نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

۲۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «زرتشت» ثبت شده است

فلسفه جشن تولد در ایران

بتسابه مهدوی | سه شنبه, ۲۶ دی ۱۳۹۶، ۰۱:۳۲ ب.ظ

 

دکتر بتسابه مهدوی

 

از روزگار بسیار کهن، ایرانیان را مرسوم بود که جشن تولد برگزار میکردند. رئیس خانواده، کد بانو، پسران ودختران خانواده، امیران وامیر زادگان و.. را در همه طبقات، این جشن مرسوم بود.چنین رسمی نمایانگر نگاداشت دقیق زاد روز هر کس و سن افراد بوده است. هرودوت به روشنی از این جشن میان ایرانیان یاد کرده است:

(( پارس ها عادت دارند که روز تولد خود را جشن بگیرند. در آن روز آن ها مجالس میمانی برگزار می کنند و جشن وشادی می نمایند و این را رسمی شایع می دانند که باید برگزار شود. در آن روز حق خود می دانند ه جامه های نو بپوشند و خوراک های خوب و متنوع تهیه کنند، ب طوری که با دیگر روزها تفاوت داشته باشد. اعیان و ثروتمندان؛ گاو، شتر، اسبی را کشته و پس از پاک کردن، درسته آن را در تنور با تشریفاتی می پزند و کباب می کنند.اشخاص بی چیز و فقیر به کشتن حیوانات کو ک تری ناعت می کنند. اما این جشن یاد بودی همگانی است.

 

قدیمی ترین سند درباره جشن تولد در ایران، به هرودوت برمی‌گردد. بنا به گفته هرودوت: ایرانیان زاد روز خود را با جشن‌های شکوهمند و قربانی کردن و دادن غذا برگزار می‌کردند. با شکوه ترین ضیافت در کاخ‌های سلطنتی در دوره هخامنشیان، در زاد روز پادشاه هخامنشی بود؛ تنها روزی که پادشاه سر خود را با صابون می‌شست و به پخش کردن هدایا می پرداخت. در دوره ساسانیان هم احتمالاً جشن های زاد روز برگزار می شده، اما سندی در این مورد در دست نداریم. در شاهنامه هم اشاراتی به مراسم تبریک گویی در روز تولد آمده است؛ مثلاً شادمانی بسیار به‌ هنگام تولد رستم ، یا شاد باش موبد ، خطاب به فریدون به ‌هنگام تولد منوچهر .

 

البته برای طبقات فرودینه اجتماع کم تر حرف و شرح و بسط جشن تولد آمده است.

بعدها اشاراتی دیگر به جشن تولد در دوره اسلامی شده است. از جمله در روز تولد عضدالدوله دیلمی جشن برگزار می‌شده است.

عضدالدوله به زنده‌کردن فرهنگ ایران قدیم علاقه داشت، بنا براین روش خود را از ساسانیان گرفته بود.

 

زرتشتیان نیز به گونه ی سنتی، هنوز جشن تولد حضرت زرتشت را در روز ۶ فروردین (که خردادروز است) برگزار می‌کنند و در آن روز به یکدیگر تبریک می‌گویند.

با توجه به نکته‌های یاد شده، نکته مهمی که به اندازه لازم و کافی به آن توجه نشده، ذکر اهمیت پیشینه تاریخی جشن تولد است که باید در اطراف آن صحبت‌های بیشتری بشود و همگان به نکته‌های حساس و جالب آن بیشتر توجه کنند. برای نمونه بسیاری از ما فکر می کنیم جشن تولد یکی از آداب و رسوم فرنگی و خارجی است که ایرانیان در این اواخر مثل مد از اروپا تقلید کرده‌اند. حتی شعر Happy birth day to you را که با اصرار و علاقه خاصی می‌خوانند نوعی تظاهر و تلاش برای نشان دادن استثنا و پیشرفتگی به نظر می‌آید. غالب این مراسم برای بچه‌هایی که خانواده‌های سطح بالای ثروت و اعیانی است، برگزار می‌شد و می‌شود.

با توجه به این گفته‌ها و ترجمه‌ها، باید متوجه شد جشن تولد، جشنی است ایرانی با پیشینه ایرانی و ریشه در اعماق تاریخ تمدن، فرهنگ آداب و سنن مردم ایران دارد و به قول هرودوت، ایرانی‌ها روز تولد خود را جشن می‌گیرند. اگر تقلیدی وجود دارد، توسط فرنگی‌ها و غیر ایرانی‌ها است.

در نهایت، این سنت مدت‌ها بود که بنا به دلایلی، موقوف، پنهان، غیر متعارف یا ناچیز شده بوده ولی باز پس از چند سده به شکل روزآمد و تقلید از اروپاییان به ایران بازگشته و دوباره زنده و جاری شده ، اما کم‌تر کسی در پی تحقیق و پژوهش ریشه این جشن برآمده است .

نکته غم‌انگیز اشتباه دیگر، آن که در بسیاری از این مراسم، عده‌ای خیال می‌کنند که این روز، روز خودخواهی، جلوه‌گری، تظاهر و نمایش اهمیت خود و نشان و طبقه است و حال آن که هرگز چنین نیست، بلکه روزی است برای: ستایش، نماز، نیایش، شادمانی، عبادت و سپاسگزاری از موهبت‌های الهی، همچون: فرزند، پدر، مادر، همسر و . در چنین روزی است که در واقع، ما می‌گوییم: خداوندا! شکر، سپاس که این فرزند را دارم، این مادر را، این پدر را، این عزیز را دارم و در واقع روزی است برای سپاسگزاری و توجه به روزگار گذران و غنیمت شمردن نعمت‌های موجود زندگی؛ نه روز تظاهر، فخر فروشی و تکبر.

 

یادمان بماند که:

۱٫ جشن تولد، سنتی است ایرانی، با پیشینه و روز شکرگزاری است.

۲٫ باید قدر آن را دانست، جدی گرفت و مراسم جشن تولد را به خوبی و شادابی برای همه، از بزرگ و کوچک برگزار کرد.

۳٫ باید از لحاظ پاسداری و ارزش‌گذاری بگویم حدود سال‌های ۱۳۵۰ نوازنده پیانو، آهنگساز محبوب، استاد انوشیروان روحانی برای جشن تولد آهنگی ساخته‌اند که در میان آهنگ‌های مشابه گل کرده و به شهرت رسیده است. شعر آن را که بسیار کوتاه و ساده است تنی چند از کارمندان موسسه ی فاکوپا، از جمله شاعر معروف آقای نوذر پرنگ ساخته یا جور کرده‌اند. و بدین گونه:

 

تولد، تولد، تولدت مبارک؛ تولد، تولد، تولدت مبارک

بیا شمع‌ها رو فوت کن که صد سال زنده باشی

لبت شاد و دلت خوش، چو گل پر خنده باشی

 

 

شمع روی کیک

 

کیک تولد از اجزای مراسم تولد محسوب می‌شود. روی کیک شمعی عددی یا تعدادی شمع معادل یک سال کمتر از سن شخص در روز تولد وی می‌گذارند و این بدین معنی است که شخص سن سال قبل را پشت سر می‌گذارد. معمول است شخص در هنگام فوت کردن شمع های جشن تولدش نیز آرزویی کند.

فلسفه شمع جشن تولد روایت های زیادی دارد. برخی میگویند:

عالم خلقت اگر تجزیه شود به چهار عنصر می رسیم: آب...آتش...باد....خاک

 

براساس باور های گذشتگان اگر موقع دعا کردن این چهار عنصروجود داشته باشند استجابت دعا انجام می شود.

در شمع این چهار عنصر را داریم : موم شمع: خاک, شعله شمع: آتش, دود شعله: باد و موم ذوب شده: آب

و به روایت دیگر میگویند:

استفاده از شعله های شمع با توجه به اهداف متافیزیکی،به گذشته های دور بر می گردد. شمع، نماد و سمبل انسان فعال است. هم از نظر فیزیولوژیکی و هم از نظر روانی، استفاده از شمع در درمان، به طور ناخودآگاه تقلید از شیوه های نیاکانمان است که در طول تاریخ به آن عمل می کردند. در دوران کهن،آتش مظهر بزرگ ترین قدرتی شناخته می شد که زندگی و روح انسان ها را تحت تاثیر قرار می داد.

 

بنابراین، استفاده از نور شمع برای اهداف متافیزیکی و مدیتیشن برای برخورداری از تأثیرات و جنبه های روانی آن در ارتباط با ذهن و روح انسان می باشد.

شمع خاموش، نمادی از زندگی عادی و سکوت و انزواست که هیچ لطفی ندارد. برای ایجاد تحول و دگرگونی در این زندگی باید آتش معنویت را بر افروخت. آتش سمبل معنویت است. پیمودن مراحل کمال، به تولد دوباره (تولد معنوی) نیاز دارد.

  • بتسابه مهدوی

سفره های نذری زرتشتیان

بتسابه مهدوی | چهارشنبه, ۲۰ دی ۱۳۹۶، ۱۰:۱۹ ق.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

 

سفره دختر شاه پریان

مراسم سفره دختر شاه پریان در اتاقی ویژه این آیین برگزار می شود. سفره ای سفید بر روی زمین می گسترند و سفره ای سبز بر روی آن قرار می دهند. چراغ خاص سفره نیز در میان سفره سبز قرار می گیرد. در چهار گوشه سفره، پوست بادام و پوست گردو که درون آن روغن و فتیله قرار دارد، می گذارند. صاحب سفره زنی روزه دار است که چراغ ها را روشن می کند و خوردنی های خاص برای آن تهیه می کند و بر سر سفره قرار می دهد.

زن آبستن و مرد حق ورود به اتاق را ندارند. کشتن مرغ و خروس سیاه در این آیین ضروری است. اشیا فولادی هم نباید در اتاق باشد. سفره سالانه برگزار می شود و هیچ خانه ای حق ندارد در سال بیش از یک بار آیین را برگزار کند.

در قصه این سفره، مراد دهنده دختر شاه پریان است. در قصه مردان نقشی ندارند یا نقش فرعی دارند و زن چوپانی هست که نیازمند و بی اعتقاد است ولی با برگزاری آیین سفره که آیین شاد و جشن گونه ای است به مراد دل می رسد و پس از ماجراهایی که بر او می رود بر حق بودن دختر شاه پریان بر او ثابت می شود. سپس صاحب سفره زنان دیگر را فرا می خواند تا با برگزاری آیین سفره دختر شاه پریان به مراد دل برسند.

 

سفره پیر وهمن روز

هر ماه در روز وهمن از تقویم زرتشتی، آیین ساده سفره وهمن روز را برگزار می کنند و سالی یک بار و معمولا روز وهمن از ماه بهمن از تقویم قدیم زرتشتی آیین سفره اصلی برگزار می شود ولی این قاعده چندان مهم به شمار نمی آید. آیین قربانی کردن گوسفند در روز اورمزد و خوردن گوشت آن در روز اردیبهشت برگزار می شود. معمولا مکان سفره بر سر چاهی است که بالای آن آلاچیقی برپا کرده اند ولی این ویژگی امروزه رعایت نمی شود. گفته می شود این سفره در گذشته خاص مردان بوده است ولی به دلیلی آیینی امروزه زن ها هم در سفره پیر وهمن روز شرکت می کنند. سفره پیر وهمن روز آیینی مخفی محسوب می شود و مخفی بودن آن امروزه نیز به شکل نمادین رعایت می شود. جز مومنان شناخته شده نباید کسی در روز برگزاری آیین در مکان سفره حضور داشته باشد. سفره این آیین باید از پارچه نخی دست باف در زیر و پارچه ابریشمی سبز مستطیل شکل روی آن باشد.

شخصیت اصلی قصه پیر وهمن روز مردی چوپان است که از طریق او زنش به درگاه پیر وهمن روز می رسد و به او متوسل می شود. زنان و مردان هر دو در این آیین و نیز در قصه آن نقش دارند ولی مومنان به امشاسپند پیر وهمن روز، کاملا ایمان دارند که این آیین در اصل متعلق به مردان است و زن ها امروزه فقط مردان را در برگزاری آیین کمک می کنند.

 

  • بتسابه مهدوی

ام‌ّ البنین‌

بتسابه مهدوی | شنبه, ۱۶ دی ۱۳۹۶، ۱۱:۵۸ ق.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

 

حضرت‌ فاطمه ام‌البنین‌ - که‌ نزد عامه مردم‌ ایران ‌ به‌ مادر حضرت‌ عباس‌ شناخته‌ شده‌، و به‌ «ام‌ البنی‌» معروف‌ است‌ - در میان‌ زنان‌ مسلمان ‌ شیعه ‌ پایگاه‌ قدسی‌ و منزلت‌ والایی‌ دارد.

زنان‌ ایرانی‌ برای‌ این‌ بانوی‌ بزرگوار ارزش‌ نمادی‌ ویژه‌ای‌ قائلند و برای‌ برآورده‌ شدن‌ آرزوها و حاجت‌ها و سامان‌ گرفتن‌ کارها و بالا بردن‌ نیروی‌ شکیبایی‌ خود در تحمل‌ مصایب‌ و رنجها به‌ او توسل ‌ می‌جویند.

 

توسل‌جویی‌

قرنهاست‌ که‌ زنان‌ شیعه‌ برای‌ دور کردن‌ بلا و نقمتی‌ و دست‌ یافتن‌ به‌ خواسته‌ و نعمتی‌ به‌ این‌ خاتون‌ بزرگوار توسل‌ می‌جویند و از او طلب ‌ یاری‌ و مرادخواهی‌ می‌کنند. توسل‌ به‌ ام‌البنین‌ معمولاً از طریق‌ نذر و دادن‌ نذری‌هایی‌ مانند انداختن‌ سفره نذری‌، پختن‌ آش ‌ و حلوای‌ نذری‌، و خیر کردن‌ خرما در راه‌ خدا و به‌ نام‌ او صورت‌ می‌پذیرد. مردم‌ با برگذاری‌ اینگونه‌ مراسم‌ و شعائر دینی‌ معتقدند که‌ می‌توانند ارواح‌ مقدسان‌ را به‌ یاری‌ بطلبند و با کمک‌ آنها تنگی‌ها و مصایب‌ زندگی‌ را از میان‌ بردارند.

این‌ مراسم‌ و شعائر یک‌ واقعیت‌ اجتماعی‌ است‌ و بخشی‌ از حیات ‌ دینی‌ و زندگی‌ معنوی‌ مردم‌ مسلمان ‌ در جامعه‌های‌ سنتی‌ را شکل‌ می‌دهد و کارکردی‌ روانی‌ - اجتماعی‌ در انسجام‌ نظام‌ زندگی‌ و پاسخ‌ گویی‌ به‌ خواست‌ها و انتظارات‌ عاطفی‌ برگذار کنندگان‌ مراسم‌ دارد.

 

مهمات در اهدای‌ نذری‌

در اهدای‌ نذری‌ به‌ ام‌ البنین‌، یا هر شخصیت‌ مقدس‌ دیگر، عقیده‌ و عمل‌ِ صاحب‌ نذر، و اسباب‌ و مواد نذری‌ نقشی‌ مهم‌ و اساسی‌ میان‌ نذر دهنده‌ و نذر گیرنده‌ دارد.

وضع‌ و حالت‌ احساسی‌ و معنوی‌ و قصد و نیت ‌ خالص‌ و پاک‌ نذر دهنده‌، پاکیزه‌ و حلال ‌ بودن‌ اسباب‌ و خوراکی‌های‌ نذری‌، ادعیه‌ و اوراد مخصوص‌ آیین‌های‌ نذری‌ و توسل، و کامل‌ و دقیق‌ انجام‌ دادن‌ اعمال‌ مربوط به‌ مراسم‌ و شعایر نذر و نیاز، صاحبان‌ نذر را در نزدیکی‌ به‌ مقدسان‌ و رسیدن‌ به‌ آرمان‌ها و آرزوهایشان‌ کمک‌ می‌کند.

 

سفره ام‌ البنین‌

این‌ سفره‌ در میان‌ مردم‌ برخی‌ از شهرها و آبادیهای‌ ایران‌ به‌ «سفره مادر حضرت‌ ابوالفضل‌» یا «سفره مادر حضرت‌ عباس‌ » نیز شهرت‌ دارد.

سفره‌ای‌ به‌ نام‌ « بی‌ بی‌ سه‌شنبه ‌» را نیز در جاهایی‌، مانند خراسان‌ به‌ حضرت‌ فاطمه ام‌البنین‌، و در جاهایی‌ دیگر مانند شاهرود به‌ حضرت‌ فاطمه زهرا - علیه‌السلام- نسبت‌ داده‌اند و به‌ نام‌ آن‌ دو بی‌بی‌ «سفره ام‌البنی‌» و «سفره حضرت‌ فاطمه ‌» نامیده‌اند.

 

بی‌بی‌ سه‌ شنبه‌

در پندار عامه‌، بی‌بی‌ سه‌شنبه‌ زنی‌ نیکوکار بوده‌ که‌ در روز سه‌شنبه‌ زاده‌ شده‌، و سه‌شنبه‌ ازدواج ‌ کرده‌، و سه‌شنبه‌ نیز مرده‌ است‌.

شاید منسوب‌ کردن‌ سفره‌های‌ حضرت‌ فاطمه زهرا و فاطمه ام‌ البنین‌ به‌ بی‌بی‌ سه‌شنبه‌، به‌ این‌ سبب‌ بوده‌ است‌ که‌ در گذشته‌ سفره‌های‌ نذری‌ این‌ دو خاتون‌ را در روز سه‌شنبه‌ می‌انداخته‌اند.

هنوز هم‌ در بعضی‌ از مناطق‌ ایران ‌، آش‌ ام‌ البنین‌ را در روز سه‌شنبه‌ می‌پزند و سفره‌اش‌ را هم‌ در این‌ روز می‌اندازند. [۱۰۴]

ام‌ البنین‌، این‌ مادر مقدس‌ مثالی‌ نیز در آیین‌ اهدای‌ نذری‌ با حضور خود همچون‌ یک‌ میانجی‌ نمادی‌ میان‌ آدمیزادگان‌ و پروردگار عمل‌ می‌کند و زمینه نزدیکی‌ نذر دهندگان‌ را با خداوند برای‌ برآورده‌ شدن‌ حاجاتشان‌ و رهایی‌ آنان‌ از تنگی‌ و سختی‌ معیشت ، فراهم‌ می‌نماید.

 

اسباب‌ و خوراکی‌های‌

اسباب‌ و خوراکی‌های‌ سفره ام‌ البنین‌، ساده‌تر و کمتر از سفره حضرت‌ ابوالفضل‌ است‌.

قرآن‌، شمع‌، آینه‌، جانماز، مهر، تسبیح‌ و کتاب‌ دعا از اسباب‌ مخصوص‌ سفره‌؛ کاچی‌، نان‌، پنیر، سبزی‌، ماست‌ و آجیل‌ مشکل‌گشا و خرما از خوراکی‌های‌ نذری‌ سفره‌ است‌.

آش و حلوا و پلو و چند گونه‌ خوراکی‌ و میوه دیگر نیز از خوراکی‌های‌ دیگر سفره ام‌البنین‌ است‌ که‌ برخی‌ از آن‌ها جنبه نذری‌، و برخی‌ دیگر جنبه تشریفاتی‌ دارد. صاحبان‌ نذر، بنابر نیت‌هایی‌ که‌ می‌کنند، سفره‌های‌ نذری‌ خود را پیش‌ یا پس‌ از بر آورده‌ شدن‌ حاجاتشان‌ می‌اندازند و اهدا می‌کنند. خوراکی‌های‌ نذری‌ را صاحب‌ سفره، خود به‌ تنهایی‌ یا با مشارکت‌ زنان‌ حاجتمند و نذردار دیگر فراهم‌ می‌کند. مشارکت‌ مردم‌ در انداختن‌ سفره ام‌ البنین‌ به‌ اینگونه‌ است‌ که‌ هر کس‌ هر نوع‌ خوراکی‌ را که‌ نذر کرده‌ است‌، تهیه‌ می‌کند و به‌ صاحب‌ سفره‌ می‌دهد که‌ در سفره‌اش‌ بگذارد.

حلال‌ بودن‌ خوراکی‌های‌

حلال‌ بودن‌ اسباب‌ و خوراکی‌های‌ سفره‌ و پولی‌ که‌ این‌ اسباب‌ و خوراکی‌ها با آن‌ فراهم‌ می‌شود، همچنین‌ پاکیزگی‌ و مطهر بودن‌ زنان‌ شرکت‌ کننده‌ در پای‌ سفره نذری‌ از شرایط بنیادی‌ در آیین‌ سفره‌های‌ نذری‌ است‌.

برخی‌ نیز برای‌ فراهم‌ کردن‌ مواد خوراکی‌های‌ نذری‌ سفره‌، دوشیزگان‌ نابالغی‌ را که‌ فاطمه‌ نامیده‌ می‌شوند و در پندار عامه‌ پاک‌ و معصوم ‌ انگاشته‌ می‌شوند، برمی‌گزینند.

                                                                             

آداب‌ سفره‌ اندازی‌

انداختن‌ سفره‌ام‌ البنین‌ معمولاً زمان‌ معین‌ و مشخصی‌ ندارد و آن‌ را در هر روز از سال‌ و در هر موقع‌ از روز می‌توان‌ انداخت‌. در بعضی‌ جاها، از جمله‌ خراسان ‌، این‌ سفره‌ را در روز سه‌شنبه‌ می‌اندازند. سفره ام‌ البنین‌ را که‌ یک‌ سفره پارچه‌ای‌ سفید است‌، در میان‌ اتاقی‌ در خانه‌ می‌گسترند و اسباب‌ و خوراکی‌ها را روی‌ آن‌ می‌چینند. از آداب‌ سفره نماز و دعاست‌. نماز سفره‌، دو رکعت نماز حاجت‌ است‌ که‌ آن‌ را صاحب‌ سفره‌ و زنانی‌ که‌ حاجت‌ و نیازی‌ دارند، روی‌ سجاده ‌ و در پای‌ سفره‌ می‌خوانند. زنان‌ به‌ هنگام‌ نیت ‌ کردن‌، حضرت‌ فاطمه ام‌البنین‌ را به‌ دست‌های‌ بریده فرزندش‌ ابوالفضل‌ قسم ‌ می‌دهند که‌ حاجتشان‌ را برآورده‌ کند. در برخی‌ از مناطق‌ ایران‌، پیش‌ از خواندن‌ نماز ام‌البنین‌، دو رکعت‌ نماز هم‌ به‌ نام‌ حضرت‌ ابوالفضل‌، باب‌ الحوائج ‌، می‌خوانند و حاجت خواهی‌ می‌کنند. پس‌ از پایان‌ نماز، دعای‌ توسل‌ می‌خوانند.

آنگاه‌ صد بار به‌ شمار دانه‌های‌ تسبیح ‌ این‌ اوراد را که‌ مخصوص‌ سفره ابوالفضل‌ است‌، می‌خوانند:

ای‌ ماه‌ بنی‌هاشم‌، خورشید لقا عباس‌ - ای‌ نور دل‌ حیدر، شمع‌ شهدا عباس‌

از رنج‌ و غم‌ و محنت‌، ما رو به‌ تو آوردیم‌ - دست‌ من‌ محزون‌ گیر، از بهر خدا عباس‌

دعا و اوراد سفره‌ را معمولاً ملاّ یا روضه‌خوان‌ زن‌ که‌ او را در خراسان‌ «آتو» و در تهران ‌ «خانم‌ درسی‌» می‌گویند، می‌خواند و بانوان‌ پای‌ سفره‌ پس‌ از او تکرار می‌کنند. سرانجام‌، حاضران‌ در مجلس‌ خوردن‌ خوراکی‌های‌ سفره ‌ را آغاز می‌کنند.

 

اختصاص‌ به‌ بانوان‌

سفره ام‌ البنین‌ اختصاص‌ به‌ بانوان‌ دارد و مردان‌ نباید در مراسم‌ سفره‌اندازی‌ شرکت‌ کنند. خوردن‌ بعضی‌ از خوراکی‌های‌ نذری‌ این‌ سفره‌، مانند کاچی، حلوا، خرما و آش برای‌ مردان‌ و پسر بچه‌ها ممنوع‌ است‌. خراسانی‌ها خوردن‌ آش‌ ام‌ البنین‌ را برای‌ مردان‌ ناشایست‌ می‌دانند و می‌گویند که‌ اگر مردی‌ از این‌ آش‌ بخورد، به‌ زندان ‌ می‌افتد. زنان‌ باردار را نیز از خوردن‌ این‌ آش‌ باز می‌دارند تا اگر طفل‌ در شکم‌ آنان‌ پسر باشد، در بزرگی‌ به‌ زندان‌ نیفتد.

 

آش‌ و حلوای‌ نذری‌

از نذری‌های‌ دیگری‌ که‌ به‌ نام‌ فاطمه ام‌ البنین‌ می‌دهند، آش‌ و حلواست‌. این‌ آش‌ و حلوا در بیش‌تر جاها و در میان‌ مردم‌ به‌ نام‌ آش‌ مادر ابوالفضل‌ و حلوای‌ ام‌ البنین‌، و در خراسان‌ به‌ نام‌ آش‌ اُماج‌ کماج‌  معروف‌ است‌.

 

فراهم‌ کردن‌ مواد آش‌

فراهم‌ کردن‌ مواد آش‌ و طرز پختن‌ آن‌ آداب‌ خاصی‌ دارد. معمولاً آرد آش‌، یا پول ‌ خرید آرد را زنان‌ در شب‌ سه‌شنبه‌ با گدایی ‌ از ۷ خانه ‌ که‌ در آن‌ زنی‌ به‌ نام‌ فاطمه‌ باشد، به‌ دست‌ می‌آورند. بُنشَن‌ و مواد آش‌ را هم‌ از دکانهای‌ سرگذر و محله‌ می‌خرند. آرد را در سینی‌ یا بشقابی‌ می‌ریزند و در همان‌ شب‌ سه‌شنبه‌ همراه‌ با شمع ‌یا چراغی‌ افروخته‌ در اتاقی‌ روی‌ سفره نذری‌ می‌گذارند و در اتاق‌ را می‌بندند. سپیده‌ دم‌ روز سه‌شنبه‌ در اتاق‌ را می‌گشایند و آرد را که‌ می‌پندارند ام‌ البنین‌ تبرک ‌کرده‌، بر می‌دارند و خمیر می‌کنند و از آن‌ اُماج‌ (دانه‌هایی‌ گرد به‌ شکل‌ و اندازه ماش‌) و یا رشته‌ درست‌ می‌کنند و در آش‌ نذری‌ می‌ریزند. کسانی‌ که‌ حلوا یا کاچی‌ نذر کرده‌اند، آرد را با آب و روغن و زعفران ‌و شکر یا عسل ‌ می‌آمیزند و حلوا و کاچی‌ می‌پزند. خراسانی‌ها با مقداری‌ از این‌ آرد چند قرص‌ نان ‌ هم‌ به‌ نام‌ کماج‌ روی‌ ساج می‌پزند. آش‌ و حلوای‌ نذری‌ را کاسه‌ کاسه‌ و بشقاب‌ بشقاب‌ میان‌ خویشان‌ و همسایگان‌ پخش‌ می‌کنند، یا در سفره نذری‌ ام‌ البنین‌ که‌ خود یا دیگران‌ انداخته‌اند، می‌گذارند.

 

روضه خوانی

در خراسان‌ آش‌ اُماج‌ کماج‌ را با چند شمع ‌ روی‌ سفره ‌ می‌چینند. وقتی‌ همه‌ زنان‌ پای‌ سفره‌ نشستند، آتو روضه ‌می‌خواند و ۷ آیه ‌از آیه‌های‌ سوره یس‌ را که‌ مخصوص‌ سفره ام‌ البنین‌ است‌، قرائت ‌می‌کند. زنان‌ پس‌ از خواندن‌ هر آیه‌، یک‌ صدا می‌گویند: السلام‌ علیک‌ یا امیرالمؤمنین‌. دختر نابالغی‌ به‌ نام‌ فاطمه‌ نیز که‌ پای‌ سفره‌ و رو به‌ قبله‌ نشسته‌ است‌، پس‌ از هر آیه‌ مقداری‌ آش‌ را با قاشقی‌ که‌ در دست‌ دارد، از کاسه‌اش‌ بر می‌دارد و در بشقابی‌ می‌ریزد و در آخر آش‌ را در کاسه‌ برمی‌گرداند. پس‌ از پایان‌ خواندن‌ دعا و اوراد، آش‌ را در بشقاب‌هایی‌ می‌ریزند و میان‌ زنان‌ مجلس‌ پخش‌ می‌کنند.

 

نذر دهندگان‌ معتقدند که‌ اگر نذرشان‌ در پیشگاه‌ حق‌ پذیرفته‌ گردد، حضرت‌ ام‌ البنین‌ شب‌ هنگام‌ با حضور روحانی‌ خود در پای‌ سفره گسترده‌ در اتاق‌ در بسته‌، آرد مخصوص‌ آش‌ یا حلوا یا کاچی‌ نذری‌ آنها را تبرک ‌ می‌کند. نشانه حضور نمادین‌ بی‌ بی‌ ام‌ البنین‌، و تبرک‌ آرد را اثری‌ می‌پندارند که‌ بر روی‌ آرد افتاده‌ است‌. این‌ اثر را نقشی‌ رمزی‌ و نمادین‌ از پنجه‌ یا مهر یا تسبیح ‌ ام‌ البنین‌ می‌انگارند و آن‌ را علامت‌ قبول‌ نذر و برآورده‌ شدن‌ حاجاتشان‌ می‌پندارند.

 

سفره‌های‌ نذری‌ زرتشتیان‌

نظیر چنین‌ پنداشتی‌ از قدیم‌ در میان‌ جامعه زرتشتی ایران ‌ نیز رواج‌ داشته‌ است‌. زرتشتیان‌ معتقدند که‌ نذر و حاجتشان‌ هنگامی‌ پذیرفته‌ و برآورده‌ می‌شود که‌ دختر شاه‌ پریان‌ بیاید و از خوراکی‌های‌ سفره نذریشان‌ بخورد. زرتشتیان‌ سفره‌های‌ نذری‌ خود را در سفره‌خانه‌های‌ خانه‌شان‌ می‌اندازند و یک‌ شب‌ درِ سفره‌خانه‌ را می‌بندند تا دختر شاه‌ پریان‌ بر سر سفره‌ بیاید. نشانه حضور دختر شاه‌ پریان‌ و پذیرش‌ نذریشان‌ از پدید آمدن‌ علامتی‌ روی‌ تخم‌ مرغی‌ که‌ در پنبه ‌ گذارده‌ شده‌ است‌ و رویش‌ آویشن ‌ پاشیده‌اند، آشکار می‌گردد.

 

  • بتسابه مهدوی

باورهای کهن ایرانیان بر پایه هفت

بتسابه مهدوی | سه شنبه, ۳۰ خرداد ۱۳۹۶، ۰۸:۰۰ ق.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

 

هفت ایزدان آریایی

هفت طبقه زمین

هفت طبقه آسمان

هفت ستاره : ماه , تیر , ناهید , خورشید یا مهر , بهرام , برجیس , کیوان

هفت روز هفته

هفت امشاسپند در دین زردشت ( اشا , وهومنه یا بهمن یا وهمن , اشه وهشتا یا اردی بهشت , خشترا یا شهریور , آرمیتی یا سپندارمذ , هروتات یا خرداد , امرتات یا امرداد )

هفت اقلیم , هفت کشوری که در طول تاریخ تحت کنترل ایران بودند

زمین هفت کشور به شاهی تو راست               سپاهی و گاهی و راهی توراست ( فردوسی بزرگ )

هفت دریا

هفت ایزد در مذهب مانوی در زمان ساسانیان

هفت پیکر نظامی گنجوی

هفت خان رستم  : خوان اول رخش شیر را کشت , دوم چشمه آب به رهنمایی غرم به رستم پیدا گشت , سوم رستم اژدها را کشت , چهارم زن جادوگر را هلاک کرد , پنجم دوگوش دشتبان را برکند , ششم ارژنگ دیو را بکشت , هفتم دیو سپید را به قتل رساند .

هفت آتشکده کهن ایرانیان : آذرمهر , آذرنوش , آذربهرام , آذرآیین , آذرخرین , آذربرزین , آذرزرتشت بیشتر

هفت تپه خوزستان

هفت سین : سیب , سنجد , سماق , سرکه , سبزه , سمنو , سکه

هفت طبقه آرامگاه کوروش بزرگ نمایش

هفت مثنوی جامی

هفت قسمت اعضای بدن : سر , گردن , سینه و آنچه در آن است , پشت , آلت تناسلی انسان , دستها , پاها .

هفت روز عزا برای درگذشتگان در ایران ( مراسم هفتم )

هفت آشان صحبت : دهی است از بخشهای سنجابی کرمانشاه

هفت آسیا : دهی است از بخش فریمان در مشهد

هفت آشان جیب : دهی است از بخشهای سنجابی کرمانشاهان

هفت آشیان : دهی است در سقر کرمانشاه

هفت پاره : دهی در کازرون پارس

هفت پا : دهی در سعادت آباد بندرعباس

هفت تاش : دهی در سقز کردستان

هفت تن : زیارتگاهی در تهران

هفت تنان : دهی در لاریجان آمل

هفت تنان : کوهی در مغرب ناحیه بخیتاری

هفت تومان : دهی در بخش خوربیابانک شهرستان نایین

هفت جرد : روستای در مرو

هفت جوب : دهی در شهریار ( استان تهران )

هفت چاه : دهی در حومه ارداک مشهد

هفت چشمه : دهی در گرمسار دماوند , بهشهر ساری , دهخوارقان تبریز , میانه , شبستر تبریز , مشکین شهر , صالح آباد ایلام , آبدانان ایلام , سنجابی کرمانشاه , دلفان خرم آباد , کاکاوند خرم آباد , چگنی خرم آباد , دهدز اهواز , زاغه خرم آباد , آخوره فریدن .

هفت چوبه : دهی در ورامین تهران

هفت حوض : منطقه ای در نارمک تهران

هفت خان : بخشی از اردکان شیراز

هفت خانه : منطقه ای در خلیل آباد کاشمر

هفت خانی : دهی در خزل نهاوند

هفت دست : بنای به جای مانده از دوره صفویه

هفت رک : بزرگترین شهر مکران در ناحیه سیستان کنونی

هفت رود : نام کهن منطقه پنجاب در پاکستان که بخشی از ایران بوده است

هفت سار : بخشی از منطقه ارومیه

هفت سوی : دهستانی در بخش طیبات مشهد

هفت شوئیه : دهی در اصفهان

هفت شهیدان : منطقه ای در خوزستان

هفت کده : بخشی از زرین آباد ایلام

هفت گل : بخشی در شهر اهواز

هفت گنج : نام نوایی از موسیقی ایرانی

هفت وان : دهی در شاپور شهرستان خوی و همچنین شهرستان لار

هفت جوش : هفت فلز مشهور : زر , نقره , مس , جست , آهن , سرب , ارزیر

لگد کوبه گرزه هفت جوش               بر آورد از گاو گردون خروش  ( نظامی )

 و همچنین دهها ضرب المثل و کلمات عامیانه ایرانی همچون : هفت پشت یا هفت نسل یا هفت جد , هفت اخگر نیاره , هفت الوان , هفت خزینه , هفت خط , هفت حکایت , هفت خال , هفت رنگ , هفت قلم آرایش , هفت گنج پرویز , هفت چشمه , ترشی هفته بیچار و . . .

 

نفوذ هفت مقدس ایرانی در نزد ملتهای دیگر

عجایب هفت گانه دنیا

هفت شهر طلسم نمرود

هفت شب روز بلای قوم عاد

هفت فرشته مقدس در نظر بنی اسرائیل

هفت گاو فربه و هفت گاو لاغر که فرعون به خواب دید

هفت نفر اصحاب کهف : یملیخا , مگشلینیا , مشلیتیا , مرنوش , دبرنوش , شادنوش , مرطونش

هفت سن آغاز آموختن و آموزش کودکان است و در همه جای دنیا کودکان در هفت سالگی به عقل و خرد برای آغاز آموختن دست می یابند . که این سن در ایران باستان بارها در زمان هخامنشیان مورد تاکید قرار گرفته است تا کودکان تیر اندازی و دانش را در هفت سالگی بیاموزند و هرودوت در اینباره سخنهای بسیار گفته است.

 

 برخی از موارد نفوذ عدد مقدس هفت ایرانی در دین اسلام

در مذهب اسلامی حنفیه (5) ( ابوحنفیه نعمان بن ثالث بن زوطی بن ماه ) هفت پایه باور دینی وجود دارد :

1 ) قرآن

2 ) سنت

3 ) اقوال صحابه

4 ) قیاس

5 ) استحسان

6 ) اجماع

7 ) عرف

 

 و یا موارد دیگری همچون :

 

هفت سنگ به شیطان زدن در زیارت مسلمانان

هفت محرم در دین اسلام

هفت بارطواف بر گرد کعبه در دوره جاهلیت

هفت در و هفت طبقه دوزخدر قرآن

هفت عضوی که در سجده باید بر زمین باشد

هفت بار تطهیر در قوانین طهارت

 

مراتب هفت  گانه در مذهب شیعه اسماعیلیه

 

هفت امامی : امام ابوحنیفه , امام شافعی , امام مالک , امام احمدبن حنبل , امام ابویوسف , امام محمد , امام زفر

هفت چشمه بهشت : کوثر , کافور , میم , سلسبیل , معین , زنجبیل

هفت دانه : آش عاشورا که با گندم و نخود و باقلا و عدس درست می شود

هفت جهنم : سقر , سعیر , لظی , حطمه , جحیم , جهنم , هاویه

هفت فرشته : اوریائیل , جدیائیل , شمائیل , عنائیل , جبرئیل , عزرائیل ...

 هفت شیوه قرائت قرآن : نافع مدنی , عبدالله بن کثیر , ابوعمرو بصری , ابن عامر شامی , عاصم کوفی , حمزه کوفی , علی کوفی

 

و بسیاری موارد دیگر که در سایر شوون تمدنی بشر دیده شده است نشانهاهمیت فوق العاده عدد هفت در نظر اقوام مختلف جهان است که بی شک همگی از تمدن و باورهای ملی ما ایرانیان سرچشمه گرفته شده است .

 

  شیخ محمود شبستری ( گلشن راز )

 

به زیر هر عددی سری نهفت است                             از آن درهای دوزخ نیز هفت است

 

 عدد هفت جایگاه بسیار والایی در آیین عرفان و تصوف ایرانی و همچنین ادبیات غنی کشورمان دارد . گستره عقیدتی عدد هفت بیشتر متعلق به ایران بزرگ ( شامل کردستان عراق , کردستان ترکیه , ارمنستان , آذربایجان , تاجیکستان , بلوچستان , افغانستان , ترکمنستان و جنوب ازبکستان است ) . به جرات میتوان گفت هیچ شاعر , بزرگ , اندیشمند یا فیلسوف ایرانی را نمی توان در گستره ایران بزرگ یافت که از عدد هفت سخن نگفته باشند .  مولانا , حافظ , خاقانی , دقیقی , خیام , سعدی , فردوسی . نامورترین عرفای بزرگ جهان که حافظ , عطار , مولانا , شمس در زمره آنان می باشند بر عدد هفت تاکید بسیار کرده اند . به خصوص شیخ عطار که هفت شهر عشق اش شهرت جهانی دارد و یا فلسفه هفتمردان در تصوف دراویش :

 

 هفت شهر عشق عطارنیشابوری

 

( مراحل هفت گانه عرفان ایرانی )

 

 گفت ما را هفت وادی در ره است                   چون گذشتی هفت وادی،درگه است

وا نیامد در جهان زین راه کس                  نیست از فرسنگ آن آگاه کس

چون نیامد باز کس زین راه دور               چون دهندت آگهی ای ناصبور؟

چون شدند آن جایگه گم سر به سر             کی خبر بازت دهد ای بی خبر؟

هست وادی طلب آغاز کار               وادی عشق است از آن پس ، بی کنار

پس سیم وادی است آن معرفت              پس چهارم وادی استغنا صفت

هست پنجم وادی توحید پاک              پس ششم وادی حیرت صعبناک

هفتمین وادی فقر است و فنا            بعد از این روی روش نبود تو را

در کشش افتی روش گم گرددت                  گر بود یک قطره قلزم گرددت بیشتر

 

  حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی ( مولوی بلخی ) عارف گرانمایه ایران زمین

هفت شهر عشق را عطار گشت                 ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم بیشتر

 

شایسته است امروزه نیز برای زنده نگه داشتن این باور کهن و ملی ایرانی در هرچه بیشتر استفاده کردن از این عدد پر رمز کوشا باشیم . برای مثال بسیار پسندیده است که زندگی جوانان ایران زمین بر پایه این عدد ورجاوند ( مهریه , شادی , هفت پیمان و . . . ) آغاز گردد تا هزاران سال شکوه و تمدن و تقدس آسمانی آن در زندگی آنان اثرات هرچه نیک بگذارد و پایه های زندگی زناشویی شان مستحکم تر و ایرانی تر شود . چنانچه  در همین کمتر از پنجاه سال پیش در ایران , آغاز زندگی جوانان این سرزمین به احترام این عدد مقدس که نیاکان به آن ایمان داشتند , هفت شبانه روز جشن و پایکوبی برپا می شده است . برای نمونه میتوان یک بدعت گذاری جدیدی را در میان جوانان ایرانی پایه گذاشت که از همین مهر و فرهنگی غنی ایرانی سرچمشه گرفته شده است . هفت پیمان برای دختران و پسران ایرانی پیش از ازدواج :

 

1 ) پرهیز از دروغ

2 ) حفظ احترام میان طرفین

3 ) احترام به جایگاه پدر و مادر نزد زن و مرد

4 ) مهر و وفاداری به میهن در همه شرایط زندگی

5 ) سوگند به اجرای کردار نیک - گفتار نیک - پندار نیک ایرانی

6 ) سوگند به حرکت در مسیر راستی و درستی در زندگی زناشویی

7 ) تلاش و کوشش برای پیشرفت مادی و معنوی در زندگی زناشویی

 

به درستی میتوان گفت که هرچه از هفت سخن بگوییم کم است . زیرا هم دایره وسعت آن بسیار گسترده است و هم اینکه از محدوده ذهن بسته ما انسانها خارج است . بزرگترین مسلکها , باورها و شخصیتهای ایرانی به عدد هفت ایمان داشته اند . چنانچه کوروش بزرگ بنیانگذار حقوق بشر و آزادی انسانها پس از مرگ کالبد ارزشمندش به عنوان هفتمین طبقه در پاسارگاد قرار میگرد , به صورتیکه شش طبقه با سنگهای عظیم بنا می گردد و طبقه هفتم طاق آرامگاه و کالبد کوروش بزرگ است ( نمایش ) . از سوی دیگر هفت مقدس نیز در بدن ما انسانها نیز وجود دارد . در دنیای پزشکی مهره های بدن انسان در کمر , از هفت مرحله تشکیل شده است . همین باور نیز به آیین های هند و بودا نیز نفوذ کرده است و امروزه بسیاری از عرفای بزرگ هند برای رسیدن به درجه کمال حضرت حق از هفت مرحله ای که در استخوانهای پشت کمر ما انسان نهفته است سیر مسیر میکنند  این بدین شرح است :

 

1 ) چاکرای اول در جایی بین مقعد و اندام تناسلی قرار دارد و نشان از زندگی حیوانی برخی ما انسانها دارد اگر به مراحل بالاتر نرویم و در همین مرحله از زندگی بمانیم .

2 ) چاکرای دوم بالای اندام تناسلی قرار دارد و به استخوان وصل است و مرکز احساسات نخستین تصفیه نشده، انرژی جنسی و خلاقیت می باشد .

3 ) چاکرای سوم تقریبا دو انگشت بالای ناف است . اگر این چاکرا هماهنگ کار کند شما می توانید خود را کاملا باور کنید و هم چنین به احساس دیگران و ویژگی های شخصیتی آنها احترام بگذارید.

4 ) چاکرای چهارم در وسط قفسة سینه هم سطح با قلب قرار دارد . چاکرای قلب جایگاه عمیق ترین و پر شورترین احساسات عاشقانة ماست.

5 ) چاکرای پنجم بین گودی  گردن و  گلو قرار دارد. مرکز گنجایش  بیان، پیوندهای بادیگران  و خود آگاهی  انسان است.

6 ) چاکرای ششم یا چشم سوم در میان یک انگشت بالای پل بینی در وسط پیشانی و میان دو چشم  قرار دارد که جایگاه نیروهای ذهنی برابری، تشخیص ، حافŸ

دکتر بتسابه مهدوی

30 خرداد 96

  • بتسابه مهدوی

نقش مهر یا میتره

بتسابه مهدوی | شنبه, ۲۶ فروردين ۱۳۹۶، ۱۰:۵۷ ق.ظ


دکتر بتسابه مهدوی

 

مهر یا میتره خدای مهمی در تاریخ بسیاری از کشور ها ی مختلف و در ادوار گوناگون بوده. مهر که نخست در هزاران سال پیش پرستیده می شد ، هنوز  مورد احترام زردشتیان است . در اوستا مهر از گروه بزرگترین ایزدان است . در ایران تصویر پردازی اساطیری تنها به این منظور به کار گرفته شده که شخصیت خدای (( عهد و پیمان )) را نمایان می کند . مهر کسی است که از نظم یا راستی محافظت می کند . 

 

ایرانیان بالطبع ایران را سرزمین ((پیمان )) به شمار می آورند و می دانیم که جنگجویا ن پیش از رفتن به جنگ با کشورهای ضد مهر بر یال اسب هایشان به درگاه مهر دعا می کنند و یکی از تاریخ نویسان رومی روایت می کند که ؛ شاه ایران پیش از رفتن به جنگ همراه با سرداران و کارگزاران خویش همگی به گرداگرد صفوف مردان مسلح می گشتند و به خورشد و مهر و آتش مقدس جاویدان نماز می گذاردند.

 

یکی از جشن های بزرگ که مهرگان نامیده می شود به افتخار ( مهر ، داور سرزمین ایران ) هنوز در میان زردشتیان به مدت پنج روز با شادمانی فراوان بر پا می گردد .   در کتیبه های هخامنشی این اسم به املا و تلفظ اوستایی آن ( میثر ) آمده است . در سانسکریت میترا و در پهلوی میتر و در پارسی امروز مهر خوانده می شود .

 

کهن ترین سند نوشته شده از نام آن ( لوح گلینی ) است متعلق به 1400 سال ق. م و به سال 1907 در کاپادوکیه در محلی به نام بغاز کوی پیدا شده است .   میترا ذات پیمان است و کهن ترین و اسرار آمیزترین خدای آریایی است . معنای لفظی آن با اتصال و دوستی مرتبط و نقش اساسی او در وجود جوامع کوچک روستایی و در جوامع بزرگ جهانی حکایت دارد. او را خدای خورشید نیز دانسته اند. 

 

مبانی اعتقادی کیش مهر

مهر پرستان معتقد بودند که زندگی در این جهان آخرین مرحله وجود نیست . روح بعد از مرگ از بدن جدا می شود و در عالم دیگر با مهر داوری می شود اگر نیکوکار باشد به بهشت و اگر بد کار باشد به دوزخ می روند . ارواح می توانند با زندگانی ارتباط داشته و در امور آن ها دخالت می کنند . اعتقادات پس از مرگ این آیین به مذاهب بعد نفوذ یافت و در نقوش و حجاری ها ظاهر شد . از مبانی اعتقاد دیگر کیش مهر مبارزه با اهریمن است . مهر خدای روشنایی است . تصویر گاو نر در مراسم قربانی و ...

دکتر بتسابه مهدوی

26 فروردین 96

  • بتسابه مهدوی

درخت هوم

بتسابه مهدوی | دوشنبه, ۳۰ اسفند ۱۳۹۵، ۰۷:۰۳ ق.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

 

در داستان آفرینش زرتشتیان، گیاه خودروی ریواس که به هنگام رعد و برق در کوه می‌روید، موجب پدیدار شدن بشریت می‌شود. درمتون زرتشتی همچون «بندهش» و «زاداسپرم» از ده نبرد آفریدگان گیتی با اهریمن سخن به میان آمده که چهارمین آن نبرد گیاه‌است:

 

«چون چهارم بر گیاه آمد. به مقابله او همان گیاه بکوشید. چون آن گیاه نخستین بخشکید. «امرداد» که او را گیاه نشان گیتی است، وی را برگرفت و او را خرد بکوفت و با آب تیشتری بارانی بیامیخت. پس از باران همه زمین را رستنی‌ها آشکار شد، ده هزار نوع اصلی و یک صدهزار نوع به نوع اندر نوع چنان رستند که از هرگونه‌ای و آیینی بود. او آن ده هزار نوع را به باز پس داشتن ده هزار بیماری آراست. پس از آن یک صد هزار نوع گیاه تخم برگرفت. از گرد آمدن تخم‌ها درخت «همه تخمه» را میان دریای فراخکرد بیافرید که همه گونه (های) گیاهان از او همی رویند و سیمرغ آشیان بدو دارد. هنگامی که از آن به فراز پرواز کند. آنگاه تخم خشک آن را به آب افکند و به باران باز به زمین باریده شود. به نزدیکی آن درخت «هوم سپید» را بیافرید که دشمن پیری، زنده گر مردگان و انوشه گر زندگان (است).»

 

اما هوم چیست

شربتی مقدس از شیره گیاه ” افدرا” شده که شاخه‌های آن را در آب می‌شویند و در هاون می‌کوبند و با شاخه‌ای از درخت انار می‌سایند و صاف می‌کنند. این شیره سپس با شیری که با هوم مخلوط می‌شود محصول نهایی است. هوم قبل از مراسم آماده می‌شود و بعد ضمن بر خواندن فصلهای ۹ ۱۱ یسنا که اختصاص به ستایش هوم دارد مصرف می‌شود. تهیه آن برای دومین بار با یسنا ۲۲ آغاز می‌شود و در مدت خواندن اولین گاهان یسنا ۱۸ ۳۴ ادامه می‌یابد.

 

هَومَ (هُومه) Haoma نام ایزدبانوی درمان و نگاهبان گیاه مقدس و آیینی (هوم) است. جایگاه این ایزدبانو درون درخت «گوکرن» (Gokarn) است. یسنه- هاتهای ۹ تا ۱۱ که هوم یشت خوانده می‌شود، و نیز بیستمین یشت اوستا به نام «هوم یشت» سرود ستایش و نیاش اوست. هوم در اوستا و سوم در سنسکریت نام گیاه مقدسی است که افشره آن گونه‌ای آشامیدنی آیینی بشمار می‌آید و آیین‌ها و نیایش‌های مربوط بدان در اوستای نو و در دین زرتشتی جای ویژه‌ای دارد. از نوشابه هوم با صفت «دوردارنده مرگ» یاد می‌شود و به نوشته بندهش هوم سرور و شهریار گیاهان است و در فرشکرد، بی‌مرگ (اَنوش) را او می‌آرایند.

دکتر بتسابه مهدوی

30 اسفند 95

تهران

  • بتسابه مهدوی

گاو در ایران باستان

بتسابه مهدوی | سه شنبه, ۲۴ اسفند ۱۳۹۵، ۱۲:۰۲ ب.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

 

 

گاو در ایران باستان در میان چارپایان مفیدتر تلقی شده است ، گاو در ایران علاوه بر مفهوم متداول آن به صورت اسم جنس بر همه چارپایان مفید اطلاق می شود.

معانی سمبلیک: باروری پایداری با ثروت- حاصلخیزی- کار- آگاهی- گرما- وفور- خلاقیت و قدرت زندگی می باشد.

لغت ( گاو ) در فرهنگ زرتشتی هنوز بر سر یک دسته از اسامی جانوران از قبیل گاومیش-گاو گوزن- گاو گراز و گاو ماهی دیده می شود واین خود دلیل است بر این که اسم جنس بوده است.

 

گوسفند نیز که امروز بر نوع میش- اعم از نر و ماده اطلاق می شود در اصل ( گیوسپنت )(گاو مقدس) بوده است. گاو در ایران باستان در میان چارپایان مفیدتر تلقی شده است. گاو نر یا ورزا که عمل زراعت و شخم زدن را بر عهده داشته علاوه بر این که اساس تغذیه به شمار می رفته در گردونه کشی و بارکشی نیز از این حیوان استفاده می شد. شگفت نیست که در آیین مزدیسنا بسیار عزیز و گرامی باشد و از فرشته نگهبان آن امداد خواسته شود و روز چهاردهم ماه به نام او( گوشروز) موسوم گردد.شاید به همین دلیل است که در گاتها قربانی گاودر مراسم مذهبی منع شده است.

 

گاو اوگدات ( ovagdat)- چنان که از روایات مربوط به آفرینش در ایران کهن بر می آید پنجمین مرحله آفرینش  در خلقت عالم حیوانات بود . همان طور که در مورد خلقت گیاهان در اساطیر سخن از( درخت همه تخم) که همه گیاهان از آن به وجود آمد- می رود. در مورد حیوانات هم اعتقاد بر این بود که گاوی به نام ( اوگدات ) تخم کلیه چارپایان و حتی برخی گیاهان سودمند را با خود داشت. این گاو تنها مخلوق روی زمین و حیوانی زیبا و نیرومند بود که گاهی او را به صورت گاوی نر و گاهی هم در هیات گاوی ماده تصویر کرده اند. بعدا کیومرث نیز مانند این گاو از خاک پدید آمد و تا سه هزار سال هر دو در آرامش بودند.

هنگامی که دیو بدی به گاو نخستین رسید- گاو علی رغم تلاش اهورامزدا بیمار شد و سرانجام چشم از جهان فرو بست.

 

روان گاو( گوشورون) ظهور مردی که حامی حیوانات باشد را از اهورامزدا خواستار شد که اهورامزدا فره وشی زرتشت را بدو نمود. سپس از هر یک از اعضای گاو نخستین- پنجاه و پنج نوع گیاه شفا بخش رویید و شکوه خود را از نطفه گاو نخستین کسب کرد و از این نطفه یم جفت گاو نر و ماده پدید آمد و به دنبال آن نیز دویست و هشتاد  و دو جفت از هریک از حیوانات روی زمین ظاهر شد.

 

افسانه گاو نخستین در آیین میترا یا ( مهرپرستی) و مذهب مانی نیز باقی مانده است. با این تفاوت که در آیین مهری- نخستین گاو موجودی اهریمنی بود که به ترتیبی خاص مهر با او به جنگ پرداخت و پس از چیرگی بر او با دستی منخرین( بینی)او را گرفت و با دستی دشنه ای در پهلویش فرو برد. در این لحظه از اعضای بدن و خون گاو نخستین کلیه گیاهان و انواع چارپایان پدید آمد.

 

داستان گاو در اساطیر ایرانی به آنچه که ذکر شد  منحصر نمی شود. در روایات کهن یکی از اعمال جابرانه کاووس کشتن گاوی است که حافظ مرز ایران و توران بود. این گاو را اهورامزدا آفرید تا چون نزاعی بین ایران و توران درگیرد او سم خویش برحد واقعی ایران و توران بکوبد و نزاع و جدال از میان برود.

 

هنگام زادن فریدون- گاوی به نام پرمایه یا برمایون زائیده شد . ضحاک ، آبتین، پدر فریدون را بکشت و مادرش به بیشه ای  گریخت و فریدون  را به نگهبان پرمایه سپرد؛ و او به شیر پرمایه بزرگ شد. چون ضحاک از ماجرا خبر یافت،پرمایه را  بکشت. از این گاو در اوستا و آثار پهلوی اثری نیست. نام او در شاهنامه پرمایون و برمایون ضبط شده است. میان نام این گاو با نام پدر فریدون در متن پهلوی ( یعنی پرگاو) ارتباط نزدیک وجود دارد. "بیرونی " نقل می کند : هنگامی که ضحاک از فریدون امان خواست ، او را به خون جدش امان داد که وی را نکشد، و فریدون به خون گاو نری که در خانه جدش بود سوگند یاد کرد که او را بکشد. بنابر روایات فردوسی فریدون ،  پس از آنکه زمینه را برای نبرد با ضحاک مهیا دید ، از دو برادرش " کیانوش" و "شادکام" تقاضا کرد که برایش به آهنگران گرزی سفارش دهند ک مشخصات آن را خود او به سان ( سر گاو میش) رسم کرد.

 

و این قراین ، و این که اجداد فریدون همه لقب ( گاو) داشتند، برخی را بر آن داشته است که گاو را " توتم خانوادگی" فریدون تصور کنند.

باید دانست که گرز گاو پیکر و گرزه گاو سار منحصر به فریدون نیست، بلکه بسیاری از پهلوانان شاهنامه نیز با چنین گرزی تصویر شده اند، نیز بنابر روایات کهن گاهی در میان چارپایانی که از گائ نخستین پدید آمدند، از ماهی بزرگی به نام " گاو ماهی" یاد می شود، که در تمامی دریاها وجود دارد. هنگامی که این گاو ماهی بانگ بر می آورد، جملگی ماهیان باردار می شوند و همه موجودات زیانکار دریایی دچار سقط جنین می گردند. آیا میان تصور این گاو با " گاو زمین" رابطه ای وجود دارد؟

 

گاو زمین در افسانه های آریایی گاو مقدس ، نماینده قدرت و نیرو است. از این رو ، قدما معتقد بودند که زمین روی شاخ گاو قرار دارد و گاو بر پشت ماهی بزرگ و او در دریاها شناور است. هرگاه که گاو خسته می شود، زمین را از روی یک شاخش به روی شاخ دیگر می لغزاند و همین کار موجب زمین لرزه می شود.

 

همچنین در مراسم نوروز در روستاها تخم مرغ هایی روی آیینه می گذارند و معتقدند به هنگام تحویل سال ، وقتی که گاو آسمانی کره زمین را از شاخی به شاخ دیگر خود می افکند، تخم مرغ در روی آیینه خواهد جنبید. در اسطوره های میترایی خون گاو سبب پیدایش موجودات می شد، ولی در این باور جنبش گاو سبب باز پیدایی سال و آفرینش نطفه می شود.( یاحقی،1369؛362-360)

 

مقام گاو در زمین برابر ( ثور) است، زیرا وی در در کشتکاری زمین نقش موثری دارد. در اساطیر ایران نیز، شکلی از ( گوئوش ورون) ( geusha urvan ) و ( سرسئوک)( sarsaok) سمبل ابر، باران و طوفان می باشد. در یک سرود روحانی  ایران باستان از نره گاو به عنوان وفور و عامل تمام خوبی ها نام برده شده است. گاو اولیه که حکایت اش در بندهشن به تفصیل  آمده، در اصل الهه باروری بوده و به صورت ماه و گاو که گاه مرد می باشد و گاه زن و گاه هر دو جنسیت را داراست.

 

در اساطیر ایران گاو نماد ماه است و با باروری زمین ارتباط دارد. در تصویر عالم اساطیری ، قطرات اولیه باران زمین را به هفت بخش تقسیم  وآدمیان بر پشت گاوی آسمانی به نام سرشوک سفر می کردند. شاخ گاو ماده در ایران باستان ، علامت عقل ، خورشید یا ماه بوده است.

 

بر روی مهرهای به دست آمده از شوش ، اهمیت پیوند گاو با ماه افزون می شود. گردونه خدای ماه را گاو می کشد و صفت باروری هم که به ماه نسبت داده می شود از خصوصیات گاو محسوب می گردد. گاو مستقیما نماد ماه است. بعضی اوقات با بز همراه است و گاه نیز درخت ماه را نگهبانی می کند که قبلا بزهای متعلق به ماه نگهبان آن بوده اند. گاو اولیه به شکل نیمه اتسانی ایستاده یا در حالی که گیاه از خونش روئیده یا از او حیوان زاده می شود بر روی برخی از ظروف به  جای مانده از این دوران دیده می شود.

 

( تشتر) ایزد باران نیز گاه بصورت گاو تجلی می کند.در اساطیر، طوفان به صورت گاوی می آید. گاو در سرتاسر خاور نزدیک و میانه ، علامت حاصلخیزی و قدرت به شمار می رفت. در هنر شرق نیز گاوی که در حال نعره زدن بود علامت آسمان پر رعد و برق محسوب می شد. قربانی کردن جانوران ، رسمی عمیقا نمادین بود. در آغاز، آن رسم را در سال نو و جشنهای بهاری در بین النهرین و نقاط دیگر،با قربانی کردن گاو نر، قوچ یا بز، برای تامین درو و برکت انجام می دادند. تصویر پرستشی از میترا ، که گاوی را می کشد، خوشه های گندمی را نشان می دهد، که از خون این حیوان جوانه می زند.

 

قصه کم و بیش از این قرار است که میترا به گاو حمله می مکند و گاو فرسوده می شود. در این هنگام میترا به پشت گاو می نشیند و شاخ های او را گرفته و به غار می برد.گاو نیز از غار می گریزد. میترا از محل او آگاه نیست . خورشید پیک خویش یعنی کلاغ را به جانب میترا می فرستد و محل گاو را به او نشان می دهد.

 

میترا بر خلاف میل خویش و به اکراه به تشویق خورشید ، گاو را دستگیر کرده او را می کشد. 

 

کشتن گاو به فرمان خورشید و به میانجیگری کلاغ صورت می گیرد و این کنایه از غلبه بهار و تابستان برزمستان است

 

گاو بالدار یا لاماسو (به اکدی: 𒀭𒆗، lamassu) یک خدای محافظ است، که معمولاً با گاو نر، بدن شیر، بال عقاب و سر انسان نشان داده شده است. در فرهنگ‌های مختلف به نام‌ها و شکل‌های گوناگون وجود دارد. از جمله این فرهنگ‌ها می‌توان به پارسی-آشوری، هندی، یونانی و مصری نام برد همچنین نمونه‌هایی از آن‌ها در برخی از فرهنگ‌های اروپایی نیز وجود دارد. در برخی از نوشته‌ها آن را به صورت یک خدای زن به تصویر کشیده‌اند. نام کمتر استفاده شده شدو (اکدی: 𒀭𒆘 šēdu)[ اشاره به همتای مرد لاماسو دارد.

 

در هنر، لاماسو به شکل گاو بالدار و یا به شکل شیر با سر انسان مذکر به تصویر کشیده شده است. چهره‌هایی از لاماسو هنوز در نقش برجسته‌ها و مجسمه‌های موجود در موزه‌ها به ویژه در موزه بریتانیا لندن، موزه لوور پاریس، موزه ملی عراق بغداد، موزه متروپولیتن نیویورک، موزه پرگامون در برلین و مؤسسه خاورشناسی دانشگاه شیکاگو باقی‌مانده‌اند. این آثار معمولاً به آشوریان باستان نسبت داده شده‌اند. لاماسو را در ورودی شهر قرار می‌دادند تا هرکسی که وارد شهر می‌شود بتواند آن را ببیند. لاماسو از جلو ایستاده و از کنار در حال راه رفتن به نظر می‌رسد. از این حالت برای قدرتمند نشان دادن لاماسو استفاده می‌شده است. لاماسو در زندگی واقعی بسیار بلند بوده است، از همین رو از آن به عنوان نمادی از قدرت استفاده می‌کردند.

 

گاوهای بال‌دار بین النهرین بر خلاف اسفنکس‌های یونانی و برخی اسفنکس‌هایی که شبیه مصری‌ها هستند با سر مرد توصیف شده‌اند. یعنی بر خلاف اسفنکس‌های یونانی که زن هستند.

 

گاوهای بال‌دار بین النهرین ترکیبی از ۴ مخلوق هستند که در بسیاری از حکاکی‌های باستانی نمایان است و به سمبل ۴ مخلوق بابلی تبدیل شده است. آن‌ها دارای بدن و دم شیر یا گاو نر و سر یک انسان (مرد) و بال‌هایی مانند عقاب هستند.

این مخلوقات همچنین نمایانگر ۴ جهت و ۴ عنصر سنتی هستند.

 

اکثر نمادهایی که منسوب به گاو هستند نشانگر مکان مذهبی هستند . گاو از دیر باز مقدس و دارای تقدس خاصی بوده است . همانطور که میدانید هندیان ، تیره ای از آریاییان بودند که در دوره ای ، از قبایل آریایی جدا شده و به سمت هند کنونی مهاجرت کردند . نام این قبایل نیز که هند و اروپایی نامیده می شوند گویای همین موضوع است . گاو در نزد بوداییان و برخی قبایل هندو ، هنوز هم مقدس شمرده می شود . ایشان ، آیین و سنن مشترکی با قبایل بدوی آریایی داشته اند .

 

در مصر نیز گاو دارای تقدس بوده و محترم شمرده می شده است . گاوهای آپیس ، دارای مقبره و عبادت گاه بوده اند . حتما داستان کمبوجیه هخامنشی و زخمی کردن گاو آپیس را شنیده اید که بنا به نسخه های باستانی ، کمبوجیه به علت تعرض به گاو آپیس ، دچار جنون گشت البته این موضوع صحت ندارد ولی به طور کل ، تقدس گاو را گوشزد می کند .

 

در خصوص تقدس گاو هر چه گفته شود کم است . در داستان های اساطیری ایران ، فریدون ، تحت حمایت یک گاو بزرگ شد و از شیر آن تغذیه کرد و بعد ها که شخصی آن گاو را کشت فریدون او را سخت مجازات کرد . طبق افسانه های سومری و میان رودان ، گیل گمش در 2400 سال پیش از میلاد با گاو بالدار مبارزه کرد و بعد از پیروزی بر گاو بالدار ، قدرت خویش را بر عموم یاد آور گشت .

هموطنان زرتشتی ما در باستان برای غسل میت از ادرار گاو استفاده می کردند.

 

در قرآن مجید ، خداوند به قوم یهود دستور داد که زیباترین گاو خود را قربانی کنند و یا زمانی که حضرت موسی برای دریافت فرامین خداوند ( ده فرمان ) رهسپار شده بود سامری ، به وسیله طلاهای قوم یهود گوساله ای را برای پرستش ساخته بود .

این نماد ( مخصوصا در غرب کشور ) بر روی مزار ها و سنگ قبر ها و عبادتگاه ها ، به وفور دیده می شود که نشان از تقدس فرد مدفون و یا نشانگر وجود عبادت گاه ، هرچند کوچک و محلی است . اگر دو گاو یا گوساله بر روی سنگ های ثابت و روبروی هم وجود داشته باشد به طوری که بین این دو گاو ، کمتر از سه متر فاصله باشد وجود دفینه محتمل است . بدون شک در راستای دید گاو حتی اگر فقط یک گاو تنها باشد در فاصله کم ، وجود قبر یا مزار فرد روحانی صددرصد است . اگر تندیس گاو یا سر گاو در ابعاد تقریبا واقعی باشد در جهت دید گاو باید تلی از خاک ببینید و یا صخره ای ثابت . آن نشانه آخر شماست . دفینه گاو در عمق زمین نیست و معمولا با کمی کاوش به آن خواهید رسید . اگر نماد گاو بالدار باشد نشان فره وش قدرتمند است در جهت دید گاو و فاصله دو سه متری با مزار فره وشی روبرو خواهید شد .

نماد گاو در ارتفاع بلند ، یا سردیس گاو بر روی ستون یا جای بلند ، نشانگر وجود مکان مذهبی است و این نماد نشانه دفینه نیست ولی از آنجا که ، اهالی باستان ( به مانندهم اینک و مردم همین زمانه ) علاقمند بودند که در کنار مکان های مذهبی و یا افراد مذهبی به خاک سپرده شوند ، می تواند کلید و راهگشا باشد زیرا در نزدیکی این نشان ، بدون شک با قبور بزرگان و نجیب زادگان روبرو خواهید شد .

دکتر بتسابه مهدوی

24 اسفند 1395

تهران


  • بتسابه مهدوی

اهورامزدا در متون پهلوی

بتسابه مهدوی | پنجشنبه, ۲۸ بهمن ۱۳۹۵، ۱۱:۳۰ ق.ظ

دکتر بتسابه مهدوی

 

علاوه بر کتاب ها و رساله های پهلوی، که شمار آنها در حدود صد و چهل کتاب و رساله می شود اغلب مربوط به قرن سوم هجری است - کتاب ها و رساله هایی نیز به زبان های پارسی میانه وجود داشته، که نام های آنها در تواریخ و ادبیات قدیم عرب و اسلام آمده است. و اکثر آنها به زبان عربی نیز ترجمه شده بود. از قرن چهارم به بعد در اثر حوادث مختلف به تدریج اوراق اصل و ترجمه آنها پراکنده شده و بعضاً از بین رفت.

 

بنابر کتاب خداینامه  یکی از این متون پهلوی، ایرانیان قدیم در دوره ساسانی از خداوندگار عالم  تعبیر به اهورامزدا می کردند و کلمه خدا را تنها برای پادشاهان به کار می بردند. به تدریج درگذر زمان دو واژه اهورا و مزدا درهم آمیخته و به صورت اورمزد درآمد، چنانکه در کتاب بندهش و مینوی خرد و ... ما به کرات این نام را ملاحظه می کنیم.

 

در حقیقت متون پهلوی روشن کننده نکاتی است که زرتشت تلویحاً درباره خدا می گفت. اینکه اورمزد آفریدگار نیک، مسبب همه خوبی ها در هستی، خدای روشنایی، زندگی، تندرستی، شادمانی، نظم، ثبات و هماهنگی معرفی شده است. در بخش نخست بندهش هرمزد فراپایه، بی کران، در روشنایی، پادشاه کامل آفریدگان، فرزانه، نام آور، برتر و ناگذرا، افزونگر راستی، دادمند، آرامش و پرورنده توصیف شده است. در بخش یازدهم همین کتاب نیز با اوصافی چون نگهبان، آمرزیدار، راهبر، فره مند عنوان شده است. و در واقع جان و هر روشنی از آن هرمزد می باشد.

دکتر بتسابه مهدوی

28 بهمن 1395

تهران

  • بتسابه مهدوی

سیر تحول واژه اهورامزدا

بتسابه مهدوی | پنجشنبه, ۲۱ بهمن ۱۳۹۵، ۰۶:۴۱ ق.ظ


دکتر بتسابه مهدوی

 

پیرامون مفهوم خدا در دین زرتشت نظرات مختلفی وجود دارد.برای نمونه، مولتون معتقد است که اهورای دانا یا اسورای حکیم، پیش از دوران زرتشت وجود داشته است. خدای دانا ایزد خاص آریایی ها بوده و این مسئله خود مؤید آن است که زرتشت یک آریازنتو  بوده است نه یک مغ که سال ها بعد او را به آن محکوم کردند. برای اینان اهورامزدا خدای قبیله  بود و نسبت به ایزدان طبقات دیگر در مقام بالاتری قرار داشت. به نظر می رسد که اولین قدم زرتشت این بود که از چندگانه پرستی موجود به سوی یگانه پرستی رفته و از ایزدی که بزرگترین ایزدان بود به سوی خدای واحد پیش رود. نیولی نیز وجه اصلی تمایز دین زرتشت را از ادیان هند و اروپایی و مرکز آسیا، وجود خدای یگانه بیان می کند. 

 

مشهورترین نام‌خداوند که به‌ طور مکرر در اوستا و به ویژه گاتاها به چشم می‌خورد، نام اهورامزدا است،ه که معرف والاترین خدا در آیین مزدیسنا می باشد. اعتقاد به وجود یک خدای واحد و یگانه از اصول بنیادین در باورهای زرتشتیان است،  که در اوستا به صورت اهورامزدا، مزدا اهوره  و گاه مزدا اشه  آمده است. اهورامزدا نام بزرگترین بغ ایران باستان بوده که از سوی زردشت برای خداوند یکتا به کار رفته است. این واژه از دو بخش اهوره که هم ریشه با اسوره خدای آریائی های هند و ایرانی است، به معنی آفریننده، هستی بخش، سرور، سالار، ارباب و فرمانروا، و مزدا که خود از دو قسمت «مه» به معنای بزرگ، و «زدا» به معنای دانای مطلق و قائم به ذات، تشکیل شده است، و با هم به معنای دانای مطلق و حکیم می‌باشد.

 

این واژه در سانسکریت مذش به معنی دانش و هوش می‌باشد و هنگامی که مزدا برای خدا به کار می‌رود از آن معنای هوشیار و آگاه برداشت می گردد.

 

نام اهورا در عصر هند و ایرانی و پیش از زرتشت به معنی سرور بوده است. کلمه مزدا واژه‌ای ایرانی و به معنای همه چیز دان زندگی بخش و صاحب خرد می باشد، که گاه به عنوان صفت اهورا درنظرگرفته می‌شود. و در بعضی بندهای گاتاها به معنی حافظه و به حافظه سپردن و به یاد داشتن است. 

 

در اوستا این دو واژه به صورت جدا از هم نیز آورده شده است. برای نمونه در یسنای بیست و هشتم، بند اول، مزدا تنها برای خدا آمده است. در بند هشتم همین یسنا ابتدا اهوره و پس از چندین کلمه فاصله مزدا آمده است. در بند ششم برعکس اول مزدا و پس از چند جمله، اهوره دیده می شود و در بند دوم مزدااهوره به کار برده شده است. در گاهان اغلب مزدااهوره به تخفیف به صورت مزدا ذکر شده و کمتر اهوره مزدا، اهوره گفته شده است.

 

این خود بیانگر آن است که لفظ مزدا در نظر زرتشت  بر حقیقتی عمیق تر از حقیقتی که لفظ اهوره به آن اشاره می کند، دلالت دارد و اصلاً دومی تابع اولی است. به گفته برخی محققان نام خدای بزرگ زرتشت در یسنا سی و پنجم و چهل و یکم که دو فصل اول و آخر یسن هفت ها باشد، به طور متناوب به هر دو صورت اهوره مزدا و مزدا اهوره آمده است. در سراسر یسنای سی و ششم عنوان مزدااهوره و در سراسر یسنای سی و هشتم اهوره مزدا به کار رفته است.  در مرتبه نام و صفات، دو اسم مزدا و اهوره از یکدیگر متمایز می شوند و در مقام آخر که مقام فعل است سپنته مئینیو پدیدار می گردد. در گاتاها بیشتر به شکل ترکیبی مزدا اهورا برمی‌خوریم و به ندرت این دو واژه جدا از هم یاد شده‌اند.



اشه نیز به معنای راستی، مشیت الهی و نظم کیهانی می باشد، که هستی را سامان می‌دهد.  اشه معیار اخلاق و ضابطه تشخیص نیک و بد است و ارزش‌های اخلاقی را به صورت مطلق به دست می‌دهد. اهورامزدا خالق و دادار همه چیزهای مادی و مینوی است که با اندیشیدن او همه چیز هستی می‌گیرد. از عدم می‌آفریند و با خود تنها است. تقریباً می‌توان گفت که از اواخر عهد اوستایی، نام اهورامزدا به صورت پایدار و دائمی، جهت معرفی خدای زرتشتیان به کار رفته است.  بعدها نیز نام اهورامزدا به معنی پروردگار جان و خرد در کتیبه‌های شاهان هخامنشی به فراوانی دیده می‌شود.

 

واژه اهورامزدا در فارسی باستان به شکل ائورمزدا، در پهلوی اورمزد، در فارسی هرمزد، در اوستا اهورَمزده و در برخی سنگ نبشته‌های پادشاهان هخامنشی اثورمزده آمده است. همچنین خدا، خداوند، یزدان و ایزد به همین معنا در فرهنگ فارسی آمده است.افزون براین به معنای رامش و برجیس  نیز می‌باشد. 

 

این واژه نخست از ترکیب دو واژه آریایی با معانی مختلف توسط زرتشت به عنوان نام خدای یگانه ایرانیان درآمد و پس از چندین سده از زبان مخصوص گاتاها و اوستا داخل زبان پارسی باستان شد و سپس وارد زبان پهلوی گشت و از آنجا به فارسی زبانان رسید.

 

نام اهورامزدا درگذر زمان به قدری تکامل یافته است که درک معنی لغوی آن مشکل و تقریباً غیرممکن شده است.  از آنجایی که متون اوستایی بر دو بخش منقسم می شود، اوستای قدیم - که مشتمل بر گاهان،  یسنای هفت ها و دو دعای معروف یسنای بیست و هفتم می باشد که منسوب به خود زرتشت بوده و از حیث زبانی از دیگر بخش های اوستا قدیمی تر است.- و اوستای جدید،- که دربردارنده متونی چون وندیداد، ویسپرد، یشت هاو یسنا و خرده اوستا است. - از این رو لازم است که نام اهورامزدا در هر دوی آنها مورد بررسی قرارگیرد.

دکتر بتسابه مهدوی

21 بهمن 1395

تهران

  • بتسابه مهدوی

نام های خدا

بتسابه مهدوی | پنجشنبه, ۲۱ بهمن ۱۳۹۵، ۰۶:۳۱ ق.ظ


دکتر بتسابه مهدوی

 

خدا اساسی ترین اصل در تمام متون مقدس از جمله اوستا و قرآن می باشد.

خداوند با نام های متعددی چون اهورامزدا که معرفی کننده بالاترین قدرت و یکتایی کامل است، و صد و یک نام در اوستا بیان شده است.

اهورامزدا در گاتاها مظهر خرد است که گیتی و مینو را به وسیله آن خلق می کند. او خالق هستی است و گیتی را از هستی خود شکل می دهد.

بدین سبب جهان هستی از او جدا نیست، اما او مطلق و نامحدود و گیتی نامطلق و محدود است. اهورامزدا قائم به ذات است و جلوه هایش قائم به او می باشند.

 

از این رو آفرینندگی و افزایندگی، اقتضای ذات اهورامزدا است و همیشه با اوست و از طریق سپنته مئینیو که گوهر هستی و ذات اقدس حق است، شناخته می شود.

در قرآن نیز خداوند، با نام جلاله الله که جامع همه اسماء و صفات الهی می باشد، بیان شده است. مطابق با مندرجات این دو کتاب، خداوند یکی است و دارای ذاتی متعالی، وجودی بی شبه و غیرقابل توصیف است، اگرچه با نام های مختلف و متعددی خوانده شود.

دکتر بتسابه مهدوی

21 بهمن 1395

تهران

  • بتسابه مهدوی