نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

۲۹۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خود شناسی» ثبت شده است

تفاوت عالم با بصیرت و عالم بی بصیرت

بتسابه مهدوی | سه شنبه, ۱۲ مرداد ۱۳۹۵، ۰۶:۰۸ ق.ظ

  تفاوت عالم با بصیرت و عالم بی بصیرت
یک داستان صوفیانه ۱

بتسابه مهدوی

فیلسوفان ، منطق دانان ،حکیمان و علما همه جمع شده بودند تا ملاصدرا را محاکمه کنند .

اتهام او سخت سنگین بود .ملا نصر الدین متهم شده بود که از روستایی به روستایی دیگر رفته و جار زده است که (ایها الناس !عالمان تان جاهلند ،ثبات قدم ندارند .سر در گم اند !) او را به تشویش اذهان عمومی متهم کرده بودند .)💠🍃💠

قاضی گفت :تو نخست صحبت کن ملا

ملاصدرا گفت :لطفا قلم و چند ورق کاغذ بیاورید .قلم و چند کاغذ آوردند .

ملا گفت :به هر یک از علما یک ورق کاغذ بدهید .ورق ها را توزیع کردند .💠

ملا به قاضی گفت :لطفا از آن ها بخواهید جداگانه ..نظر خود را درباره ی این پرسش بنویسند :نان چیست ؟؟؟

قاضی از شاکیان خواست که اینکار را بکنند. و آنها نیز اینکار را کردند .و جواب ها را روی کاغذ نوشتند و به قاضی دادند .

قاضی جواب ها را خواند :👇🏼️💠

اولی نوشته بود :نان غذا است .

دومی نوشته بود :نان ترکیبی از آب و آرد است .

سومی نوشته بود :نان موهبتی الهی است .

چهارمی نوشته بود :نان بر حسب کاربردهای متفاوت کلمه ی نان معانی متفاوتی خواهد داشت .

پنجمی نوشته بود :نان ماده ای مغذی است .که خمیر پخته شده است.

ششمی نوشته بود :هیچ کس واقعا نمیداند نان چیست  💠🍃💠

آنگاه ملانصرالدین گفت :👇🏼

جناب قاضی اینها در تمام عمرشان نان خورده اند اما هنوز بر سر معنای نان اختلاف دارند و اتفاق نظر ندارند .پس چگونه میتوانند درباره ی درستی یا نادرستی کارها و حرف های من نظر بدهند ؟آیا حرف اینها میتواند حجت باشد ؟؟؟🍃💠💠🍃

نتیجه داستان صوفیانه 👇🏼

بتسابه مهدوی

 

آری ،این است حال همه ی فیلسوفان و عالمان و فاضلانی که از بصیرت بی بهره اند .آن ها چیزهایی میگویند و میبافند که خودشان نیز از معنای آن ها سر در نمی آورند .آن ها در شب تاریک روح خود ،سرگردانند ،و به تعبیر حکیم خیام نیشابوری 👇🏼🔵🔴👇🏼

آنان که محیط فضل و آداب شدند .

در جمع کمال شمع اصحاب شدند .

ره زین شب تاریک نبردند برون ...

گفتند فسانه ای و در خواب شدند .

آنها حتی از شناخت دقیق خود نیز عاجزند. پس چگونه میتوانند چیزهای دیگر و خدا را بشناسند ؟

باید در رفع حجاب ها کوشید ،نه در جمع کتاب ها ....🔴🔵🔴

با جمع کتاب ها ...حجاب ها رفع نمیشود .

عزیزا ...اگر محجوب باشی ...تلنبار نمودن کتاب ها و اطلاعات ،لایه ای دیگر بر حجاب های تو اضافه مینماید .آنگاه

به تعبیر مولانا میشوی👇🏼🔴

هر چه گویی ای دم هستی از آن

پرده ای دیگر بر او بستی بدان ..

آری جمع کتب و مطالعه با ولع علم کمکت میکند تا ماهرانه تر به علم و فضل تظاهر نمایی ..میتوانی آن ها را پشت سر خود ردیف کنی و هنگامی که میهمانی به خانه ات آمد ادعای فضل کنی ؟اما آیا 👇🏼🔵🔴🔵🔴🔵🔴🔵🔴👇🏼👇🏼👇🏼

این کتاب ها میتوانند ستار العیوب تو باشند ؟؟؟آیا میتوانی جهل خود را در پشت آنها پنهان کنی ؟با جمع آوری اطلاعات و معلومات چیزی از جهل آدمی کاسته نمیشود .بعکس ؛بر جهل او چیزی اضافه میشود ...قطره ی دانش هنگامی خوب است که به دریاهای هستی متصل باشد و گره گشاید .

آنگاه معلومات تو مثل دیواری میشود که جهل تو را محافظت میکنند ...آبشخور نادانی تو میشوند.  و موجب میشود که ندانی که نمیدانی. ..مایه ی جهل مرکب تو میشود .

جهل مرکب ،خطرناک تر از جهل و نادانی صرف است . اگر ندانی که نمیدانی ...چگونه خواهی دانست و روشن خواهی شد ؟؟؟

اگر تاریکی درون خود را فراموش کرده باشی.....هیچ گاه روشنایی را نخواهی جست .اگر باور کرده باشی که میدانی ،

چه چیزی تو را به راه های پر هیجان آگاهی خواهد کشاند ؟

معلومات صرف ،هرگز جهل مرکب تو را به آگاهی تبدیل نمیکنند .

معلومات صرف ،فقط توهم آگاهی ایجاد میکنند.  معلومات صرف سرابی است که انسان آن را آب میپندارد ...اما در واقعیت ،سراب ،سراب است و هرگز تشنگی تو را بر طرف نخواهد کرد ....

بین جاهلان و کسانی که فقط معلومات اندوخته اند ،تفاوت فقط در کمیت است ...نه کیفیت ....آن ها اصلا تفاوتی کیفی ندارند ...جاهل ،کمتر از عالم بی بصیرت معلومات دارد  همین و بس. .

🔴🔴🔴عالم بی بصیرت میتواند چیزهایی را طوطی وار تکرار کند که جاهل نمیداند .

عزیزا. .....🔵🔴

سخن و کلمه هنگامی سرشار از معنا میشود که از تجربه باردار باشد .

ادامه از داستان صوفیانه در توضیح عالم بی بصیرت 👇🏼️👇🏼

بتسابه مهدوی

 

عزیزا ....🔮

تو میتوانی معانی همه ی لغت های یک لغتنامه ی قطور را به حافظه بسپاری

اما معانی همه ی آنها را نیز تجربه کرده ای .؟؟؟آیا هنگامی که واژه ی خدا را به کار میگیری آیا میدانی درباره ی چه چیزی سخن میگویی ؟؟؟آیا معنای واژه ی خدا برای تو با همین معنا در دل و باور مولا علی ع و مسیح و حلاج و بودا یکیست ؟؟؟؟؟🔮

این واژه برای تو تنها یک واژه است ..اما در پس به کار گیری این واژه خطری خوابیده است ...خطر این است که ممکن است تو گمان نمایی که با به کار گیری یک واژه محتوای آن را نیز تجربه نموده ای ....

دانستن واژه ی خدا به معنای شناختن خدا نیست .هر کافری هم این واژه را میداند .

دانستن واژه ی عشق ...تجربه ی عشق نیست.

دانستن واژه ی آتش فهمیدن آتش نیست .

با گفتن واژه ی طاهر تو پاک نمیشوی مگر توبه کنی و در اعمالت پاک گردی ..

معلومات چیزی بر بصیرت انسان نمی افزاید ...🔮

عزیزا ...واژه ها سمبل و نمادی بیشتر نیستند .اگر تو معانی وجودی را در این واژه ها نریزی ،آن ها تهی اند ...معانی در کلمات نیستند .. معانی در فرد و تجربه های اویند. ..🔮

کسی که پر از معلومات است و به همین بسنده کرده ...پر از غباری است که از کتاب ها و گفته ها بر جانش نشسته است .حال چنین عالمی از حال نادانان بدتر است ...زیرا چنین عالمی به جهل مرکب دچار است ..کسی که خوابیده را میشود بیدار کرد که نادان است .اما کسی که خود را به خواب زده است نمیتوان به آسانی بیدار نمود ..نادانی صرف خود خلوصی دارد و از این خلوص میشود گامی به جلو برداشت .اما ناخالصی عالم بی بصیرت را نمیتوان به راه بصیرت به آسانی آگاه نمود .

عزیزا ....💠️💠

اگر علم پاره ای از زندگی تو نباشد ..

باریست اضافی بر دوش تو که حمل میکنی ...حمل این بار اضافی نه تنها ضرورتی ندارد بلکه مانع نیز هست .نمیگذارد چابک تر گام بر داری ..

حکایت عالم بی بصیرت ..حکایت خری است طبق  گفته قرآن مجید که باری از کتاب بر پشت خود دارد ...

خر هرگز از آنچه که بر پشت خودحمل مینماید بهره ای ندارد ...🍃️🍃

عالم بی بصیرت نیز چون مرداب است. یک جا مانده است .راکد است .جاری نیست . ...و هرگز به دریا نمیرسد. ..

ادامه دارد ....

🔮️🔮️🔮️🔮

 

  • بتسابه مهدوی

ریکی کارونا چیست؟

بتسابه مهدوی | دوشنبه, ۱۱ مرداد ۱۳۹۵، ۰۴:۲۳ ق.ظ

ریکی کارونا چیست؟

بتسابه مهدوی

کارونا یک کلمه سانسکریتی به معنی رفتار دلسوزانه است. وقتی بخواهید زخم و جراحتی را شفا دهید

شاید لازم باشد از روش های پیچیده تری استفاده کنید .

کارونا روش پیشرفته ایست که با کمک بکار گیری بیشتر قدرت الهی شفا می دهد.کسانی که در یادگیری کارونا ریکی پیشرفت می کنند هم برای شفا دادن دیگران قوی تر می شوند و هم برای شفای بیماری دورونی خود شخص مفید است .

کسانی که مستر ریکی هستند و چهار سطح ریکی را گذراندند می توانند کارونا ریکی را یاد بگیرند.

کارونا ریکی دارای دو سطح و دو اتیومنت و چهار سمبل مستر و هشت سمبل عملی می باشد .

انرژی آن بر روی احساسات و روح و روان فرد مستقیما کار می کند .

 

سمبل های کارونای سطح یک : اولین سمبل شخص را برای شفای عمیق و خارج شدن از زندگی گذشته و آزاد کردن کارما آماده می کند.

 

دومین سمبل به فرد کمک می کند تا الگو های منفی که بطور ناخود اگاه در زندگی فردی بکار گرفته می شود و باعث خراب کردن روحیه فردی می شود تفکیک کند .سمبل سوم به فرد در مسائل عشقی و تعادل روانی کمک می کند .

 

سمبل چهارم سمبل تکمیل کننده است.

 

کارونای سطح دو : این سمبل ها دارای ارتعاش بالاتری هستند و قدرت بیشتری دارند

 

کارونا ریکی به معنی مهر و شفقت در سال ۱۹۵۵ توسط ویلیام لی رند پس از تجربیات فراوان در این زمینه به جهانیان عرضه گردید. افرادی که این ری کی را دریافت می کردند مهر و شفقت زیادی را تجربه می نمودند که به همین دلیل این تکنیک کارونا ریکی نام گرفت.

 

کارونا ریکی را به عنوان تکنیکی قوی تر از ریکی و با اثر درمانی عمیق تر از آن می شناسند که این عامل باعث به وجود آمدن تفاوت هایی با ریکی اسویی شده است.

 

کارونا ریکی را به عنوان هر نوع عملی که باعث تخفیف دادن رنج و درد در دیگران و یا عملی که باعث ایجاد همدردی، شفقت، دلسوزی، و مهربانی می شود نیز می شناسند.

 

تکنیک کارونا ریکی به افرادی که به روشن بینی رسیده اند و قصد دارند که رنج و درد را از کره زمین ریشه کن سازند، داده می شود.

  • بتسابه مهدوی

ریکی در آب

بتسابه مهدوی | دوشنبه, ۱۱ مرداد ۱۳۹۵، ۰۴:۲۲ ق.ظ

ریکی در آب

بتسابه مهدوی

 

این روش توسط استاد ریکی Godiam Dosch بر اساس تجربه ایشان در انواع مختلف ریکی به وجود آمده است. این روش در واقع انجام ریکی با حفظ تمام مراحل آن در آب گرم است (حین انجام این روش سر مراجعه کننده یا خود فرد از آب بیرون است).

ترکیب ارامبخش نیروی اب و نیروی قدرتمند ریکی توسط برخی از ریکی کاران انجام می شود.

 

می توان موارد زیر را از فواید این روش برشمرد:

ـ لذت و تجربه بهتر اثرات مثبت ریکی

ـ درمان بهتر استرس

ـ درمان بهتر ترس از ناامنی و اضطراب

اما اثر واضحتر آن برای کسانی است که از آب می ترسند. موارد درمان ترس از آب با این روش دیده شده است.

 

این روش حتی برای کسانی که با آب میانه خوبی ندارند توصیه می شود.

 

در تاریخچه ریکی هم خوانده ایم که دکتر اوسویی در کوه کوراما زیر یک آبشار تمرین می کردند.تجربه این روش می تواند لذت بخش باشد.

 

  • بتسابه مهدوی

برخی از ویژگیهای ریکی

بتسابه مهدوی | دوشنبه, ۱۱ مرداد ۱۳۹۵، ۰۴:۲۱ ق.ظ

برخی از ویژگیهای ریکی

بتسابه مهدوی

 

ریکی انرژی شما را هرگز تهی نمی کند.

ریکی انرژی الاهی است.

ریکی آسیب نمی رساند.

ریکی با هیچ مذهبی در ارتباط نمی باشد.

ریکی توسط اجزا و سلولهای موجودات زنده دریافت می شود.

ریکی شعور دارد و نمیتوان از او سو استفاده برد.

ریکی را می توان در هر سنی یاد گرفت.

از انرژی ریکی برای درمان خود و دیگران می توان استفاده کرد.

 

 

  • بتسابه مهدوی

توجیه علمی انرژی ریکی

بتسابه مهدوی | دوشنبه, ۱۱ مرداد ۱۳۹۵، ۰۴:۱۷ ق.ظ

توجیه علمی انرژی ریکی

بتسابه مهدوی

 

امروزه ، علم بشر به واسطة پیشرفتهای اخیرخود ، به درک بعضی ازابعاد شفابخشی(Healing) نائل آمده است . یکی از روشهای بسیار کهن شفابخشی با قدمت چندین هزارساله که از حدود صد سال پیش تاکنون در سراسر دنیا و به خصوص در کشورهای پیشرفته ( درزمینة طب و تکنولوژی بشری) موردتوجه بسیار قرار گرفته ، سیستم انرژی بخشیِ ریکی می باشد .در این مقاله و همینطور در مقالات بعدی به دیدگاههای علمی و تحقیقات بالینی معتبری که شفابخشی و به خصوص سیستم ریکی ( یک روش ساده ، جامع و درعین حال قدرتمند) را توجیه می نمایند ،خواهیم پرداخت . در حال حاضر ، مهمترین دیدگاه برای فرمول بندی کردن نحوة عملکرد ریکی ، میدانهای الکترومغناطیسی حاصله از کلیة موجودات زنده است . پروفسور جیمز اوشمن(James Oschman Ph.D).در کتاب اخیر خود به نام  مبانی علمی طب انرژی بخشی Energy Medicine, The Scientific Basis") (به این موضع شگفت انگیز اشاره می کند . البته حضور و انتشار جریانهای الکتریکی در بدن انسان ، از مدتها پیش به یک حقیقت علمی تبدیل شده است . این جریانها که در مسیر سیستم عصبی حرکت می کنند ، یکی از راههای خود تنظیمی بدن برای رسیدن به تعادل و هماهنگی لازم محسوب می شوند .

 

به عبارت دیگر پیامهای عصبی که از مغز منشاء می گیرند ، از طریق سیستم عصبی که با تمامی بافتهای بدن در ارتباط می باشد به کلیة اعضا و اندامها رسیده و موحب تنظیم فعالیتهای بدن می شوند . از سوی دیگر الکتریسیتة قلب نیز توسط پلاسمای خون و از راه عروق و مویرگهای خونی که مجموعاً بیش از ۵۰۰۰۰ مایل ( هر مایل معادل ۱۶۰۹ متر) درازا دارند به سایر قسمتهای بدن منتشر می گردد . این راه ، دومین مسیر ( البته به صورت فرعی) برای جاری شدن جریانهای الکتریکی به حساب می آید . این جریانها نه تنها در داخل سلولها بلکه در اطراف همة سلولهای بدن انتشارمی یابند . از طرفی بسیاری از سلولها ، حاوی کریستالهایی به فرم مایع می باشند . این کریستالهای زنده ، در غشاهای سلولی ، غلاف های میلین اعصاب و بسیاری از نقاط دیگر به طور پراکنده یافت می شوند . تمامی کریستالها ، هنگامی که به نوعی تحت فشار قرارگیرند ، در پاسخ واکنشی تحت عنوان « تأثیرات پیزوالکتریک» از خود نشان خواهند داد . به همین ترتیب ، کریستالهای مایع درون سلولهای بدن انسان نیز به طور مداوم در حال تولید جریانهای الکتریکی همگرایی می باشند که همانند لیزر ، فرکانسهای حاصله از آنها در محدودة مشخصی قرار دارد .

 

این ارتعاشات لیزر مانند قادرند علاوه بر حرکت در درون بدن ، به محیط اطراف نیز منتشر شوند . این واقعیت ، تداعی کنندة تأثیرات بالقوه شفا دهندة کوبش بر روی طبل است . هنگامی که فشارهای کوبشی حاصل از ضربان طبل به بافتهای بدن انسان می رسد، جریانها و میدانهای الکتریکی آهنگین ( ریتمیک ) خاصی دربدن ایجاد می شود که بطور مستقیم درفعالیت بیولوژیک آن بافتها تأثیرمی گذارد . دومین محیط از سیستم عصبی بدن انسان ، غلاف عصبی ( پری نوریوم) نام دارد که متشکل از یک لایه بافت همبندی و پوشانندة سیستم عصبی است . رابرت بکر( Robert o. Becker ) در مجموعه ای از مقالات به شرح این موضوع پرداخته است :

 

"بیش از نیمی از سلولهای مغزی را سلولهای پری نوریال تشکیل می دهند . پری نوریوم که توسط امواج مغزی کنترل می شود با تأثیر بر جریانهای الکتریکی ، مستقیماً در فرایند شفابخشی دخالت دارد . هرگاه یکی از قسمتهای بدن دچار آسیب می گردد ، سیستم پری نوریال در آن موضع خاص ، نوعی پتانسیل الکتریکی به وجود می آورد که اولاً بدن را نسبت به آسیب وارده آگاه می سازد و ثانیاً سلولهای بازسازی کننده نظیر گلبولهای سفید خون ، فیبرو بلاستها و ماکروفاژها را به محل مورد نظر جذب می نماید و در نهایت همگام با ترمیم یافتن ضایعه ، پتانسیل الکتریکی موضع نیز تغییر می یابد . سیستم پری نوریال ، همچنین نسبت به میدانهای مغناطیسی بیرونی بسیار حساس و پاسخگو است .

" هنگامی که جریان الکتریکی از داخل یک جسم هادی الکتریسیته عبور می کند ، یک میدان مغناطیسی در اطراف آن جسم تشکیل می گردد . به همین نحو ، جریانهای الکتریکی که در درون بدن انسان در حرکت می باشند نیز در داخل و اطراف بدن ، میدانهای مغناطیسی خاصی به نام میدانهای بیومغناطیسی (Biomagnetic Fields)به وجود می آورند . دکتر جان زیمرمن (Dr. John Zimmerman)در دانشکدة پزشکی دانشگاه کلرادو در شهر Denverایالات متحده . به منظور درک بهتر نحوة عملکرد بدن وتشخیص عمیقتر بیماریها ، با استفاده از دستگاهی به نام (Super Conducting Quantum Interference Device) SQUIDیادستگاه فوق هادی با تداخل کوانتومی ) اقدام به اندازه گیری دقیق میدانهای بیومغناطیسی بسیاری از اعضای بدن ، از جمله مغز و قلب نموده است . قلب دارای میدان مغناطیسی پرقدرتی است که تا فاصلة ۱۵ فوتی ( هر فوت معادل ۴۸/۳۰ سانتیمتر ) ادامه دارد . مغز و کلیة ارگانهای بدن نیز دارای میدانهای بیومغناطیسی مخصوص به خود هستند که آنها را احاطه نموده و با یکدیگردر تعامل می باشند .

 

هرارگان ، فرکانس ویژة خود را دارد که بیانگر وضعیت سلامت آن است . اما در شرایط بیماری ، این فرکانس دچار تغییرمی شود . مجموعة تمامی میدانهای بیومغناطیسی بدن ، تشکیل یک میدان بیومغناطیسی تجمع یافتة بزرگ را می دهد که بدن انسان را احاطه می نماید و در واقع بسیار مشابه با همان پدیده ای است که هاله Aura) ) نامیده می شود . به این ترتیب ، میدان بیومغناطیسی مورد نظر می تواند یکی از اجزای مهم هاله قلمداد شود ، گر چه که ممکن است ابعاد دیگری نیز در این مقوله دخیل باشند . میدانهای بیومغناطیسی انسان با میدانهای مشابه در اطراف او نظیر میدانهای بیومغناطیسی سایر انسانها در تعامل متقابل است .

 

این اصل در علم فیزیک ، القاء ( (Induction نامیده می شود وبه این معنی است که هر میدان مغناطیسی می تواند باعث القای تغییراتی در قدرت و نیز فرکانس جریانهای الکتریکی در جسم هادی مر بوط به میدان مغناطیسی مجاور خود ( در اینجا بدن انسان دیگر ) گردد . به همین منوال . میدان بیومغناطیسی یک فرد هم قادر است از طریق فرایند القاء ، تأثیراتی را بر روی میدان مغناطیسی فرد دیگرچه از نظرذهنی_روانی ( دگرگونی در احساس سلامت ، میزان احساس خوشایند او ...) و چه از لحاظ جسمی (کیفیت عملکرد ارگانها و بافتهای بدن وی) ، بگذارد . آگاهی از این اصل . از یک سو تعریف مناسبی را از واژة مصطلح شخصیت مغناطیسیMagnetic Personality) ) خاص هر انسان ، برایمان ارائه می دهد و از سوی دیگر ، نحوة ایجاد تأثیرات درمانی مستقیم یک انسان بر روی انسان دیگر را به صورت علمی توجیه می کند . تا به اینجا دریافتیم که از دیدگاه علمی ، وجود یک انسان به محدودة پوست او ختم نمی شود بلکه به فضای اطراف او نیز گسترش می یابد . تا بحال همه ما هنگامی که حضور فرد دیگری را بدون دیدن او در نزدیکی خودمان احساس کرده ایم ، بر این واقعیت صحه گذاشته ایم ، اما امروزه این مقوله به عنوان یک اصل علمی پذیرفته و ثابت شده است . دستها نیز توسط میدان مغناطیسی مخصوص به خود احاطه می شوند . بررسی میدان مغناطیسی حاصل از دستان یک فرد شفاگر( Healer)در حین انجام درمان نشان می دهد که این میدان به وضوح قوی تر از میدان مغناطیسی دستان افراد معمولی است .

 

در این بررسی از یک مغناطیس متر ساده ، شامل دو عدد سیم پیچ ۸۰ هزار دور متصل به یک تقویت کننده استفاده شد و نتیجة حاصله ، گویای این واقعیت بود که دستانِ فردِ شفاگر دارای میدانی با قدرت ۰۰۲/۰ گاس (gauss ) بود که هزار بار قوی تر از هر میدان مغناطیسی دیگری است که از بدن انسان به بیرون امتداد می یابد . فرکانس این میدان نیز متغیر ( بین ۳/۰ تا ۳۰ هرتز) و عمدتاً در محدودة ۸ ـ ۷ هرتز در نوسان بود . انرژیِ شفادهندة دستها حداقل تا حدودی توسط سیستم پری نوریال ایجاد می شود . این سیستم همان طور که قبلاً توضیح داده شد ، رشته های عصبی را پوشانیده و در بدن به عنوان مسیری برای هدایت جریانهای الکتریکی تحت کنترل تالاموس مغز ، عمل می کند .

 

 

پاره ای از شواهد حاکی از این است که سایر فرمهای انرژی به غیر از نوع بیومغناطیسی نظیر امواج مادون قرمز ، مایکروویو و بعضی دیگر از پرتابهای فوتونی نیز از دستها خارج شده ، تأثیرات درمانی خود را در سیستمهای بیولوژیک ( زیست شناختی ) بدن به دنبال دارد. این دستاورد با تئوری متافیزیکی(و کل نگر) رایج مبنی بر اینکه بیماری ابتدا در هالة انرژی یا میدان بیو مغناطیسی انسان ایجاد شده و سپس در جسم فیزیکی بروز می کند ، کاملاً هماهنگ و مطابق است . هنگامی که شفاگر، دستان خود را به منظور درمان در مجاورت یک عضو غیر سالم قرار داده ، شروع به شفابخشی می کند ، میدانِ مغناطیسیِ خارج شده از دستان او که به مراتب قویتر از میدانِ مغناطیسی حاصل از عضو بیمار می باشد ، با دربرداشتن فرکانسهای طبیعی و سلامت بخش مورد نیاز آن عضو، تأثیر درمانی خود را آغاز می کند و نهایتاً با مکانیسمِ القایی ، فرکانسِ طبیعی را به عضو بیمار بازمی گرداند . این تنظیمِ فرکانس ، به نوبة خود بر جریانهای الکتریکی سلولها و سیستمِ عصبیِ عضوِ مربوطه و همینطور فعالیتِ بیولوژیک آن عضو تأثیر می گذارد و به این ترتیب ، درمان صورت می گیرد . تحقیقات به عمل آمده نشان می دهد که فرکانسهای شفابخش برای بافتهای مختلف بدن عبارتند از : فرکانسِ معادلِ دو هرتز برای رشته های عصبی ، فرکانسِ معادلِ هفت هرتز برای استخوانها ، فرکانسِ معادلِ ده هرتز برای رباطها و فرکانسِ معادلِ پانزده هرتز برای مویرگها . درهنگامیکه شفاگر به منظور یافتن نواحی نامتعادل و گرفتار در یک بیمار ، به اسکن نمودن بدن او می پردازد ، فرایند القای میدانهای بیومغناطیسی در جهت معکوس اتفاق می افتد . در این شرایط ، شفاگر کف یک یا دو دست خود را در فاصلة چند سانتیمتری بدنِ بیمار به آرامی حرکت می دهد و درهمین حال به احساسی که درکفِ دستِ او ایجاد می شود توجه می کند ( اسکن بیوسن ) . در این حین ، میدان بیومغناطیسی بیمار تغییراتی را در میدانِ کفِ دستِ شفاگر ایجاد می کند و این تغییرات توسط شفاگرحس می شود و به این ترتیب او قادر خواهد بود نواحی دچار عدم تعادل و تحت فشار را در میدان بیومغناطیسی بیمار تعیین نماید . یکی از ویژگیهای منحصر به فرد رِیکی این است که برای انجام آن باید ابتدا توسط استاد، یک جلسة همسویی Attunement)) برای شفاگر برگزار گردد . همچنین برای انجام رِیکی نیازی به ذهنِ آگاهِ شفاگر نیست ، بلکه انرژیِ رِیکی خود به خود جریان می یابد و به هیچ عنوان از انرژی شخصی فردِ شفاگر استفاده نمی کند . حال ببینیم فرایند همسویی و درمان در رِیکی چگونه صورت می پذیرد . همسویی می تواند ابعادی نهفته از درون هر یک از ما را که دارای درک بالاتری از کلیت وجود ، سلامت و شفای واقعی است ، بیدار نماید .

 

با توجه به اینکه آگاهی ، از فضایی ورای ذهن هوشیار ما منشاء می گیرد ، می توانیم چنین نتیجه گیری کنیم که سرچشمة آگاهی در واقع همان منشاء اَبَر هوشیارِ درونِ وجود ماست . از سوی دیگر ، با دانستن اینکه رِیکی از انرژی فردِ شفاگر نمی کاهد ، به این نتیجه می رسیم که پدیدة همسویی در واقع انرژی متفاوتی را نسبت به آنچه برای فعالیتهای روزمره مان استفاده می کنیم ، فعال می سازد . همة ما انسانها پتانسیلهای نهفته ای داریم که در اکثریت افراد غیر فعال است و نیاز به بیدار شدن دارد . اَبَرهوشیاری می تواند عملکرد تالاموس و سیستم پری نوریال را به نحوی هدایت کند که انرژیِ رِیکی را ایجاد و آنرا از طریق دستانِ فردِ شفاگر به عضو مبتلا برساند . با بیان ساده ترمی توان انرژی رِیکی را مجموعه ای ویژه از انرژی بیومغناطیسی و سایر انرژی هایی دانست که ذهن اَبَرهوشیار، کیفیت آنها را دقیقاً متناسب با نیازِ عضوِ مبتلا که در زیرِ دستانِ شفاگر قرار دارد ، تعیین نموده و فرایند درمان را آغاز و تکمیل می نماید .

 

بنابراین می توان چنین تصور کرد که هر چه ابعاد عالی ترِ ذهنِ اَبَرهوشیار برای ایجاد مجموعه هایی قویتر و مؤثرتر از انرژی از لحاظ فرکانس و قدرت ، بیدار شود ، می توان در موارد بیماریهای سخت و پیچیده ، با سرعت بیشتری به درمان بیماری پرداخت . در این صورت شفابخشی ، شامل ترکیبی از عشق ، همدردی و محبت خواهد بود که عضو آسیب دیده را هر چه بیشتر برای ترک الگوهای قدیمی و بازگشت به سلامتی تشویق می کند .

 

یک درمانِ شفابخشیِ مؤثر و قوی ، قابل تشبیه به تعمیرکارِ فوق العاده ماهری است که بر اساس تجربه و درک بیشتر خود ، قادر به انجام تعمیراتی می باشد که از عهدة سایر تعمیرکاران خارج بوده است .

 

وقتی به تدریج آگاهی خود را افزایش داده و عمیقتر از پیش به شفابخشی خود می پردازیم ، پتانسیلی که در درونمان به عنوان یک شفاگر وجود داشته ، هر چه بیشتر بیدار می شود تا جایی که ما را قادر می سازد با ابعادی متعالی تر از ذهن اَبَرهوشیارمان ارتباط برقرار نموده ، مهارتهای والاتری را کسب نماییم . یکی از توانایی های بسیار جالب رِیکی همچون سایر روشهای انرژی بخشی ، درمان از راه دور است . همانگونه که پیشتر توضیح داده شد ، نحوة درمان از طریق دستها هنگامی که شفاگر در مجاورت فرد بیمار قرار گرفته باشد از طریق تأثیرات القایی میدانهای بیومغناطیسی آنها قابل درک است ، اما درمان از راه دور را درشرایطی که ممکن است شفاگر نه تنها کیلومترها از بیمار خود فاصله داشته باشد بلکه نسبت به هم در دو سوی مختلف کرة زمین باشند ، از نظر علمی چگونه می توان توجیه کرد ؟

 

احتمالاً درمان از راه دور بواسطة امواجِ اسکالر ( ٍScalar Waves : امواج الکتریکی با پایداری بالا که می توانند بدون نیاز به سیم برق و بدون تبعیت از معادلة ریاضی انتشار امواج با سرعتی معادل یک و نیم برابر سرعت نور در فضا حرکت کنند . کشف این امواج ، دستاوردی مهم و نوین در فیزیک مدرن بشمار می آید )صورت می گیرد . هنگامی که دو میدان مغناطیسی متمایز، دارای فرکانسی کاملاً مشابه بوده و دقیقاً از فاز خود خارج باشند ، نهایتاً یکدیگر را حذف می کنند ، اما این حذف متقابل ، تأثیرات آن دو میدان را از بین نمی برد ، بلکه پتانسیل آنها همچنان موجود است و این پدیده منجر به ایجاد امواج اسکالر می گردد که برخلاف امواج مغناطیسی ( که با الکترونها در ارتباطند ) با هستة اتمها د رتعامل قرار می گیرند . این امواج نه تنها توسط قفسهای الکتزیکی فارادی Faraday Cages [۱] یا سایر موانع شناخته شده متوقف نمی شوند ، بلکه خود را بدون کوچکترین افت انرژی و با همان قدرت اولیه (صرفنظر از بعد مسافت) ، به هدف مورد نظر می رسانند . همچنین ثابت شده است که امواج مورد نظر، با تأثیر بر روی بافتهای زندة بیولوژیک ، روند ترمیم و درمان را تسریع می نمایند . بنابراین ممکن است همانطور که دکتر جیمز اوشمن معتقد است امواجِ اسکالر، منشاء بنیادینِ درمان و ترمیم در بدن موجودات زنده باشند . علیرغم اینکه تئوریهای حاضر ، تا حدودی توجیه کنندة مکانیسم درمان از طریق شفابخشی می باشند ، هنوز یک جنبه از شفا بخشی و کار فراطبیعی (معنوی) به صورت رازی بزرگ باقی مانده است . تولید میدانهای بیومغناطیسی و امواجِ اسکالر ر وابسته به جسم فیزیکی انسان و یا دستگاههای فیزیکی است ، در حالیکه بسیاری از شفاگرهای روحی، برای دریافت و هدایت انرژی ، با موجوداتی متعالی تر، که فاقد هر گونه جسم فیزیکی می باشند ارتباطی مستقیم برقرار می کنند . از دیدگاه علمی نه تنها مکانیسم ایجاد انرژی توسط این موجودات ، بلکه حتی وجود آنها نیز، قابل توجیه نمی باشد . لذا هنوز برای درک عمیق تر شفابخشی و طبیعت آگاهی ، زمینه های تحقیقاتی گسترده ای در پیش روی علم نوین قرار دارد . بافتهای زندة بدن که متشکل از ملکولها و اتم ها هستند ، مستقیماً در اتصال و تأثیرپذیری از تمامی نیروهای موجود در طبیعت می باشند .

 

همگام با تکامل موجودات زند ه ، نیروهای مختلف ، اعم از نیروهای شناخته شده و نیروهای مرموز و ناشناخته برا ی عملکرد بدن با یکدیگر ترکیب شده اند و طبیعتاً با مطالعه موجودات زنده و به ویژه انسان ، فرصتی بسیار خوب برای درک عمیق ترین و مرموز ترین نیروهای کیهانی به ما عطا خواهد شد . این شانس برای ما وجود دارد که همگام با پیشرفت تحقیقات علم بشری در مورد شفاگری و عوالم روحی ، کشفیات حیرت آوری به وقوع بپیوندد که با گسترش آگاهی ذهن ما انسانها ، تحولی متعالی را برای ادامة حیات بر روی کرة زمین برایمان به ارمغان آورد .

 

 

 

  • بتسابه مهدوی

مراتب عبادت سالک

بتسابه مهدوی | دوشنبه, ۱۱ مرداد ۱۳۹۵، ۰۴:۱۴ ق.ظ

مراتب عبادت سالک

بتسابه مهدوی

                     

اصل در عبادت حضور قلب سالک است .

عبادت واقعی عبادتی است که صرفا به نیت تقرب به خدا و توجه به حضور او صورت گیرد .

طبق این اصل ( مهم توجه است ) الفاظ و ذکر ها در مرتبه بعد قرار میگیرند . 

عبادت به هر شکلی که باشد اگر با حضور قلب انجام شود به مبدا میرسد .

" چنانچه با شور و هیجان هم همراه باشد اثر بیشتری دارد "

این شور و هیجان را میتواند موسیقی و آواز خوش پدید آورد .

هر چه شور و هیجان بیشتر باشد قلب بیشتر به هیجان میآید و اثر عبادت بیشتر میشود .

به همین دلیل در کلیسا و خانقاه  از موسیقی استفاده میشود مثل پیانو و تنبور و دف که از آلات موسیقی عرفانی هستند.

" این نوع عبادت برای روح سخت انگیزه ایجاد میکند و به آن نشاط میبخشد "

 

عبادت چهار مرتبه دارد که هر یک از مراتب آن مطابقت دارد با یکی از چهار مرحله

 

تکامل باطن . " شریعت " طریقت " معرفت " و " حقیقت " تغییراتی که در حین عبادت در ضمیر عابد  پدید میاید نمودار مرحله معنوی اوست و به او نشان میدهد که در چه مرحله ای قرار دارد . مرتبه اول مربوط به عبادت شرعی است و سه مرتبه بعدی با کیفیات معنوی و عرفانی مطابقت دارد .

 

مرتبه اول عبادت "مقام شریعت " است.

 

در این مرحله عبادت جنبه جسمانی و اطاعتی داردو در قالب الفاظ خاص و به قصد انجام تکلیف شرعی صورت میگیرد . مومن عبارات معینی را تکرار میکند و ( کلمات برای او صرفا جنبه رسمی و لفظی دارد ) و ضمنا میکوشد تا ذهن خود را متوجه خدا کند و توجه اش از او غافل نشود و اثرش این خواهد شد که اورا از ارتکاب اعمال زشت برحذر دارد و روحش را برای پذیرش مراتب معنوی بالاتر آماده کند .

 

مرتبه دوم عبادت مطابق با " مقام طریقت " است .

 

طریقت فی الله و چله نشینیِ تصوف و راه خدا را بدون رهبری مرشد نتوان پیمود.

زیرا راه بسیار پرآفت و خطرناک است پس بدون همراهی ورهبری کسی که این راه را تا نهایت و مقصد رفته باشد که او ولی است نباید رفت .

پیروزی در این راه تنها به پیروی از امر وفرمان شخص پیر و ولی و مرشد آگاه است و عمل بر نوشته ها و کتابها نتیجه ای نمی بخشد.

اذکار و اوراد بلکه تمام اعمال باید با اجازه و نَفَسِ حقِ شیخ باشد وگرنه یا بکلّی بی تأثیر است ویا چنانکه عرفای بنام گفته اند بسیار خطرناک.

 

                                    مولانا

پیررا بگزین که بـی پیر این سفر    هست بس پر آفت و خوف و خطر

آن رهـی که بـارها تو رفتـه ای      بـی قـلا و وز انـدارن آشـفتـه ای

پس رهی را که ندیدستی توهیچ      هیـن مـرو تنها زرهـبر سـر مپیـچ

گر نباشـد سایهﯼ او برتو گـول       پس ترا سرگشته دارد بانگ غـول

غـولت از راه افکنـد اندرگزنـد       از تو داهی تر دریـن ره بـس بدند

ازنبـی بـشـنو ضـلال رهـروان       کـه چسان کـرد آن بـلیس بـدروان

صدهزاران ساله راه ازجاده دور    بـردشان و کـردشان ادبـار و عـور

هـرکه اوبـی مرشدی درراه شد      او زغـولان گمـره و در چـاه شـد

بـا هـوا وآرزو کم بـاش دوست       چـون یضّلک عن سبیـل الله اوست

ایـن هـوا را نشکـند انـدر جهان       هیـچ چیزی همچو سایـه همـرهان

 

دراین مرتبه (طریقت) آگاهی سالک از ذهنش فراتر میرود و به قلبش سرایت میکند و سالک حالت ملکوتی پیدا میکند .

عبادت در این مرتبه از قلب سرچشمه میگیرد و به نظر میرسد که عابد جذب مغناطیس مبدا شده است .

از هوای نفسانی و قیود جسمانی و علایق مادی وارسته میشود و در این حالت دیگر لازم نیست که برای تمرکز دادن فکر به سمت مبدا با افکار مزاحم مبارزه کند .

در این حال سالک خود را در معرض فیض الهی و جوار عالم ملکوت و در سایه  "خدا " میبیند و این ابتدای راه بیداری معنوی است .

 

مرتبه سوم عبادت مطابق با " مقام معرفت " است .

 

در این حال عبادت از مرحله قلب فراتر میرود و به مرتبه روح ملکوتی ارتقا می یابد .

سالک فارغ از جسم به عالمی راه می یابد که جاذبه ها و شگفتی ها ی آن در تصور نمیگنجد .

احساس قدرت و جبروت خدا در او متجسم میشود و از خویشتن خویش آگاهی پیدا میکند .

کسی که در این مرحله برسد از حقیقت ایمانش اطمینان حاصل میکند و از ایمان به مرحله اطمینان میرسد .

 

مرتبه چهارم عبادت مطابق است با " مقام حقیقت " 

 

در این  زمان روح سالک به عالم حقیقت یعنی به قرب جوار روح کل و لایتناهی متصل میشود .

کسی که به چنین مرحله ای برسد چنان غرق شادی و شگفتی است که خود را از یاد میبرد .

سبکبال در اقیانوس توحید غوطه ور میشود او روحش به حق وصل است ...

 

 

  • بتسابه مهدوی

زمان

بتسابه مهدوی | شنبه, ۲ مرداد ۱۳۹۵، ۰۵:۵۳ ق.ظ

زمان

دکتر بتسابه مهدوی

زمان یا وقت بُعدی است که در آن اتفاقات از گذشته تا به حال و از حال تا آینده رخ می‌دهند. از نظر واژه شناسی ایرانی، زمان ریشه گرفته از واژه زروان است که الهه زمان در ایران پیش از اسلام بوده.دو دیدگاه گوناگون در تعریف زمان وجود دارد.

 

🔹دیدگاه نخست بیان می‌کند که زمان قسمتی از ساختارهای اساسی جهان است، بُعدی است که اتفاقات پشت سر هم در آن رخ می‌دهند. همچنین این دیدگاه بیان می‌کند که زمان قابل اندازه‌گیری است. این یک نوع دیدگاه واقع گرایانه‌است که آیزاک نیوتن بیان می‌کند و از این رو گاهی با نام زمان نیوتونی شناخته می‌شود

 

🔹در مقابل، دیدگاه دیگری چنین بیان می‌کند که زمان قسمتی از ساختارهای ذهنی انسان است (همراه فضا و عدد) آن چنان‌که ما در ذهن خود رشتهٔ رویدادها را دنبال می‌کنیم همچنین در ذهن خود برای طول آن اتفاقات کمیت‌هایی را از قبیل ثانیه، دقیقه و ساعت تعریف می‌کنیم.تعریف دوم به هیچ هویت مستقلی برای زمان اشاره نمی‌کند که اتفاقات درون آن رخ دهد. این دیدگاه حاصل کار گوتفرید لایبنیتس و امانوئل کانت می‌باشد که زمان را قابل اندازه‌گیری نمی‌داند و می‌گوید تمام اندازه‌ها در سیستم ذهنی بشر رخ می‌دهد.

 

  • بتسابه مهدوی

طریقه تفکر در معرفت نفس و خرق حجاب های ظلمانی

بتسابه مهدوی | شنبه, ۲ مرداد ۱۳۹۵، ۰۵:۵۲ ق.ظ

طریقه تفکر در معرفت نفس و خرق حجاب های ظلمانی

دکتر بتسابه مهدوی

افراد متوسط که انواری از اسرار هستی بر دل آنان تابیده و برخی از حجاب های ظلمانی را کنار زده اند، باید فکر آنان در معرفه النفس و شناخت خودشان باشد تا همه حجاب های ظلمانی، حتی حجاب خیال و صورت ها کنار رفته و نفسشان و حقیقت شان، بی ماده و صورت بر آنان تجلی کند؛ پس اگر به این مرتبه جلیل رسیدند و به این مقام والا فائز شدند، باب معرفه الرب و شناسایی پروردگار، به روی آنان باز می شود و حقایق عوالم خداوندی و مخصوصاً حقایق عوالم مبدأ، برای آنها منکشف می شود و خود را بدون ماده و صورت می بینند. و تفصیل این اجمال به مقداری کا قابل بیان است که: انسان دارای سه عالم است:

1 - عالم حس و شهادت، یعنی عالم طبیعت

2 - عالم خیال و مثال

3 - عالم عقل و حقیقت

انسان از آن جهت که شخصیت خاصش از عالم طبیعت شروع شده، چنانچه در آیه کریمه است و بدا خلق الانسان من طین(214)؛ (آفرینش انسان را از گل آغاز کرد)، این عالم [طبیعت ] از برای انسان فعلیت پیدا کرد و نفس و حقیقت خود را در رابطه با این عالم شناخت و آنچنان غرق در این عالم شد که اگر از عارفی و یا عالمی بشنود که او را دو عالم دیگر هست، به انکارش بر می خیزد و بلکه اگر کسی او را از صفات عالم عقلی اش آگاه کند، آگاهی دهنده را به کفر نسبت دهد و کافرش پندارد و این از آن جهت است که عالم طبیعت او، فعلیت یافته و هم اکنون برای او مشهود است، ولی آن دو عالم دیگر او در مرحله قوه و استعداد است و هنوز به طور کامل برای او کشف نشده است؛ بلکه عالم طبیعت و آثاری از عالم مثال و اندکی هم از عالم عقل برای او مشکوف شده است، و درد بی درمان آن است که به واسطه آنکه آثار عالم مثال و تابش بعضی از آثار عالم عقل به هم آمیخته شده، آدمی را در شناخت عالم طبیعت نیز به خطا و اشتباه انداخته است.

و به هر صورت، انسانیت انسان، بستگی کامل به عالم عقلی او دارد و گرنه در دو عالم دیگرش با سایر افراد جنس خود از حیوانات، شریک است گرچه آن دو عالم انسان نیز به خاطر مرتبه اش، از دو عالم طبع و مثال حیوانات، اشرف است و به این سه عالم انسان و ترتیب آنها اشاره بلکه تصریح شده است در دعایی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در شب نیمه شعبان در حال سجده خوانده است، آنجا که در پیشگاه الهی عرض کرده: سجدلک سوادی و خیالی و بیاضی(215) (سیاهی من و خیال من و سفیدی من که عوالم ثلاثه من است بر تو سجده آورده است). و بالجمله عالم حسی انسان، عبارت است از بدنش که دارای ماده و صورت است و عالم مثالش عبارت است از عالمی که حقایق آن عالم، دارای صورت هایی هستند عاری از ماده و عالم عقلی اش عبارت از آن عالم است که حقیقت و نفس او در آن عالم، نه ماده دارد و نه صورت.

و هر یک از از این عوالم [ثلاثه ] را لوازم و آثار خاصی است که تا به فعلیت نرسد، آن لوازم ظهور پیدا نمی کند. پس هر کس که غرق در عالم طبیعت گردید و آثار عالم طبع در و تحقق یافت و در حرکاتش محکوم عالم طبع شد و آثار عالم عقلی در او ضعیف گردید و آثار عالم طبع در او تحقیق یافت و در حرکاتش محکوم عالم طبع شد و آثار عالم عقلی در او ضعیف گردید و به بیان قرآن اخلد الی الارض(216)؛ (برای همیشه در زمین است) و نمی تواند از عالم طبیعت پرواز کند و موجودی می شود دارای جنبه حیوانی فقط؛ بلکه گمراه تر از حیوان، چنانچه صریح قرآن است ان هم الا کالانعام بل هم اضل سبیلاً(217)؛ (آنان همانند چهارپایان و بلکه گمراه ترند) و کسی که به عالم عقلی ترقی کرده و آثار آن عالم به آثار دو عالم طبیعی و خیالی غلبه کند و حاکم در مملکت وجودش، عقل باشد، این شخص موجودی می گردد روحانی و در طریق تکامل عقلانی به آنجا می رسد که حقیقتش و نفس و روحش برای و منکشف می شود. و در این وقت است که همه حجاب های ظلمانی و بکله همه حجاب های نورانی و یا اکثرش که میان او و شناخت خدای تعالی - جل جلاله - است، برداشته می شود و فرمایش رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره او تحقق می یابد که فرمود: من عرف نفسه فقد عرف ربه(218)؛ (هر کس که خودش را بشناسد، پروردگارش را شناخته است).

 

 

  • بتسابه مهدوی

ذات حق

بتسابه مهدوی | شنبه, ۲ مرداد ۱۳۹۵، ۰۵:۵۱ ق.ظ

ذات حق

دکتر بتسابه مهدوی

 اندیشه کردن در ذات حق باطل است نه بدان خاطر که فکر

ما کوتاه است و موضوع فکرت بلند بلکه چون خداوند فرمود :

ما از رگ گردن به او نزدیکتریم. هر چه در او اندیشه کنند از او

دورتر می شوند زیرا اندیشه کردن یافتن واسطه ای است که

اندیش گر را به مراد نزدیکتر کند و اینجا چون نهایت نزدیکی حاصل است هر واسطه و دلیلی که ذهن بیاورد خود مایه دوری

از محبوب و حجاب روی او می شود.

 

  • بتسابه مهدوی

مشخصات انسان الهی

بتسابه مهدوی | شنبه, ۲ مرداد ۱۳۹۵، ۰۵:۴۸ ق.ظ

مشخصات انسان الهی

دکتر بتسابه مهدوی

از مشخصات انسان الهی این است که دیدار او انسان را به یاد خدا، زیبایی و خوبی می اندازدو در مواقعی که دیگران عصبانی می شوند او نمی شود و جاهایی که دیگران بخاطر منافعشان شروع به غیبت می کنند او نمی کندو انسان الهی غیب است و به ظاهر در کنار ما نشسته ولی در واقع بر قله انسانیت تکیه زده والهی بودن انسان به ظاهر انسان نیست چون هر کسی می تواند ظاهرش را به آن شکل در بیارورد .

 

  • بتسابه مهدوی