحبت کن ملا

ملاصدرا گفت :لطفا قلم و چند ورق کاغذ بیاورید .قلم و چند کاغذ آوردند .

ملا گفت :به هر یک از علما یک ورق کاغذ بدهید .ورق ها را توزیع کردند .💠

ملا به قاضی گفت :لطفا از آن ها بخواهید جداگانه ..نظر خود را درباره ی این پرسش بنویسند :نان چیست ؟؟؟

قاضی از شاکیان خواست که اینکار را بکنند. و آنها نیز اینکار را کردند .و جواب ها را روی کاغذ نوشتند و به قاضی دادند .

قاضی جواب ها را خواند :👇🏼️💠

اولی نوشته بود :نان غذا است .

دومی نوشته بود :نان ترکیبی از آب و آرد است .

سومی نوشته بود :نان موهبتی الهی است .

چهارمی نوشته بود :نان بر حسب کاربردهای متفاوت کلمه ی نان معانی متفاوتی خواهد داشت .

پنجمی نوشته بود :نان ماده ای مغذی است .که خمیر پخته شده است.

ششمی نوشته بود :هیچ کس واقعا نمیداند نان چیست  💠🍃💠

آنگاه ملانصرالدین گفت :👇🏼

جناب قاضی اینها در تمام عمرشان نان خورده اند اما هنوز بر سر معنای نان اختلاف دارند و اتفاق نظر ندارند .پس چگونه میتوانند درباره ی درستی یا نادرستی کارها و حرف های من نظر بدهند ؟آیا حرف اینها میتواند حجت باشد ؟؟؟🍃💠💠🍃

 

آری ،این است حال همه ی فیلسوفان و عالمان و فاضلانی که از بصیرت بی بهره اند .آن ها چیزهایی میگویند و میبافند که خودشان نیز از معنای آن ها سر در نمی آورند .آن ها در شب تاریک روح خود ،سرگردانند ،و به تعبیر حکیم خیام نیشابوری 👇🏼🔵🔴👇🏼

آنان که محیط فضل و آداب شدند .

در جمع کمال شمع اصحاب شدند .

ره زین شب تاریک نبردند برون ...

گفتند فسانه ای و در خواب شدند .

آنها حتی از شناخت دقیق خود نیز عاجزند. پس چگونه میتوانند چیزهای دیگر و خدا را بشناسند ؟

باید در رفع حجاب ها کوشید ،نه در جمع کتاب ها ....🔴🔵🔴

با جمع کتاب ها ...حجاب ها رفع نمیشود .

عزیزا ...اگر محجوب باشی ...تلنبار نمودن کتاب ها و اطلاعات ،لایه ای دیگر بر حجاب های تو اضافه مینماید .آنگاه

به تعبیر مولانا میشوی👇🏼🔴

هر چه گویی ای دم هستی از آن

پرده ای دیگر بر او بستی بدان ..

آری جمع کتب و مطالعه با ولع علم کمکت میکند تا ماهرانه تر به علم و فضل تظاهر نمایی ..میتوانی آن ها را پشت سر خود ردیف کنی و هنگامی که میهمانی به خانه ات آمد ادعای فضل کنی ؟اما آیا 👇🏼🔵🔴🔵🔴🔵🔴🔵🔴👇🏼👇🏼👇🏼

این کتاب ها میتوانند ستار العیوب تو باشند ؟؟؟آیا میتوانی جهل خود را در پشت آنها پنهان کنی ؟با جمع آوری اطلاعات و معلومات چیزی از جهل آدمی کاسته نمیشود .بعکس ؛بر جهل او چیزی اضافه میشود ...قطره ی دانش هنگامی خوب است که به دریاهای هستی متصل باشد و گره گشاید .

آنگاه معلومات تو مثل دیواری میشود که جهل تو را محافظت میکنند ...آبشخور نادانی تو میشوند.  و موجب میشود که ندانی که نمیدانی. ..مایه ی جهل مرکب تو میشود .

جهل مرکب ،خطرناک تر از جهل و نادانی صرف است . اگر ندانی که نمیدانی ...چگونه خواهی دانست و روشن خواهی شد ؟؟؟

اگر تاریکی درون خود را فراموش کرده باشی.....هیچ گاه روشنایی را نخواهی جست .اگر باور کرده باشی که میدانی ،

چه چیزی تو را به راه های پر هیجان آگاهی خواهد کشاند ؟

معلومات صرف ،هرگز جهل مرکب تو را به آگاهی تبدیل نمیکنند .

معلومات صرف ،فقط توهم آگاهی ایجاد میکنند.  معلومات صرف سرابی است که انسان آن را آب میپندارد ...اما در واقعیت ،سراب ،سراب است و هرگز تشنگی تو را بر طرف نخواهد کرد ....

بین جاهلان و کسانی که فقط معلومات اندوخته اند ،تفاوت فقط در کمیت است ...نه کیفیت ....آن ها اصلا تفاوتی کیفی ندارند ...جاهل ،کمتر از عالم بی بصیرت معلومات دارد  همین و بس. .

🔴🔴🔴عالم بی بصیرت میتواند چیزهایی را طوطی وار تکرار کند که جاهل نمیداند .

عزیزا. .....🔵🔴

سخن و کلمه هنگامی سرشار از معنا میشود که از تجربه باردار باشد .

 

عزیزا ....🔮

تو میتوانی معانی همه ی لغت های یک لغتنامه ی قطور را به حافظه بسپاری

اما معانی همه ی آنها را نیز تجربه کرده ای .؟؟؟آیا هنگامی که واژه ی خدا را به کار میگیری آیا میدانی درباره ی چه چیزی سخن میگویی ؟؟؟آیا معنای واژه ی خدا برای تو با همین معنا در دل و باور مولا علی ع و مسیح و حلاج و بودا یکیست ؟؟؟؟؟🔮

این واژه برای تو تنها یک واژه است ..اما در پس به کار گیری این واژه خطری خوابیده است ...خطر این است که ممکن است تو گمان نمایی که با به کار گیری یک واژه محتوای آن را نیز تجربه نموده ای ....

دانستن واژه ی خدا به معنای شناختن خدا نیست .هر کافری هم این واژه را میداند .

دانستن واژه ی عشق ...تجربه ی عشق نیست.

دانستن واژه ی آتش فهمیدن آتش نیست .

با گفتن واژه ی طاهر تو پاک نمیشوی مگر توبه کنی و در اعمالت پاک گردی ..

معلومات چیزی بر بصیرت انسان نمی افزاید ...🔮

عزیزا ...واژه ها سمبل و نمادی بیشتر نیستند .اگر تو معانی وجودی را در این واژه ها نریزی ،آن ها تهی اند ...معانی در کلمات نیستند .. معانی در فرد و تجربه های اویند. ..🔮

کسی که پر از معلومات است و به همین بسنده کرده ...پر از غباری است که از کتاب ها و گفته ها بر جانش نشسته است .حال چنین عالمی از حال نادانان بدتر است ...زیرا چنین عالمی به جهل مرکب دچار است ..کسی که خوابیده را میشود بیدار کرد که نادان است .اما کسی که خود را به خواب زده است نمیتوان به آسانی بیدار نمود ..نادانی صرف خود خلوصی دارد و از این خلوص میشود گامی به جلو برداشت .اما ناخالصی عالم بی بصیرت را نمیتوان به راه بصیرت به آسانی آگاه نمود .

عزیزا ....💠️💠

اگر علم پاره ای از زندگی تو نباشد ..

باریست اضافی بر دوش تو که حمل میکنی ...حمل این بار اضافی نه تنها ضرورتی ندارد بلکه مانع نیز هست .نمیگذارد چابک تر گام بر داری ..

حکایت عالم بی بصیرت ..حکایت خری است طبق  گفته قرآن مجید که باری از کتاب بر پشت خود دارد ...

خر هرگز از آنچه که بر پشت خودحمل مینماید بهره ای ندارد ...🍃️🍃

عالم بی بصیرت نیز چون مرداب است. یک جا مانده است .راکد است .جاری نیست . ...و هرگز به دریا نمیرسد. ..

ادامه دارد ....

🔮️🔮️🔮️🔮

 

  • بتسابه مهدوی

ترک جمالی و جلالی

بتسابه مهدوی | شنبه, ۳۰ مرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۱۷ ق.ظ

« ترک جمالی و جلالی »، همراه با ذکرهای مخصوص

دکتر بتسابه مهدوی

 

پرهیز جمالی :

باید ترک خوردن گوشت نماید و شیر و ماست و لبنیات کم بخورد و پرهیز نماید و گیاه خوار باشد و سبزیجات و سیفی جات و حبوبات و عطریات مصرف نماید و همیشه با طهارت و جامه تمیز و سر و روی اصلاح شده و ناخن گرفته و از منصوبات حیوانی میتواند استفاده کند  .

یعنی از چرم و پشم و ابریشم ... و میتواند بر رونده مثل اسب و ... سوار شود .

 

پرهیز جلالی :

در این پرهیز کار سالک سخت میشود، چرا که آداب پرهیز جلالی باید دقیق و منظم باشد و حتما زیر نظر پیر و یا استادی پاک باخته انجام شود و خطر بسیار دارد ...

باید که سالک ترک خوردن هرنوع گوشت و تخم مرغ و لبنیات و حتی بوی چربی کند .

استعمال جامه پشمینه و ابریشمی و هر آنچه که از حیوان بدست آید را ترک گوید .

حتی در پوشیدن کفش همین مطلب صدق میکند .

موی نتراشد . و ناخن نگیرد . جماع نکند .

بر بستر غیر ننشیند و از دست دادن و دست مالیدن به موجودات زنده اجتناب کند .

سرکه و پیاز و سیر و ترب مصرف ننماید .

میوه جات را کامل بشوید و از کرمو نبودن آن اطمینان حاصل کند و سپس مصرف نماید .

به هیچ عنوان حبوبات کرمو نخورد .

در طول چله نشینی از کسی کمک نخواهد و جامه بجز نخی نپوشد .

بر هیچ موجودی مزاحمت ایجاد نکند .

بر هیچ حیوانی سوار نشود و هیچ گاه شاخه درخت و بوته گیاهی را آسییب نرساند .

بنده، تمام موارد را تحریر کردم به همان میزان که استاد بزگوارم امر فرموده بود .

شرح جمالی

 

اسماء جمالی که آنرا اسماء رحمت گویند، درجات و فتوحات و زرق و فتح جنگ و سرخ رویی پیش بزرگان و ملوک و سلاطین

و امرا و وزراء و محبت و مودت با خود میاورند .

به این اسماء عمل کند تا به مقصود برسد.

 

شرح جلالی

اسماء جلالی " اسماء هیبت " هستند و این اسماء برای نزدیک شدن به حضرت حق و مقهور نمودن شیاطین و دشمنان و رسیدن به هدف میباشد ، به این اسماء عمل کند تا به مقصود برسد .

 

اسماء جمالی

جمله چهل و پنج اسم میباشند که عبارت است از :

یا رحمن . یا رحیم . یا سلام . یا مومن . یا مهیمن . یا وهاب . یا رزاق . یا باری . یا غفار .

یا باسط . یا معز . یا لطیف . یا غفور . یا شکور . یا حفیظ . یا کریم . یا واسع . یا حکیم .

یا حلیم . یا ودود . یا کفیل . یا ولی . یا مغنی . یا معطی . یا نافع . یا رشید . یا محیی .

یا حی . یا قیوم . یا ماجد . یا صمد . یا بر . یا تواب . یا عفو . یا روف . یا نور . یا هادی .

یا باقی . یا صبور . یا واجد . یا وکیل . یا احد . یا نعیم . یا ضار .میباشند .

 

اسماء جلالی

جمله بیست و یک اسم از اسماء میباشند که عبارت هستند از :

یا علی . یا جبار . یا متکبر . یا قهار . یا قابض . یا مذل . یاعزیز . یا جلیل . یا قوی .

یا مبدی . یا معید . یا ممیت . یا قادر . یا مقتدر . یا منتقم . یا ذوالجلال . یا مقسط . یا مانع .

یا وارث . یا مالک الملک .

 

اسماء مشترک جمالی و جلالی :

این اسما هردو برای امور نیک و بد بکار میایند و جمله سی و دو اسم هستند که عبارت است از :

یا ملک . یا واحد . یا خالق . یا قدوس . یا مصور . یا علیم . یا سمیع . یا بصیر . یا حلیم .

یا عدل . یا خبیر . یا عظیم . یا مقیت . یا حسیب . یا منعم . یا مجیب . یا باعث . یا شهید .

یا حق . یا مقدم . یا موخر . یا اول . یا آخر . یا ظاهر . یا باطن . یا متعال . یا اکرام .

یا جامع . یا غنی . یا بدیع . یا رشید . یا والی .   

 

شرح اسماء جلالی و جمالی بسیار زیاد زیاد است، و سراسر از اسرار برای اهل تحقیق و جوینده و سالک راه حقیقت  میباشد .

وقتی باریتعالی خواست رحمت خود را آشکار کند به صفات جمالی خود را وصف نمود و خزاین بیشماری که قابل درک و فهم از نظر عددی و ذهنی برای هیچ ابوالبشر نمیباشد، بیافرید و کلید این خزاین را بدست فرشتگانش سپرد.

دکتر بتسابه مهدوی

 

  • بتسابه مهدوی

«ایلیا»

بتسابه مهدوی | چهارشنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۵، ۰۹:۳۹ ق.ظ

«ایلیا»

دکتربتسابه مهدوی

 

برای کلمه «ایلیا»، معانی مختلفی ذکر شده است؛ لذا در ترجمه آن نیز اختلافاتی وجود دارد. و در این‌که به معنای خدا هم به‌کار می‌رود یا نه اختلافاتی وجود دارد؛ حال بر فرض که این کلمه در معنای خدا هم به‌کار رفته باشد، باید گفت قطعاً معانی دیگری نیز برای این کلمه وجود دارد که از جمله آنها، معنایی است که در آن علی(ع) قصد شده است. اکنون نمونه‌ای از جملات کتاب مقدس را ذکر می‌کنیم که در آن «ایلیا» قطعاً به معنای خداوند نیست و به علی(ع) انطباق دارد؛ در انجیل یوحنا آمده است؛ کاهنان یهود به یحیی می‌گویند: آیا تو مسیح هستی؟ یحیی در جواب می‌گوید:‌ «نه، من مسیح نیستم». پرسیدند: خوب پس که هستید؟ آیا ایلیا هستید؟ جواب داد: «نه». پرسیدند: آیا شما آن پیغمبر نیستید که ما چشم به راهش می‌باشیم؟ باز هم جواب داد: «نه» ... .

 از این عبارت نکاتی به‌دست می‌آید:

1. در این جملات، اشاره به آمدن پیامبری شده که غیر از مسیح و غیر ایلیا می‌باشد. حال سؤال ما از مسیحیان این است که بعد از مسیح، قرار به آمدن چه پیامبری بوده که کاهنان، احتمال داده‌اند یحیی آن پیامبر باشد. به نظر مسلمانان این پیامبر، پیامبر گرامی اسلام(ص) است.

2. از این متن به وضوح مشخص است که ایلیا، نه مسیح است و نه پیغمبری که انتظارش را می‌کشند. همچنین ایلیا در این عبارت، خداوند نیز قطعاً نیست و معنا ندارد که کاهنان یهود از یحیی سؤال کنند که آیا تو خدا هستی.

3. برخی معتقدند که ایلیا به معنای الیاس است، بر فرض اگر قبول کنیم که ایلیا در این عبارت به معنای الیاس باشد، به دست می‌آید که الیاس لقبی بوده که بر شخص مورد نظر اطلاق می‌شده است. نه این‌که پیامبر الیاس که قرن‌ها قبل می‌زیسته مورد نظر باشد. بنابر این، اگر بپذیریم که منظور از کلمه ایلیا، الیاس است، می‌توان این لغت را صفتی برای علی(ع) دانست. هرچند این‌که اصل ایلیا را استفاده کرده و نه الیاس را، نشان از این است که ایلیا غیر از الیاس است.

نتیجه این‌که؛ ایلیا همان علی(ع) بود که روایات بسیاری بر این مطلب وجود دارد. همچنین پیامبر اسلام(ص) نیز همان پیامبری است که آنان منتظرش بوده‌اند و آن پیامبر غیر از مسیح است که در ابتدا از آن سؤال شده است.

 

در کتاب مقدس کلمه ایلیا آمده و در ترجمه‌ها نیز ایلیا نقل شده است، ولی در ترجمه‌های متأخر فارسی این کلمه را به «الیاس» معنا کرده‌اند که به نظر درست نیست.

(عبری) ۱- خداوند خدای من است؛ ۲- (اَعلام) ۱) (در تورات) از انبیای بنی اسرائیل [حدود ۸۷۵ پیش از میلاد] که در عهد عتیق، عهد جدید و قرآن (= الیاس) از او یاد شده است؛ ۲) (در سُریانی) نام امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب(ع). +   الیاس.

 

  • بتسابه مهدوی

زاهد حقیقی کیست؟

بتسابه مهدوی | سه شنبه, ۲۶ مرداد ۱۳۹۵، ۰۶:۴۴ ق.ظ

زاهد حقیقی کیست؟ فقیه یا رند عارف؟

یعنی در عمل چه کسی نسبت به دنیا بی تفاوت است؟

بتسابه مهدوی

 

رند، او تمنّا و هوس و میلی جز مولای خود دارد؟ او گدای کوی خرابات است و از حیوان صفتان توقّع پاداشی ندارد.

چو رند جام می بی حساب می نوشد

به نزد عقل، کجا حساب و کتاب باشد رند

در این بیت رندی مدام، مستلزم پیوسته مست بودن است، رندی جنون الاهی دارد، آن با عقل و هوش دنیوی منافات دارد، رند زیرک است، عقل هم زیرک، اما زیرکی عقل از مصالح و منافع دنیاست، اما زیرکی رند از عشق و معرفت الاهی است، او دیوانه خداست، جنون فوق العقل دارد و بر مست هم هیچ تکلیف و حرجی نیست، حسرتی هم از دنیا ندارد چرا که کشته و شهید عشق است.

ما وجودمان حبابی است، به دریای حقیقت که برسیم این حباب می ترکد، غیریّت موهوم رفته است، پیام واقعی آب و حباب این است که یک معنای والا در ما نهفته است، آب کنایه از ولایت است، اما خودبینی های ما که حبابند به ما اجازه نمی دهند آنرا دریابیم. ما حبابیم و خیمه ای از باد در آب.

بادها هوای نفس ماست که نمی گذارد دل هوای مولا کند، موج نیروی جان ماست، با دو حباب که گفتیم جسم و تمنیات آن است، هر دو موهومند و وجود حقیقی ندارند، حتّی موج که جان ما باشد، باید بنشیند، تا دریای جانان که دریای عشق است، بپا خیزد. سِرّ رندی درویش همینجاست: از میان برداشتن پندار خودیّت و غیرخواهی و رأی، این وهم و گمان، باید سراغ اقیانوس کرم و رحمت حق رفت، تا آنجا که همه حجابها کنار رفته و زمزمه می کند .

رند کامل از همه عالم مجرّد شده، بی پروا و مست است، نه فقط مست می محبّت الهی، بلکه مست عکس روی خود ساقی (فیّاضیّت مطلق الاهی که بر پیر سرازیر شده) که آنرا در ساغر مِی دیده است، وطن رند اینجا میکده «محل مناجات بنده عاشق با معشوق الاهی» و کوی خرابات است، ساغر مِی هم دل عارف است که در وی مشاهده انوار غیبی می شود. پس رند کامل مستلزم هیچ یا همه چیز شدن است.

وقتی از خود خلاص شدی خدا همه چیزت می کند، رند کامل تبدیل وجودی شده و اوصاف و اخلاقش همگی الاهی شده است. مقامش از ابدال «یا مشایخ» کاملتر می باشد، چرا که:

اولاً در مقام فناء فی الله، بواسطه قرب فرایضی «فنای جهت بشریت بنده، بواسطه فرایض در جهت ربوبیّت» به وصال محبوب ذاتی رسیده است. یعنی سمع و بصر خدا شده است، خدا در این مقام باطن است و بنده ظاهر.

ثانیاً بواسطه قرب نوافلی در مقام بقاء بالله، خدا در او تجلّی کرده و بنده پنهان می شود و به باطن می رود، چرا که در جهت ربوبیّت الاهی است.

رند آدم بی قـراری است، او در سفـرهای معنـوی و روحانی به عنـوان سالک عاشـق هیچ جا مقیم نمی شود و نمی ایستد، حرکتش دینامیکی و نو به نوست، او حتّی به رقبا و رفقایش در طول مسیر سلوک توجّه ندارد بلکـه فقط به دوست توجّـه دارد. او به هر صـورت، به حال و یا مقـامی برخورد می کند، می خواهد از آن طریق فوراً به حق برسد.

خرابات مقام وحدت است و فنای کثرات. هم عاشق و هم معشوق خراباتیست، از خود رها شده. کسیکه پا به این آستان می گذارد و خراباتی را زیارت می کند باید مطهّر باشد.

در خـرابات که میکـده عشق و محبّت است نـور خدا به دل دیده می شـود و سالک به مقـام دیدار می رسد. در خرابات مغان نور خدا می بینم، آری وین عجب که حافظ با آن کجاها را دید. در خرابات خانه که نه، صاحب خانه دیده می شود.

سالک باید مانند کبوتری به هر بام و دری، ابتدا بنشیند برای دانه مقصود، به هر جا نظر می افکند، دامها و ناپختگان هـزار فـریب را خوب تشخیص می دهد، در سلـوکش غـم و درد و رنج و آشـوبی می بیند، دنبال درمـانش می رود، هفت شهـر عشـق را در کمال رندی سلـوک می کند و آواز سـر می دهد:

 

عقل مست لعل جان افزای تست

دل غـلام نـرگـس رعنــای تـــوست

تیـر بارانـی کـه چشمت می کند

بر دلـم پیـوسته چـون ابـروی توست

خلـق عالـم در رهت جان باختند

ور کسـی را هست سر همپای توست

ایـن همه عطـار دور از روی تـو

درد از آن دارد که بی داروی توست

 

رند قبل از اینکه نفس به سراغش آید و او را بر زمین زند، او به سراغ نفس می رود و اجازه نمی دهد این افعی هزار سر بیرون آید. مثالی در این خصوص: فرض کنید در سفره ای ده نوع غذا هست، نـون و پنیـر هـم هست، نفـس از غذاهای رنگیـن می خواهد، اما رند همان نون پنیر را می خورد. عارفی چهل دینار خود را، برای این که نفس را شکنجه دهد، ذرّه ذرّه به دریا می ریخت. عطار به این عارف، رند می گوید.

دکتر بتسابه مهدوی

26 مرداد 1395

تهران

  • بتسابه مهدوی

بهره مندی بنده از اسم رافع

بتسابه مهدوی | شنبه, ۲۳ مرداد ۱۳۹۵، ۰۶:۱۵ ق.ظ

بهره مندی بنده از اسم رافع

دکتر بتسابه مهدوی

                       🔮⚡️🔮 

بنده ای که میخواهد این اسم را در زندگی خود متجلی بنماید بر او واجب است که حق را همیشه و در همه جا بلند نماید و باطل را در هم کوبد...و هر باطلی که دید آن را در هم کوبد بلکه از استادش و یا عزیزانش ....و با دشمنان خدا دشمنی ورزد تا خوار و ذلیل شوند و با دوستان خدا محبت ورزد و نصرت و مراوده پیشه گیرد .تا مستحق مقامات بلند گردد در نزد خداوند ....و روح خود را تقویت نموده و جنبه هوی و هوس را در وجودش در هم کوبد و در هر جا که حق بر او مسلم گشت و بوی حق استشمام نمود غرور و منیت و تنبلی را کنار گذاشته و به یاری دوستان خدا شتابد و به عداوت با دشمنان خدا بپردازد ..🔮⚡️🔮

عزیزا ....⚡️

هرگاه نور اسم رافع در قلب تجلی یابد آن نور خود شخص را به سوی مقامات بلند و رفیع هدایت مینماید و آن نور حاصل نمیشود مگر با همه تارو پودت به معرفت رفیع بودن مقام پروردگارت برسی ...و در همه ابعاد جسم و جانت از حق دفاع نمایی زبانت به حق باشد، دست و پایت در راه احیای حق گام بردارد و نگاهت جز جلال و رضایت حق نبیند درهمه پدیده هاو امورات زندگی و گوش هایت فقط حرف حق بنشنود کسی که نور حق در او جاری میگردد رفته رفته از جهانیان فاصله میگیرد و خود را به امور لهو و بی حاصل مشغول و بازیچه این دنیا نمیکند و عمر گرانمایه را در کار حق صرف مینماید چنین شخصی هرگز به دست مردم نمینگرد و هر لحظه از وسواس نفس خود را نهیب زده و تنها امورش را به حق واگذار مینماید ...گویی قلعه و دژ مستحکمی در او پدید آمده که جز از حق انتظاری ندارد ک نفسش در مهار است ..چنین شخصی اهل کینه نیست حتی اگر با کافری گلاویز شود نه از راه کینه است بلکه برای احیای حق و خود حق است .و همتش باعث عبادت زیاد در او میشود و صاحب همت میگردد ...تنبلی و سستی و کاهلی از وجودش رخت میبندد ...و چنین شخصی صاحب تلاش و کوشش و مجاهدت میگردد و صفت مجاهد برای او پدید می آید نسبت به احیای حق و جمیع صفات میتواند در خود قیام نماید ...🌹🍃

چنین شخصی مجاهدتی در او پدید می آید که از مرتبه نفس اماره با کوشش و مجاهدت عبور نموده و سپس به سوی نفس لوامه و با مجاهده ای عظیم تر از نور رافع به سمت سوی نفس ملهمه و از آنجا به سوی نفس مطمئنه و از آنجا به سوی نفس راضیه و از آنجا به سوی نفس مرضیه و در نجات کامل به سوی نفس کامله دست میابد.  🍃️🍃

🌻

۱-نفس اماره :کسی که صاحب نفس اماره است . بر اثرکثرت گناه و غفلت از حق صاحب پرده های ظلمانی گشته هرچند که خداوباور است و اندکی واجبات در زندگی اش را برقرار مینماید اما در باطن نفسش برتری جوست و قدرت طلب و لذت دوست و پر غرور ...در باطن چنین شخصی بیش از آنکه رضایت خدا مطرح باشد از تلاوت قرآنش تا به مطالعات و علمش و تا به امور خیرش همه مشروط به شرط است ...مم باب مثال خدایا من سوره واقعه را میخوانم تا مراثروت مند گردانی تا در راهت خرج نمایم ...ووو

چنین شخصی برای خدا نمیخواند به سوپر مارکتی رفته برای بهایی که میدهد جنس میطلبد ...

این چنین کسی با اینکه مومن است اما دارای حجاب و در مقام اغیار است و نسبت به شرف و بزرگی حق بیگانه ...برای رفع این حجاب میبایست رو به سوی ذکر لااله الا الله نماید و در قلبش فقط خداوند را فرمانروا و دادرس ببیند بی هیچ عملی و خواندن ادعیه و اذکاری از برای جاه و مال

بلکه هر چه میخواند فقط به خاطر رضایت حق بخواند از ختم قرآن گرفته تا اذکار مهم و اینکه خداوند صلاح بداند به او چه طور رزق یا توانایی یا کسب معرفتی دهد را به خود خداوند واگذار نماید . برای صاحب چنین نفسی لازم است که ذکر الله وکیل (با ضمه )را نیز با حضور دل زیاد ضرب نماید و هر چه غیر حق را نفی نماید او را فرمانروا و فریاد رس بداند و هر معبودی جز او را نفی نماید ... و در هنگام ذکرچشمش را پایین بدارد و گوشش را بدان ذکر مشغول دارد و در جست و جوی طهارت باطن باشد نه اینکه در جست و جوی حاجت خود از عبادت و اذکارش ...و همچنین بایست خواب و خوراک خود را کم نماید و نسبت به پرورش جسم خود بی اهمیت و لاقید گردد تا بتواند با سختی دادن به جسم و نفس خود از این مرحله عبور نماید و حجاب را درهم شکند .

🌾🌻🌾🌻🌾👇🏼

 

۲-نفس لوامه :صاحب نفس لوامه بسیار خود را لوم و سرزنش مینماید و از نشانه های چنین نفسی این است که در مراقبه خود دچار وسواس میشود ...صاحب چنین نفسی در همه حال نگران این است مبادا فلان سخنم به حق نبوده یا خداوند را ناراحت نموده باشد و دلی از من رنجیده باشد ...مبادا فلان قضاوتم اشتباه بوده باشد و نکند فلان و فلان ....صاحب چنین نفسی دارای حجاب نورانی است ...او بسیار توبه میکند ...چنین حجابی به مانند تین است که گویی که لباسی نازک برتن نموده باشی ...چنین شخصی بایست برای عبور از این مرحله ذکر الله و یا الله را بسیارضرب نماید و بسیار در معانی قرآن دقت نماید و تمام سعی خود را بکند تا  به معرفت قرآن نایل گردد.تا بتواند از این مرحله عبور نماید .

🌾🌻🌾🌻🌾🌻

۳-نفس ملهمه :صاحب چنین نفسی بسیار مشتاق حق میگردد و تقوای الهی برایش بسیار سهل میگردد واجبات برایش شیرین میشود و صاحب مقام اسرار ...صاحب چنین نفسی قلبش از محبت به حق لبریز میگردد و مشتاق خداوند است....چنان جاذبه حق او را میگیرد که دنیا و لذایذ برایش بی معنا میشوند ....کباب و اشکنه برایش طعم و رنگی یکسان میگیرد ...لباس مبدل و فاخر به چشمش نمود ندارد ....باطنش بدون اینکه خود را ملزم نماید از مردم دوری گزیده و تنها به سوی حق میشتابد و احیای حق در باطنش و امور دنیایش.. صاحب چنین نفسی برای اینکه از این نفس بالاتر رود مناسب حالش ذکر هو ...و ذکر الا اله الاهو ....است که جز حق هیچ موجودی صاحب وجود نیست ازبرای خود در ذکرش در باطن منظور نظر دارد . و هر آنچه غیر حق است همه تجلی صفات و افعال حق اند و برای خودشان وجودی مستقل ندارند  . و این در او صفتی میشود که از او جدا نمیشود.

🌸

۴-نفس مطمینه :نفسی که مقامش مبدا و سر آغاز کمال است . و هر گاه سالک پایش را در این مسیر نهاد ،از اهل طریق به شمار می آید ؛چون از مرحله تغییر به مرحله تمکین و ثبوت رسیده است .صاحب این نفس در محبت خداوند غرق شده است ،نسیم های وصال محبوب بر او وزیدن گرفته است و او را سرمست دیدار گردانیده ...با مردم سخن میگوید در حالی که از ایشان دور است .حواسش به خداوند مشغول است ... 🐚🌸🐚👇🏼

گاها به نظر مردم میرسد که اختلال حواس پیدا نموده یا اصلا به حرف هایشان توجه مبذول نمی نماید ...به کرار فراموشکار میشود و آنقدر در حین انجام بسیاری از امور حواسش به حقانیت حق است مانند کسی که بسیار دلمشغول دنیاست و فراموشکار است . او نیز فراموشکار میشود اما با این تفاوت که آن دیگری ذهننش درگیر حساب و کتاب و چرتکه دنیا و آمال و اهل آن است و فراموش میکند مثلا دفترش را کجا نهاده بود و این یکی آنقدر ذهن و جسم و جانش در گیر خدا و یاد حق است که فراموش مینماید به راستی این کجا و آن کجا ....🐚🌸🐚👇🏼

او همه حواسش در همه امور به خدا مشغول است و به همین خاطر شدت تعلقات خاطرش کم میشود .....آنچه برای عبور از این مرحله مناسب میباشد ذکر (حق حق )است حق اولی با فتحه حق دومی با فتحه ..میباشد .

۵-نفس راضیه :صاحب چنین نفسی از بسیارقضا و بلا در رضاست شکایت حتی باطنا در وجود او راه ندارد .گله ای ندارد خشنود و سرمست و راضی و تسلیم در مقام رضاست .او حال وصلش امتداد دارد و کمتر در حال خود است ...و آنچه مناسب این حال است خلوت همراه با ذکر حی است تا نفوسش بدان زنده گردند .🌸🐚🌸

۶-نفس مرضیه :صاحب این نفس در حالت شهود است . و همه کارها را صادر شده از سوی خداوند میداند زیرا مقامش مقام تجلیات افعال است .و بر هیچ کسی اعتراض نمیکند مگر بر زبان شرع ...تمام علت ها و اسرار مکنون در شرع را دریافته و به کنه و ذات شرعیات رسیده است . گاهی هم طوری به نظر میرسد که گویا شرع را رعایت نمی نماید اما این ظاهر ماجراست که اگر با آنان سخن گویی و مقامشان را دریابی واقف بر تکامل شرع در وجودشان نگاهشان، کلامشان ،رفتارشان ،ووو خواهی دید ..اخلاقشان اخلاقی بسیار زیباست و شباهت بسیار به اخلاق محمدی دارد و افعالش افعال محمدی ...او از حیرت لذت میبرد و عبور از این مرحله ذکرش اسم قیوم است .

۷-نفس کامله :مقام این نفس مقام تجلیات اسما و صفات است و ذکر این نفس قهار میباشد .زیرا تمام قهر برایش حاصل گردیده و بقایای نقص در او از بین رفته است . حال این نفس بقا بالله میباشد . او در مسیر بلله الی الله حرکت میکند و از خدا به سوی خدا باز میگردد جز خود خداوند پناهی و آرام گاهی برای این نفس وجود ندارد و کلیه علومش را از او مستقیم به دست می آورد بی واسطه و کسب نمودن.

🌸🐚🌸🐚🌸🐚🌸🐚

 

عبدالرافع :کسی است که از هر چیز بالاتر رفته تا فقط به سوی خدا بنگرد و به هیچ کس و هیچ چیزی جز او نمینگرد زیرا او از رافع خدا رفیع گشته است و نفسش دارای کمال و مقامات بالاست . خداوند او را بدین مرحله رسانیده تا به حق قیام نماید که این برترین درجات است ...چنین کسی چون همه اسما را در خود زنده نموده گاه با ظهور اسم خافض در نهادش هر چیز و مخلوقی را خوار کرده پایین می آورد و همه را به چشم خودو نه فقط درباطن بلکه با چشم عینی خود عدم محض میبیند . که هیچ چیزی نمی ماند و سپس اسم رافع برایش تجلی مینماید و هر چیزی را بلند مرتبه میپندارد زیرا که دست حق را در وجود آن چیز مشاهده مینماید .


دکتر بتسابه مهدوی

23 مرداد 1395

تهران 🌸🐚🌸🐚🌸🐚🌸

 

  • بتسابه مهدوی

الرحمن

بتسابه مهدوی | شنبه, ۲۳ مرداد ۱۳۹۵، ۰۶:۱۳ ق.ظ

الرحمن 💠 

دکتر بتسابه مهدوی

 

الرحمن اسمی از اسما الاحسنی بوده ،که مختص به الله میباشد و کاربرد آن برای غیر خدا جایز نمیباشد .

الرحمن اسمی است که دلالت دارد بر اینکه رحمت ،قائم و پا برجا به خداوند است ؛به این خاطر این اسم تثنیه است و جمع نمیگردد .

🌿👇🏼🌿🌻

و الرحمن صیغه ی تنظیم از رحمت است همچون رحیم ،با این تفاوت که میزان مبالغه ی رحمت در رحمان بیشتر از رحیم است ؛زیرا رحمت نشات گرفته از رحمان است که تمامی مخلوقات از آن بهره مند میشوند و شامل دوست و دشمن ،صدیق و زندیق ،میگردد .

الرحمن کسی است که نسبت به بندگان بسیارمهربان است چه از لحاظ آفرینش آن ها یا هدایتشان به ایمان و سعادتشان در آخرت .

رحمان و رحیم دو اسم از اسما الاحسنی میباشند و از رحمت حق مشتق شده اند .

🌻☘🌻☘🌻👇🏼         

رحمت مخلوقات است که ناشی از رقت و عطوفت میباشد و اما خالق پاک و بری است از اینکه دچار انفعالات قلبی گردد،پس رحمت او نعمت و فضل و احسان خداوندی است .

            🌿🌻🌿

اسم رحمان برای خداوند بیانگر متصف بودن خداوند به فراوانی رحم میباشد بدون در نظر گرفتن این که به کسی تعلق گیرد .

یعنی این صفت ذات خداوند است (خداوندی که پر از رحمت است )🌻

اما رحیم 🌿️👇🏼

دلالت بر کثرت موجوداتی میکند که رحمت شامل آن ها میشود و آن صفت فعل است به دلیل اینکه شما میگویی :👇🏼🌻

خداوند نسبت به بندگانش رحیم است.  یعنی اثر رحمت خداوند به بندگانش میرسد و نمیگویی که خداوند نسبت به بندگانش رحمان است .

🌹☘👇🏼

رحمان صفت اوست و رحیم فعل است .

رحمان دلالت دارد بر اینکه خداوند با رحمت خود بر بندگانش رحم میکند . هیچ کدام از دو کلمه رحمان و رحیم از یکدیگر بی نیاز نیست . و در عین حال دومی بر اولی تاکید نیست .

زیرا هر کدام از آنها معناهای خاصی دارند و مظاهر رحمت بسیار است . و در توان آدمی نیست که آنها را شمارش کند .

 

 

  • بتسابه مهدوی

الله

بتسابه مهدوی | شنبه, ۲۳ مرداد ۱۳۹۵، ۰۶:۰۲ ق.ظ

الله

دکتر بتسابه مهدوی

 

اسم الله بالاتفاق آرا اسم اعظم است و در اسم اعظم الله وجود دارد ...

البته گفته شده اسم اعظم ۷۲ حرف است .

در لفظ الله ه در لفظ ساکن است ولام و. در حرف اول آن همزه است . اما آنرا الف گویند ک بدین خاطر الف بر همه دیگر حروف تجلی میکند . و همه حروف مقهور الف الله اند و ۲۸ حرف را الف به تجلی رحمت خود قرار داده ...👇🏼🌿

و در مرتبه دوم آن را به مغفرت خود تجلیات و ضروریات علویات و سفلیات داد . و بر اسباب شفقت تصرف داد .

امر اول این است که شکل این حرف الف را از بلندی مرتبت نصیب شده و قایم است در ظاهر خود . و کل حروف ۲۸ گانه با وجود ظاهر جدا جدا همه در اصل یک حرفند و از این اشراح صدر داده شده است .

همانطور که خداوند میفرماید

👇🏼🌹👇🏼🌹

الم نشرح لک صدرک

در لفظ الله 👇🏼

الف اشاره به ذات پروردگار اشاره دارد .

لام اول برای عهد میثاق

و لام دوم تعین نظر .و لام سوم در دنیا برای پختگی اهل ایمان است .

و برای اینکه مقبولیت عوام و تکلیف شرعی این همه به ذریعه اسرار آن مردم را نصیب باشد.

و ها در الله برای تکمیل روز آخرت است.

از عده ای از عارفان منقول است که :👇🏼

الف بر ذات

لام بر صفات

و ها بر باطن اسما دلالت دارد

اسم  الله را اگر الفش را بیندازی

لله شدد

اگر لامش را بیندازی اله و لام دیگرش هو با ضمه

و اگر هر حرفی را ترک کند باز گویای عظمت و هیبت در خود است از کمال ذات حق باریتعالی

که حتی ال و هو در عبرانی و سریانی  که مادر اکثر زبان های جهان اند خود دارای معناست .

گفته شده از جمیعی از عرفای بنام اگر لفظ الله در همه اذکار ورد شود خود مشکل گشاست .

بدین شکل که من باب مثال 👇🏼👇🏼👇🏼️🕋

همانطور که در قرآن مجید گفته میشود

الله کریم

الله لطیف

الله رزاق

الله علیم

الله خبیر

الله سمیع ،الله بصیر ،الله حکیم ووو

👇🏼🌹👇🏼

عبدالله :👇🏼🍃👇🏼🌹

بنده ای است که حق با تمام اسمااش بر او ظهور یافته و درمیان بندگان کسی مقام و منزلتش از او بلند تر نمیگردد .

به خاطر متخلق شدن به این اسم اعظم چهره اش گویا جمیع صفات جمال و جلال را با خود دارد و پیامبر ما محمد مصطفی به این نام مختص گردیدند .

و نمونه بسیار بارزتر آن مولایمان علی ع است که هم نمودار لطف و جمال حق بودند و هم جلوه جلال حضرت حق 🌸

(و انه لما قام عبدالله یدعوه کادوا یکونون علیه لبدا )

سوره جن 🌸 آیه ۱۹

و چون بنده خدا (عبدالله )محمد بر پای ایستاد و به پرستش خداوند پرداخت ،کافران پیرامون او تنگ یکدیگر ازدحام کردند .

دعا 🙌🏼

یا الله

خداوندا ...

مرا از دری بردرگاه قدسی خود وارد گردان که پرده های نور و ظلمت آن را نپوشانیده باشد . و اسرار ظهور خود در آفاق و درونم را به من بنمایان تا شراب آسایش را با چشمان خود از چشمه بنوشم .

قبل از دخول در بهشت و درسایه ات خوشبخت شده و مشاهده گر نور سیمایت باشم در درون خود ،

و با یاری تو ای الله در مقام عبودیت قرار بگیرم .

و به خاطر نعمت هایی که به من ارزانی داشته ای و میداری ،عاشقانه مشتاق دیدار ذات بلند مرتبه ات باشم .

یا الله مجیب

یا الله قریب

تو بر هر کار توانایی یا الله قادر

الهی آمین یا رب العالمین

🙏🏼🌹🙏🏼️🙏🏼

((متن دعا از عارف ربانی سعد العقاد انتخاب شده است ))از کتاب المسمی بالانوار القدسیه

 

  • بتسابه مهدوی

اعتماد به نفس چیست ؟

بتسابه مهدوی | شنبه, ۲۳ مرداد ۱۳۹۵، ۰۵:۵۵ ق.ظ

اعتماد به نفس چیست ؟

دکتر بتسابه مهدوی

 

"عزت نفس" یک منبع انرژی است . یک چتر وسیعی است که" اعتماد به نفس " زیر سایه آن است . اعتماد به نفس یعنی دیدن خود به عنوان فردی توانا با کفایت دوست داشتنی و منحصر به فرد .

کفایت یعنی توانایی که درحد کافی و تسلط بر امور باشد .

منحصر به فرد یعنی با توجه و در نظر گرفتن تفاوتها ی فردی .

به تعبیر دیگر اعتماد به نفس یعنی ان احساس و شناختی که از توانایی ها و محدودیت های بیرونی و درونی خود دارید .

 

بنا براین وقتی که اعتماد به نفس و خود باوری خود را بر اساس آن که و آن چه به راستی هستید و نه بر اساس موفقیت ها و دست یا بی ها یا شکست ها و ناکامی های خود بنا می کنید چیزی را در خود خلق می نمایید که هیچ کس و هیچ چیز یارای گرفتنش را از شما نخواهد داشت . حال با توجه به مفاهیم بالا می توان گفت که اعتماد به نفس واقعی همواره در درون خود شما تولید می شود نه از بیرون . اعتماد به نفس واقعی زاییده ی تعهد شما به خودتان است . این تعهد که هر ان چه لازم باشد انجام خواهید داد تا به خواسته ها و نیازهایتان برسید .

اعتماد به نفس باور شخصی شماست نسبت به روح خودتان به عنوان یک انسان .

اعتماد به نفس حقیقت این نیست که نترسیم . بلکه ان است که بدانید و مطمئن باشید با این که می ترسید اما بی گمان دست به عمل خواهید زد .

 

  • بتسابه مهدوی

بیدار سازی چشم سوم

بتسابه مهدوی | جمعه, ۲۲ مرداد ۱۳۹۵، ۰۶:۳۹ ق.ظ

بیدار سازی چشم سوم

دکتر بتسابه مهدوی

 

همانطور که در معرفی چاکرا ها و خواص آن ها ذکر شد، چاکرای ششم دریچه ی اشراق و آگاهی می باشد. با شکفته شدن چاکرای ششم شما به روشن بینی کامل می رسید. یعنی در زمانی که چاکرا را شکفته کرده اید، می توانید از دورن مرکز چاکرا به دنیا نگاه کنید. مانند اینکه درون آن نقطه نشسته و از آن روزنه به جهان نگاه می کنید. اولین و مهم ترین دستاورد این چاکرا دسترسی کامل به راهنمایی درونی است که تمام سوالات و مشکلاتتان را جواب می دهد. کافیست پس از شکفتن، درون چاکرا متمرکز شوید، بعد از راهنمای درونی بخواهید سوال شما را جواب داده و یا خواسته خود را بگویید. جواب بصورت یک پیغام شنیداری و دیداری به شما داده خواهد شد. راهنمای درون مسئول تعالی معنوی شما می باشد و کسانی که به این موضوع اهمیت می دهد، علاوه بر مراقبه هایی که برای موضوعی خاص بر روی چشم سوم انجام می دهند، در مراقبه های چشم سوم، خود را در اختیار راهنمای درون قرار می دهند تا از این دریچه برای تعالی معنوی آن ها را آموزش دهد.

در چاکرای ششم می توانید هر قسمت از کالبد های خود و دیگران را ببینید، چه درون بدن و چه اطراف بدن. می توانید بیماری ها و منشا آنها را ببینید و با آگاهی کامل درمان کنید. همچنین هر مکانی را در سراسر کائنات در گذشته، حال و آینده می توانید مشاهده کنید. ( حفظ حریم خصوصی افراد حیاتی است! ).

نکته: دیدن آینده در این چاکرا امکان پذیر است، اما اصل بالاتری وجود دارد! هیچ آینده ای حتمی نیست و انسان ها با اراده و تکنیک مناسب می توانند آینده را تغییر داده و آنگونه که می خواهند آن را بسازند. پس انسان توانایی این را دارد، آینده ای را که امروز دیده است، تغییر دهد. حتی می توانید برای خواندن کتاب ها و یادگیری مهارتی خاص، از این چاکرا استفاده کنید. بدین ترتیب که چاکرا را شکفته کرده و درون آن قرار بگیرید. بعد تصور کنید در حال خواندن کتاب یا آموزش دیدن مهارت مورد نظرتان هستید. آنگاه بگذارید که تمام حواستان به جلسه ی آموزشی منتقل شود. در صورت بهم نخوردن تمرکزتان، به آن موقعیت منقل خواهید شد و آگاهی لازم را دریافت می کنید. همچنین آرزوهای خود را می توانید درون این چاکرا تصویر کرده و نگه دارید، تا نیروی الهی برای شما علت های تحقق آن را فرآهم کند.

بد نیست در اینجا مطلبی را که تحت عنوان قانون جذب این روزها بازار داغی پیدا کرده است باز گو کنیم. در این روش بطور خلاصه گفته می شود، آرزو های خود را یادداشت کرده، در روز مرور کنید و تصویر آن ها را در ذهن خود نگه دارید تا محقق شوند. اما قانون تصویر سازی دو جنبه دارد! اصل مطلب اینگونه است: زمانیکه تصویری در ذهن خود ایجاد می کنید، یک قالب خالی ذهنی از آن ساخته می شود. اما تا زمانیکه این قالب با نیروی الهی پر نشود محقق نمی گردد. جنبه دوم این قانون که در سمینار ها ذکر نمی شود، همین نیروی الهی و درصد عبوردهی و کانال بودن شماست. هر چه درصد عبور دهی کانال های شما بیشتر باشد، زمانی که طول می کشد تا پیش نیاز های به فعلیت رسیدن تصویر ( هدف ) شما، توسط نیروی الهی مهیا گردند، کاهش می یابد. با ذکر مثالی سعی می کنم موضوع را روشن تر کنم. فرض کنید یک قالب برای ساخت یک مجسمه گچی تهیه کرده اید. حال اگر خمیر گچ را قطره قطره درون این قالب بریزید چقدر طول می کشد تا قالب پر شود؟ حال اگر شما در نگه داشته تصویر پیوستگی معمول را نداشته باشید، مانند این است، پس از مدتی که قالب خود را زیر قطره قطره های کانال خمیر گچی گرفته اید، آن را بشکنید و بار دیگر با ایجاد مجدد تصویر، قالب خالی جدیدی را زیر جریان قطرات خمیر گچ قرار دهید! ( به یاد داشته باشد که منبع اصلی نیرو بینهایت است، اما کانال های معیوب و چاکرا های خفته شما، شدت جریان را محدود می کنند ).


 

 

  • بتسابه مهدوی