نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

۶۷ مطلب در شهریور ۱۳۹۵ ثبت شده است

آیین مزدک

بتسابه مهدوی | پنجشنبه, ۱۸ شهریور ۱۳۹۵، ۰۶:۳۹ ق.ظ

آیین مزدک

دکتر بتسابه مهدوی

 

بحران‌هاى اجتماعى در پدید آمدن باورهاى دینى نقش مهمى دارند و دین‌هایى که در زمان و مکانى بحرانى تاسیس مى‌شوند، گسترشى عمومى مى‌یابند.

 

آیین اجتماعى مزدک یکى از شواهد این مدعاست.

 

فردوسى در شاهنامه هنگام سخن گفتن از پادشاهى قباد، شرح مفصلى از ظهور مزدک مى‌دهد.

 

وى مى‌گوید مزدک حکیمى بود که مردم را در زمان تنگى برانگیخت تا به انبار غله هجوم برند و از این راه شهرت وى بالا گرفت.

 

سرگذشت  مزدک

 

مزدک پسر بامداد در زمان قباد (488-531 م .) از میان دانایان و دانشمندان از شهر مازیارا در کنار دجله که اکنون کوت العماره خوانده مى‌شود، برخاست.

 

تاریخ نگاران، حتى آنان که با وى مخالف بوده‌اند، به خرد و منطق و صفات برجسته او اشاره کرده‌اند. مى‌گویند او مردى پرهیزکار بود و لباس ساده‌اى بر تن مى‌کرد.

 

مزدک هیچ گاه ادعاى پیامبرى نداشت و خود را پیرو شخصى به نام بوندوس مى‌دانست که در حدود سال 300 م. اصلاحاتى در مانویت پدید آورده بود و در ایران و روم پیروانى داشت.

 

#قیام #مزدک

 

در شاهنامه فردوسى مى‌خوانیم که مزدک مردى خردمند و سخنور بود.

 

روزى دید مردم گرسنه و بینواى کشور در اطراف کاخ پادشاه آمده‌اند و از او نان مى‌خواهند.

 

مزدک که در دربار منصبى داشت، از پادشاه پرسید: «اگر کسى را مار گزیده و در حال مردن باشد، ولى دوست یا همسایه او نوشدارویى داشته باشد و از دادن آن مضایقه کند، با این شخص چه باید کرد؟» قباد پاسخ داد: «سزاى او مرگ است .» مزدک پرسید: «اگر مردم نیازمند نان باشند و کسى که نان دارد، به ایشان ندهد، سزاى او چیست؟» قباد پاسخ داد: «سزاى او مرگ است.»

 

مزدک به مرد گفت به انبارها هجوم ببرید و مواد خوراکی را بردارید تا از گرسنگی نجات یابید.

 

هنگامی که چنین کردند، قباد، مزدک را مواخذه کرد.

 

مزدک گفت: «مردم گرسنه بودند و انبارها انباشته و من این کار را طبق نظر خود شما انجام دادم»

 

از آن پس مزدک،‌ شهرت پیدا کرد و قباد نیز مکتب او را پذیرفت و از گسترش آن پشتیبانی کرد.

 

اشراف و موبدان زردشتی بر ضد مزدک قیام کردند و حتی قباد را که دین مزدک در آمده بود از سلطنت برداشتند.

 

قباد بعدها توانست به سلطنت برسد اما دیگر از مزدک، حمایت نکرد. پسر و جانشین وی،‌ انوشیروان که مورد حمایت اشراف و موبدان بود در سال 528 م. مزدک و بسیاری از پیروانش را کشت.

 

دکتر بتسابه مهدوی

18 شهریور 1395

تهران

  • بتسابه مهدوی

تمرین تنفس از راه بینی

بتسابه مهدوی | چهارشنبه, ۱۷ شهریور ۱۳۹۵، ۰۶:۰۴ ق.ظ

تمرین تنفس از راه بینی

دکتر بتسابه مهدوی

 

در این کار باید با شستت سوراخ راست بینی‌ات را بگیری و از سوراخ راست، نفسی بلند بکشی. در زمانی که دم را فرو می‌دهی، نام یزدان را بازگوی. سپس چهار ضرب، نفست را نگه دار و همراه آن نام یزدان ]سوپریم[ را چهار بار بگوی. سرانجام سوراخ راست بینی‌ات را رها کن و سوراخ چپ بینی خود را با انگشت سبابه‌‌ات نگه دار و آن را ببند و بگذار نفست در مدت‌ زمانی به اندازه‌ی دو ضرب به بیرون گردش یابد و همراه این کار نام یزدان را دو بار بگو. آنگاه این تمرین را بر عکس انجام بده، نخست سوراخ چپ بینی‌ات را بگیر. در این تمرین نیازی نیست که آرام نفس بکشی. اگر سروصدایی دربیاید هم چیزی نیست. دیگر آنکه روشن است که این تمرین نباید در برابر چشمان همگان انجام گیرد، یا زمانی که دیگران می‌خواهند با برخورداری از آسودگی مراقبه نمایند. 

این تنفس یک-چهار-دو را نباید بیش از چهار پنج دقیقه انجام دهی و تنفس بینی را هم نباید بیش از سه بار در روز بکنی. اگر آن را بیست، چهل، پنجاه بار انجام دهی، گرمایی از پایانه‌ی ستون فقراتت سوی سرت روانه خواهد شد و با فشار بر سر، آن را به درد خواهد آورد. مانند خوراک است، خوب است، اما اگر بیش از اندازه باشد، معده‌ات را خراب خواهد کرد. این گرما هم چنین کارگر می‌افتد. اگر بیش از آن اندازه‌ای که می‌کشی تمرین کنی، به جای ذهنی صلح‌جو، دارای ذهنی خودبزرگ‌بین و لگام‌گسیخته و ویرانگر خواهی شد. تازه هنگامی که شایستگی‌های درونی خود را بالش داده باشی، خواهی توانست تنفس از راه بینی را ده پانزده دقیقه انجام دهی.

پرانایاما یکی از اصل‌های دیرپای یوگاست که تمرین‌های تنفسی سخت و پیچیده‌ای دارد. برای انجام آن به ده تا پانزده دقیقه زمان نیازمندی. اما اگر آموزگاری نداشته باشی که ترا در هر گامی راهبر گردد، پرنایاما چیز خطرناکی می‌شود. اگر به گونه‌ای غیراصولی تمرین‌ها را انجام دهی، می‌تواند مایه‌ی سل هم بشود. در هندوستان بسیاری کسان گرفتار این بیماری شده‌اند، چون تمرین‌ها را بدون راهبری درست انجام داده‌اند. اما این تمرین‌هایی که من برایت گفتم- ریتم یک-چهار-دو و تنفس از راه بینی- بسیار ساده‌اند و البته بسیار هم کارگر می‌افتند. اینها هرگز به شش‌های تو زیانی نخواهند رساند.

دکتر بتسابه مهدوی

17 شهریور 1395

تهران

  • بتسابه مهدوی

پرانایاما

بتسابه مهدوی | چهارشنبه, ۱۷ شهریور ۱۳۹۵، ۰۵:۵۷ ق.ظ

پرانایاما

دکتر بتسابه مهدوی

 

در هندوستان یک گونه تنفس دیرپا هستی دارد که پرانایاما نامیده می‌شود. پرانا نیروی زیستی (VITAL )، تنفس زندگی است. یاما یعنی کنترل. پرانایاما کنترل تنفس زندگی است. نخستین تمرینی که می‌توانی بکنی این است که نام خداوند یا نام مسیح یا هر کسی را که خودت می‌پرستی یک بار بازگویی.

اگر استادت به تو مانترایی داده، می‌توانی همان را بازگویی. فروبردن هوا نباید آرام یا ژرف باشد. آنگاه نفست را نگه دار و باز همان نام را چهار بار بازگوی. و زمانی که هوا را بیرون می‌دهی، آن نام یا مانترایی را که داری یا برگزیده‌ای دو بار بازگوی. در ضرب ، هوا را به درون بکش و آن را به اندازه‌ی یک ضرب، دم نگه دار و باز در دو ضرب بازدم کن و همزمان، آن نام مقدس را در درون خود بازگوی. اگر شمارهای یک-دو-سه را برای خودت شمارش کنی، در درون خود کوچک‌ترین چیزی را احساس نخواهی کرد.

اما اگر نام خداوند را بازگویی، خاصیت‌های یزدانی بی‌درنگ به درون هستی تو گام خواهند گذارد. سپس اگر نفست را نگه داری، این خاصیت‌های یزدانی در درونت به گردش درخواهند آمد و در همه‌ی ناپاکی‌ها، ناروشنایی‌ها، عدم‌کمال‌ها و محدودیت‌هایت رخنه خواهند کرد. و هنگامی که هوا را بیرون می‌دهی، همان نیروهای یزدانی، همه‌ی خاصیت‌های غیرخدایی، ستیزه‌جوی و ویران‌گر را با خود خواهند برد.

آغازگر با ریتم یک-دو-سه آغاز می‌کند. اگر وی در تنفسش ورزیده‌تر شود، خواهند توانست با ریتم چهار-شانزده-هشت تمرین کند: در چهار ضرب هوا را به درون بکش، شانزده دم آن را نگه دار و در هشت ضرب آن را بیرون بده. اما این کار را باید گام به گام انجام داد و بس. برخی کسان حتی از این هم پا فراتر می‌گذارند. آنها ریتم هشت-سی و دو-شانزده را رعایت می‌کنند. اما این کار ویژه‌ی کسانی است که در گامه‌ی پیشرفته هستند.

دکتر بتسابه مهدوی

17 شهریور 1395

تهران

  • بتسابه مهدوی

40 ویژگی مثبت گرایی

بتسابه مهدوی | سه شنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۵، ۰۸:۵۷ ق.ظ

40 ویژگی مثبت گرایی

دکتربتسابه مهدوی

 

  1- آموخته‌هایشان را تمرین می‌کنند. درباره تئوری‌های عجیب و غریب خیالبافی نمی‌کنند بلکه واقع‌بینانه زندگی می‌کنند.

 

  2- فرصت‌هایی را می‌بینند و پیدا می‌کنند که دیگران آنها را نمی‌بینند.

 

  3- از مشکلات درس می‌گیرند، در حالی که دیگران فقط مشکلات را می‌بینند.

 

  4- روی راه‌حل‌ها تمرکز می‌کنند.

 

  5- هوشیارانه و روشمندانه موفقیت‌شان را می‌سازند، در زمانی که دیگران آرزو می‌کنند موفقیت به سراغ‌شان آید.

 

  6- مثل بقیه ترس‌هایی دارند ولی اجازه نمی‌دهند ترس آنها را کنترل و محدود کند.

 

  7- سوالات درستی از خود می‌پرسند. سوال‌هایی که آنها را در مسیر مثبت ذهنی و روحی قرار می‌دهد.

 

  8- به ندرت از چیزی شکایت می‌کنند و انرژی‌شان را به خاطر آن از دست نمی‌دهند. همه آن چیزی که شکایت کردن باعثش است، فقط قرار دادن فرد در مسیر منفی‌بافی و بی‌ثمر بودن می‌باشد.

 

  9- سرزنش نمی‌کنند (واقعاً فایده‌اش چیست؟) آنها مسوولیت کارهایشان و نتایج کارهایشان را تماماً به عهده می‌گیرند.

 

  10- وقتی ناچارند از ظرفیتی بیش از حد ظرفیت‌شان استفاده کنند، همیشه راهی را برای بالا بردن ظرفیت‌شان پیدا می‌کنند و بیشتر از ظرفیت‌شان از خود توقع دارند. آنها از آنچه دارند به نحو کارآمدتری استفاده می‌کنند.

 

  11- همیشه مشغول، فعال و سازنده هستند. هنگامی که اغلب افراد در حال استراحت هستند آنها برنامه‌ریزی می‌کنند و فکر می‌کنند تا وقتی که کارشان را انجام می‌دهند استرس کمتری داشته باشند.

 

  12- خودشان را با افرادی که با آنها هم‌فکر هستند متحد می‌کنند. آنها اهمیت و ارزش قسمتی از یک گروه بودن را می‌دانند.

 

  13- بلندپرواز هستند و دوست دارند حیرت‌انگیز باشند. آنها هوشیارانه انتخاب می‌کنند تا بهترین نوع زندگی را داشته باشند و نمی‌گذارند زندگی‌شان اتوماتیک‌وار سپری شود.

 

  14- به وضوح و دقیقاً می‌دانند که چه چیزی در زندگی می‌خواهند و چه نمی‌‌خواهند. آنها بهترین واقعیت را دقیقاً برای خودشان مجسم و طراحی‌ می‌کنند به جای اینکه صرفاً تماشاگر زندگی باشند.

 

  15- بیشتر از آنکه تقلید کنند، نوآوری می‌کنند.

 

  16- در انجام کارهایشان امروز و فردا نمی‌‌کنند و زندگی‌شان را در انتظار رسیدن بهترین زمان برای انجام کاری از دست نمی‌دهند.

 

  17- آنها دانش‌آموزان مدرسه زندگی هستند و همواره برای یادگیری روی خودشان کار می‌کنند. آنها از راه‌های مختلفی مثل تحصیلات آموزشگاهی، دیدن و شنیدن، پرسیدن، خواندن و تجربه کردن یاد می‌گیرند.

 

  18- همیشه نیمه پر لیوان را می‌بینند و توانایی پیدا کردن راه درست را دارند.

 

  19- دقیقاً می‌دانند که چه کاری باید انجام دهند و زندگی‌شان را با از شاخه‌ای به شاخه‌ای دیگر پریدن از دست نمی‌دهند.

 

  20- ریسک‌های حساب‌شده‌ای انجام می‌دهند؛ ریسک‌های مالی، احساسی و شغلی.



 

 21- با مشکلات و چالش‌هایی که برایشان پیش می‌آید سریع و تأثیرگذار روبه‌رو می‌شوند و هیچ‌وقت در مقابل مشکلات سرشان را زیر برف نمی‌کنند. با چالش‌ها روبه‌رو می‌شوند و از آنها برای پیشرفت خودشان بهره می‌برند.

 

  22- منتظر قسمت و سرنوشت و شانس نمی‌مانند تا آینده‌شان را رقم بزند. آنها بر این باورند که با تعهد و تلاش و فعالیت، بهترین زندگی را برای خودشان می‌سازند.

 

  23- وقتی بیشتر مردم کاری نمی‌کنند؛ آنها مشغول فعالیت هستند. آنها قبل از اینکه مجبور به کاری بشوند، عمل می‌کنند.

 

  24- بیشتر از افراد معمولی روی احساسات‌شان کنترل دارند. آنها همان احساساتی را دارند که ما داریم ولی هیچ‌گاه برده احساسات‌شان نمی‌شوند.

 

  25- ارتباط‌گرهای خوبی هستند و روی رابطه‌ها کار می‌کنند.

 

  26- برای زندگی‌شان برنامه دارند و سعی می‌کنند برنامه‌شان را عملی کنند. زندگی آنها از کارهای برنامه‌ریزی نشده و نتایج اتفاقی عاری است.

 

  27- در زمانی که بیشتر مردم به هر قیمتی می‌خواهند از رنج کشیدن و بودن در شرایط سخت اجتناب کنند، افراد موفق قدر و ارزش کار کردن و بودن در شرایط سخت را می‌فهمند.

 

  28- ارزش‌های زندگی‌شان معلوم است و زندگی‌شان را روی همان ارزش‌ها بنا می‌کنند.

 

  29- تعادل دارند. وقتی از لحاظ مالی موفق هستند، می‌دانند که پول و موفقیت مترادف نیستند. آنها می‌دانند افرادی که فقط از نظر مالی در سطح مطلوبی قرار دارند، موفق نیستند. این در حالی است که خیلی‌ها خیال می‌کنند پول همان موفقیت است. ولی آنها دریافته‌اند که پول هم مثل بقیه چیزها یک وسیله است برای دستیابی به موفقیت.

 

  30- اهمیت کنترل داشتن روی خود را درک کرده‌اند. آنها قوی هستند و از اینکه راهی را می‌روند که کمتر کسی می‌تواند برود، شاد می‌شوند.

 

  31- از خودشان مطمئن هستند و به احساسات ناشی از اینکه کجا زندگی می‌کنند و چه دارند و چه طور به نظر می‌رسند، توجهی ندارند.

 

32- دست و دل باز و مهربان هستند و از اینکه به دیگران کمک می‌کنند تا به خواسته‌هایشان برسند خوشحال می‌شوند.

 

  33- متواضع هستند و اشتباهات‌شان را با خوشحالی می‌پذیرند و به راحتی عذرخواهی می‌کنند. آنها از توانایی‌هایشان خاطر جمع هستند ولی به آن مغرور نمی‌شوند. آنها خوشحال می‌شوند که از دیگران بیاموزند و از اینکه به دیگران کمک می‌کنند تا خوب به نظر برسند بیشتر از کسب افتخارات شخصی‌شان لذت می‌برند.

 

  34- انعطاف‌پذیر هستند و تغییر را غنیمت می‌شمارند. وقتی وضعیتی پیش می‌آید که عادت‌ها و آسایش روزمره‌شان را بر هم می‌زند از آن استقبال می‌کنند و با آغوش باز وضعیت جدید و ناشناس را می‌پذیرند.

 

  35- همیشه سلامت جسمانی خود‌شان را در وضعیت مطلوبی نگه می‌دارند و می‌دانند که بدنشان خانه‌ای است که در آن زندگی می‌کنند و به همین خاطر، سلامت جسمانی برای آنها خیلی مهم است.

 

  36- موتور بزرگ و پرقدرتی دارند. سخت کار می‌کنند و تنبلی نمی‌کنند.

 

  37- همیشه منتظر بازتاب کارهایشان هستند.

 

  38- با افراد بدذات و غیرموجه نشست و برخاست نمی‌کنند.

 

  39- وقت‌شان و انرژی‌شان را روی وضعیت‌هایی که از کنترل‌شان خارج‌ است صرف نمی‌کنند.

 

  40- کلید خاموش روشن دارند. می‌دانند چگونه استراحت کنند و ریلکس شوند. از زندگی‌شان لذت می‌برند و سرگرم می‌شوند.

دکتر بتسابه مهدوی

16 شهریور 1395

تهران

 

  • بتسابه مهدوی

پنج مراقبه کوتاه

بتسابه مهدوی | سه شنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۵، ۰۸:۴۹ ق.ظ

مراقبه 1

دکتربتسابه مهدوی

مهم این است که دل آسوده باشی ...دل آسودگی امریست کیفی نه کمی ....

ممکن است همچون بودا ...یا شاه ابراهیم ادهم سلطان باشی و تاج و تخت را رها کنی ...و به اعماق غاز و جنگل بروی ...اما اگر همچنان دلمشغول باقی بمانی هیچ فایده ای در بر نخواهد داشت

و حقیقت در اعماق جنگل هم همانی است که بود ..تو همانی هستی که قبلا بودی ..آن موقع دل مشغول داشته هایت بودی ...در جنگل دلمشغول گذشته هایت

انقلاب معنوی در درون تو رخ میدهد نه برون ...ظاهر مهم نیست .آنچه مهم است در درون توست .که هم اکنون نیز بسته به چیزی و جایی هستی ..اکنون مشغول کلبه ی کوچک و محقر خود هستی ..فقط کمیت ها تغییر کرده است .کیفیت همچنان بر جا مانده است .

آدم فقیر دلمشغول گاری قراضه ی خود است و تعمیر آن ووو...و آدم ثروتمند دلمشغول بنز خود ....

نگرانی هر دوی اینها یکیست .هر دو نگرانند .دل آسوده نیستند. مهم آن چیزی نیست که داری ...مهم آن است که تا چه حد از داشته هایت فارغ هستی ...

فقیر دلمشغول غذای فردای خود است و سلطان دلمشغول فتح کشور همسایه. ..

در اینجا فقط موضوع نگرانی گدا و پادشاه فرق کرده است .اما ماهیت نگرانی هر دوی آنها یکیست .

مسئله این است که چگونه میتوان تمرکز خود را در مراقبه از ذهن به سوی خداوند معطوف کنی ؟؟

وقتی از کاری نکردن و مراقبه سخن به میان می آید .منظور غیر فعال بودن نیست .بلکه دلمشغول نبودن و دل آسوده بودن و فارغ شدن است.

کاری نکردن بی عملی نیست .زیرا عمل ،نفس زندگیست .اگر عمل متوقف شود.انسان میمیرد حتی نفس کشیدن نیز نوعی عمل است. خوردن و خوابیدن نیز نوعی فعالیت است .زندگی کردن ،فعال بودن است .

منظور از مراقبه آن نیست که اینکار و آن کار را در ساعاتی از شبانه روز انجام ندهی .  زیرا همین وسواس نیز نوعی دلمشغولی به حساب می آید .

منظور آن است که ساعاتی که در مراقبه و خلوت و ذکر هستی دلمشغول نباشی

بدان که دل مشغولی ترفند و حیله ی نفس است ...

فارغ باش ....💛💙

بگذار خداوند در عرصه ی وجود تو فعال باشد ... 

مراقبه 2

دکتر بتسابه مهدوی

اراده ی خود را با اراده ی رود یکی کن .

در رود شناور باش ...و خود را به دست آن بسپار ...بی تردید رود راهی دریاست و تو را نیز به آنجا خواهد برد .

گر چه اگر بر خلاف جریان رود نیز شنا کنی ،سرعت جریان رود بینهایت بیشتر از سرعت شنا کردن توست .بنابراین باز تورا به دل دریا خواهد برد .

اما عزیزا ....💠

فرق است بین شنا کردن و شناور بودن ..

شنا کردن ناشی از ترس و اضطراب و عذاب است .اما شناور بودن ناشی از طمانینه و اعتماد و آرامش است. شناور بودن به تو فرصت میدهد تا رود را تجربه کنی ...آسمان را ببینی. ..و به تماشای مسیر رود تا دریا بنشینی ...

و بدینسان تو مقصد خود را با مقصد رود یگانه میسازی و اراده ی جز را بر اراده ی کل منطبق میکنی ...و آنگاه این هستی زیبا هر کجا که میرود ،تو را نیز با خود میبرد .تو موجی کوچک میشوی در دریای کل ....🍃️👇🏼

مراقبه نیز نوعی شناوریست در خدا ...در ذکر ...در آیات ...نوعی سکون است و شناوری در معنا ...بدون دخالت  ذهن

ذهن مدام به تو تلنگر میزند ..تو باید چیزی شوی ...کسی شوی ...به جایی برسی ...ذهن با این تلنگر ها عذابت میدهد و مضطربت میکند .از این تلنگر ها فارغ شو ...خود را از هستی کل جدا نبین ...👇🏼️🍃💠

وقتی خود را از کل جدا نبینی ...

فارغ و دل آسوده میشوی ..آنگاه عمل میکنی ...اما تو عامل نیستی ...بلکه خداست که در تو عمل میکند .....

فرض نما برای پیاده روی به جنگلی رفته ای ...ناگهان ماری سر راه تو سبز میشود

تو از جا میپری و خود را دور میکنی ...

این تو نبوده ای که پریده ای ...🍃

زیرا تصور آن را هم نداشتی که ماری را سر راه خود ببینی ..تو برای این جهیدن تمرین نکرده بودی ...

خدا در تو دخالت کرده است و تو را از مار دور کرده است .ذهن در این پاسخ فوری تو هیچگونه دخالتی نداشته است.

زیرا ذهن برای پاسخ دادن به زمان نیاز دارد ...خدا در تو عمل کرده است و جان تو را حفظ کرده است ...

مراقبه3

دکتر بتسابه مهدوی

عزیزا ...💎🌸

مراقبه خود را در دست خدا سپردن است ...و اختیار خود را بدو تفویض نمودن است .در این حالت عمل اتفاق می افتد ..اما عامل ناپدید شده است.

ممکن است ظاهر زندگی تو تغییری نکند

اما کیفیت زندگی تو اساسا تغییر کرده است .🌸💎🌸💎

عزیزا ...یکی از بازی های نفس که نمیگذارد نه در سکوت و نه در اجتماع مراقبه داشته باشی. .. این است که نفس تو را نگران میسازد ...مردم درباره ی تو چه فکر مینمایند. ....

اگر خدا را شاهد و ناظر خود بدانی ...

اگر در باطن تکرار نمایی الله خاطری ناظری ...دیگر نظر مردم برایت اهمیت ندارد ...نفس تو وابسته به رد و قبول مردم است. اما حقیقت انسانی تو وابسته به کسی و چیزی نیست. عاقبت به خیری تو نیز فقط نیازمند توجه خداوند توست ...نه نظر مردم ...هر چه بکوشی نظر خالقت را جلب نمایی عاقبتت را در بر خواهد داشت .....

به همین دلیل است که اهل عرفان و حضور و مراقبه و وجود. . عصیانگرند .

پاسخ پادشاهان را نیز همچون لای مردخوار به پادشاه میدهند و حکیم سنایی ها را متحیر میسازند ...یا همچون خرقانی ها التفاتی به سلطان محمود نمیکنند ..یا همچون مولانا زین الدین ابوبکر تایبادی پاسخ دیدار امیر تیمور جهانگشا را جواب رد میدهند. اما ...

اهل نفسانیت ...اهل سازشند...🌸👇🏼

اگر سازش نکنند ...کسی آنها را تحویل نمیگیرد .و نفسشان را ارضا نمیکند .

نفس به حمایت دیگران محتاج است. هر چه بر پیرایه ها بیافزایی و توجه دیگران را بیشتر جلب کنی ...نفس تو راضی تر خواهد بود ...🌸️🌸👇🏼

  مراقبه 4

دکتر بتسابه مهدوی

امروزه کتاب های بسیاری درباره ی این موضوع نوشته میشود که چگونه خود را جذاب سازیم ؟چگونه نظر دیگران را به خود جلب نماییم ؟چگونه تاثیر گذار باشیم ؟؟؟چرا ؟؟؟؟

زیرا از وجود و حضور و مراقبه در بشر اثر چندانی نمانده است. آنچه هست نفس است .و این نفس را نیز باید ارضا کرد ...اگر حاصل مراقبات وصل و شناور بودن در حضور حق نباشد. فایده اش چیست .حاصل تمامی مراقبات

 اذکار و ادعیه ...رسیدن به لحظه ی شناور گشتن و وصل است به حق ....

چرا بایست ...انتظارت دیگران را برآورده نمایی تا بخواهند تحویلت بگیرند .چرا برده ی حوایج دیگرانی....تا دیگران توجه اشان را متوجه ات سازند ؟؟؟؟

باید مدام سازش کنی ..🌸🌸🌸

باید مدام نگران باشی که مبادا دیگران از تو چیزی طلب کنند که تو از عهده ی انجام آن بر نیایی ؟؟؟دیگر برایت مهم نخواهد بود که از آن کار خوشت می آید یا نه ..مهم این است که دیگران خوششان بیاید ..تو رابستایند. و تعریف و تمجیدت کنند .به به به چه چه آنها لباس بپوشی ...بخندی ...سبک و سیاق زندگی ات را مشخص نمایی ...تو نیازمند آنی که خواستنی باشی از برای دیگران

تا زمانی که نتوانی نیاز آن داشته باشی که خواستنی باشی از برای خالقت ...

و ندانی که نیازهای تو را از نفسی که فرو میرود تا روزی ات تا سلامتی ات تنها خالقت است که برآورده میسازد نه تعاریف و تماجید دیگران به هیچ جا نخواهی رسید. ...🌸🌳🌸🌳

جای شگفتی نیست که با این روندی که به خواسته دیگران توجه داری و نظرت به نظر آنان دوخته شده است.  دچار سرخوردگی در مراقبات شوی،بدیهی است که چله هایت ...حاجاتت ...برآورده نشوند و مراقباتت هیج وصلی برایت به ارمغان نیاورند ....

دکتر بتسابه مهدوی

16 شهریور 1395

تهران

 

  • بتسابه مهدوی

مراقبه آسمان آبی

بتسابه مهدوی | دوشنبه, ۱۵ شهریور ۱۳۹۵، ۱۲:۰۴ ب.ظ

مراقبه آسمان آبی

بتسابه مهدوی

 

به آسمان آبی نگاه کنید و همینطور خیره شوید. درباره آن فکر نکنید. با خودتان نگویید: " چقدر زیبا است" از رنگ و زیبایی آن تعریف نکنید. اگر شروع به فکر کردن کنید در این مراقبه متوقف شده اید. فقط نگاه کنید، بدون فکر کردن و بدون معنی دادن به منظره آسمان. از خودتان کلمات نسازید. کلمات مانع بزرگی برای درک واقعی شما هستند.

 

نگاه شما باید بدون قضاوت و ناب فقط به آسمان معطوف شود. وقتی این وضع را ادامه می دهید، چون موضوعی برای دیدن و معنی دادن ذهنتان وجود ندارد، اتفاق عجیبی می افتد. شما ناگهان از وجود خودتان آگاه می شوید. آسمان مثل یک مکنده قوی عمل می کند.

 

آسمان به خودی خود یک تهی بزرگ است. تمام اجسام در آن قرار دارند ولی خود آسمان تهی عظیم، بزرگ و بی پایانی است. وقتی با این عمق به آسمان نگاه می کنید لحظه ای می رسد که همه چیز ناپدیِد می شود و در این ناپدید شدن، شما از خودتان آگاهی پیدا می کنید. وقتی به تهی نگاه می کنید، چیزی برای دیدن و انعکاس وجود ندارد.

ذهن در تهی و خالی متوقف می شود. همین امر باعث می شود تا شلوغی های افکار از ذهن شما زدوده شوند.

دکتر بتسابه مهدوی

15 شهریور 1395
تهران

  • بتسابه مهدوی

علت این که انسان ها از نظر احساس و عواطف متفاوتند چیست؟

بتسابه مهدوی | يكشنبه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۵، ۰۸:۴۳ ق.ظ

علت این که انسان ها از نظر احساس و عواطف متفاوتند چیست؟

دکتر بتسابه مهدوی

 

 دو علت دارد: یکی وراثت و دیگری تربیت.

شخصیت انسان در افکار، گفتار و رفتار و منش آدمی ظهور دارد و منشأ پیداش آن سه چیز است: یکی فطرت است که در همة انسان موجود است و دیگر: تکرار قول و عمل مداوم و پیوسته، به گونه ای که رفته رفته درون او نهادینه شده و به شکل خُلق و خوی ثابت آید. اهمیت نقش تربیت در اینجا بسیار است و البته راه های تربیتی بسیار گسترده و دقیق است.

سوم وراثت است. به عبارت دیگر: آن چه که باعث تفاوت افراد از نظر شخصیت، احساس و عواطف میشود. به عبارت دیگر: یکی تفاوت ژن ها و صفات موروثی است،دیگری تفاوت فضای تربیتی است که موجب میشود فطرت یا استعادهای بالقوة درونی به صورتی هماهنگ به فعلیت صحیح و کامل و شایستة مقام انسانیت برسد یا اصلاً به فعلیت نرسد یا فعلیتی ناموزون و هماهنگ یافته و یا حتی شیطانی پیدا کند، و به یک موجود مسخ شده مبدّل گردد. این ها اموری هستند که زمینه ساز تفاوت شخصیت ها و صفات درونی است.

دکتر بتسابه مهدوی

14 شهریور 95

تهران

 

  • بتسابه مهدوی

عملکرد ضمیر ناخودآگاه

بتسابه مهدوی | يكشنبه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۵، ۰۸:۴۰ ق.ظ

عملکرد ضمیر ناخودآگاه

دکتر بتسابه مهدوی

 

ضمیر ناخودآگاه در محل استقرار خود از ما محافظت کرده و ما را زنده نگه می دارد. هر چیزی را که در زندگی خود با حواس پنجگانه مان احساس می کنیم ، تمام چیزهایی را که می بینیم، می شنویم، حس می کینم، می چشیم و بو می کنیم برای تحلیل و بررسی های آتی به ذهن فرستاده می شوند و در قسمت ضمیر ناخودآگاه ما ذخیره خواهد شد.

در این قسمت از ذهن، نوعی مرجع کامل پیرامون کلیه وقایع زندگی ما درست می شود. فرض کنید شما یک تجربه منفی را در زندگی خود بدست آورده باشید، در این شرایط خاطره آن واقعه ناگوار در ذهن شما ثبت و ضبط خواهد شد. اگر در هر زمان دیگری با یک چنین رویدادی به طور مجدد در زندگی خود مواجه شوید، ضمیر ناخودآگاه به طور اتوماتیک آن خاطره منفی را به یاد می آورد و فوراً احساسات، تصاویر و خاطرات مشابه را به ذهن می فرستد. کلیه خاطرات گذشته را به یاد شما می آورد و به شما آموزش می دهد که چگونه می توانید با در نظر گرفتن کلیه احساسات و افکارتان به آن پاسخ دهید.

یک نمونه مناسب که می توان در این زمینه مطرح کرد، مثال همان کتری پر از آب در حال جوشیدن است. اگر دست شما یک مرتبه با کتری بسوزد در ذهن شما حک میشود که کتری داغ بوده و می تواند دست شما را بسوزاند و به شما آسیب وارد سازد. اگر یک چنین قابلیتی را نداشتیم، آنوقت به تکرار اشتباهات خود ادامه میدادیم.

ضمیر ناخودآگاه این قابلیت را دارد که در آن واحد کارهای متفاوت را انجام داده و واکنش های بیشماری را بررسی کند. در عین حال شما می توانید راه بروید، تنفس کرده، و قلبتان ضربان خود را داشته باشد و ... کلیه این وقایع در ذهن فرد ثبت می شود.

لازم به ذکر است که ذهن انسان به صورت 24 ساعته در حال فعالیت می باشد، یکسره و بدون توقف و استراحت.

یکی دیگر از نمونه های بارز ضمیر ناخودآگاه، رانندگی است. زمانیکه شما در حال رانندگی هستید، اصلاً به نحوه عملکرد خود فکر نمی کنید و تمام اعمال خود را با فکر انجام نمی دهید، بلکه همه کارها  به صورت اتوماتیک وار انجام می شوند، شما فقط رانندگی می کنید.

نکته مثبتی که در مورد ضمیر ناخواگاه وجود دارد این است که ما را قادر می سازد تا آرزوها و اهداف خود را عملی کنیم. می توانید ذهن خود را طوری برنامه ریزی کنید که سبب موفقیت شما در تمام عرصه های زندگی گردد.

کلیه افکار، رفتار، و تجربیاتی که از طریق ذهن خوآگاه درک می گردند، در ضمیر ناخودآگاه شما ثبت و ضبط می شوند، اما نکته جالبی که باید در این زمینه به خاطر داشت آن است که ضمیر ناخوآگاه هیچ گونه تفاوتی میان واقعیت ها و تصورات ذهنی فرد قائل نمی شود. برای ضمیر ناخودآگاه فرد محدودیتی در زمینه زمان و مکان وجود ندارد.

یکی از بهترین تکنیک هایی که از طریق آن می توانید ضمیر ناخودآگاه خود را برنامه ریزی کنید، این است که موفقیت را در ذهن خود به تصویر بکشید. این کار به شما کمک می کند تا بتوانید به صورت خودآگاه جذب چیزهایی بشوید که آنها را میخواهید. به این منظور می بایست تصاویری را که برایتان خوشایند هستند در ذهن خود مجسم کنید. این تجسم هم شامل احساسات شما می شوند و هم افکارتان.

فکر کردن به چیزهای خوب و مثبت همچنین می تواند ضمیر ناخودآگاه رادر رسیدن به موفقیت ترغیب کند. شما این قدرت را دارید که افکار خودتان را انتخاب کنید. باید نسبت به چیزهایی که فکر می کنید، آگاه بوده و آنها را به طور کنترل تحت کنترل خود در آورید. به هر چیزی که فکر می کنید، از قسمت خودآگاه مغز به قسمت ناخوداگاه فرستاده می شود و ضمیر ناخودآگاه نیز آنرا به عنوان یک حقیقت می پذیرد. هیچ گاه به خودتان نگویید که: "من شکست می خورم"، "توانایی انجام این کار را ندارم"، و یا "قابلیت انجام چنین کاری را ندارم"؛ چراکه ضمیر ناخودآگاه به سرعت آنرا باور کرده و به عنوان یک حقیقت آنرا می پذیرد.

باید به ضمیر ناخودآگاه خود آموزش دهید که فقط به موفقیت، شادی، کامیابی، و سلامت و عشق فکر کند.

با استفاده از ضمیر ناخودآگاه خود می توانید موفقیت، ثروت، شغل مناسب، خانه زیبا، ماشین دلخواه، و هر چیز دیگری را که فکرش را بکنید به زندگی خود وارد کنید. میتوانید جملات مثبت خود را به طور روزانه تکرار کنید. زمانی هم که آنها را تکرار می کنید، در ذهن خود به تصویر بکشید و آنها راحس کرده و لذت ببرید.

ما با قدرت و نیروی خاصی که در ضمیر ناخودآگاهمان وجود دارد، پا به دنیا می گذاریم. فقط باید یاد بگیریم که چگونه می توانیم تا بیشترین حد از آن استفاده نماییم.

اگر شما تمایل شدیدی به موفقیت داشته باشید، می توانید قدرت، نیرو و توان ضمیر ناخودآگاه خود را به منصه ظهور برسانید.

دکتر بتسابه مهدوی

14 شهریور 1395

تهران

 

  • بتسابه مهدوی

عواطف یعنی چه ؟

بتسابه مهدوی | شنبه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۵، ۱۱:۳۱ ق.ظ

عواطف یعنی چه ؟        

 دکتر بتسابه مهدوی

 

معمولاً پاسخ مردم به این که عواطف چیست، این است که عواطف یعنی احساس محبت و علاقه و بروز آن احساس نسبت به شخص دیگر.

گاهی هم می شنویم که می گویند: “ فلانی آدم عاطفی است.” و منظورشان این است که فلانی آدم لطیف و حساس و پرمحبتی است.

درمجموع وقتی صحبت از عواطف می شود بلافاصله حالت احساسی خوشایندی از جنس عشق و محبت به ذهن متبادر می شود.

حالا اگر بپرسند هیجان یعنی چه؟ چه می گویید؟ در این باره هم معمولاً پاسخی می شنویم دلالت بررفتاریمی کند از جنس جوش‌وخروش و ناآرامی و اضطراب.

هرچند همه‌ی این اظهار نظرها تا حدی درست است و به بخشی از رفتارهای هیجانی یا عاطفی اشاره دارد اما همه‌ی مطلب نیست.

حالا به تعریف هیجان از نظر علوم رفتاری توجه کنید. معمولاً هیجان و عواطف نیز یکسان یا نزدیک به هم معنی شده‌‌است.

“هیجان Emotion ، واکنش احساسی پیچیده‌ای است مرکب از یک عده تغییرات فیزیولوژیک که در تغییرات بدنی که مقدمه ی اعمال آشکارند، ظاهر می شود.”

پس هیجان یاعاطفه نوعی واکنش است. یعنی نوعی رفتار و جنبه‌ی احساسی دارد یعنی ناشی از یک حس و ادراک آن است.

(توجه به تعریف احساس از نظر روانشناختی نیز ضروری است.)

از آنجا که احساس در انسان‌ها دارای جنبه‌های خوشایند یا ناخوشایند است. پس عواطف و هیجان‌ها که رفتارهای ناشی از احساس‌های انسان است. خود دارای جنبه‌های خوشایند و ناخوشایند می باشد.

بنابراین تصور این‌که عواطف تنها دارای بار خوشایند است، درست نیست.

با چند مثال از هیجان‌ها و عواطف به اثر آن‌ها در زندگی می پردازیم.

حالت هایی مثل غم،شادی،خشم،عصبانیت،ترس،اضطراب،افسردگی همگی حالت های عاطفی یا هیجانی است که به نوعی عکس العمل رفتاری را نیز با خود دارد.

شیوه‌های بروز عواطف در افراد، گوناگون است و تحت تاثیر یادگیری و زمینه‌های زیستی و ارثی قرار می گیرد. اما آنچه قطعیت دارد این است که رفتارهای‌ عاطفی بیشتر متاثر از الگوهای محیطی است و چون این رفتارها جنبه‌ی یادگیری دارد، بنابراین می توان برنامه‌هایی برای آموزش ایجاد تعادل و هماهنگی در بروز عواطف در نظر گرفت و به این ترتیب بطور غیرمستقیم به کودکان کمک کرد تا عواطف خود را به نحو درست بروز دهند.

عده‌ای فکر می کنند که تسلط بر رفتار عاطفی یعنی کوشش برای سرپوش گذاشتن برآن و بروز ندادن آن‌ها؛ که این تصور نادرست است و باید به فکر ایجاد محیط‌هایی باشیم تا در آن فرزندان ما بطور غیرمستقیم و با یادگیری از الگوهای سالم در اطراف خود بتوانند عواطف خود را به درستی و به اندازه‌ی لازم نشان دهند.

اصولاً نشان دادن عواطف چه عواطف خوشایند چه عواطف ناخوشایند برای سلامتی، بقا و ارتباط سالم بین انسان‌ها ضروری است

دکتر بتسابه مهدوی

13 شهریور 1395

تهران

 

  • بتسابه مهدوی

قلمرو ناشناخته ها

بتسابه مهدوی | شنبه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۵، ۰۹:۵۴ ق.ظ

قلمرو ناشناخته ها

دکتر بتسابه مهدوی

حتی کسانی که خدا را تجربه کرده اند .او را راز دانسته اند ...هر چه بیشتر او را تجربه کنی ،محو تر میشوی. ...

فانی میشوی ...روزی خواهد رسید که خدا دیگر معلوم تو نیست ...

حتی خود تو نیز ناپدید شده ای. ...

همان طور که قطره به دریا میرسد و فانی میشود ...

در قلمرو دانش ناشناخته ها به شناخته ها استحاله میابند ...شاید روزی بیاید که همه ی نا شناخته ها شناخته شوند ...اما در قلمرو معنوی و دینی ..مسئله فرق میکند ..در اینجا این ناشناخته نیست که به روشنایی فهم ما وارد میشود ،بلکه این مائیم که در ناشناختنی فانی میشویم ..در این ساحت ،روزی خواهد رسید که همه چیز ،شناخته ها و ناشناخته ها ،ناشناختنی میشوند ....

خداوند در ساحت تسلیم محض ما و حیرت ماست که حجاب از چهره بر میگیرد و خود را با اسما خود نم نمک نشان ما میدهد ....عقل باید بر آستانه حیرت سر بساید ...تا اجازه ی ورود بگیرد ...💛️💛

هنگامی که شکوه خدایی او چهره نشان میدهد ..عقل کالبد تهی میکند.   جایی که جبرئیل همچون گنجشک کوچک پر میریزد .از دست عقل حقیر چه بر می آید ؟؟؟💛

عقل چاره ای ندارد مگر آنکه سر به آستانه حیرت بساید ...و به عجز خود اعتراف کند هر مرغی که به این ساحت پرواز کند  ...به ناچار پر خواهد ریخت .

با پای استدلال و عقل چوبین نمیتوان راه شناخت او را پیمود ...اصلا او را نمیتوان جست و جو کرد .

انگیزه ی هر جست و جویی ..کنجکاوی ذهن است . 👇🏼💛

نهانخانه ی ذهن مسکن نفس است .

نفس است که میخواهد بر مفهوم خدا احاطه پیدا کند و او را بشناسد .

اما خدا مفهوم نیست ...نفس اگر احاطه پیدا کند و نشناسد میرنجد ...

نفس و عقل نمیتواند خدا را بشناسند زیرا نفس و عقل خود سد راه شناخت اند .💛️💛👇🏼

ما از هستی و خداوندمان جدا نیستیم این نفس است که توهم جدایی را در ما ایجاد کرده است.

نفس یعنی توهم جدایی از خداوند ...

و تسلیم یعنی ....زدودن غبار جدایی

یعنی فنا ....یعنی محو قطره در دریا...

تسلیم یعنی رها کردن و دست و پا زدن در دریا ...

فراموش نکن ...آب دریا فقط مرده را بر سر میگیرد و به ساحل می آورد ...

هنگامی که خود را در او محو میکنی ..معجزه اتفاق می افتد ...

حکیم سنایی نیز به چشمان مشتعل آن عارف واصل نگاه کرد ...به سخنان آتشینش گوش داد ...موسیقی کلام او را نوشید ...حضور پر از حس خدایی او را حس کرد ...و ناگهان پروانه وار از پیله ی نفسانیت بیرون آمد ..💛️💛

سنایی در تمام عمر خود جهد عقلانی کرده بود تا به خدا برسد ...اما به هیچ مقصدی نرسیده بود...او خاکستر مشتی استدلال خشک و بی روح را در چنگ خود داشت و بس ...اما ناگهان در حضور حضرت این پیر روشن ضمیر ...به روشنی رسید ..

حکیم سنایی ،از این که مردی ژنده پوش و گمنام در خرابه ها او را کور خطاب کرده بود ....مبهوت مانده بود ...

و در این وادی بهت و حیرت بود که ناگهان او از خواب غفلت بیدار شد .

استادان واقعی و پیران و مرشدان حقیقی و راستین همیشه شاگردان خود را شوکه مینمایند ...از وجود آنها برقی با ولتاژ بی نهایت عبور مینماید ...

گاه با ترک شاگردان آنها را بیدار نموده ..گاه با تنبیه ...گاه با درهم شکاندن نفسشان و غرورشان ...حجاب های نفسانیت مرید را نشانه میگیرند و میدرند ...

 

سنایی برای یک لحظه ناپدید شد ....

خود را به تلاطم های دریا سپرده بود ..

در همان لحظه ی غرق شدن بود که دریا او را بر سر گرفت و به ساحل روشنایی و بصیرت آورد ...💠🌻💠

حالا دیگر از وجود سنایی نه شعر ..بلکه خدا میتراوید ...

گر نه ایزد ورا نمودی راه 🌻

از خدایی کجا شدی آگاه 🌻

هنگامی که فانی میشوی ...خدا آشکار میشود ...این انسان نیست که به خدا میرسد ...این خداست که انسان را میخواهد و میخواند و میابد .💠🌻

عزیزاااا....

خدا همواره تو را میخواهد و در جست و جوی توست....اما این تویی که پنهان شده ای ...💠🌻💠

او در حجاب نیست .

این تویی که در حجابی ...

او در آسمان ها نیست. 

پشت در خانه توست ...در دل توست.

این تویی که درب دل نمیگشایی 💠

خدا...🌻همچون پرتو خورشید

دنبال روزنه ای میگردد تا بر دل تو بتابد ..💠🌻💠

او میخواهد گرم و روشنت کند .

این تو و نفس توست که نمیخواهد و نمیگذارد ...🌻

او حاضر است ..تو غایبی ..💠

او تو را میخواند ..این تو هستی که جواب نمیدهی. ...💠🌻💠

عزیزا.....

هنگام دیدار با خدا ...بایست زره و سپر نفس خویش را بر زمین بگذاری ...

بایست که روح را عریان کنی و در معرض نوازش های لطف و انوار اسمای او قرار دهی ...

ما از او میگریزیم و در پی دنیا میرویم ..

آخر عاقبت چه ؟ما را از او گریزی نیست .💠️💠

اما خداوند در سایه نیز در انتظار ماست .🌻

و در حضور پیر و راهنماست که امکان گریز ما کم میشود ...استاد و پیر ...

شور عشق را در نی خاموش جان ما میدمد . و با دم او صد نغمه در آغوش ما میتپد .💠🌻💠👇🏼

عزیزا ...ذات خداوند همواره ما را به سوی خودش میکشاند .

تاک معرفت ما همواره از باران لطف او نمناک است .💠

ما بایست چشمان خود را در کشتزار محبت او بکاریم و حاصل تماشا را برداشت کنیم ..زیر خاک ما ..شرار زندگیست .


سنایی راهی فتح هند بود ،اما دیدار با خدا نصیبش شد .بنابراین این سنایی نبود که به چنان تجربه ای میرسید. بلکه خدا بود که سنایی را به چنان تجربه ای میرساند .💠️💠

اما حکیم سنایی چنان موهبتی را به دست آورد زیرا ...دلی گشاده داشت .

آفتاب خدا که بالا آمد به درون دل سنایی تابیدن گرفت .

عزیزاااا.....💠

به یاد داشته باش ..خداوند به دلیل اینکه شایسته هستی به سر وقت تو نمی آید ...کدامین شایستگی در تو هست که تو را مستحق دیدار با خداوند نماید .

عزیزا ....💠👇🏼

وصال او را به کوشش نمیدهند ...و گرنه اگر خداوند فقط به سراغ مومنان و پاکان میرفت ...فضیل بن عیاض که راهزن بود نمیبایست در بند عشق گرفتار شود ....حبیب عجمی که ربا خوار بود ...شیخ الاسلام احمد جام که شرابخوار بود ....شبلی که امیر و فرمانروا بود ....وووو......

مستحق دیدار خداوند شدن ...ربطی به گناه ندارد ...دل میخواهد و بس

دلی آماده ی پذیرش ...خداوند دلی را که آماده ی پذیرش نور اوست ...دعوت مینماید ...زیرا میخواهد ببخشد ...او مهربان است ...او بی دریغ میبخشد و بی مضایقه خوب است. او کریم و رحمان و غفور است. چتر رحمت او همه چیز و همه کس را در بر گرفته ...💛

او سر وقت تو می آید نه از این رو که کوشیده ای بلکه از آن جهت که تسلیم بوده ای در برابر او ...و مشیت او ...و درب دل خود گشوده ای ...

عزیزا....💠💛💠

اندکی در غار حرای خلوت دل خودت بنشین ...

ترک نفس کن ...خواسته را رها کن ..

به سوی او هجرت نما ...

لات و عزای نفست را بشکن ...💛

بهرامشاه را رها کن ....

 

حتی کسانی که خدا را تجربه کرده اند .او را راز دانسته اند ...هر چه بیشتر او را تجربه کنی ،محو تر میشوی. ...

فانی میشوی ...روزی خواهد رسید که خدا دیگر معلوم تو نیست ...

حتی خود تو نیز ناپدید شده ای. ...

همان طور که قطره به دریا میرسد و فانی میشود ...

در قلمرو دانش ناشناخته ها به شناخته ها استحاله میابند ...شاید روزی بیاید که همه ی نا شناخته ها شناخته شوند ...اما در قلمرو معنوی و دینی ..مسئله فرق میکند ..در اینجا این ناشناخته نیست که به روشنایی فهم ما وارد میشود ،بلکه این مائیم که در ناشناختنی فانی میشویم ..در این ساحت ،روزی خواهد رسید که همه چیز ،شناخته ها و ناشناخته ها ،ناشناختنی میشوند ....

خداوند در ساحت تسلیم محض ما و حیرت ماست که حجاب از چهره بر میگیرد و خود را با اسما خود نم نمک نشان ما میدهد ....عقل باید بر آستانه حیرت سر بساید ...تا اجازه ی ورود بگیرد ...💛️💛

هنگامی که شکوه خدایی او چهره نشان میدهد ..عقل کالبد تهی میکند.   جایی که جبرئیل همچون گنجشک کوچک پر میریزد .از دست عقل حقیر چه بر می آید ؟؟؟💛

عقل چاره ای ندارد مگر آنکه سر به آستانه حیرت بساید ...و به عجز خود اعتراف کند هر مرغی که به این ساحت پرواز کند  ...به ناچار پر خواهد ریخت .

با پای استدلال و عقل چوبین نمیتوان راه شناخت او را پیمود ...اصلا او را نمیتوان جست و جو کرد .

انگیزه ی هر جست و جویی ..کنجکاوی ذهن است . 👇🏼💛

نهانخانه ی ذهن مسکن نفس است .

نفس است که میخواهد بر مفهوم خدا احاطه پیدا کند و او را بشناسد .

اما خدا مفهوم نیست ...نفس اگر احاطه پیدا کند و نشناسد میرنجد ...

نفس و عقل نمیتواند خدا را بشناسند زیرا نفس و عقل خود سد راه شناخت اند .💛️💛👇🏼

ما از هستی و خداوندمان جدا نیستیم این نفس است که توهم جدایی را در ما ایجاد کرده است.

نفس یعنی توهم جدایی از خداوند ...

و تسلیم یعنی ....زدودن غبار جدایی

یعنی فنا ....یعنی محو قطره در دریا...

تسلیم یعنی رها کردن و دست و پا زدن در دریا ...

فراموش نکن ...آب دریا فقط مرده را بر سر میگیرد و به ساحل می آورد ...

هنگامی که خود را در او محو میکنی ..معجزه اتفاق می افتد ...

حکیم سنایی نیز به چشمان مشتعل آن عارف واصل نگاه کرد ...به سخنان آتشینش گوش داد ...موسیقی کلام او را نوشید ...حضور پر از حس خدایی او را حس کرد ...و ناگهان پروانه وار از پیله ی نفسانیت بیرون آمد ..💛️💛

سنایی در تمام عمر خود جهد عقلانی کرده بود تا به خدا برسد ...اما به هیچ مقصدی نرسیده بود...او خاکستر مشتی استدلال خشک و بی روح را در چنگ خود داشت و بس ...اما ناگهان در حضور حضرت این پیر روشن ضمیر ...به روشنی رسید ..

حکیم سنایی ،از این که مردی ژنده پوش و گمنام در خرابه ها او را کور خطاب کرده بود ....مبهوت مانده بود ...

و در این وادی بهت و حیرت بود که ناگهان او از خواب غفلت بیدار شد .

استادان واقعی و پیران و مرشدان حقیقی و راستین همیشه شاگردان خود را شوکه مینمایند ...از وجود آنها برقی با ولتاژ بی نهایت عبور مینماید ...

گاه با ترک شاگردان آنها را بیدار نموده ..گاه با تنبیه ...گاه با درهم شکاندن نفسشان و غرورشان ...حجاب های نفسانیت مرید را نشانه میگیرند و میدرند ...

خداوند از سرشت آفریده های خود آگاه است . و بدین خاطر دستوراتی را برای ایشان فرستاده که با ظروف اجتماعی و اقتصادی ،هم چنین خصوصیات فطری و غریزی ایشان هماهنگی کامل داشته باشد ...زیرا خود اوست که بر نفوس آنها اشراف و آگاهی کامل دارد ...و بر هر نفسی به اندازه توانایی اش تکلیف مینماید . ..و بازخواست ....و آنچه در توان دارد از او میخواهد نه بیشتر ..

مردم همه عارف به اسما و صفات الله نیستند ...بلکه در حقیقت تنها خود خداوند آگاه از حقیقت ذات خویش است. و اوست که دقیق ترین صفات خود را میشناسد و میداند ...و بنده را همان سزد که هر آنچه را که خداوند فرماید بپذیرد و هر آنچه را که خداوند درباره صفات و اسمااش میگوید بدون تشبیه و تمثیل و بدون تاویل با ذهن کوچک خود در برابر این لایتناهی قبول نماید . 💠️👇🏼

مردم از خداوند به خداوند آگاه تر که نیستند ...و اوست که خود را تنزیه مینماید ...خداوند اسما و صفاتی را برای خویش برگزیده است و ما را از آن مطلع گردانیده تا او را به آن صفات متصف گردانیده و او را با آن اسم هایش به فریاد رسی بطلبیم ...زیرا هیچ چیزی همچون او نیست . و او شنوا و بینا و اجابت کننده است .

💠️💠️👇🏼

دکتر بتسابه مهدوی

13 شهریور 1395

تهران

 

  💠🌻💠
  • بتسابه مهدوی