نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

۲۶۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خداشناسی» ثبت شده است

تفاوت عالم با بصیرت و عالم بی بصیرت

بتسابه مهدوی | سه شنبه, ۱۲ مرداد ۱۳۹۵، ۰۶:۰۸ ق.ظ

  تفاوت عالم با بصیرت و عالم بی بصیرت
یک داستان صوفیانه ۱

بتسابه مهدوی

فیلسوفان ، منطق دانان ،حکیمان و علما همه جمع شده بودند تا ملاصدرا را محاکمه کنند .

اتهام او سخت سنگین بود .ملا نصر الدین متهم شده بود که از روستایی به روستایی دیگر رفته و جار زده است که (ایها الناس !عالمان تان جاهلند ،ثبات قدم ندارند .سر در گم اند !) او را به تشویش اذهان عمومی متهم کرده بودند .)💠🍃💠

قاضی گفت :تو نخست صحبت کن ملا

ملاصدرا گفت :لطفا قلم و چند ورق کاغذ بیاورید .قلم و چند کاغذ آوردند .

ملا گفت :به هر یک از علما یک ورق کاغذ بدهید .ورق ها را توزیع کردند .💠

ملا به قاضی گفت :لطفا از آن ها بخواهید جداگانه ..نظر خود را درباره ی این پرسش بنویسند :نان چیست ؟؟؟

قاضی از شاکیان خواست که اینکار را بکنند. و آنها نیز اینکار را کردند .و جواب ها را روی کاغذ نوشتند و به قاضی دادند .

قاضی جواب ها را خواند :👇🏼️💠

اولی نوشته بود :نان غذا است .

دومی نوشته بود :نان ترکیبی از آب و آرد است .

سومی نوشته بود :نان موهبتی الهی است .

چهارمی نوشته بود :نان بر حسب کاربردهای متفاوت کلمه ی نان معانی متفاوتی خواهد داشت .

پنجمی نوشته بود :نان ماده ای مغذی است .که خمیر پخته شده است.

ششمی نوشته بود :هیچ کس واقعا نمیداند نان چیست  💠🍃💠

آنگاه ملانصرالدین گفت :👇🏼

جناب قاضی اینها در تمام عمرشان نان خورده اند اما هنوز بر سر معنای نان اختلاف دارند و اتفاق نظر ندارند .پس چگونه میتوانند درباره ی درستی یا نادرستی کارها و حرف های من نظر بدهند ؟آیا حرف اینها میتواند حجت باشد ؟؟؟🍃💠💠🍃

نتیجه داستان صوفیانه 👇🏼

بتسابه مهدوی

 

آری ،این است حال همه ی فیلسوفان و عالمان و فاضلانی که از بصیرت بی بهره اند .آن ها چیزهایی میگویند و میبافند که خودشان نیز از معنای آن ها سر در نمی آورند .آن ها در شب تاریک روح خود ،سرگردانند ،و به تعبیر حکیم خیام نیشابوری 👇🏼🔵🔴👇🏼

آنان که محیط فضل و آداب شدند .

در جمع کمال شمع اصحاب شدند .

ره زین شب تاریک نبردند برون ...

گفتند فسانه ای و در خواب شدند .

آنها حتی از شناخت دقیق خود نیز عاجزند. پس چگونه میتوانند چیزهای دیگر و خدا را بشناسند ؟

باید در رفع حجاب ها کوشید ،نه در جمع کتاب ها ....🔴🔵🔴

با جمع کتاب ها ...حجاب ها رفع نمیشود .

عزیزا ...اگر محجوب باشی ...تلنبار نمودن کتاب ها و اطلاعات ،لایه ای دیگر بر حجاب های تو اضافه مینماید .آنگاه

به تعبیر مولانا میشوی👇🏼🔴

هر چه گویی ای دم هستی از آن

پرده ای دیگر بر او بستی بدان ..

آری جمع کتب و مطالعه با ولع علم کمکت میکند تا ماهرانه تر به علم و فضل تظاهر نمایی ..میتوانی آن ها را پشت سر خود ردیف کنی و هنگامی که میهمانی به خانه ات آمد ادعای فضل کنی ؟اما آیا 👇🏼🔵🔴🔵🔴🔵🔴🔵🔴👇🏼👇🏼👇🏼

این کتاب ها میتوانند ستار العیوب تو باشند ؟؟؟آیا میتوانی جهل خود را در پشت آنها پنهان کنی ؟با جمع آوری اطلاعات و معلومات چیزی از جهل آدمی کاسته نمیشود .بعکس ؛بر جهل او چیزی اضافه میشود ...قطره ی دانش هنگامی خوب است که به دریاهای هستی متصل باشد و گره گشاید .

آنگاه معلومات تو مثل دیواری میشود که جهل تو را محافظت میکنند ...آبشخور نادانی تو میشوند.  و موجب میشود که ندانی که نمیدانی. ..مایه ی جهل مرکب تو میشود .

جهل مرکب ،خطرناک تر از جهل و نادانی صرف است . اگر ندانی که نمیدانی ...چگونه خواهی دانست و روشن خواهی شد ؟؟؟

اگر تاریکی درون خود را فراموش کرده باشی.....هیچ گاه روشنایی را نخواهی جست .اگر باور کرده باشی که میدانی ،

چه چیزی تو را به راه های پر هیجان آگاهی خواهد کشاند ؟

معلومات صرف ،هرگز جهل مرکب تو را به آگاهی تبدیل نمیکنند .

معلومات صرف ،فقط توهم آگاهی ایجاد میکنند.  معلومات صرف سرابی است که انسان آن را آب میپندارد ...اما در واقعیت ،سراب ،سراب است و هرگز تشنگی تو را بر طرف نخواهد کرد ....

بین جاهلان و کسانی که فقط معلومات اندوخته اند ،تفاوت فقط در کمیت است ...نه کیفیت ....آن ها اصلا تفاوتی کیفی ندارند ...جاهل ،کمتر از عالم بی بصیرت معلومات دارد  همین و بس. .

🔴🔴🔴عالم بی بصیرت میتواند چیزهایی را طوطی وار تکرار کند که جاهل نمیداند .

عزیزا. .....🔵🔴

سخن و کلمه هنگامی سرشار از معنا میشود که از تجربه باردار باشد .

ادامه از داستان صوفیانه در توضیح عالم بی بصیرت 👇🏼️👇🏼

بتسابه مهدوی

 

عزیزا ....🔮

تو میتوانی معانی همه ی لغت های یک لغتنامه ی قطور را به حافظه بسپاری

اما معانی همه ی آنها را نیز تجربه کرده ای .؟؟؟آیا هنگامی که واژه ی خدا را به کار میگیری آیا میدانی درباره ی چه چیزی سخن میگویی ؟؟؟آیا معنای واژه ی خدا برای تو با همین معنا در دل و باور مولا علی ع و مسیح و حلاج و بودا یکیست ؟؟؟؟؟🔮

این واژه برای تو تنها یک واژه است ..اما در پس به کار گیری این واژه خطری خوابیده است ...خطر این است که ممکن است تو گمان نمایی که با به کار گیری یک واژه محتوای آن را نیز تجربه نموده ای ....

دانستن واژه ی خدا به معنای شناختن خدا نیست .هر کافری هم این واژه را میداند .

دانستن واژه ی عشق ...تجربه ی عشق نیست.

دانستن واژه ی آتش فهمیدن آتش نیست .

با گفتن واژه ی طاهر تو پاک نمیشوی مگر توبه کنی و در اعمالت پاک گردی ..

معلومات چیزی بر بصیرت انسان نمی افزاید ...🔮

عزیزا ...واژه ها سمبل و نمادی بیشتر نیستند .اگر تو معانی وجودی را در این واژه ها نریزی ،آن ها تهی اند ...معانی در کلمات نیستند .. معانی در فرد و تجربه های اویند. ..🔮

کسی که پر از معلومات است و به همین بسنده کرده ...پر از غباری است که از کتاب ها و گفته ها بر جانش نشسته است .حال چنین عالمی از حال نادانان بدتر است ...زیرا چنین عالمی به جهل مرکب دچار است ..کسی که خوابیده را میشود بیدار کرد که نادان است .اما کسی که خود را به خواب زده است نمیتوان به آسانی بیدار نمود ..نادانی صرف خود خلوصی دارد و از این خلوص میشود گامی به جلو برداشت .اما ناخالصی عالم بی بصیرت را نمیتوان به راه بصیرت به آسانی آگاه نمود .

عزیزا ....💠️💠

اگر علم پاره ای از زندگی تو نباشد ..

باریست اضافی بر دوش تو که حمل میکنی ...حمل این بار اضافی نه تنها ضرورتی ندارد بلکه مانع نیز هست .نمیگذارد چابک تر گام بر داری ..

حکایت عالم بی بصیرت ..حکایت خری است طبق  گفته قرآن مجید که باری از کتاب بر پشت خود دارد ...

خر هرگز از آنچه که بر پشت خودحمل مینماید بهره ای ندارد ...🍃️🍃

عالم بی بصیرت نیز چون مرداب است. یک جا مانده است .راکد است .جاری نیست . ...و هرگز به دریا نمیرسد. ..

ادامه دارد ....

🔮️🔮️🔮️🔮

 

  • بتسابه مهدوی

ریکی در آب

بتسابه مهدوی | دوشنبه, ۱۱ مرداد ۱۳۹۵، ۰۴:۲۲ ق.ظ

ریکی در آب

بتسابه مهدوی

 

این روش توسط استاد ریکی Godiam Dosch بر اساس تجربه ایشان در انواع مختلف ریکی به وجود آمده است. این روش در واقع انجام ریکی با حفظ تمام مراحل آن در آب گرم است (حین انجام این روش سر مراجعه کننده یا خود فرد از آب بیرون است).

ترکیب ارامبخش نیروی اب و نیروی قدرتمند ریکی توسط برخی از ریکی کاران انجام می شود.

 

می توان موارد زیر را از فواید این روش برشمرد:

ـ لذت و تجربه بهتر اثرات مثبت ریکی

ـ درمان بهتر استرس

ـ درمان بهتر ترس از ناامنی و اضطراب

اما اثر واضحتر آن برای کسانی است که از آب می ترسند. موارد درمان ترس از آب با این روش دیده شده است.

 

این روش حتی برای کسانی که با آب میانه خوبی ندارند توصیه می شود.

 

در تاریخچه ریکی هم خوانده ایم که دکتر اوسویی در کوه کوراما زیر یک آبشار تمرین می کردند.تجربه این روش می تواند لذت بخش باشد.

 

  • بتسابه مهدوی

برخی از ویژگیهای ریکی

بتسابه مهدوی | دوشنبه, ۱۱ مرداد ۱۳۹۵، ۰۴:۲۱ ق.ظ

برخی از ویژگیهای ریکی

بتسابه مهدوی

 

ریکی انرژی شما را هرگز تهی نمی کند.

ریکی انرژی الاهی است.

ریکی آسیب نمی رساند.

ریکی با هیچ مذهبی در ارتباط نمی باشد.

ریکی توسط اجزا و سلولهای موجودات زنده دریافت می شود.

ریکی شعور دارد و نمیتوان از او سو استفاده برد.

ریکی را می توان در هر سنی یاد گرفت.

از انرژی ریکی برای درمان خود و دیگران می توان استفاده کرد.

 

 

  • بتسابه مهدوی

مراتب عبادت سالک

بتسابه مهدوی | دوشنبه, ۱۱ مرداد ۱۳۹۵، ۰۴:۱۴ ق.ظ

مراتب عبادت سالک

بتسابه مهدوی

                     

اصل در عبادت حضور قلب سالک است .

عبادت واقعی عبادتی است که صرفا به نیت تقرب به خدا و توجه به حضور او صورت گیرد .

طبق این اصل ( مهم توجه است ) الفاظ و ذکر ها در مرتبه بعد قرار میگیرند . 

عبادت به هر شکلی که باشد اگر با حضور قلب انجام شود به مبدا میرسد .

" چنانچه با شور و هیجان هم همراه باشد اثر بیشتری دارد "

این شور و هیجان را میتواند موسیقی و آواز خوش پدید آورد .

هر چه شور و هیجان بیشتر باشد قلب بیشتر به هیجان میآید و اثر عبادت بیشتر میشود .

به همین دلیل در کلیسا و خانقاه  از موسیقی استفاده میشود مثل پیانو و تنبور و دف که از آلات موسیقی عرفانی هستند.

" این نوع عبادت برای روح سخت انگیزه ایجاد میکند و به آن نشاط میبخشد "

 

عبادت چهار مرتبه دارد که هر یک از مراتب آن مطابقت دارد با یکی از چهار مرحله

 

تکامل باطن . " شریعت " طریقت " معرفت " و " حقیقت " تغییراتی که در حین عبادت در ضمیر عابد  پدید میاید نمودار مرحله معنوی اوست و به او نشان میدهد که در چه مرحله ای قرار دارد . مرتبه اول مربوط به عبادت شرعی است و سه مرتبه بعدی با کیفیات معنوی و عرفانی مطابقت دارد .

 

مرتبه اول عبادت "مقام شریعت " است.

 

در این مرحله عبادت جنبه جسمانی و اطاعتی داردو در قالب الفاظ خاص و به قصد انجام تکلیف شرعی صورت میگیرد . مومن عبارات معینی را تکرار میکند و ( کلمات برای او صرفا جنبه رسمی و لفظی دارد ) و ضمنا میکوشد تا ذهن خود را متوجه خدا کند و توجه اش از او غافل نشود و اثرش این خواهد شد که اورا از ارتکاب اعمال زشت برحذر دارد و روحش را برای پذیرش مراتب معنوی بالاتر آماده کند .

 

مرتبه دوم عبادت مطابق با " مقام طریقت " است .

 

طریقت فی الله و چله نشینیِ تصوف و راه خدا را بدون رهبری مرشد نتوان پیمود.

زیرا راه بسیار پرآفت و خطرناک است پس بدون همراهی ورهبری کسی که این راه را تا نهایت و مقصد رفته باشد که او ولی است نباید رفت .

پیروزی در این راه تنها به پیروی از امر وفرمان شخص پیر و ولی و مرشد آگاه است و عمل بر نوشته ها و کتابها نتیجه ای نمی بخشد.

اذکار و اوراد بلکه تمام اعمال باید با اجازه و نَفَسِ حقِ شیخ باشد وگرنه یا بکلّی بی تأثیر است ویا چنانکه عرفای بنام گفته اند بسیار خطرناک.

 

                                    مولانا

پیررا بگزین که بـی پیر این سفر    هست بس پر آفت و خوف و خطر

آن رهـی که بـارها تو رفتـه ای      بـی قـلا و وز انـدارن آشـفتـه ای

پس رهی را که ندیدستی توهیچ      هیـن مـرو تنها زرهـبر سـر مپیـچ

گر نباشـد سایهﯼ او برتو گـول       پس ترا سرگشته دارد بانگ غـول

غـولت از راه افکنـد اندرگزنـد       از تو داهی تر دریـن ره بـس بدند

ازنبـی بـشـنو ضـلال رهـروان       کـه چسان کـرد آن بـلیس بـدروان

صدهزاران ساله راه ازجاده دور    بـردشان و کـردشان ادبـار و عـور

هـرکه اوبـی مرشدی درراه شد      او زغـولان گمـره و در چـاه شـد

بـا هـوا وآرزو کم بـاش دوست       چـون یضّلک عن سبیـل الله اوست

ایـن هـوا را نشکـند انـدر جهان       هیـچ چیزی همچو سایـه همـرهان

 

دراین مرتبه (طریقت) آگاهی سالک از ذهنش فراتر میرود و به قلبش سرایت میکند و سالک حالت ملکوتی پیدا میکند .

عبادت در این مرتبه از قلب سرچشمه میگیرد و به نظر میرسد که عابد جذب مغناطیس مبدا شده است .

از هوای نفسانی و قیود جسمانی و علایق مادی وارسته میشود و در این حالت دیگر لازم نیست که برای تمرکز دادن فکر به سمت مبدا با افکار مزاحم مبارزه کند .

در این حال سالک خود را در معرض فیض الهی و جوار عالم ملکوت و در سایه  "خدا " میبیند و این ابتدای راه بیداری معنوی است .

 

مرتبه سوم عبادت مطابق با " مقام معرفت " است .

 

در این حال عبادت از مرحله قلب فراتر میرود و به مرتبه روح ملکوتی ارتقا می یابد .

سالک فارغ از جسم به عالمی راه می یابد که جاذبه ها و شگفتی ها ی آن در تصور نمیگنجد .

احساس قدرت و جبروت خدا در او متجسم میشود و از خویشتن خویش آگاهی پیدا میکند .

کسی که در این مرحله برسد از حقیقت ایمانش اطمینان حاصل میکند و از ایمان به مرحله اطمینان میرسد .

 

مرتبه چهارم عبادت مطابق است با " مقام حقیقت " 

 

در این  زمان روح سالک به عالم حقیقت یعنی به قرب جوار روح کل و لایتناهی متصل میشود .

کسی که به چنین مرحله ای برسد چنان غرق شادی و شگفتی است که خود را از یاد میبرد .

سبکبال در اقیانوس توحید غوطه ور میشود او روحش به حق وصل است ...

 

 

  • بتسابه مهدوی

طریقه تفکر در معرفت نفس و خرق حجاب های ظلمانی

بتسابه مهدوی | شنبه, ۲ مرداد ۱۳۹۵، ۰۵:۵۲ ق.ظ

طریقه تفکر در معرفت نفس و خرق حجاب های ظلمانی

دکتر بتسابه مهدوی

افراد متوسط که انواری از اسرار هستی بر دل آنان تابیده و برخی از حجاب های ظلمانی را کنار زده اند، باید فکر آنان در معرفه النفس و شناخت خودشان باشد تا همه حجاب های ظلمانی، حتی حجاب خیال و صورت ها کنار رفته و نفسشان و حقیقت شان، بی ماده و صورت بر آنان تجلی کند؛ پس اگر به این مرتبه جلیل رسیدند و به این مقام والا فائز شدند، باب معرفه الرب و شناسایی پروردگار، به روی آنان باز می شود و حقایق عوالم خداوندی و مخصوصاً حقایق عوالم مبدأ، برای آنها منکشف می شود و خود را بدون ماده و صورت می بینند. و تفصیل این اجمال به مقداری کا قابل بیان است که: انسان دارای سه عالم است:

1 - عالم حس و شهادت، یعنی عالم طبیعت

2 - عالم خیال و مثال

3 - عالم عقل و حقیقت

انسان از آن جهت که شخصیت خاصش از عالم طبیعت شروع شده، چنانچه در آیه کریمه است و بدا خلق الانسان من طین(214)؛ (آفرینش انسان را از گل آغاز کرد)، این عالم [طبیعت ] از برای انسان فعلیت پیدا کرد و نفس و حقیقت خود را در رابطه با این عالم شناخت و آنچنان غرق در این عالم شد که اگر از عارفی و یا عالمی بشنود که او را دو عالم دیگر هست، به انکارش بر می خیزد و بلکه اگر کسی او را از صفات عالم عقلی اش آگاه کند، آگاهی دهنده را به کفر نسبت دهد و کافرش پندارد و این از آن جهت است که عالم طبیعت او، فعلیت یافته و هم اکنون برای او مشهود است، ولی آن دو عالم دیگر او در مرحله قوه و استعداد است و هنوز به طور کامل برای او کشف نشده است؛ بلکه عالم طبیعت و آثاری از عالم مثال و اندکی هم از عالم عقل برای او مشکوف شده است، و درد بی درمان آن است که به واسطه آنکه آثار عالم مثال و تابش بعضی از آثار عالم عقل به هم آمیخته شده، آدمی را در شناخت عالم طبیعت نیز به خطا و اشتباه انداخته است.

و به هر صورت، انسانیت انسان، بستگی کامل به عالم عقلی او دارد و گرنه در دو عالم دیگرش با سایر افراد جنس خود از حیوانات، شریک است گرچه آن دو عالم انسان نیز به خاطر مرتبه اش، از دو عالم طبع و مثال حیوانات، اشرف است و به این سه عالم انسان و ترتیب آنها اشاره بلکه تصریح شده است در دعایی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در شب نیمه شعبان در حال سجده خوانده است، آنجا که در پیشگاه الهی عرض کرده: سجدلک سوادی و خیالی و بیاضی(215) (سیاهی من و خیال من و سفیدی من که عوالم ثلاثه من است بر تو سجده آورده است). و بالجمله عالم حسی انسان، عبارت است از بدنش که دارای ماده و صورت است و عالم مثالش عبارت است از عالمی که حقایق آن عالم، دارای صورت هایی هستند عاری از ماده و عالم عقلی اش عبارت از آن عالم است که حقیقت و نفس او در آن عالم، نه ماده دارد و نه صورت.

و هر یک از از این عوالم [ثلاثه ] را لوازم و آثار خاصی است که تا به فعلیت نرسد، آن لوازم ظهور پیدا نمی کند. پس هر کس که غرق در عالم طبیعت گردید و آثار عالم طبع در و تحقق یافت و در حرکاتش محکوم عالم طبع شد و آثار عالم عقلی در او ضعیف گردید و آثار عالم طبع در او تحقیق یافت و در حرکاتش محکوم عالم طبع شد و آثار عالم عقلی در او ضعیف گردید و به بیان قرآن اخلد الی الارض(216)؛ (برای همیشه در زمین است) و نمی تواند از عالم طبیعت پرواز کند و موجودی می شود دارای جنبه حیوانی فقط؛ بلکه گمراه تر از حیوان، چنانچه صریح قرآن است ان هم الا کالانعام بل هم اضل سبیلاً(217)؛ (آنان همانند چهارپایان و بلکه گمراه ترند) و کسی که به عالم عقلی ترقی کرده و آثار آن عالم به آثار دو عالم طبیعی و خیالی غلبه کند و حاکم در مملکت وجودش، عقل باشد، این شخص موجودی می گردد روحانی و در طریق تکامل عقلانی به آنجا می رسد که حقیقتش و نفس و روحش برای و منکشف می شود. و در این وقت است که همه حجاب های ظلمانی و بکله همه حجاب های نورانی و یا اکثرش که میان او و شناخت خدای تعالی - جل جلاله - است، برداشته می شود و فرمایش رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره او تحقق می یابد که فرمود: من عرف نفسه فقد عرف ربه(218)؛ (هر کس که خودش را بشناسد، پروردگارش را شناخته است).

 

 

  • بتسابه مهدوی

مفهوم استدراج

بتسابه مهدوی | شنبه, ۲ مرداد ۱۳۹۵، ۰۵:۵۰ ق.ظ

مفهوم استدراج

دکتر بتسابه مهدوی

استدراج در لغت به معنی انجام کاری به صورت پیوسته و آهسته است و در تصوف به معنی به عذاب نزدیک کردن می باشد.

🌾🌾🌾

برای باز کردن مفهوم این کلمه, یک مثال خدمت عزیزان می زنم:

 

یک دیوار سفید و تمیز و یک دیوار کثیف و سیاه را در نظر بگیرید. اگر مقدار کمی آلودگی را بر روی دیوار سفید بپاشید, به سرعت آن را نشان می دهد و کاملا توی چشم می آید. ولی اگر چند برابر همان کثیفی  را بر روی دیوار سیاه بپاشید, کم و یا اصلا به چشم نمی آید.

🌲🌲🌲

اگر بخواهیم این موضوع را در مورد انسان ها تعمیم بدهیم, گروهی از انسان ها در اثر انجام زیاد گناه, وجود آنها تیره می شود ولی ظاهرا هر روز وضع آنها خوب می شود و بقیه با دیدن شرایط آنها تعجب می کنند که چه طور چنین چیزی امکان دارد و عدالت خداوند کجاست؟

گروه دیگری از انسان ها که وجود خود را از گناه تا حد ممکن دور نگه می دارند و در اندازه توان خود نیکی می کنند, وجود آنها مانند همان دیوار سفید است که به محض آنکه یک خطایی می کنند یا گناهی مرتکب می شوند, غیرت حق گوش آنها را از روی تنبه می گیرد و خطایشان را گوشزد می کند.

🌞🌞🌞

اگر در زندگی خودمان و دیگران دقت کنیم, حتما نمونه هایی از این دست را می بینیم که گروهی تا یک کار اشتباه می کنند, به سرعت مکافات آن را می کشند زیرا خداوند آن قدر آنها را دوست دارد که نمی خواهد وجود آنها تیره شود و سریع عکس العمل کردار آنها را به ایشان نشان می دهد. اما عده ای که خداوند آنها را به حال خود رها کرده, سالها در انبان خود تیرگی و آلودگی جمع می کنند و یکباره در سیاهچال خود فرو می روند.

🍃🍃🍃

پس اگر خطایی در زندگی کردیم و به سرعت مکافات آن را دیدیم, نه تنها ناراحت, بلکه خوشحال هم باید باشیم.

ولی امان از موقعی که غرق در خطا شدیم ولی عکس العمل آن را ندیدیم.

☘☘☘

شیر با این فکر می‌زد خنده فاش

بر تبسمهای شیر ایمن مباش

 

شیر در مثنوی مولانا کنایه از خداوند است. مولانا در این بیت می فرمایند که اگر بدی, خطا و گناه می کنی ولی مورد مواخذه خداوند قرار نمی گیری, بدان که این صبر خداوند, همانند لبخند روی صورت شیر است که از روی رضایت نیست بلکه در فرصت مناسب, در دام پنجه او خواهی افتاد و این همان مفهوم استدراج است.

 

 

  • بتسابه مهدوی

مشخصات انسان الهی

بتسابه مهدوی | شنبه, ۲ مرداد ۱۳۹۵، ۰۵:۴۸ ق.ظ

مشخصات انسان الهی

دکتر بتسابه مهدوی

از مشخصات انسان الهی این است که دیدار او انسان را به یاد خدا، زیبایی و خوبی می اندازدو در مواقعی که دیگران عصبانی می شوند او نمی شود و جاهایی که دیگران بخاطر منافعشان شروع به غیبت می کنند او نمی کندو انسان الهی غیب است و به ظاهر در کنار ما نشسته ولی در واقع بر قله انسانیت تکیه زده والهی بودن انسان به ظاهر انسان نیست چون هر کسی می تواند ظاهرش را به آن شکل در بیارورد .

 

  • بتسابه مهدوی

در محضر خدا

بتسابه مهدوی | جمعه, ۱ مرداد ۱۳۹۵، ۰۹:۰۹ ق.ظ

در محضر خدا
دکتر بتسابه مهدوی

سینه ای که عشق به خدا دارد باید از کینه پاک شود

دلی که عشق به خدا داشته باشد باید هر لحظه عاشق باشد

چشمانی که مال دوست خداست خشم و اخم ندارد

لبی که مال بنده و عبد خداست زشتی نمی گوید

پاهایی که مال اشرف مخلوقات است جز به حق و جز به عشق و جز به موفقیت قدم بر نمی دارد

ذهنی که از آن خداست زیبا اندیش است زیرا همنشین و معشوقی خاص دارد

عالم محضر خداست ، در محضر خدا درست لباس بپوشیم ، درست حرف بزنیم ، درست رفتار کنیم و درست زندگی کنیم

زیرا درون هر یک از ما جوانه ای از لطف و معرفت خداست🌺🌺🌺🌺🌺

 

 

  • بتسابه مهدوی

عشق11

بتسابه مهدوی | جمعه, ۱ مرداد ۱۳۹۵، ۰۹:۰۸ ق.ظ

عشق

دکتر بتسابه مهدوی

عشق را نمی توان به یک وظیفه تبدیل کرد. همین که عشق را به یک وظیفه تبدیل کنی، ساختگی و صوری می شود. حتی از پوست پایین تر نمی رود. پدر به فرزند می گوید: « مرا دوست داشته باش، زیرا من پدرت هستم. » مگر دوست داشتن دلیل نیاز دارد! آنان فضایی را پیرامون فرزندان ایجاد نمی کنند تا بتوانند در این فضا بصورت خودجوش به شخص عاشق و دوستدار دگرگون شوند، بلکه می کوشند به آن وادارشان کنند. اگر فرزند بطور طبیعی احساس دوست داشتن نکند، احساس گناه خواهد کرد- چون او پدر و مادرش را دوست ندارد و این کار بد است. آنگونه نیست که باید باشد. فرزند شروع به سرزنش می کند و اگر می کوشد دوست داشته باشد، فقط به دلیل احساس گناه است. بنابراین می داند که این کار دورویی است اما او برای ادامه حیات این دورویی را بیاموزد. این برای او موضوع مرگ و زندگی است. سپس مجبور می شود برادران و خواهران، عموها و عمه ها، دایی ها و خاله ها را دوست داشته باشد. او « مجبور » است دوست داشته باشد و کاملا فراموش می کند که عشق می تواند برآیند رشد طبیعی باشد. اکنون دوست داشتن به یک وظیفه و دستوری که باید از آن اطاعت کرد تبدیل می شود. از اینرو همچنان به انجام این وظیفه مشغول است. او فقط ادای دوست داشتن را در می آورد و این روال زندگی او تا پایان عمرش می شود

 


 

 

  • بتسابه مهدوی

واژه ذهن

بتسابه مهدوی | شنبه, ۲۶ تیر ۱۳۹۵، ۰۶:۱۰ ق.ظ

واژه ذهن

دکتر بتسابه مهدوی

مجموعه یی است با یک فرماندهی واحد که مغز نامیده می‌شود. هوش ذاتی و دانایی آموختنی و آگاهی‌های دریافتی از اندیشه، ادراک، حافظه، احساسات، امیال، تخیلمجموعاً در تشکلی به اسم مغز (رفتارهای تازهٔ ارادی) و (رفتارهای تکراری و عادی شده) انسان را فرماندهی می‌کنند. فرمان‌های صادر شده از مغز توسط نخاع که پیام رساننده‌ای زنده و چالاک است به میلیاردها سلول در اندامها مختلف رسیده و باعث انجام شدن یا نشدن یک عمل می‌شوند. پایانه‌ها و حس سنج‌های محیطی فید بک مربوطه را به مغز بر می‌گردانند که این روند باعث شادابی و احساس اعتماد به نفس در آدمیان می‌شود. البته عمدتاً واژه ذهن در نزد عامهٔ مردم هنگام بکارگیری واژه ذهن، بیشتر منظورشان محاسبات فکری و عقلی است. با این وجود نظریاتی هم ارائه گردیده که به طور کل با بقیه نظریات متفاوت می‌باشد که مشهورترین آنها نظریه امرائی است که ذهن را بعد مادی وجود انسان می‌داند. این نظریه معتقد است که ذهن جنبه مادی داشته یا بخشی از آن مادی است بر اساس این نظریه کالبد انسانی در حیطه ذهن قرار دارد.

نظریه‌های مربوط به ذهن و کارکرد آن بی‌شمار است. اولین تفکرات دربارهٔ ماهیت ذهن، توسط افرادی مانند زرتشت، بودا، افلاطون، شانکرا و دیگر فلاسفه و متفکران باستانی یونان و هند و پس از آن‌ها توسط فلاسفه اسلامی صورت گرفت. تئوری‌های گذشتگان، بر پایه خداگرایی و الهیات بنا شده و فلسفه ذهن را پیوندی میان ذهن، روح، ماوراءالطبیعه و جوهر ذاتی می‌داند. در تئوری‌های معاصر که بر پایه پژوهش‌های علمی دربارهٔ مغز است، ذهن را انعکاسی ازفعالیت‌های درون کاسه سر که مغز در آن قرار داردمی‌دانند که دارای دو جلوهٔ خودآگاه و ناخودآگاه است.

  • بتسابه مهدوی