نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

۸۱۷ مطلب با موضوع «دلشیفتگان» ثبت شده است

محبت چیست

بتسابه مهدوی | جمعه, ۲۸ خرداد ۱۳۹۵، ۰۵:۱۷ ق.ظ

محبت چیست

دکتر بتسابه مهدوی

 

محبت در لغت : به وداد و میل شدید گفته می شود و مقابل آن بغض و تنفر است .

محبت در اصطلاح : در خواست آن چه می بینی و یا گمان به منفعت و سود و یا فضل و برتری آن داری و به عبارت دیگر میل داشتن به چیزی لذیذ است که موافق با طبع و فطرت باشد .

و در نظر اهل معرفت میل قلبی سالک برای وصول به حق و آن چه که از ناحیه حق تعالی می باشد .

محبت در چه چیز هایست ؟

1 گاهی محبت در لذّات جسمانی است مانند : غذای خوشمزه و نوشیدنی گوارا و هر چه که برای جسم لذّت آور باشد .

2 گاهی محبت برای جلب منفعت است مانند : محبت به چیزی یا کسی یا قدرتی که از آن نفع می برد .

3 گاهی محبت برای دفع ضرر محتمل است مانند : محبت به چیزی یا کسی که قاهر و قدرت برتر است و موجب دفع ضرر از انسان میشود ، چه ضرر مادی و چه معنوی .

4 گاهی هم متعلق محبت ، فضل علمی و دانایی است مانند : محبت به علما و دانشمندان به خاطر علم و دانش ایشان .

5 گاهی هم متعلق محبت ، فضل اخلاقی و رفتارانسانی است مانند : محبت به صلحا و نیکان به خاطر سلوک الهی و انسانی آنان .

و موارد دیگر ......

محبت الهی آتش الهی است مرور نمی کند بر چیزی ، مگر آن را شعله ور سازد پس در این هنگام ، عبد دور می زند حول منتهی الهی و حقیقت منتهی الهی را در نهایت اعلای آن در خود تجلی می کند و قرار می گیرد در باغ های بهشت قدس الهی و پرواز می کند با بالهای عزت الهی در سراپرده های لطف ربانی .

هر شخصی به حسب غریزه و طبیعت فطری که خداوند متعال در وجود او قرار داده محبت به خیر و نیکی دارد و طالب آن است . و همه خیرات و و خوبیها پرتوی از خیر خداست همانگونه که خود این بندگان پرتوی از وجود خود خدای متعال هستند . در حقیقت محبت به خیر و نیکی محبت به خداوند است .

و این که برخی در شناخت خدای حقیقی به خطا رفته اند و در نتیجه در محبت به خدای حقیقی هم اشتباه کرده اند . مثلا بت پرست فکر کرده که بت خدای واقعی اوست لذا آن را می پرستد و به آن محبت دارد .

از این جهت فارق از حق و باطل بودن اعتقادات افراد در مسئله خدا ، اگر کسی به خدا و معبود باطل دیگری توهین کند ، او ناراحت خواهد شد و این استثنا هم ندارد ، این مثبت فطری بودن محبت بندگان به خداوند است .

فطرتا و باطنا به خدای واقعی اعتقاد دارد لکن تابع هوای نفس گردیده و از اختیار خود سوء استفاده می کند و به ظاهر با خدای حقیقی سر جنگ و ستیز داشته و عملا دشمن خدا محسوب میشود . یا حماقت نمرود که به خیال خود به جنگ خدای آسمانها میرود .

این قبیل افراد هم فطرتا و باطنا محبت خدا را دارند لکن ظاهرا و عملا از اختیار خدا دادی خود در مسیر خواهشهای نفسانی خود سوء استفاده نموده و به ندای فطرت خود جواب منفی می دهند و در نتیجه دشمن خدا می شوند .

وجود خود را وقف سایرین نمودن و در ازای آن توقع پاداش نداشتن.

توسط عنایت و فیض یک استاد روحانی ، می توان به این محبت دست یافت .

جلب عنایت استاد روحانی ، لطف و عنایت مرشد ارمغانی ارزان و ناچیز نیست. و آن زمانی میسر است که در انجام خدمت همیشه حاضر باشیم و از مورد خدمت واقع شدن اجتناب ورزیم.

 

برای کسب لطف و عنایت مرشد راه های زیر موجود است:

 

1-خیرخواهی دیگران حتی اگر به ضرر ما منجر گردد.

2-اجتناب از غیبت

3- صبر و شکیبایی

4- کوشش در نگران نشدن(کوشش در نگران نشدن تقریبا غیر ممکن است با این همه می توان به آن رسید)

5- بیشتر به نکات خوب و کمتر به نکات بد سایرین اندیشیدن.

 

و در آخر به کلیه نکات فوق عمل نمودن.

 

عمل نمودن( یعنی اجرا کردن آن در زندگی روزمره یعنی آن را زندگی کنیم نه اینکه آن را بخوانیم و به دیگران بگوییم).

 

وقتی عیسی مسیح فرمود:" همسایه خود را دوست بدارید" منظور او عاشق همسایه شدن نبود. پیروی کامل از یکی از راه های فوق بقیه را به دنبال خواهد داشت.

محبت ورزیدن با عاشق شدن تفاوت دارد. محبت نمودن مستلزم ایثار است در حالی که در عاشق شدن، ارضا،خواسته و آرزو نهفته است.

درباره محبت در روایات صحبت های زیادی شده است. ما در روایات لفظ عشق نداریم. اما در بعضی از روایات برای غیر خدا استعمال شده است.

ولی شدت محبت را عشق می‌گویند. ( و الذین آمنوا اشدّ حبا الله )

محبت فرع بر زیبایی و جمال است. هر جا انسان زیبایی را مورد شناخت خویش قرار دهد به آن چیز محبت پیدا می‌کند اینکه انسان به اشیاء زیبا ظاهری علاقه دارد شکل نازله آن است.

 

شهوت لذت عارضی است ولی نفس درک و شناخت زیبایی محبت‌آور است و موجب حصول لذت درونی و لذت ذاتی می‌شود، بنابراین نتیجه می‌گیریم که محبت تابعه از زیبایی و جمال است که این محبت بستگی به میزان شناخت دارد به همان اندازه که به جمال جمیل شناخت پیدا می‌کنیم به آن شیء محبت پیدا خواهیم کرد.

پس اختلاف مراتب محبت تابع اختلاف مراتب معرفت است لذا باید ابتدا ببینیم که اقسام معرفت چگونه است تا بتوانیم اقسام محبت را درک کنیم از دیدگاه اهل معرفت زیبایی حقیقی از خداوند است ( ان الله جمیل و یحب الجمال ) ما اگر مهربانیم تا حدی است که عصبانی نشده باشیم و وقتی عصبانی شدیم آن صفت مهربانی ما می‌رود.

یعنی این عطوفت مقید است اما صفات خداوند مطلق است یعنی خداوند در همان حال که عطوف است منتقم نیز هست. یعنی در تحت هر لطفی قهری است در تحت هر لطفی نهفته است. صفات خداوند عین ذات است و صفات موجودات ممکن عارض بر ذات است بنابراین رحمت الهی غضب الهی است و غضب الهی رحمت الهی است بنابراین از نظر ما مجمع الاضداد است البته اگر از مقرّ الوهیت بنگریم همه صفات عین هم هستند و یکی می‌باشند.

 

در عالم کثرت همه چیز با هم تزاحم دارد ولی در عالم وحدت همه چیز یکی‌اند. وحدت دارند نه اتحاد ( که فرع بر دوئیت است ) لذا شیخ شبستری در مورد وحدت در عالم وحدت چنین می‌گوید:

 

حلول اتحاد اینجا محال است

که در وحدت دوئی عین ضلال است

 

مانند نور منشور که اگر از منشور برگردیم یک نور است گفتیم که یکی از اوصاف الهی جمال است ( اللهم انی اسئلک بجمالک بالجمله و کل جمالک جمیل ) از این منظر لطف و قهرش زیباست.

اینکه اهل معرفت در بعضی احوال عذاب الهی را هم خریدارند و می‌گویند: “ اگر عذاب از سوی توست راضی هستیم” از این منظر می‌باشد.

 

قسم دوم زیبایی ، زیبایی عرضی و محدود است .

ما اعتقاد داریم هر چه در عالم هستی وجود دارد تجلیات ذاتی و صفاتی خداوند است.

 

در مباحث عرفانی موجودات این عالم مظاهری از اسماء الهی هستند و از آن جا که خداوند زیباست بنابراین همه چیز در این عالم زیبا می‌باشد و به عبارتی « احسن کل شیء خلقه » .

 

اگر خداوند را در مرحله صفات و افعال بشناسیم یعنی از پایین به بالا برویم و یا از اثر پی به مؤثر ببریم، ( برهان « انّی ») این معرفت معرفت عوامانه است. برخلاف آنکه در دعاها می‌خوانیم « یا من دلّه ذاته بالذات » اینها می‌گویند چون خدای هست درختی هم هست بر خلاف آنهایی که می‌گویند اگر درختی است پس خدایی هم است.

 

این دو دسته یعنی کسانی که صاحب معرفت افعالی هستند و درک محضر می‌کنند ( محبت افعالی و صفاتی دارند ) و کسانی که معرفت به ذات پیدا کرده‌اند و درک حضور می‌کنند وجه مشترکشان این است که در عالم غفلت نیستند.

 

گروه سوم گروهی هستند که غافلند یعنی به همین مظاهری به طور استقلالی محبت می‌کنند. چرا که وجودی مجازی را وجودی حقیقی می پندارند، بنابراین آن محبتشان هم «عشق و محبت مجازی» است.

 

بنابراین اقسام محبت تابع اقسام زیبایی است.

 

محبت در مقام افعال متغیر و محبت در مقام ذات ثابت است آنکه در مقام افعال محبت به خداوند دارد مانند این است به خاطر احسان خداوند به او محبت پیدا کرده است لذا زمانی هم که بلایی نصیبش شود محبتش هم از بین می رود.

اما در مقام ذات چون سرچشمه را پیدا کرده‌ایم بنابراین او را در همه حال دوست داریم لذا محبت در مقام ذات به علت آنکه کامل است عشق گویند .

  • بتسابه مهدوی

عشق الهی بخش

بتسابه مهدوی | جمعه, ۲۸ خرداد ۱۳۹۵، ۰۵:۱۶ ق.ظ

عشق الهی بخش

دکتر بتسابه مهدوی

 

ما خداوند را به عنوان یک قدرت و نیرو می‌پرستیم اما خداوند به عنوان یک عاشق به عبادات ما پاسخ می‌گوید.

عشق بشری بسیار محدود است. در عشق بشری احتمال اینکه فرد با یک خوشحالی و شادمانی شیفته و مجذوب شود وجود دارد. در عشق بشری، از لحاظ عملی هیچ فرصتی برای گسترش و وسعت دادن به درک الهی ما وجود ندارد. یک عشق بشری حقیقی، حتی اگر روحی نباشد، کمی احساسات فیزیکی در آن وجود دارد. این احساس سعی می‌کند به ما نشان دهد که عشق نباید تعهد آور یا تحمیل شود. گر چه در عشق بشری ما همیشه احساس می‌کنیم دیگران ما را نمی‌خواهند یا به ما نیازی ندارند. همیشه کمی ترس یا نفرت در آن وجود دارد. عشق بشری، همانطور که هر کسی می‌داند، به شکست و ناکامی منتهی می‌شود و شکست منجر به تخریب می‌شود. در عشق بشری، ما احساس شیرین خود را نسبت به خود یا شخص دیگر از دست می‌دهیم و به از دست دادن حقیقت الهی خود منتهی می‌شویم.

 

عشق الهی هیچ تقاضایی را به وجود نمی‌آورد. این یک احساس خود جوش، ثابت و پایدار است. این حس در هر صورت نامحدود می‌باشد. آن مانند خورشید است، خورشیدی که برای همه است و همه می‌توانند از آن بهره ببرند، اما اگر ما درها و پنجره‌ها را ببندیم خورشید چه کاری می‌تواند انجام دهد؟ این عشق الهی خداوند است که باید در درون و از طریق عشق بشری عمل کند. اما اگر ما مراقب عشق الهی که دراطراف ما جاری است و یا اینکه می‌خواهد در ما جاری شود نباشیم، پس عشق الهی نمی‌تواند در درون ما و از طریق ما عمل کند.

 

عشق بشری تعهد می‌آورد، اما پیش از آنکه تعهد بیاورد محدود می‌کند. عشق الهی تذهیب می‌کند اما پیش از آنکه تذهیب کند، متوجه می‌شویم که تقریبا خود روشن و تذهیب شده است. عشق الهی با آگاهی از یک واقعیت برتر و بالاتر شروع می‌شود و آن ایمان و اعتقاد راسخ ما نسبت به یک واقعیت بسیار صحیح و درست می‌باشد. عشق الهی هر لحظه ما را تذهیب و پاک می‌کند و دراین تذهیب کردن ما یک احساس رضایت کامل و کلی داریم.

 

خداوند بدون هیچ قیدوشرطی همه انسانها را دوست دارد. به هر حال، این یک راز الهی است که هیچ ذهن بشری نتوانسته تاکنون آن را درک کند.

 

بیشتر خصوصیت طبیعی عشق بشری این است که یک نفر را تحمل کرده و دیگران را رد می‌کند. اما در عشق الهی که نامحدود و لا یتناهی است، هیچ پذیرش و هیچ تصرف و تملکی وجود ندارد، تنها احساس یکی شدن وجود دارد. این یکی شدن می‌تواند در یک حیوان، یک گل، یک درخت و یا حتی دیوار وجود داشته باشد. این مثل عشق بشری نیست که ما می‌خواهیم یک شخص یا یک شیء را به تصرف خود درآوریم و همچنین فردا دو نفر و پس فردا سه نفر را به تصرف و تملک خویش درآوریم. وقتی ما نسبت به شخصی عشقی آسمانی و الهی داریم، در آن زمان به طور اتوماتیک و خودکار یکی شدن تفکیک ناپذیر می‌باشد. هیچ پلی لازم نیست. ما فقط یکی می‌شویم.

 

عشق الهی به ما می‌گوید که زندگی ما بیشتر از آنچه تصورش را بکنیم اهمیت دارد. عشق الهی به معنای یک تعالی ثابت و پایدار نه فقط مرزهای بشری ما بلکه شناخت خود خداوند در درون و از طریق ماست.

 

در عشق الهی ما رشد می‌کنیم در عشق الهی عشق روح ما را آزاد و رها می‌کند و آگاهی ما را وسعت می‌بخشد. عشق یعنی یگانگی و یکتایی خداوند، یکتایی واقعیت، یکتایی شناخت فردی با یک شناخت نامحدود. وقتی از طریق مراقبه(مدیتیشن) و مکاشفه خود به یک شناخت جهانی می‌رسیم، به عشق بشری فکر نمی‌کنیم. ما تنها به عشق الهی و یکتایی فکر می‌کنیم. اگر ما یک شیء کوچکی مانند یک چاقوی کوچک داشته باشیم، نمی‌توانیم چیزهای خیلی بزرگ را با آن ببریم. اما اگر یک چاقوی خیلی بزرگ داشته باشیم، می‌توانیم چیزهای بزرگ را با آن ببریم. وسیله ای که ما از آن استفاده می‌کنیم درست مانند شناخت بسیار محدود ما می‌باشد. این دلیل این مسأله است که ما در عشق خود محدود می‌شویم. اما اگر از ابزار دیگری استفاده کنیم که بسیار وسیع و بزرگ می‌باشد و یا اگر از شناخت جهانی استفاده کنیم توانایی ما برای دریافت یک عشق الهی نامحدود می‌شود.


 

                    

عشق الهی از جانب خداوند و از طریق مراقبه و مکاشفه خود ماست که به وجود می‌آید، اما تنها زمانی که ما آرزوها را در سر بپرورانیم. یک کودک از پدرش یک پنی، یک سکه پنج سنتی و یا یک سکه بیست و پنج سنتی درخواست می‌کند. بیشتر از آن چیزی است که می‌خواهد. اگر از پدرش همیشه و در هر لحظه چیزی بخواهد پدر به او خواهد داد اما او تنها چیزی را به کودک می‌دهد که کودک از وی درخواست می‌کند. اما اگر کودک احساس کند که هر آنچه را که از آن پدر هست از آن او نیز هست و اگر او فقط می‌خواهد فرزندش را خوشحال کند پس احساس می‌کند کودک قادر به دریافت آن می‌باشد و به او تمام ثروتش را می‌بخشد.

 

 فقط می‌آموزم احساس کنم که واقعا مجبور نیستم خدا را بدست آورم اما برخی از روزها خداوند مرا می‌گیرد و درقلب من جاری می‌سازد سیلی از یک شادی وصف ناپذیر.

وقتی از خداوند هیچ چیز نمی‌خواهیم، او همه چیز به ما عطا می‌کند. او خواهد گفت:"این من هستم که عشق نامحدود و لا یتناهی می‌بخشم. چگونه است که فرزندان من هنوز با توانایی‌های بسیار محدود و دستیابیهای بسیار محدود باقی می‌مانند؟"به منظور تقویت و رشد این مساله که او و فرزندانش تنها هستند و اینکه ما ابزارهای لایق او هستیم، او آرامش، نور و سعادت نامحدودش را ارزانی می‌دارد.

 

زمانی که فرد بدون هیچ قید و شرطی تسلیم خواسته‌های خدا می‌شود، عشق الهی نامحدود بدست می‌آید و همه چیز به شکل عشق روی می‌دهد. ما آرامش را بدست می‌آوریم اما این آرامش به شکل عشق به وجود می‌آید و ما از طریق عشق این آرامش را به بشریت می‌دهیم. ما آرامش و نیرو و قدرت خود را گسترش می‌دهیم زیرا ما عاشق هستیم. خداوند خود همه چیز را از طریق عشق نشان داده و آشکار می‌سازد. در این دنیا برروی زمین و در دنیای دیگر در بهشت تنها یک چیز است که خداوند نسبت به آن غرور دارد و آن عشق است، عشق الهی.

  • بتسابه مهدوی

بدن دردمند(کالبد درد)

بتسابه مهدوی | جمعه, ۲۸ خرداد ۱۳۹۵، ۰۵:۱۴ ق.ظ

بدن دردمند(کالبد درد)

دکتر بتسابه مهدوی

تمام افراد دارای کالبد درد هستند، حتی پیامبران و قدیسین. هرچه این کالبد عظیم تر و حجیم تر باشد، احتمال هوشیار و آگاه شدن بیشتر است.

 

محتوای بدن دردمند، سرنوشت و مسیر  زندگی افراد را مشخص و می سازد.

کارکرد این کالبد در زندگی به دو بخش تقسیم میشود:

الف) تعیین هویت و مسیر کلی فرد در این عالم.

ب) ایجاد ووهدایت اتفاقات کوچک و بزرگ و شیوه ی برخورد فرد با رخدادها ، موضوعات و افراد.

این دو بخش، در حقیقت دو سرفصل هستند، و هر کدام زیر مجموعه های گوناگونی دارند.

 

  توضیح مختصر در مورد بخش الف :

  الف: کالبد درد از دوران کودکی و معمولن بعداز هفت سالگی بر اساس یادگیری از محیط و درصد کمی هم ارثی، فرد را به سمت اعمال و افکاری می برد که شخصیت و هویت فرد شکل میگیرد.

کسانی که کالبد دردشان از رنج و دردهای متداول و پایین تر از ظرفیتشان انباشته باشد، هویت عام دارند با رفتار و افکاری معمولی - وقتی می گویم عام؛ با توجه به موضوعی که الان مطرح است این کلمه استفاده می شود و عام بودن ربطی به تحصیلات و طبقه ی اجتماعی ندارد. عام در اینجا می تواند یک کارگر ساده یا یک دکتر یا فردی ثروتمند باشد - عوام در موضوع معنوی و انسان شناسی کسانی هستند که بطور روزمره عادت به استفاده از رفتار ناپسند مثل حسادت دروغ و غیبت و ... دارند.

کسانی که در کالبد درد شان حادثه یا رخدادهای غیر معمول ضبط شده است و متحمل درد و رنج شدیدتر از ظرفیشان شده اند، در گروه خواص قرار می گیرند.

این افراد یا به سمت ناهنجاری ها می روند و اعتیاد به رفتار و افکار ناپسند غیر معمول پیدا می کنند. ضمن اینکه از رفتار ناپسند معمول هم تغذیه می کنند.

افرادی که مرتکب کلاهبرداری، دزدی، رفتار افراطی جنسی، مصرف مواد مخدر، زیرآب زنی مستمر و... می شوند. همین کسایی هستند که درد و رنجی مضاعف از ظرفیتشان متحمل شده اند.

این دسته در صورت بهره مند شدن از موقعیتی خاص در شرارت نامشان ماندگار خواهد شد. این موقعیت ها معمولن در عالم سیاست بیشتر وجود دارند. افرادی مانند هیتلر، ناپلئون، صدام حسین ،چنگیز، سازنده ی بمب اتم و...نام های آشنا از همین گروه هستند.

گروه دومی که حوادث تلخ کم نظیر را تجربه کردند، در طول زندگیشان با تابش اندک نور آگاهی به وجودشان، فردی خاص شده اند یعنی بر عکس خواص دسته اول، این ها در آگاه و عارف بودن خاص می شوند. مانند تمام شخصیت های بزرگ و محبوب.

پیامبران. عرفا یا افراد حقیقی مثل گاندی. انیشتن. علی ابن ابی طالب. علامه طباطبایی اکهارت تل. کریشنامورتی. مولوی. نلسون ماندلا. علی شریعتی و... افرادی هستند که رنج ودرد  حوادث غیر قابل تحمل و تابش نور آگاهی به کالبدشان. باعث شده در مسیر معنویت و آگاهی بخشی به آدمی به عنوان افرادی با روح های فردیت یافته ی بزرگ جاودانه باشند.

 

  آنچه در مسیر زندگی فرد مهم است؛ چگونگی انفجار یا تخلیه ی کالبد دردش است.

انفجار برای همه امکان پذیر نیست. اما تخلیه فرصتی ست برای یک جهش بزرگ معنوی که انجامش خود خواسته و شدنی ست.

 

  پرداختن به امور مربوط به بدن درد مند از اصول اولیه ی زندگی معنوی و بالاتر از این باید گفت پیش نیاز تحول و تغییر است.

تمام ما غیر از کالبد فیزیکی مان کالبد های دیگر ی هم داریم. که یکی از آنها "کالبد درد" نام دارد.  این کالبد از تمام درد و رنج های ما از کودکی تا اکنون انباشته شده است. و برای حیات خود دایم باید رنج بیافریند. در حقیقت تا این کالبد پاکسازی نشود. هر گونه رشد معنوی و آگاهی با سختی اتفاق می افتد.

در آینده در این مورد مطالب مفیدی گذاشته خواهد شد و در صورت فراهم آمدن زمان و موقعیت ، کارگاهی نیز به منظور تخلیه ی این کالبد راه اندازی می شود. توضیح در مورد مطلب بالا👆

 

تمام ما غیر از کالبد فیزیکی مان کالبد های دیگر ی هم داریم. که یکی از آنها "کالبد درد" نام دارد.  این کالبد از تمام درد و رنج های ما از کودکی تا اکنون انباشته شده است. و برای حیات خود دایم باید رنج بیافریند. در حقیقت تا این کالبد پاکسازی نشود. هر گونه رشد معنوی و آگاهی با سختی اتفاق می افتد.

در آینده در این مورد مطالب مفیدی گذاشته خواهد شد و در صورت فراهم آمدن زمان و موقعیت ، کارگاهی نیز به منظور تخلیه ی این کالبد راه اندازی می شود.

 

  • بتسابه مهدوی

مانتراهایی تبتی

بتسابه مهدوی | جمعه, ۲۸ خرداد ۱۳۹۵، ۰۵:۱۱ ق.ظ

مانتراهایی تبتی

دکتر بتسابه مهدوی

بودایی های تبت بر این باورند که تکرار مانترای Om Mani Padme Hum با صدای بلند و یا بدون صدا به صورت زمزمۀ درونی , قدرت دریافت  بخشایش , توجه به خویشتن وبرکت از الهۀ غمخوارگی را افزایش می دهد . گفته شده دیدن فرم نوشته شدۀ این مانترا دارای همان تاثیر می باشد . در تبت اکثرا این مانترا را به صورت حک شده بر روی سنگها و صخره ها در جایی که قابل رویت توسط مردم باشد می بینیم . از انواع  دیگر آن می توان گردونۀ مانی (Mani Wheel) یا همان گردونۀ نیایش ( Prayer Wheel  ) اشاره کرد که چرخاندن آن دارای همان تاثیر تکرار آن و یا دیدن فرم نوشتاری آن است . گردونه های کوچک و یا بزرگ نیایش اجسام مدوری هستند که بر روی آنها و گاهی درون آنها , مانترای Om Mani Padme Hum نقش بسته است و در سرتاسر این سرزمین مورد استفاده قرار می گیرد.

  • بتسابه مهدوی

تهی ساختن خرد

بتسابه مهدوی | پنجشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۵، ۰۵:۳۳ ق.ظ

تهی ساختن خرد

دکتر بتسابه مهدوی

 

برای تهی ساختن خرد، نخست باید چیز والاتری را خواستار شوی. آنگاه خواهی توانست خردت را تهی سازی. نباید بگذاری هیچ اندیشه‌ای در خردت راه یابد و در آن رخنه کند و شکل بگیرد. انگار می‌کنیم که مفهومی در خرد تو پیدا شود. تا نخستین حرف نام آن پیدا شد، نابودش کن. باید خردت را با نیروی تمرکزت تا جا دارد تهی کنی.

یک اندیشه، یک هیجان یا یک چیز دیگری پدیدار شود. زود تیرت را بزن و آن را تکه‌تکه کن. تصوری می‌آید، نام کسی می‌آید یا هر اندیشه‌ی دیگری رونما می‌شود. آن را بی‌درنگ بیرون انداز. نگذار پدیدار گردد و به قلمرو خردت گام گذارد. پیش از آنکه پایش به آن برسد، باید آن را پاره‌پاره کنی. اگر هم اندیشه‌ها و تصورها در تو، در تنت و خردت باشند، باید به این گونه مراقبه کنی: تا می‌شود خود را خلسه ساز و تصور کن در دل دریایی هستی. آنگاه آن اندیشه‌ها و تصورها را به گونه‌ای که انگار دیگر چیزی جدا از هویت تو نیستند، بپذیر. بگذار در دریا ناپدید شوند. اگر هنوز در تو هستند، آنها را در دریا چپه کن. اگر از بیرون آمدند، نگذار به درون تو رخنه نمایند. اگر این را مشق کنی، بی‌گمان مراقبه‌ی خوبی توانی کرد.

  • بتسابه مهدوی

چیرگی بر اندیشه‌ها

بتسابه مهدوی | پنجشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۵، ۰۵:۳۱ ق.ظ

چیرگی بر اندیشه‌ها

 دکتربتسابه مهدوی

 

اگر اندیشه‌هایت، خوب نباشند، اگر نایزدانی، ناسالم باشند، دو راه برای چیره شده بر آنها داری. یک راه این است که تصور کنی در ذهنت یک اتاق هست و آن اتاق طبعا دری هم دارد. آن اتاق توست و تو می‌توانی بیرون از آن ، جلوی در بایستی و نگذاری هیچ اندیشه‌ای به درون آن برود. آنگاه می‌توانی اتاق خرد را ببندی و دم درهایش نگهبانی بدهی. آن اتاق از آن خود توست. چه کسی می‌تواند بی اجازه‌ی تو پای در آن گذارد؟ اما اگر درش را بازگذاری، هر کسی می‌تواند سرش را پایین بیندازد و به درون آن بیاید، و اگر اندیشه‌ای به درون آن راه یابد، بیرون انداختنش دشوارتر است. پس باید از همان آغاز نگذاری به درون بیایند.

  • بتسابه مهدوی

ذکر و اهمیت آن در سلوک و طریقت

بتسابه مهدوی | چهارشنبه, ۲۶ خرداد ۱۳۹۵، ۰۹:۰۹ ق.ظ


ذکر و اهمیت آن در سلوک و طریقت

دکتر بتسابه مهدوی

👇🏼👇🏼👇🏼👇🏼

"واذکراسم ربّک بکره واصیلا (انسان/ 25 ). 🌸

و به یاد آور نام پروردگارت را بامدادان و شبانگاهان".🌸

دربیان اهمیت ذکروشناخت ماهیت و مراتب آن همین بس که تاریخ ادیان و تصوف و کتب آسمانى وکهن ترین مکتوباتى که ازازمنة قدیم براى بشر به میراث مانده، جملگى حکایت براهمیت ذکردارند. اهل تحقیق و علم، ذکر را باتوجه به نقش صوت درجهان و پدیده هاى مکشوفه درعلم، خصوصاً با علم متافیزیک وفیزیک کوانتوم با صوت وفراصوت اثبات مى نمایند که امواج صوتى (امواج مکانیکى) وامواج الکترومغناطیسى (امواج نورى) هردو داراى ماهیتى انرژیایى و منتشرشونده هستند.🌸💠🌸💠

انرژى ها درعلم فیزیک قابلیت تبدیل شدن به یکدیگررا دارند و ازآن جا که حضورفیزیکى انسان دراین جهان وابسته به سطح نوسانات و انرژى اوست، براى تداوم حیات مى بایست ارتعاشات روحى او که ازطریق ذهن ومغزجارى مى شوند، با ارتعاشات جهان مادى هم فرکانس بوده تا با تداوم حضورى جسمى زندگى انسان میسرگردد.👇🏼🌸💠

 اما نکتة جالب دیگرى که فیزیکدانان به آن پى برده اند، این است که هرجسم مادى درجهان ما داراى مجموعه اى از ارتعاشات طبیعى است. این ارتعاشات طبیعى درواقع ازمشخصه هاى خاص هرجسم محسوب مى شوند. نکتة جالب تردراین جاست که صدایى که هرجسم مى تواند ازخود تولید کند مثلاً صداى حاصل از ضربه زدن به یک جام کریستال یا لیوان شیشه اى وابسته به ارتعاشات طبیعى آن جسم است. بیش ترین میزان جذب صدا درهرجسم مربوط به اصواتى است که با ارتعاشات طبیعى آن جسم هماهنگ باشد؛ به بیان دیگر، هماهنگى و ریتم صوتى وارتعاشى شناخته شده درفیزیک، خود سطحى ازتجلى یک هماهنگى فراگیروعظیم درهستى است. درحالت وقوع هماهنگى، میزان انتقال، نفوذ وجذب انرژى ازمنبع ارتعاش به شخص دریافت کننده به بیش ترین مقدارخود رسیده وارتباط میان آن ها کامل مى شود.💠🌸💠🌸

🐚

قدرت اعجاب انگیزکلام نیزنمود دیگرى ازاهمیت فوق العاده بالاى صوت برروح وروان انسانِ ذاکر وانسانِ گیرنده و جهان ماده است. وقتى ارتعاشاتى ازحوزه هاى وجودى وعمیق ترین بخش هاى درونمان نیرو مى گیرند و به ارتعاشات صوتى تبدیل شده و درجهان بیرونى منتشرمى گردند، ازقدرت شگفت انگیزى برخودار مى شوند؛مانند خلاقیت وآفرینندگى.

👇🏼🌹🐚🌹🐚👇🏼

امروزه درآزمایشگاه هاى پاراسایکولوژى، ازجمله آزمایشى که درسال 1987 دردانشگاه ادینبورگ صورت گرفت، این فرضیه ثابت شده که هرصوت، تشکیل شده ازکلمه و واج ها و حروفى است و انرژى هاى منتشره ازسوى آن صوت یا کلام قدرت آفرینندگى وتأثیرگذارى دارند. آزمایش هاى بسیارى برروى گیاهان، رشد ونمو گل ها با موسیقى، یا تشکیل کریستال هاى نورانى درآب با اصوات مثبت، همگى ازقدرت خارق العادة صوت وکلام براجسام حکایت دارند.🐚🌹🐚👇🏼

عده اى ازاهل نظرازقدرت شگرف صوت برسطوح باطنى انسان سخن رانده وبه این نکته اذعان داشته اند که الگوهاى صوتى درموسیقى اساساً ازنوعى الگو ونظم عددى بهره مى گیرند؛ چراکه درموسیقى نسبت عددىِ فرکانس اصوات اصلى، ازقوانین خاصى تبعیت مى کنند. درآیین یوگا صوت درسه بخش تعریف شده است:

👑

1 سکوت مطلق، یعنى صوتى که قابل شنیدن نیست وفقط معلمان باطنى دریافت مى نمایند. همچنین مخلوقاتى که خود زبان گویا ندارند مانند دریاها، کوه ها و سنگ ها  این صوت را دریافت مى کنند و مى توانند آن را بازتاب دهند.

2 سطح دوم امواج صوتى که به صورت صداهایى است که مثلاً ازحنجره تولید مى کنیم و معنا ومفهوم ظاهرى ندارند، مانند اُم، لام و....🌻🌻🌻

3 سطح سوم که "شبدا" نامیده مى شود و دراین سطح است که کلام به وجود مى آید. کلام عبارت است ازترکیب چند صوت.🌻🌻🌻

همچنین آنان ذکریا مانترا را به سه سطح انرژى تقسیم مى کنند:

1 مانتراهاى قوى با ولتاژ بالا،🍃

2 مانتراهاى متوسط،🍃

3 مانتراهاى ضعیف.🍃

  • بتسابه مهدوی

تعادل شاه راه است

بتسابه مهدوی | چهارشنبه, ۲۶ خرداد ۱۳۹۵، ۰۸:۵۸ ق.ظ

تعادل شاه راه است

دکتر بتسابه مهدوی

میل به تملک ،شهوت قدرت ،اشتهای تفوق بر آدم ها...همه از نفسانیت بر میخیزند .هر چه بیشتر این خواسته ها را به کف آوری ...حجاب نفسانیت خود را ضخیم تر کرده ای ...🍃

با بیش تر شدن جاه و مال و قدرت تو کسی بودن تو نیز فربه تر میشود ...

هر چه زورق جان خود را از این متاع و مطامع پر کنی ....🍃️🍃

فروتر میشوی .......

گمان میکنی کسی هستی ...این نفس توست که تو را در چشمت می آراید ...

اما در سنجه ی هستی ،پشیزی نمی ارزی

و قدر و قیمت پشه ای را نیز نداری ...

این بلایی هست که حتی بر سر همه سیاست مداران و اهل قدرت طلبی دنیا می آید ...عزیزاا...🍃

قدرت خواستن فرق نمیکند که در میان اهل خانواده باشد یا در محیط کار بخواهی برتری جو باشی یا در جمع هواداران ...🍃️🍃️🍃

فقط خدا مداران از این بلا مصون اند .

اهل برتری جویی زورق جان خویش را با قدرت ،پرستیژ و ثروت پر میکنند .

آن ها بر مردمان و خانواده و دوستان خود میخواهند فرمان برانند. و نفس خویش را فربه تر نمایند. هر چه نفس فربه تر شود...انسان زبون و ترسو میشود .بیش تر به قدرت و پرستیژ و ثروت و چنگ می اندازد. او میخواهد با انباشتن بیش تر ...امنیت بیشتری را برای خود فراهم کند.  زهی خیال باطل ...

زهی بی خردی. ...🍃💛🍃💛

تملک ،تفوق وسلطه بر دیگران مغالطه ی نفس است .

آن هایی که میخواهند از پوچی و تیرگی درون خویش بگریزند ...راه سلطه و اعمال قدرت بر دیگران را پیش میگیرند

آن ها به دیگران میپرازند تا خود را فراموش کنند .آن ها در جامه ی خادمان ظاهر میشوند. و بیماری درون خویش را نیز به دیگران سرایت میدهند.

عزیزا.....🌹️🌹👇🏼

به یاد داشته باش :

تا موقعی که خود بیمار نفس هستی ..

نقش طبیب معنوی را بازی مکن

اگر سلطه بیابی دچار مغالطه ی نفسانی میشوی ...و اگر به سلطه ی دیگری درآیی دچار حسرت و حرمان میشوی.....💛

زیرا برده نمیتواند شاد باشد ...

نه سلطه جو باش ...

و نه سلطه پذیر ...متعادل باش.....

بدان که نفس تاب تعادل تو را ندارد

نفس همواره به افراط و تفریط زنده است ..آدم ها به سه دسته تقسیم میشوند :👇🏼💠👇🏼

سلطه جویان

سلطه پذیران

و فرزانگان

تعداد فرزانگان عالم بسیار اندک است 

فقط فرزانگان اند که از اسارت نفس و بازی های ظریف آن رهیده اند.

این نکته را نیز به خاطر بسپار ..

نه اربابان قدر و قیمتی دارند ..و نه بردگان ..اربابان ،به بردگان وابسته اند

و بردگان به اربابان .. 💛🌸

هر کدام از این دو گروه بدون دیگری میمیرد ..در حالت تعادل است که نفس محو میشود  حالت تعادل نوعی خلا است  در این خلا ....نه تو به کسی وابسته هستی و نه کسی به تو وابسته است .تو چنان زندگی میکنی که گویی نیستی ...در این حالت نیستی

نفس نمیتواند بر تو چیره شود. نفس دوست دارد تو آدم مهمی باشی ..آدمی که دیگران به او نیاز دارند. یا به او وابسته اند. 👇🏼️💠

احساس مهم بودن ...نفس تو را راضی میکند .اما همین احساس ،میتواند مرداب تمام استعداد های انسانی تو شود.

عزیزا ....🍃🌹🍃

برای رهایی از نفسانیت ،باید دو سوی افراط و تفریط را ببینی ...نفس در منتها الیه این دو سو وجود دارد. برای رهایی از نفسانیت ...باید در میانه بایستی ...

آیا تا کنون به حرکات ظریف یک بندباز توجه کرده ای ؟؟؟👇🏼️🍃👇🏼

بندباز باید تعادل خود را روی طناب حفظ کند ...کوچکترین انحراف به چپ یا راست ،موجب سقوط او میشود .

وقتی بندباز به سمت چپ خم میشود

باید بسرعت خود را به سمت راست بکشد .و وقتی به سمت راست خم میشود ..باید به سرعت خود را به سمت چپ بکشد. 💠️💠

این سرعت در حرکت به سمت مخالف ..زمینه ی تعادل بند باز را فراهم میکند.

عزیزا ...👇🏼

برای اینکه تعادل خود را حفظ کنی و از خصلت های ناپسند و مزاحم خود رها شوی ...باید خود را به سمت متضاد آن ها بکشی. ..🍃️🍃

اگر احساس میکنی بخیل هستی ...و از بخشیدن میترسی ...با همه توان خود به سمت بخشش چرخش کن 🍃

و اگر احساس میکنی از ارتفاع میترسی ..به بلند ترین نقطه برو ...و از آنجا زمین را تماشا کن....🍃.

اگر با مادر خود مشکل داری و نمیتوانی با او صمیمی باشی.  با همه ی وجودت او را در آغوش بگیر ..اگر از سخن گفتن در جمع وحشت داری ...در شلوغ ترین مکان بلند شو و سخن بگو ...🍃💛

از عواقب کار و نظر دیگران نترس .

برای رهایی از خصلت های منفی راهی جز این وجود ندارد.

نگو من میترسم .🍃️🍃

دست به کاری بزن که از آن میترسی

شجاعت آن نیست که هرگز نترسی

شجاعت آن است که با وجود ترس هایت اقدام کنی..در انحراف به چپ و راست است که ذهن پا در میانی میکند و تورا به خود مشغول میسازد.

در میانه ...و در حالت تعادل....🍃

مسئله ای وجود ندارد تا ذهن تو را به حل آن مشغول کند. کسی که بر روی طناب راه میرود .هرگز به چیزهای بیهوده نمی اندیشد  زیرا او با چنین خطر عظیم مواجه است که هر گونه اندیشیدن  به امری غیر از حفظ تعادل ،تعادل او را بر هم میزند. 💠️💠

او به محض آنکه به چیزی می اندیشد .تعادل خود را از دست میدهد

او برای حفظ تعادل به کوششی لحظه به لحظه نیاز دارد . .

انسان ماندن ،نیازمند چنین کوششی است .آن هایی که خوب میخورند و مینوشند و میچرخند. به این نکته توجه کنند :👇🏼🌳

دنیا را خوردن ..لزوما به معنای بردن نیست. زندگی به قماری میماند .عده ای آن را میبرند. و عده ای آن را میبازند .

آن هایی که هارند و بی مهابا دست به سوی مال و جان و معنای مردمان دراز کرده اند ..بازندگان زبون و حقیر زندگی اند. ..💛🌳💛

آن هایی که ماسک به چهره دارند .و چیزی را وانمود میکنند که نیستند ..بازندگان هراسان زندگی اند .

هر خوردنی لزوما بردن نیست.

کسانی که لباس دین به تن کرده اند تا به تاراج روح مردم در کلیساها و خانقاه ها وووو بپردازند .بدانند که خداوند مکارترین مکار است.

آن ها پیش از آنکه نیت شوم دنیا خوردن خود را عملی کنند تمامی انسانیت خود را داده اند که دنیا بخورد و معنویت و دینشان به تاراج رفته است .🌳

انسان هایی که از آجر کوخ های مردم میدزدند تا کاخ هوس های نفس خود و زن و بچه اشان را بالا ببرند. بدانند که در عرصه ی بازار زندگی ،ورشکسته ترین اند 🌳💛🌳💛

به اندازه ی خردلی انحراف به چپ یا راست ...تعادل دین و سلوک و انسانیت تورا بر هم میزند ...از قدر و منزلتت نزد پروردگارت میکاهد. 💛🌳💛

و به دامان سیاه دیو نفسانیت می اندازد. 👇🏼🍃

آری ...انسان زیستن و انسان ماندن به راه رفتن روی طناب میماند ...

در حالت تعادل است که آرامش و سکوتی عظیم تو را فرا میگیرد .آرامشی که پیش از این هرگز تجربه نکرده ای...

آری در میانه و در حالت تعادل است که میانه ی دلت گشوده میشود ...و روح تو از میان بر میخیزد .

تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز ...

  • بتسابه مهدوی

عقل و عشق

بتسابه مهدوی | سه شنبه, ۲۵ خرداد ۱۳۹۵، ۱۰:۰۱ ق.ظ

 

عقل و عشق

دکتربتسابه مهدوی

عقل گفت :من سبب کمالاتم .💠

عشق گفت :من نه ،در بند خیالاتم

عقل گفت :من مصر جامع معمورم 💠

عشق گفت :من پروانه دیوانه مخمورم

عقل گفت :من بنشانم شعله غنا را

عشق گفت :من در کشم جرعه ی فنا را

عقل گفت :من یونسم بوستان سلامت را

عشق گفت :من یوسفم زندان ملامت را

عقل گفت :من سکندر آگاهم

عشق گفت :من قلندر درگاهم

عقل گفت :من صراف نقره خصالم

عشق گفت :من محرم حرم وصالم

عقل گفت :من تقوی به کارم

عشق گفت :من به دعوی چکار دارم ؟

عقل گفت :من در شهر وجود مهترم .

عشق گفت:من از بود وجود بهترم

عقل گفت :مرا علم و بلاغت است .

عشق گفت :مرا از هر دو فراغت است .

عقل گفت :من قاضی شریعتم

عشق گفت :من متقاضی طریقتم .

عقل گفت :من دبیر مکتب تعلیمم

عشق گفت :من عبیر نافه ی تسلیمم

عقل گفت :من آیینه مشورت هر بالغم

عشق گفت :من از سود و زیان فارغم

عقل گفت :مرا لطایف غرایب یاد است

عشق گفت :جز دوست هر چه گویی باد است .

عقل گفت :من کمر عبودیت بستم .

عشق گفت :من از عطیه ی الوهیت مستم .

عقل گفت :مرا ظریفانند پرده پوش

عشق گفت :مرا حریفانند درد نوش

💠️💠️💠️💠️💠

معانی لغات 👇🏼

مصر :شهر بزرگ .....معمور :آباد

مخمور:شراب زده ...عبیر :زعفران

️💠️💠️💠️💠

  • بتسابه مهدوی

بیماری شهرت

بتسابه مهدوی | سه شنبه, ۲۵ خرداد ۱۳۹۵، ۰۹:۴۶ ق.ظ

 

 بیماری شهرت

دکتر بتسابه مهدوی

از جرج برنارد شاو پرسیدند ؟؟؟

دوست داری به جهنم بروی یا به بهشت ؟؟؟

پاسخ داد ..دوست دارم به هر کدام از آنها که میروم نفر اول باشم .

حاضرم به جهنم بروم اما اولین نفری باشم که به جهنم میرود باشم .

اگر به بهشت بروم ولی نفر دوم باشم ناراحت خواهم شد .

عزیزا ....👇🏼🍃

نفس همواره میخواهد نفر اول باشد .

چرا معمولی بودن برای تو اینقدر دشوار است .آدمی معمولی بودن بسیار زیبا و انسانیست .انسان بودن بسیار خداپسندانه است .

از معایب اکثر سالکان و مریدان نزد پیر و استاد این است که همیشه میخواهند نفر اول باشند و عزیز دردانه و نور چشمی استاد. ...♻️🌹🌹♻️

عزیزا ...نفر اول بودن تو را به تضاد و رقابت میکشاند و از مراحل سلوک هدف و حواست را به بیراهه پرتاب مینماید .

و عصبی ات میکند .

عزیزا ...نفر اول بودن هوس دنیا دوستان و سیاست مداران است نه عاشقان خوبی و زیبایی و پاکی 🌹♻️🌹

عزیزا بدان که اتفاقا تو زمانی میتوانی زندگی را در ابعاد گوناگون تجربه نمایی و بسیار آزادانه بیندیشی و سلوک کنی و در سلوکت رشد نمایی که بتوانی معمولی زندگی و سلوک نمایی 🌹

نفر اول ها همیشه در زندان اند . و تجربه های آنها از زندگی تجربه های دست اول نیست .گزارش آنها از زندگی همیشه کهنه و نخ نماست .

عزیزا ....♻️🌹👇🏼

آیا میدانی که بسیاری از صوفیان و عارفان و دراویش بزرگ و نامدارن

👇🏼🌹👇🏼🌹👇🏼

کفاش و بقال و عطار و نانوا و نجار و چوپان ووو بوده اند .

چنان که عطار ...عطاری داشت .

شیخ جنید شیشه فروش بود .

شیخ روزبهان ..بقال بود .

وووو ...شاید اگر تو روزی در مغازه آن بزرگان میرفتی هرگز گمان نمیکردی که به تماشای استاد فرزانه ای ایستاده ای. .

عزیزان ...بزرگان معمولی زیست میکنند .

اهل شهرت نیستند .♻️🌹♻️

این نفس است که تو را به میدان و عرصه های رقابت میکشاند .و بدینسان شادمانی را از تو میگیرد . 🌹🌹🌹

به یاد داشته باش که شادمانی حقیقی هرگز در نفر اول بودن نیست .

هنگامی که بپذیری ...آدمی معمولی باشی ...ناگهان فوق العادگی در تو میشکفد.  ناگهان از وجود معمولی و ساده و بی پیرایه ی تو نوری ساطع میشود و اطرافت را روشن میکند ...

در آن صورت کسی نمیتواند روشنایی وجود تو را انکار نماید. ♻️🌹

اما هیچ گاه در پی پیش افتادن از دیگران مباش ...

بدان که لحظه های زندگی موهبت هایی تکرار ناپذیر و یکه اند و تو باید همه آنها را در راه خلاقیت سلوکی عاشقانه به کار گیری ...♻️🌹♻️🌹

لازم نیست همه مشهور شوند .شهرت مرداب استعداد هاست . کسی که حقیقتا خلاق است از چشمه های جوشان دل خویش در هر کار وشغل و راهی زیبایی خلق مینماید .🌹🍃🌹

و خود را مرداب نمیسازد ...

عزیزا ...کسی که حقیقتا خلاق است .محتاج شهرت نیست .او با خلاقیت خویش سرشار میشود دیگر جایی برای حرص و طمع شهرت نمیماند.

عزیزا ...♻️🌹👇🏼

استاد تو را کمک مینماید تا صخره ای را که جریان رود استعداد های تو را سد نموده کنار بزنی ...و دوباره جاری شوی ..

استاد فقط یک کمو کننده است و باقی تلاش ها با خودت است .

♻️🌹♻️🌹♻️🌹♻️

  • بتسابه مهدوی