نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

۵۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خدا» ثبت شده است

مراقبه جاپا

بتسابه مهدوی | سه شنبه, ۲ آذر ۱۳۹۵، ۰۵:۴۷ ق.ظ


دکتر بتسابه مهدوی

 

اسم این مراقبه "جاپا" ست و به طور کلی جاپا به معنی تکرار مداوم نام خداونده.

 

این جمله رو به خاطر بسپارید:

 

"پروردگار ما که در آسمان ها هستی، نام تو مقدس باد"

 

در مکانی ساکت ، در هر حالتی که احساس راحتی می کنین ، چشماتونو ببندین و همه توجه خودتونو روی واژه "پروردگار" متمرکز کنین. مشاهده می کنین که این واژه بر صفحه داخلی ذهنتون نقش می بنده. این واژه رو چندین بار با خودتون تکرار کنین. "پروردگار ، پروردگار ، پروردگار". همه انرژی خودتونو روی این واژه متمرکز کنین. اکنون کانون توجه تونو بر واژه "ما" قرار بدین. مشاهده می کنین که این واژه بر صفحه داخلی ذهن تون نقش می بنده. فقط به این واژه بیندیشین و اون رو بارها و بارها تکرار کنین.

 

و اکنون بخش بسیار عالی و وصف ناپذیر این تمرین از راه می رسه.

 

همه توجه خودتونو به فضای خالی موجود در ذهن خویش بین واژه های "پروردگار" و "ما" قرار بدین. به مدت 10 یا 15 ثانیه در فضای بین این دو واژه بمونین و توجه کنین که وقتی ذهن خودتون را در خلا رها می کنید چه احساسی دارین. شکاف رو مجسم کنین و با قرار گرفته در اون ، ویژگی های"ی همچون آرامش بخشی و نیرو بخشی رو احساس کنید.

 

اکنون شما مراحل ورود به شکاف رو آغاز کرده اید

 

ذهن ما عادت کرده به جای متمرکز شدن روی شکاف بین افکار، روی فکر متمرکز بشه. پس بی گمان همیشه فکری برای متمرکز شدن خواهید داشت. اگر برای چند ثانیه از شکاف خارج شدین ، فورا اما به آرامی توجه درونی خودتونو روی واژه نخستین "پروردگار" و سپس "ما" متمرکز کنید و دوباره به شکاف وارد بشین.

 

حالا توجه خودتونو بر واژه بعدی "که" قرار بدین و سپس در ذهن خود ، به فضای بین این دو واژه باز گردین. وقتی شکاف رو احساس کردین به سمت واژه های بعدی پیشروی کنین. این تمرین رو تا زمانی که به همه ده واژه بیندیشین تکرار کنین.

 

تجربه پر کردن شکاف ، به شما احساسی سرشار از آرامش و آسودگی میده. این احساس شادی بخش همون ارتباط آگاهانه ما با آرامش خداوندی است.

 

"همه مصیبت های بشر از آنجا شروع می شود که او نمی تواند در اتاقی تنها و در سکوت بنشیند" پاسکال

دکتر بتسابه مهدوی
2 آذر 1395

تهران

ارتباط با ما از راه کانال

https://telegram.me/naghshnegareh

  • بتسابه مهدوی

عکس نوشته 26 آبان 1395

بتسابه مهدوی | چهارشنبه, ۲۶ آبان ۱۳۹۵، ۰۵:۴۳ ق.ظ

  • بتسابه مهدوی

راه کمال انسان

بتسابه مهدوی | چهارشنبه, ۱۹ آبان ۱۳۹۵، ۰۶:۰۲ ق.ظ


دکتر بتسابه مهدوی

 

در بسیاری از مکاتب باطنی، منظور از فعال‌سازی این  نیرو، عبور از این دنیا و رسیدن به هدف غایی آن(اقلیم الهی و حیات جاودان) بوده است. اما برای هر کسی این احتمال وجود دارد که پس از فعال‌سازی نیروی حیاتی خود در دام خودبینی (و نه خدابینی) بیفتد و از این نیرو برای خودنمایی و ... سوءاستفاده کند. از این‌رو اغلب مکاتب باطنی روش‌های فعال‌سازی نیروی حیاتی را صرفاً به شاگردان خاص و محرم خود و آن هم تحت شرایط معینی که گاه شامل تأیید محرمیت فرد در آزمون‌های متعدد و گرفتن تعهد و بستن عهد است،  آموزش می‌دهند.

 

«این نیروها و کرامات، میزان پیشرفت و محک آزمایشی است که به واسطة آن شخص تکامل و ترقی معنوی خویش را می‌آزماید و همواره کتب مقدس از نحوة به کار بستن نامشروع نیروهای شگرفی که امکان دارد صاحبان آنان را وسوسه بکند یا موجب انحراف و استفادة سو گردد، برحذر داشته‌اند، چه به مجرد این که شخص از این نیروها استفاده کرد، یا در موردی خاص از آنان استمداد طلبید، خویشتن را از امکان اکتساب نیروهای جدید ساقط می‌گرداند و چون منحرف شود، وی دیگر سالک راه آزادی و نجات نیست بلکه جادوگری بس توانا و متبحر است که صاحب نیروی افسون و جادوست. وانگهی نیروهایی که تا آنگاه معرف پیشرفت معنوی سالک بود، حال مبدل به موانعی می‌گردد که راه را برای آزادی و رستگاری و رسیدن به هدف نهایی ناهموار می‌سازد.»

 

بسیاری از انسان‌ها در این دنیای مادی، مانند برگ‌های خشکیده، تقریباً فاقد نیروی حیاتی هستند. با افزایش تدریجی نیروی حیاتی پرانا، شخص به تدریج زنده و فعال و از حالت مرده یا نیمه مرده خارج می‌شود. هنگامی که شخص به تمامی از نیروی حیات پر شود، خصوصیات آن نیرو را به صورت کامل به دست می‌آورد. در این جهان تنها احیای مجدد و بازگشت به اصل خود که همانا زندگی جاوید در حضور خداوند است اهمیت دارد. بقیه چیزهای دیگر، مقطعی و گذراست. این راه کمال انسان است.

دکتر بتسابه مهدوی

19 آبان 1395

تهران

ارتباط با ما از راه کانال
https://telegram.me/naghshnegareh

  • بتسابه مهدوی

گشودن دل

بتسابه مهدوی | دوشنبه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۵، ۰۷:۰۷ ق.ظ

گشودن دل

دکتر بتسابه مهدوی

 

اگر بتوانی خود را روی سر انگشت، روی شمع یا هر شی دیگر متمرکز کنی، خواهی توانست روی قلبت هم تمرکز کنی. برای این کار می‌توانی چشم‌هایت را ببندی یا نگاهت را به دیوار بدوزی، اما به هر روی قلبت را در این هنگام، دوست عزیز خود بدان. زمانی که این تصور چنان شدتی پذیرد که همه‌ی هوش و حواست را بردارد، از قلمرو اندیشه‌های معمولی گام را فراتر گذاشته‌ای و به تمرکز درآمده‌ای. تو از نگاه فیزیکی نمی‌توانی قلب معنویت را بنگری. اما می‌توانی همه‌ی توجه خود را همراه آن سازی. آنگاه نیروی تمرکزت اندک اندک به قلبت راه پیدا می‌کند و خود را یکسره از قلمرو خرد تو می‌کند.

اگر به اندازه‌ی بسنده پاک نباشی، اگر خواست‌های خاکی بی‌شماری قلبت را فراگرفته باشند، باید پیش از تمرکز بر قلب، خواستار پاکی شوی. پاکی، احساس هستی محرابی زنده در ژرفای گوشه‌های قلب توست. اگر حضور خدایی محراب درونی را احساس کنی، از درون خود پاک خواهی شد. آنگاه است که تمرکز روی قلب، بسیار بر تو کارگر خواهد افتاد.

*

راه موثر دیگری هم هست که برای انجامش باید کمی کوشاتر باشی. در آغاز احساس کن که دست و بینی و چشم و گوش نداری. جز قلبت هیچ چیزی نداری. این قلب نباید حتما در میان سینه‌ی تو باشد. می‌تواند در پیشانی یا هر کجای دیگر باشد. همین بس است که تصور کنی یگانه چیزی که داری همان قلب است و قلب.

پس از گذشت زمانی قلبت را گیر می‌آوری. می‌گویی چگونه آن را گیر می‌آوری؟ آگاهی‌ات به تو خواهد گفت که قلب کجاست. روشن است که دانش پزشکی این را نادرست خواهد خواند و خواهد گفت که قلب تنها  در میان سینه است و بس. اما قلب برای انسان‌های معنوی می‌تواند در هر کجایی باشد، چون قلب معنوی جایگاه روشنایی است. هنگامی که هستی یزدان در تو، سوپریمی که در درونت هست، بخواهد حضور روشنایی را از راه چشم سوم تو نشان بدهد، همان روشنایی بی‌کران و نیروی بی‌کران را، آنگاه با تو در میان خواهد گذاشت که: قلبت این‌جاست. پس آنگاه چشم سوم برای تو نشست‌گاه روشنایی خواهد شد. این یعنی سوپریم جایی ویژه را خواهد جست و آنجا خانه خواهد کرد.

هنگامی که رهسپار می‌شوی باید احساس کنی که قلبی داری، احساس کنی که خود قلبت هستی. پس از گذشت زمانی آگاهی بر تو روشن خواهد کرد قلبت کجاست و یا اینکه چه کسی قلب است. در آن دم، خود را روی آن نقطه متمرکز کن و احساس کن که تنها در همان‌جا قلبت را احساس می‌کنی و قلب بشو. قلب یعنی روشنایی و روشنایی یعنی نیرو. تو هر چه روشنایی بیشتری داشته باشی، نیروی بیشتری هم خواهی داشت. یزدان، روشنایی ناب است. از همین جاست که یزدان به درون هر چیزی راه می‌یابد، از همین ‌جاست که وی نیروی ناب است. روشنایی و نیرو نمی‌توانند از هم جدا شوند. ما در اینجا می‌توانیم این لامپ را ببینیم و پریزی را که به آن وصل شده. اما در زندگی معنوی نمی‌توانیم روشنایی را از نیرو جدا کنیم. روشنایی، خود نیروست. و روشنایی چیست؟ یگانگی با کیهان.

دکتر بتسابه مهدوی

22 شهریور 1395

تهران

  • بتسابه مهدوی

قلمرو ناشناخته ها

بتسابه مهدوی | شنبه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۵، ۰۹:۵۴ ق.ظ

قلمرو ناشناخته ها

دکتر بتسابه مهدوی

حتی کسانی که خدا را تجربه کرده اند .او را راز دانسته اند ...هر چه بیشتر او را تجربه کنی ،محو تر میشوی. ...

فانی میشوی ...روزی خواهد رسید که خدا دیگر معلوم تو نیست ...

حتی خود تو نیز ناپدید شده ای. ...

همان طور که قطره به دریا میرسد و فانی میشود ...

در قلمرو دانش ناشناخته ها به شناخته ها استحاله میابند ...شاید روزی بیاید که همه ی نا شناخته ها شناخته شوند ...اما در قلمرو معنوی و دینی ..مسئله فرق میکند ..در اینجا این ناشناخته نیست که به روشنایی فهم ما وارد میشود ،بلکه این مائیم که در ناشناختنی فانی میشویم ..در این ساحت ،روزی خواهد رسید که همه چیز ،شناخته ها و ناشناخته ها ،ناشناختنی میشوند ....

خداوند در ساحت تسلیم محض ما و حیرت ماست که حجاب از چهره بر میگیرد و خود را با اسما خود نم نمک نشان ما میدهد ....عقل باید بر آستانه حیرت سر بساید ...تا اجازه ی ورود بگیرد ...💛️💛

هنگامی که شکوه خدایی او چهره نشان میدهد ..عقل کالبد تهی میکند.   جایی که جبرئیل همچون گنجشک کوچک پر میریزد .از دست عقل حقیر چه بر می آید ؟؟؟💛

عقل چاره ای ندارد مگر آنکه سر به آستانه حیرت بساید ...و به عجز خود اعتراف کند هر مرغی که به این ساحت پرواز کند  ...به ناچار پر خواهد ریخت .

با پای استدلال و عقل چوبین نمیتوان راه شناخت او را پیمود ...اصلا او را نمیتوان جست و جو کرد .

انگیزه ی هر جست و جویی ..کنجکاوی ذهن است . 👇🏼💛

نهانخانه ی ذهن مسکن نفس است .

نفس است که میخواهد بر مفهوم خدا احاطه پیدا کند و او را بشناسد .

اما خدا مفهوم نیست ...نفس اگر احاطه پیدا کند و نشناسد میرنجد ...

نفس و عقل نمیتواند خدا را بشناسند زیرا نفس و عقل خود سد راه شناخت اند .💛️💛👇🏼

ما از هستی و خداوندمان جدا نیستیم این نفس است که توهم جدایی را در ما ایجاد کرده است.

نفس یعنی توهم جدایی از خداوند ...

و تسلیم یعنی ....زدودن غبار جدایی

یعنی فنا ....یعنی محو قطره در دریا...

تسلیم یعنی رها کردن و دست و پا زدن در دریا ...

فراموش نکن ...آب دریا فقط مرده را بر سر میگیرد و به ساحل می آورد ...

هنگامی که خود را در او محو میکنی ..معجزه اتفاق می افتد ...

حکیم سنایی نیز به چشمان مشتعل آن عارف واصل نگاه کرد ...به سخنان آتشینش گوش داد ...موسیقی کلام او را نوشید ...حضور پر از حس خدایی او را حس کرد ...و ناگهان پروانه وار از پیله ی نفسانیت بیرون آمد ..💛️💛

سنایی در تمام عمر خود جهد عقلانی کرده بود تا به خدا برسد ...اما به هیچ مقصدی نرسیده بود...او خاکستر مشتی استدلال خشک و بی روح را در چنگ خود داشت و بس ...اما ناگهان در حضور حضرت این پیر روشن ضمیر ...به روشنی رسید ..

حکیم سنایی ،از این که مردی ژنده پوش و گمنام در خرابه ها او را کور خطاب کرده بود ....مبهوت مانده بود ...

و در این وادی بهت و حیرت بود که ناگهان او از خواب غفلت بیدار شد .

استادان واقعی و پیران و مرشدان حقیقی و راستین همیشه شاگردان خود را شوکه مینمایند ...از وجود آنها برقی با ولتاژ بی نهایت عبور مینماید ...

گاه با ترک شاگردان آنها را بیدار نموده ..گاه با تنبیه ...گاه با درهم شکاندن نفسشان و غرورشان ...حجاب های نفسانیت مرید را نشانه میگیرند و میدرند ...

 

سنایی برای یک لحظه ناپدید شد ....

خود را به تلاطم های دریا سپرده بود ..

در همان لحظه ی غرق شدن بود که دریا او را بر سر گرفت و به ساحل روشنایی و بصیرت آورد ...💠🌻💠

حالا دیگر از وجود سنایی نه شعر ..بلکه خدا میتراوید ...

گر نه ایزد ورا نمودی راه 🌻

از خدایی کجا شدی آگاه 🌻

هنگامی که فانی میشوی ...خدا آشکار میشود ...این انسان نیست که به خدا میرسد ...این خداست که انسان را میخواهد و میخواند و میابد .💠🌻

عزیزاااا....

خدا همواره تو را میخواهد و در جست و جوی توست....اما این تویی که پنهان شده ای ...💠🌻💠

او در حجاب نیست .

این تویی که در حجابی ...

او در آسمان ها نیست. 

پشت در خانه توست ...در دل توست.

این تویی که درب دل نمیگشایی 💠

خدا...🌻همچون پرتو خورشید

دنبال روزنه ای میگردد تا بر دل تو بتابد ..💠🌻💠

او میخواهد گرم و روشنت کند .

این تو و نفس توست که نمیخواهد و نمیگذارد ...🌻

او حاضر است ..تو غایبی ..💠

او تو را میخواند ..این تو هستی که جواب نمیدهی. ...💠🌻💠

عزیزا.....

هنگام دیدار با خدا ...بایست زره و سپر نفس خویش را بر زمین بگذاری ...

بایست که روح را عریان کنی و در معرض نوازش های لطف و انوار اسمای او قرار دهی ...

ما از او میگریزیم و در پی دنیا میرویم ..

آخر عاقبت چه ؟ما را از او گریزی نیست .💠️💠

اما خداوند در سایه نیز در انتظار ماست .🌻

و در حضور پیر و راهنماست که امکان گریز ما کم میشود ...استاد و پیر ...

شور عشق را در نی خاموش جان ما میدمد . و با دم او صد نغمه در آغوش ما میتپد .💠🌻💠👇🏼

عزیزا ...ذات خداوند همواره ما را به سوی خودش میکشاند .

تاک معرفت ما همواره از باران لطف او نمناک است .💠

ما بایست چشمان خود را در کشتزار محبت او بکاریم و حاصل تماشا را برداشت کنیم ..زیر خاک ما ..شرار زندگیست .


سنایی راهی فتح هند بود ،اما دیدار با خدا نصیبش شد .بنابراین این سنایی نبود که به چنان تجربه ای میرسید. بلکه خدا بود که سنایی را به چنان تجربه ای میرساند .💠️💠

اما حکیم سنایی چنان موهبتی را به دست آورد زیرا ...دلی گشاده داشت .

آفتاب خدا که بالا آمد به درون دل سنایی تابیدن گرفت .

عزیزاااا.....💠

به یاد داشته باش ..خداوند به دلیل اینکه شایسته هستی به سر وقت تو نمی آید ...کدامین شایستگی در تو هست که تو را مستحق دیدار با خداوند نماید .

عزیزا ....💠👇🏼

وصال او را به کوشش نمیدهند ...و گرنه اگر خداوند فقط به سراغ مومنان و پاکان میرفت ...فضیل بن عیاض که راهزن بود نمیبایست در بند عشق گرفتار شود ....حبیب عجمی که ربا خوار بود ...شیخ الاسلام احمد جام که شرابخوار بود ....شبلی که امیر و فرمانروا بود ....وووو......

مستحق دیدار خداوند شدن ...ربطی به گناه ندارد ...دل میخواهد و بس

دلی آماده ی پذیرش ...خداوند دلی را که آماده ی پذیرش نور اوست ...دعوت مینماید ...زیرا میخواهد ببخشد ...او مهربان است ...او بی دریغ میبخشد و بی مضایقه خوب است. او کریم و رحمان و غفور است. چتر رحمت او همه چیز و همه کس را در بر گرفته ...💛

او سر وقت تو می آید نه از این رو که کوشیده ای بلکه از آن جهت که تسلیم بوده ای در برابر او ...و مشیت او ...و درب دل خود گشوده ای ...

عزیزا....💠💛💠

اندکی در غار حرای خلوت دل خودت بنشین ...

ترک نفس کن ...خواسته را رها کن ..

به سوی او هجرت نما ...

لات و عزای نفست را بشکن ...💛

بهرامشاه را رها کن ....

 

حتی کسانی که خدا را تجربه کرده اند .او را راز دانسته اند ...هر چه بیشتر او را تجربه کنی ،محو تر میشوی. ...

فانی میشوی ...روزی خواهد رسید که خدا دیگر معلوم تو نیست ...

حتی خود تو نیز ناپدید شده ای. ...

همان طور که قطره به دریا میرسد و فانی میشود ...

در قلمرو دانش ناشناخته ها به شناخته ها استحاله میابند ...شاید روزی بیاید که همه ی نا شناخته ها شناخته شوند ...اما در قلمرو معنوی و دینی ..مسئله فرق میکند ..در اینجا این ناشناخته نیست که به روشنایی فهم ما وارد میشود ،بلکه این مائیم که در ناشناختنی فانی میشویم ..در این ساحت ،روزی خواهد رسید که همه چیز ،شناخته ها و ناشناخته ها ،ناشناختنی میشوند ....

خداوند در ساحت تسلیم محض ما و حیرت ماست که حجاب از چهره بر میگیرد و خود را با اسما خود نم نمک نشان ما میدهد ....عقل باید بر آستانه حیرت سر بساید ...تا اجازه ی ورود بگیرد ...💛️💛

هنگامی که شکوه خدایی او چهره نشان میدهد ..عقل کالبد تهی میکند.   جایی که جبرئیل همچون گنجشک کوچک پر میریزد .از دست عقل حقیر چه بر می آید ؟؟؟💛

عقل چاره ای ندارد مگر آنکه سر به آستانه حیرت بساید ...و به عجز خود اعتراف کند هر مرغی که به این ساحت پرواز کند  ...به ناچار پر خواهد ریخت .

با پای استدلال و عقل چوبین نمیتوان راه شناخت او را پیمود ...اصلا او را نمیتوان جست و جو کرد .

انگیزه ی هر جست و جویی ..کنجکاوی ذهن است . 👇🏼💛

نهانخانه ی ذهن مسکن نفس است .

نفس است که میخواهد بر مفهوم خدا احاطه پیدا کند و او را بشناسد .

اما خدا مفهوم نیست ...نفس اگر احاطه پیدا کند و نشناسد میرنجد ...

نفس و عقل نمیتواند خدا را بشناسند زیرا نفس و عقل خود سد راه شناخت اند .💛️💛👇🏼

ما از هستی و خداوندمان جدا نیستیم این نفس است که توهم جدایی را در ما ایجاد کرده است.

نفس یعنی توهم جدایی از خداوند ...

و تسلیم یعنی ....زدودن غبار جدایی

یعنی فنا ....یعنی محو قطره در دریا...

تسلیم یعنی رها کردن و دست و پا زدن در دریا ...

فراموش نکن ...آب دریا فقط مرده را بر سر میگیرد و به ساحل می آورد ...

هنگامی که خود را در او محو میکنی ..معجزه اتفاق می افتد ...

حکیم سنایی نیز به چشمان مشتعل آن عارف واصل نگاه کرد ...به سخنان آتشینش گوش داد ...موسیقی کلام او را نوشید ...حضور پر از حس خدایی او را حس کرد ...و ناگهان پروانه وار از پیله ی نفسانیت بیرون آمد ..💛️💛

سنایی در تمام عمر خود جهد عقلانی کرده بود تا به خدا برسد ...اما به هیچ مقصدی نرسیده بود...او خاکستر مشتی استدلال خشک و بی روح را در چنگ خود داشت و بس ...اما ناگهان در حضور حضرت این پیر روشن ضمیر ...به روشنی رسید ..

حکیم سنایی ،از این که مردی ژنده پوش و گمنام در خرابه ها او را کور خطاب کرده بود ....مبهوت مانده بود ...

و در این وادی بهت و حیرت بود که ناگهان او از خواب غفلت بیدار شد .

استادان واقعی و پیران و مرشدان حقیقی و راستین همیشه شاگردان خود را شوکه مینمایند ...از وجود آنها برقی با ولتاژ بی نهایت عبور مینماید ...

گاه با ترک شاگردان آنها را بیدار نموده ..گاه با تنبیه ...گاه با درهم شکاندن نفسشان و غرورشان ...حجاب های نفسانیت مرید را نشانه میگیرند و میدرند ...

خداوند از سرشت آفریده های خود آگاه است . و بدین خاطر دستوراتی را برای ایشان فرستاده که با ظروف اجتماعی و اقتصادی ،هم چنین خصوصیات فطری و غریزی ایشان هماهنگی کامل داشته باشد ...زیرا خود اوست که بر نفوس آنها اشراف و آگاهی کامل دارد ...و بر هر نفسی به اندازه توانایی اش تکلیف مینماید . ..و بازخواست ....و آنچه در توان دارد از او میخواهد نه بیشتر ..

مردم همه عارف به اسما و صفات الله نیستند ...بلکه در حقیقت تنها خود خداوند آگاه از حقیقت ذات خویش است. و اوست که دقیق ترین صفات خود را میشناسد و میداند ...و بنده را همان سزد که هر آنچه را که خداوند فرماید بپذیرد و هر آنچه را که خداوند درباره صفات و اسمااش میگوید بدون تشبیه و تمثیل و بدون تاویل با ذهن کوچک خود در برابر این لایتناهی قبول نماید . 💠️👇🏼

مردم از خداوند به خداوند آگاه تر که نیستند ...و اوست که خود را تنزیه مینماید ...خداوند اسما و صفاتی را برای خویش برگزیده است و ما را از آن مطلع گردانیده تا او را به آن صفات متصف گردانیده و او را با آن اسم هایش به فریاد رسی بطلبیم ...زیرا هیچ چیزی همچون او نیست . و او شنوا و بینا و اجابت کننده است .

💠️💠️👇🏼

دکتر بتسابه مهدوی

13 شهریور 1395

تهران

 

  💠🌻💠
  • بتسابه مهدوی

نفس

بتسابه مهدوی | يكشنبه, ۷ شهریور ۱۳۹۵، ۱۰:۳۴ ق.ظ

نفس

دکتر بتسابه مهدو ی


بقای خود را مدیون جنگیدن تو با خداست.

اگر خود را تسلیم خداوند کنی،

نفس می میرد.

️⭐️🌟✨⚡️🔥💥

جنگیدن با خداوند،

غذای نفس است.

تسلیم شدن به خداوند،

برای نفس سم است.

نفس باید بمیرد،

انگاه تو متولد خواهی شد.

💦💧💦💧💦💧💦

دو شمشیر را نمی توان در یک غلاف جا داد.

یا تو در خویشتن زندگی می کنی و نفس می رود، و یا نفس در تو زندگی می کند و تو به پستوی وجود خود می خزی.

بسیاری از آدم ها در پستوی وجود خود زندگی می کنند.

نفس را تسلیم و رام خداوند کن،

آنگاه از پستوی وجودت بیرون خواهی آمد،

و بر سریر وجودت تکیه خواهی زد.

❣❣❣

اگر نفس را تسلیم و رام هستی کنی،

زندگی طبیعی خود را پیدا خواهی کرد.

بدینسان،

زندگی ات به نی تبدیل می شود،

و بر لبان خدا می نشیند.

آنگاه دم و نفس خدا از تو می گذرد

و به نغمه هایی جاودانه بدل می شود.

نی شو و بر لبان خدا بنشین،

نغمه خواهی شد.


🍇️✅🔰

دکتر بتسابه مهدوی

7 شهریور 1395

تهران

 

  • بتسابه مهدوی

حجاب های روحی

بتسابه مهدوی | يكشنبه, ۳۱ مرداد ۱۳۹۵، ۰۵:۵۵ ق.ظ

حجاب های روحی

دکتر بتسابه مهدوی

اولین چیزی که برای روندگان راه حقیقت و در مسیر حرکت به سوی خدا پیش می‌آید، این است که در اثر ایمان به پروردگار و کنار گذاشتن چیزی که دلخواه انسان است و خدا آن را نمی‌خواهد، فهم قلبی انسان، به همان مقداری که انسان از خواسته‌های دل گذشت می‌کند، به حقایق باز می‌شود و حقایق را به تدریج می‌فهمد. به یک معنای دقیق‌تر، می‌گویند حقایق برایش کشف می‌شود؛ یعنی آن بینایی و بصیرتی که قبل از ترک گناهان نداشت، پس از آن‌که در اثر ایمان به پروردگار، خواسته‌های نفسانی را ترک کرد، یک فهم دیگری پیدا می‌کند و به تدریج حقایق برایش روشن می‌شود.

 

کسی که از عمق قلبش خدا را شناخته، به سوی خدا حرکت می‌کند، و با تمام وجود به سوی خدا بر می‌گردد و وقتی چنین شد این حالت را پیدا می‌کند؛ چون نمی‌شود انسان قلبش متوجه خدا بشود، اما به سوی او حرکت نکند و اعمال و رفتارش خدایی و خداپسندانه نشود، و آن‌گاه حقایق معنوی به قلبش باز نشود و هر روز حقایق جدیدی از آیات قرآن نفهمد؛ مثل راننده‌ای که در جاده حرکت می‌کند، هرچه جلوتر می‌رود مناظر جدیدتری می‌بیند، لذا سالک الی الله هرچه بیشتر به سوی خدا می‌رود حقایق بیشتری برایش کشف می‌شود و پرده‌های بیشتری از جلوی چشمش کنار می‌رود.

 

مراحل تزکیه نفس مانند کشیدن یک نقشه است و پس از آن انسان باید در جاده اصلی قدم بگذارد

برنامه‌های تزکیه نفس هم، استاد طی ده، دوازده سال کار، بر روی روحیات سالک الی الله، تازه آن نقشه را بر کاغذ یعنی همان روح او ترسیم کرده است و پس از آن و البته مقداری هم در بین مراحل، شاگرد باید ماشین زندگی و اعمال خود را در جاده واقعی زندگی معمولی حرکت دهد و از پیچ و خم‌های امور روزمره، مانند یک راننده با دقت، طبق قوانین، به سلامت عبور کند و آن وقت از هر گردنه و بیابان و کوهستانی که واقعاً عبور کرد و طبق اصولی که در مراحل تزکیه نفس بر روحش تثبیت شده دقیقاً عمل کرد، در آن مرحله آزمایش شده و ایمانش برای همیشه پایدار مانده است؛ و الا ممکن است بعضی از سالکین الی الله، سال‌ها از استاد درس بگیرند و مرحله بگذرانند، اما وقتی در جاده با ماشین اعمال و رفتارشان به راه می‌افتد، درست رانندگی نکنند و حتی گاهی به خاطر کم استقامتی و یا عجله، نتوانند مرحله‌ای را درست امتحان بدهند و خداوند آن‌ها را طی حوادث و زمان‌های طولانی، مردود کند و از راه باز بمانند.

 

عیناً مانند راننده‌ای که پس از ترسیم نقشه، در جاده به راه می‌افتد اما وسط راه حوصله‌اش سر می‌رود و استقامت کامل از خود نشان نمی‌دهد و دیگر جلو نمی‌رود و همان وسط راه در دهکده‌ای یا کنار منظره‌ای می‌ماند و این مثل کسانی است که در بین مراحل تزکیه نفس و حتی پس از طی یک دوره تزکیه نفس استقامت نمی‌کنند و در یکی از منازل بین راه و مراحل سیروسلوک می‌مانند و اگر خدای نکرده مثل راننده کم حوصله، عجله کنند، که دیگر اصلاً به مقصد نمی‌رسند و در دره پرت می‌شوند.

دکتر بتسابه مهدوی

31 مرداد 1395

تهران

 

  • بتسابه مهدوی

راه سلوک

بتسابه مهدوی | چهارشنبه, ۱۶ تیر ۱۳۹۵، ۰۵:۵۷ ق.ظ

راه سلوک

دکتربتسابه مهدوی

عزیزا ....🎄

همواره به یاد داشته باش که عاشقی کار هر کسی نیست .عاشقی ،شیوه ی رندان بلاکش است ....بلا همیشه بر سر انسانی میبارد که بخواهد سلوک نماید .

عزیزا ...بدان تا هنگامی که اسیر و غرق تنعم دنیایی و گناه میکنی شیطان با تو کاری ندارد ...به محض آنکه بخواهی گام در جاده ی سلوک و توبه بنهی و انسان شوی ....حملات شیطان شروع میشود .

زمانی که در دنیایی و به بدی هایت فکر نمیکنی و تصور خوبی از خودت داری ...

خود مرید شیطانی. ..دیگر چرا بایست شیطان به خودش زحمتی بدهد ...

اما پا که در جاده ی خودسازی بنهی ...بلا توسط شیطان از طرق مختلف و حتی نزدیک ترین هایت بر تو گسیل میشود.

اما مبادا فکر نمایی که این بلا ظلم خداست ....این بلا ظلم نیست ابتلاست .

امتحان است. خدا تو را مبتلا میکند تا از نفس جدایت کند .🎄🌹

این جدایی از نفس برای تو دردناک است. درد عشق و ابتلا را از اطرافیانت مبین .

از خدا ببین ...کار ساز جان تو اوست .

در شب های امتحانات حق جزع و فزع مکن ...صبور باش 🎄🎋🎄

همواره به یاد داشته باش او هرگز ظلم نمیکند. چگونه ممکن است خداوندی که

زندگی به تو داده است ؟و مهر والدین در دلشان قرار داده تا به تو مهر بورزند و پرورش دهند .و خدایی که عشق را درنهادت گذاشته به تو ظلم نماید ؟؟؟

یادت باشد اگر در راه عشق حق ذره ای درد بکشی هفتاد برابر شادمانی برایت در آینده خواهد داشت .به شرط اینکه چون زکریای نبی ع جزع و فزع نکنی ...

هر بلایی که بر تو نازل میشود صد بصیرت بر روی تو باز خواهد نمود ....

هر امتحانی را که صحیح پشت سر بگذاری ...از نردبان معرفت و بصیرت عمیق تر و غنی تر بالا خواهی رفت .

اما بایست برای یک چیز آماده باشی. ..

گذر از آتش ابتلا .

عزیزا در سلوک همیشه بایست برای یک چیز آماده باشی ...🎄🎋🎄

گذر از آتش ابتلا ...

اما این آتش با آتش های دیگر فرق دارد

این آتشی نیست که شمع بر شعله ی آن بخندد .این آتش آتشی است که بر خرمن پروانه می افتد .🎄🎋🎄

در مرحله ی نخست راه عاشقی ...

شمع وجود تو پروانه ی چراغ خدا میشود و تو خود را بکلی از یاد میبری

در این مرحله ،تو همه ی کارها و آثار خود را ناشی از یک موثر میبینی و بس

به این مرحله اصطلاحا توحید افعالی میگوند .⚡️⚡️⚡️

در مرحله ی دوم ...همه ی صفات و حالات و تجربه های معنوی تو در کام فنا فرو میرود ...و تو از صراط نیز میگذری و در آن نمیمانی ...در این مرحله صفات در تو میسوزد و تو هیچ کس بن هیچ میشوی ...

در همین مرحله است که عقل تو دیوانه

بوی سنبل زلف معشوق میشود ..این مرحله که واجد صفات او میشوی و از صفات خود در میگذری و میسوزی را اصطلاحا توحید صفاتی میگویند .⚡️

🎋🎄🎋🎄🎋

در مرحله ی سوم ...مژده ی ورود به معبد عشق میرسد و انگار اجازه ای صادر میشود و شمع وجود تو با مژده ی باد صبا خاموش میشود .اکنون دیگر به بصیرت و معرفت رسیده ای ...قطره به دریا چکیده است ..قطره در دریا میمیردو دریا میماند .⚡️⚡️⚡️

در این مرحله ،بنیاد تو و همه ی چیزهای دیگر دستخوش سیل بنیان کن فنا میشود .و دیگر از هیچ کس و هیچ چیز صدایی بر نمیخیزد .این مرحله را اصطلاحا توحید ذاتی میگویند ..مطلوب نهایی سالک همین فنای ذات است .

عزیزا ....🎄

هر تجربه ای که در گذر از آتش ابتلا حاصل میشود ...تجربه ی بلوغی تازه است .گر چه گذشتن از این آتش دردناک است ،اما هنگامی که از آن میگذری ...

در خواهی یافت که چه نیکو و به جا بوده ...و تو تا چه حد بدان محتاج بوده ای ...اکنون اسقاط اضافات کرده ای و سبک تر و شادمان تر شده ای ....

عزیزا...🎄🎋

بلکه این خداوند است که تو را از آتش عبور میدهد...تا از تو طلای خالص بسازد 🎋🎄🎋🎄👇🏼️👇🏼

اگر تو این را ظلم تلقی میکنی ...بدان که این تفسیر تیره و غلط تو از یک حقیقت روشن و زیباست .او میخواهد طعم شادمانی و شور و سرمستی را به تو بچشاند .اما ابتدا باید بازیچه هایت را از تو بگیرد ....بازیچه های تو ...در آتش ابتلا میسوزند ....تو درد میکشی ..زیرا به بازیچه هایت وابسته شده ای ....

⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️👇🏼

آیا تو نمیدانی که پول ..بازیچه ایست که مرگ می آید و آن را از دست تو بیرون میکشد ؟؟؟🎄🎋🎄

پس چگونه باز با حرص و ولع ،به جمع کردن آن مشغولی...مگر نمیبینی فوج فوج مردم دارند سرطان میگیرند ...سن مرگ پایین آمده و دیگر متفاوت از ۸۰ و ۹۰ شده ...آیا هنوز این خیالات هبا در سر توست که مرگ حادثه ای است که برای دیگران اتفاق میافتد و من ویژه ام حتما تا ۹۰ سالگی عمر میکنم و هنوز فرصت دارم ...من استثنا هستم را از سرت به در نما ....هیچ کس استثنا نیست .تو نیز استثنا نیستی.مرگ خواهد آمد وبازیچه های پول و پست و کلاس و زیبایی و ماشین و حساب های بانکی ات را از دستت بیرون خواهد آورد .و تو را برهنه بر سفره ی مورچه های خاک قرار خواهد داد .🎄🎋🎄🎋

در آیینه بنگر ....تارهای سفید موهای خود را نگاه کن ...میبینی ؟؟مرگ دارد پیش از تصمیم تو برای عوض شدن کار خود را میکند ...🎄🎋🎄

عزیزا ...🎄

مشکل را ذهن آدمی ایجاد میکند ..ذهن روی چیزهایی خاص متمرکز میشود

برای مثال :⚡️⚡️⚡️👇🏼

اگر به ورود از یک در عادت کرده ای.  با آن در روزنه ای را در بینش خود حفر کرده ای.  ..و از دیدن درهای دیگر عاجز شده ای ...تو فقط دری را خواهی دید که به آن انس گرفته ای ...🎄🎋🎄

و هنگامی که آن در به رویت بسته میشود ،تو نیز به دلیل همان روزنه ای که در بینش خود داری ،دچار وحشت میشوی ....⚡️🌟⚡️🌟👇🏼

عزیزا ....🎋

جوینده ی راه حق و سالک دیدار با خدا...

باید روزنه ی بینش و عادات خود را از بین ببرد...و نسبت به تمامی امکانات

..هشیار و آماده باشد ...⚡️🌟

اگر دری بسته میشود ..ده در دیگر به رویت گشوده میشود .سخن از فلسفه نیست .سخن از واقعیتی بدیهی است

اعتیاد تو به گذشته است که مانع دیدن این واقعیت میشود .⚡️🌟⚡️

تو چنان به گذشته خو گرفته ای ....که از دیدن درهای تازه گشوده شده عاجزی ...

تو حتی نمیتوانی باور کنی که چنین درب هایی نیز وجود دارند ...تو فقط با درهمیشگی و ماتوس خود آشنا هستی

تو به طور خودکار از این در معتاد وارد و

 خارج میشوی ...🎄🎋🎄🎋

ناگهان این درب بسته میشود و تو دچار عذاب علیم میشوی ..این عذاب،معلول بسته شدن در نیست .⚡️⚡️⚡️

بلکه معلول تنگنای روزنه ایست که تو در بینش خود داری ....تو از دیدن چیزهای دیگر درمانده ای. ...🎋🎋🎋

چشمان خود را شست و شو کن و جور دیگر ببین ...⚡️⚡️⚡️

روزنه ی تنگ بینش خود را قدری فراخ تر کن ...⚡️⚡️⚡️⚡️

حکیم سنایی میگوید :خداوند هیچ دری را نمیبندد ،مگر آنکه پیشاپیش ده در دیگر را به روی تو گشوده باشد ...

او به جز کارساز جان ها نیست 🎋

نکند با تو ظلم ،از آنها نیست 🎋

هر یکی را عوض دهد هفتاد 🎋

چون دری بست بر تو ده بگشاد🎋

اصولا درب های کهنه باید بسته شوند تا درهای نو به روی تو گشوده شود .اگر درب های کهنه بسته نشوند ...تو مجبور به یافتن درب های نو و فراخ نخواهی شد .🎋🎄🎋🎄

عزیزا ...🎋

وظیفه ی استاد آن است که درهای کهنه تو را ببندد ..دلیل ترس از استاد نیز همین است .بسته شدن درهای قدیمی و عادات کهنه تو را مکدر میکند ..

تو از این بابت ،خشمگین و عصبانی میشوی ...اما از یاد نبر که رشد تو ،مستلزم گشوده شدن چشم اندازهایی تازه است .استاد میداند که چشم اندازهای کهنه برای نفس تو  امن اند.

اما میداند تا تو را در هم نشکند و درب ها را بر رویت نبندد .تو به جاده ی سلوک پا نخواهی گذاشت ...و همچنان به درب های کهنه خیره خواهی ماند .

عزیزا .....🎋

زندگی همگام های تازه است .هر لحظه ای ،مرگیست و رستاخیزی ...⚡️

در هر لحظه ...در گذشته بمیر و در اکنون به دنیا بیا ....🎋

سالک واقعی میداند که با بسته شدن هر در ده در دیگر باز خواهد گشت .او در بسته و کهنه را به فراموشی میسپارد و به دنبال درهای تازه گشوده شده میگردد

سالک ،اعتماد میکند .دل سالک همچون پرگار به هر سو دورانی میکند اما سرگشته ی پا بر جای دایره ی عشق او میماند .⚡️⚡️⚡️

رمیدن از در دولت عشق ،رسم و راه سالک حقیقی نیست .اگر در کوی عشق حق تیر و باران بلا ببارد ..عاشق همچون

زکریای نبی و عیسی بن مریم و یحیی خائف و حسین بن علی و مسلم بن عقیل ....گردن نهاده است ...⚡️⚡️⚡️

عاشق هرگز از عشق توبه نمیکند .و پای از این دایره بیرون نمیگذارد .امانت عشق چیزیست که عاشق هرگز حاضر نمیشود به آن خیانت کند .او عهدی را که در وادی ایمن با عشق بسته است. به میقات میبرد 🎋🎄🎋🎄🎋

او تا ابد سر نمیکشد و از سر پیمان با خداوند نمیرود ...او را با دور لب دوست پیمانی هست .که بر زبان نمیبرد جز حدیث پیمانه ....⚡️⚡️⚡️⚡️

او صبا را به شهادت میگیرد که تا دم صبح بوی زلف معشوق تنها مونس جانش بوده است. اگر واعظان قبضی و رخت خود را از گرو می بازستانند ،دلق عاشق است که برای همیشه در خمار میماند ..جز دل عاشق ،که از ازل تا ابد عاشق اوست ....هیچ کس جاودان در این کار نمیماند ...⚡️⚡️⚡️

سالک عاشق ،که برای همیشه گرفتار زلف او مانده است و او را بازگشتی نیست که نیست که نیست .برای همین است که شاعر مجنون عشق میگوید 👇🏼

هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود

هرگز از یاد من آن سرو خرامان نرود

آنچنان مهر توام در دل و جان جای گرفت

که گرم سر برود ،از دل و از جان نرود .

🎋🎄🎋🎄🎋🎄🎋

 


  • بتسابه مهدوی

درست و غلط

بتسابه مهدوی | سه شنبه, ۱۵ تیر ۱۳۹۵، ۰۵:۳۰ ق.ظ

درست و غلط

دکتر بتسابه مهدوی

درست و غلط وجود ندارد. همه چیز به موضع شما بستگی دارد. یک موضوع می تواند برای شخصی غلط باشد،‌ ولی برای شخصی دیگر درست؛ زیرا همه چیز به خود فرد بستگی دارد. موضوعی در یک لحظه برای کسی درست است و لحظه ای بعد می تواند برای او غلط باشد؛‌ زیرا همه چیز به وضعیت و موضع شما بستگی دارد. شما مطابق تفکر ارسطویی آموزش دیده اید؛‌ این درست است و آن غلط، ‌این سفید است و آن سیاه،‌ این خیر است وآن شر. این دسته بندی ها کاذب است. زندگی به سیاه و سفید تقسیم نمی شود. قسمت اعظم زندگی،‌ خاکستری است. اگر عمیق نگاه کنید،‌ سفید،‌ خاکستری رقیق است و سیاه در واقع، ‌نهایت خاکستری تیره. هر دو امتدادی از خاکستری هستند. واقعیت خاکستری است. باید چنین باشد؛ ‌زیرا هیچ جا تقسیم نشده است. هیچ جای زندگی به قطعه های نفوذناپذیر تقسیم نشده است. این تقسیم بندی احمقانه است. اما در ذهن ما جای داده شده است. درست و غلط، پیوسته در حال تغییرند. در اینصورت،‌ چه باید کرد؟ اگر کسی بخواهد قاطعانه تصمیم بگیرد، فلج خواهد شد و قادر به عمل نخواهد بود. وقتی قاطعانه پذیرفته اید که چیزی درست است و می خواهید دست به عمل بزنید، فلج خواهید شد و قادر نخواهید بود عمل کنید. فرد باید عمل کند،‌اما در یک دنیای نسبی. هیچ تصمیم قاطعی وجود ندارد. پس منتظر آن نشوید. فقط مشاهده کنید. ببینید و هرچه را که حس می کنید درست است، ‌انجام ده.

  • بتسابه مهدوی

اصول و روشهای مراقبه

بتسابه مهدوی | دوشنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۵، ۰۴:۵۸ ق.ظ

اصول و روشهای مراقبه

چگونه مراقبه کنیم؟

دکتربتسابه مهدوی

نحوه انجام:

زمان کافی و مکانی ساکت و آرام بیابید

هنگام مراقبه، داشتن مکانی آرام به دور از مزاحمت و زمانی اختصاصی می تواند برای داشتن مراقبه ای بی وقفه و بدون مزاحمت مفید باشد. زمانی که تازه شروع به مراقبه می کند، از روزی چند دقیقه (5 یا 10) شروع کنید، همین زمان کم هم می تواند به شما کمک کند تا آن را تبدیل به عادت کنید بعدا اگر دوست داشتید می توانید زمانش را بیشتر و بیشتر کنید.

راحت بنشینید

زمانی که مراقبه می کنید، مهم است راحت و آسوده باشید، اما نه آنقدر که خواب تان ببرد (مگر اینکه برای مشکلات خواب مراقبه کنید). بسیاری از افراد ترجیح می دهند برای مراقبه در راحت ترین وضعیت بنشینند. اگر اولین بارتان است که می خواهید مراقبه کنید وضعیت های نشستن متفاوت را امتحان کنید و هرکدام برای تان راحت تر بود را انتخاب کنید مهم این است که بدن تا در حالت راحت و ریلکس باشد.

بر زمان حال تمرکز کنید

آیا صدای آرام درون سرتان را می شناسید گفتگوی درونی تان؟ آن گزارش لحظه به لحظه ای از گذشته ها و تامل و تعمق در گذشته، برنامه ها و مشغولیت ذهنی تان نسبت به آینده و تحلیل هرچیزی را شامل می شود. زمانی که مراقبه می کنید با تمرکز بر لحظه حال این صدای آرام ذهن تان را خاموش کنید. تمام تلاشتان را به کار بگیرید تا تمرکزتان در لحظه حال بمانید.

تمرکز بر...

اگر فکر می کنید، رهایی از این پرگوییهای ذهن «کار خیلی ساده ای است...» ممکن است حق با شما باشد. آن صدای آرام  می تواند سمج و یکریز باشد، و بر «هیچ چیز» تمرکز نداشته باشد، اما سعی کنید ذهن تان را کاملا خالی و شفاف نگه دارید، این کار نیاز به تمرین دارد. (هر زمان که مراقبه می کنید این کار را هم تمرین می کنید!) برخی ترجیح می دهند برای تمرکز و رهایی از این پرگویی ذهن بر ذکری تمرکز کنند، بقیه بر تنفس شان، موسیقی مراقبه، یا امثال هم تمرکزی می کنند، همه اینها می تواند مفید باشند. تکنیک های مراقبه بسیاری برای تمرکز وجود دارد، و گاهی یافتن تمرکزهای جدید می توانند بسیار مفید باشد.

شما عالی هستید

افراد بسیاری فکر می کنند که نمی توانند مراقبه کنند چون ساکت کردن این صدای درون ذهن از هر صدای دیگری سخت تر است. اگر متوجه شده اید که این صدای درون تان فعال تر شده است و هنگام مراقبه باعث حواس پرتی تان می شود، شما جایی «اشتباه» نکرده اید در حقیقت ممکن است به این معنی باشد که شما در مسیر صحیحی هستید! این اتفاق حتی برای افرادی که اغلب و طولانی مدت مراقبه می کنند هم می افتد، اگر زمانی را به مراقبه اختصاص می دهید، و به خاطر دارید که در هر لحظه بر لحظه حال تمرکز کنید، شمال کارتان را به نحو احسن انجام می دهید، پس نگران چیزی نباشید.

توصیه ها:

    وقتی تازه شروع به مراقبه می کنید، بهتر است از روزی 5 دقیقه شروع کنید، به جای اینکه هفته ای 35 دقیقه مراقبه کنید روزی 54 دقیقه مراقبه را در برنامه تان بگنجانید، منظم و مرتب بودن مراقبه از مدت زمان آن مهم تر است. زمانی که این کار را به عادت بدل کنید، می توانید مدت زمان مراقبه تان را افزایش دهید، و اگر زیادی به خودتان سخت بگیرید، هرگز نخواهید توانست آن را تبدیل به عادتی مثبت در زندگی تان کنید.

    هدف نهایی خوب 10-20 دقیقه، یک تا دوبار در روز است. به راحتی می توانید به مراقبه بپردازید، چون زمان چندانی از زندگی شما را نمی گیرد، اما به مرور فواید بسیار آن را خواهید دید، مانند کاهش استرس.

بدون کمک مراقبه نمیتوانید در مورد خود وجودی دانشی به‌دست آورید. بدون آن نمی‌توانید به مرحله ملکوتی ارتقا پیدا کنید. بدون آن نمی‌توانید خود را از شر قیود و محدودیت‌های ذهن رها کرده به جاودانگی برسید. مراقبه تنها مسیر شکوهمند به سوی رهایی است. مراقبه نردبانی است اسرارآمیز که از زمین به بهشت کشیده شده است. از خطا به حقیقت، از تاریکی به روشنایی، از درد و رنج به سعادت، از ناآرامی به آرامش جاودان، از جهالت به آگاهی، از فناپذیری به جاودانگی.

#بتسابه #مهدوی

  • بتسابه مهدوی