نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

نقش نگاره

سایت شخصی دکتر بتسابه مهدوی

۲۹۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خود شناسی» ثبت شده است

مراکز انرژی (چاکرا)

بتسابه مهدوی | سه شنبه, ۲۹ تیر ۱۳۹۵، ۰۵:۴۳ ق.ظ

مراکز انرژی (چاکرا)

دکتر بتسابه مهدوی

 

در حوزه انرژی (در بدن انسان) گرداب های مخروطی چرخانی به نام چاکرا وجود دارد که نوک مخروط آنها به جریان نیروی عمودی اصلی متصل است.

 

قسمت پهن این مخروط ها در حاشیه کالبدی قرار دارد که چاکرا در آن مستقر است.

 

معتقدند که هفت لایه هاله و هفت چاکرای حوزه انرژی با هم ارتباط دارند. در هاله هر سطح با یکی از چاکراها در ارتباط می باشد.

 

هر یک از گرداب های نامبرده با حوزه انرژی کیهانی، انرژی تبادل می کنند.

 

برای هر فرد ۷ چاکرای اصلی و ۲۱ چاکرای فرعی و حدود ۱۳۰ ـ ۹۰۰ ریزچاکرا قائل هستند.

 

دو چاکرای کوچک کف دست ها در درمان نقش بسیار مهمی دارند.

 

بیماری در دستگاه انرژی معلول عدم توازن در انرژی یا بروز مانعی در مسیر آن است. به عبارت دیگر فقدان جریان انرژی در دستگاه انرژی انسان، نهایتاً منجر به بیماری می گردد.

 

 

  • بتسابه مهدوی

بالا آوردن نوار کوندالینی

بتسابه مهدوی | دوشنبه, ۲۸ تیر ۱۳۹۵، ۰۶:۲۸ ق.ظ

بالا آوردن نوار کوندالینی

دکتر بتسابه مهدوی

برای انجام این مرحله، حتما باید چاکرای ششم را شکفته کرده باشید، به راحتی با آن کار کرده و حداقل بتوانید هر نقطه از درون بدن خود را به سادگی ببینید ( این توانایی در اینجا حیاتی است! ). این کار پس از شکفته کردن چاکرای ششم کار ساده می شود. با تمرکز روی چاکرای ششم آن شکفته کنید. سپس درون هر نقطه از بدنتان را که اراده کنید می توانید ببینید، به هر سمت حرکت کرده و تک تک اعضا، ذرات و سلول های بدن را مشاهده کنید. برای بالا آوردن نوار کوندالینی مراحل زیر را انجام دهید:

1- چاکرای آجنا را شکفته کنید، درون آن قرار بگیرید و نیت کنید که نیروی الهی و راهنمای درون، شما را در بالا آوردن هسته کوندالینی کمک و راهنمایی کنند. کمی منتظر بمانید و اگر پیغامی دریافت کردید به آن توجه کنید. ممکن است به شما پیغام داده شود که این کار را به زمان دیگری موکول کنید. برای اطمینان بیشتر از صحت دریافت خود، می توانید علت این امر را از راهنمای درون بپرسید.

2- به محل قرار گرفتن کوندالینی که تقریبا جلوی استخوان خاجی است نگاه کنید و حالت، جهت و مختصات دقیق آن را به خاطر بسپارید. زیرا در اتمام کارتان حتما باید کوندالینی را سر جای خود و به حالت اولیه جمع کرده و ثابت کنید.

3- آرام و عمیق نفس بکشید و با تمرکز نوک کوندالینی را وارد چاکرای اول کنید. مدتی در آن نگه دارید تا زمانیکه کوندالینی هر دو قیف پشتی و جلویی چاکرا را کامل پاک کرده، دیگر احساس فشار و باز شدن کانال های مربوط به آن چاکرا را نکرده و نور مخصوص چاکرای اول ( قرمز ) ظاهر شده و دیگر روشن تر نگردد.

مهم: ممکن است در اثر بازگشایی کانال های معیوب، علائم برون ریزی ظاهر شوند. اگر خسته شدید یا نتوانستید تحمل کنید، با آرامی و با تمرکز خودتان کوندالینی را پایین آورده، از نوک استخوان خاجی خارج کرده و در جای اولیه خود، در حالت ابتداییش قرار دهید. در تمرینات بعدی به مرور زمان این فشار کاهش پیدا می کند.

توجه: اگر در طول مراقبه، تمرکزتان بهم خورد، حتما در اسرع وقت دوباره چشم سوم خود را فعال کنید. اگر هنوز نوک کوندالینی در ستون فقرات هست، آن را به آرامی پایین آورده و از ستون فقرات خارج کنید. حتما مطمئن شوید که هسته کوندالینی به شکل اولیه خود درآمده و سر جای اولیه خودش مستقر شده است. اگر هسته کوندالینی در بیرون است ستون فقرات سر جای خودش نباشد، ایجاد فشار و درد شدید خواهد کرد و ممکن است عواقب بسیار سنگین تری نیز بدنبال داشته باشد. اما اگر سر جای خودش قرار گیرد هیچگونه مشکلی ندارد.

4 - بعد از بیدار سازی کامل هر چاکرا، کوندالینی را به چاکرای بعدی برده و همین روند را تا رسیدن به چاکرای تاج ادامه دهید. بعد از اتمام پاسازی چاکرای تاج، شما می توانید از تمام نیروهای روانی خود استفاده کنید. ( برای آشنایی کامل با تمام نیرو های خود و نحوه بکار گیری آن ها از راهنمای درون کمک بگیرید. )

تمرینات روزانه یک درمانگر

کسی که کار درمانگری و بیدار سازی نیروهای روانی را بطور جدی دنبال می کند، بعد از انجام 3 مرحله اصلی، بهتر است دو نوع تمرین را در طول هر روز خود داشته باشد. یک مراقبه 30 دقیقه ای برای خود درمانی و آزاد گذاشتن ریکی برای پاکسازی هوشمند روی شما. یک مراقبه 30 دقیقه ای دیگر و با فاصله حداقل 2 ساعت از مراقبه اول، بر روی شکفته کردن یکی از چاکرا ها. ( توصیه نویسنده بر این است که چاکرا های به ترتیب 6 ، 1 ، 2 ، 3 ، 4 ، 5 ، 7 شروع از چاکرای ششم - بیدار سازی شوند. )

درمان دیگران از راه نزدیک: برای این کار شما می توانید دستان خودتان را با فاصله ی 5 تا 15 سانتی متر بالای بدن سوژه حرکت داده، یا در مکان های درد و یا چاکرا ها مدتی نگه دارید. ریکی از طریق کانال بین چاکرای تاج تا کف دست جریان پیدا می کند. ( افراد حرفه ای می توانند بنابر صلاحدید، تنها با اراده خودشان، جهت جریان انرژی را تغییر دهند. ) معمولا برای درمان دست راست جلو و دست چپ را در پشت چاکرا قرار گرفته و از هر دو طرف به قیف های چاکرا انرژی می دهند تا هر چاکرا به تعادل برسد برای هر چاکرا همین کار را تکرار می کنند. بعد به پاکسازی سوشومنا پرداخته و سپس به موضع بیماری نیز جداگانه انرژی می دهند. در بیماران اورژانسی علاوه بر انرژی دادن بر روی نقطه دردناک و بیمار، از قرار دادن دست راست در نزدیکی فرق سر استفاده شده و دست چپ را به آرامی در نقاط جلویی چاکرا ها حرکت می دهند. این کار به این دلیل صورت می گیرد که فرق سر مهم ترین جا برای دریافت ریکی بوده، در ارتباط مستقیم با کانال سوشومنا قرار داشته و به مثابه نوعی شوک انرژی و پاکسازی سوشومنا عمل می کند.

درمان دیگران از راه دور: برای اعلام درمان از راه دور، تنها یک اشاره ذهنی برای انتقال انرژی کافیست. اگر دوست دارید که حتما از شما بعنوان میانجی در هر درمان نامبرده شود، می توانید برای درمان از بیمار، اسم و ساعت و تاریخِ دریافتِ درمان را بگیرید. بعد یکبار این زمان ( یا زمان های ) توافقی را با خود مرور کنید. بیمار تنها کافیست به نیت دریافت انرژی، 30 دقیقه درحالت مراقبه شماره 1 قرار بگیرد. اگر می توانید همزمان نیز روی بیمار خود تمرکز کنید، بسیار خوب است.

توجه: در این مقاله تاکید بر این است که هر کسی می تواند خودش انرژی الهی را دریافت کرده و به کانال انرژی تبدیل شود. پس بهتر است سعی کنید همزمان با درمانگری خودتان، این آموزش ها را به بیمار منتقل کنید تا خودش به یک کانل و درمانگر شده و علاوه بر دادن ماهی، ماهیگیری را نیز به او یاد بدهید. مهم تر این که، روند بهبود بیماری ها در زمانی که فردی خودش کانال انرژی می شود، بسیار سریع خواهد شد. به هیچ وجه حق ندارید دیگران را وابسته به خودتان نگه ندارید که فکر کنند مجبورند از شما انرژی بگیرند!

نکته: آمادگی ذهنی بیمار در مورد روند درمان نقش مهمی در پیشرفت درمان و پذیرش نیروی ریکی دارد، پس سعی کنید حتی المقدور، توضیحاتی در مورد چگونگی عملکرد انرژی، سیستم غیر فیزیکی بدن و مراحل درمانگری خود به بیمار بدهید. شاغول ابن سینا یکی از مفرح ترین ترفند هایی می باشد که هر فردی خودش می تواند بوسیله آن، چرخش انرژی را در بدنش تجربه کند. بعلاوه عدم آرامش درمانگر و بیمار، تاثیر کُند کننده ( چه ذهنی و چه فیزیکی )، بر روی طول درمانِ از راه نزدیک دارد.

ترفند: برای بیمارانی که یا بعلت کهولت سن، یا پایین بودن سواد و توانایی پذیرش مفاهیم درمانی، نمی توانید از روش های معمول آموزشی و درمانی استفاده کنید، بهتر است ترفند هایی را با توجه به اعتقادات و باور های بیمار ابداع کنید. می توانید نوشیدنی ها، مواد غذایی، اشیاء، حیوانات و گیاهان و هر چیزی را با کوندالینی- ریکی پاکسازی و با انرژی شارژ کنید. آب مقطر بدلیل خالص بودنش بیشترین توانایی را در ذخیره انرژی دارد. کریستال کوارتز شفاف و سنگ نمک شفاف نیز بطور ذاتی از قابلیت بالایی برای عبوردهی و ذخیره انرژی برخوردارند. البته باید گفت، فردی که خودش به مرحله مطلوبی از پاکسازی کالبدی رسیده باشد، می تواند هر شیئی را به خوبی پاکسازی و شارژ کرده، و کانال انرژی آن را عریض کند، حتی اگر یک عنصر دور ریز مثل یک تکه کاغذ روزنامه باشد!

حتما لازم نیست به بیمار در مورد کاری که انجام داده اید توضیحی بدهید! همین که او به هر نحوی از شما برای درمان خود کمک خواسته باشد، مجوز شما برای درمان او خواهد بود. اما دوباره تاکید می کنم که بجز در موارد اورژانسی، بدون اجازه حق هیچ کاری را ندارید. بهتر است با توجه به اعتقادات پزشکی و یا مذهبی فرد، در مورد خواص درمانی شیئی که شارژ کرده اید، داستانی هیجان آور بسازید. برای نمونه، آب مقطر را درون یک شیشه شربت داروهای گران قیمت ریخته و بگویید، این یک داروی بسیار جدید بوده و با فناوری لیزری و هسته ای تهیه شده است. در مورد افراد مذهبی نیز می توانید بگوید که توسط یک قدیس، یا مکان مذهبی خاصی تبرک داده شده است. ( به فراخور اعتقادات و دانش هر شخص ). این کار علاوه بر انتقال انرژی درون وسیله شارژ شده به بیمار، باعث می گردد تا بیمار از درون نیز انرژی های نهفته ی خود را تحریک کرده و به خودش برای بهبود کمک کند.

نکته: برخی معتقدند که با محدود کردنِ نیتِ خود، می توانید کاربرد و عملکرد نیروی الهی را محدود کرده و کنترل کنید. بدین معنی که مثلا نیت کنید که ریکی درد دندان شما را کاهش دهد و مراقبه را شروع کنید. ( همچنین در مورد آرامش ذهنی، یا رفع خستگی ) این مطلب به همان اصل \"بنا به درخواست\" بودن و \"اختیار\" در دریافت ریکی مربوط می باشد. ریکی با نیت ( ناخودآگاه ) شما عمل می کند.

خاصیت دیگر: از آنجایی که ریکی، جوهره الهی می باشد، شما می توانید همان گونه که در مراسم مذهبی و دعا های خود، مطلبی از خداوند طلب کرده و حاجت می خواهید، از این نیروی الهی نیز درخواست کنید. معمولا برای اینکه این کار به نحو موثرتری انجام شود، بهتر است یک مراقبه 20 تا 30 دقیقه ای با نیت مورد نظرتان انجام دهید. اگر خواسته شما در تضاد باتعالی معنوی شما نباشد، ریکی علت های مورد نیاز برای رسیدن به هدفتان را مهیا کرده و در زمان مناسب تحقق خواهد یافت.

 

  • بتسابه مهدوی

مراقبه برای بیدار سازی چشم سوم

بتسابه مهدوی | يكشنبه, ۲۷ تیر ۱۳۹۵، ۰۵:۵۶ ق.ظ

مراقبه برای بیدار سازی چشم سوم

دکتر بتسابه مهدوی

 

در یکی از حالات مراقبه ای که راحت هستید، قرار بگیرید. چشمانتان را ببندید و به مدت 30 دقیقه روی چشم سومتان تمرکز کنید. البته چون تصور کردن غده صنوبری در وسط مغز سخت است، می توانید روی نقطه ای که قیف جلویی این چاکرا از آن عبور می کند، یعنی کمی بالا تر از وسط ابرو ها در روی پیشانی تمرکز کنید. اگر نمی توانید روی این نقطه تمرکز کنید، یک شیئ ( مثلا یک سنگ کوچک، یک دگمه ی لباس، یا یک مهره ی فلزی ) را در بین دو ابرو ی خود قرار دهید. این شیئ تنها یک بهانه است، تا بوسیله وزن مختصری که دارد، راهنمای شما برای تمرکز بهتر باشد. اصلا نگران پیدا کردن دقیق نقطه روی پیشانی نباشد و با یک نقطه تقریبی تمرین کنید. بعد از چند بار مراقبه کردن در اثر افزایش جریان انرژی، فشار مطلوبی را در ناحیه پیشانی حس خواهید کرد که نقطه مورد نظر را نشانتان خواهد داد.

نشانه بیدار شدن این چاکرا، روشن شدن نوری سفید و پاک در پرده ذهن می باشد، که از مرکز چاکرا ساطع می شود. برای دیدن هاله ها همان روش بالا را با چشم باز تکرار کنید و سوژه ای را که می خواهید هاله اش را نگاه کنید در محدوده دید خود قرار دهید. نیازی نیست روی بدن یا هاله های سوژه تمرکزه کنید.حتی پس از ظاهر شدن هاله ها، تمرکزتان را از نقطه ی بین ابرو ها بر ندارید تا سرعت چرخش انرژی کم نشده و هاله بینی شما متوقف نگردد. در اثر ورزیدگی و مرور زمان و ادامه تمرکز، لایه های بیشتری را می توانید ببینید و حی دیدن هاله ها با چشم بسته نیز برایتان میسر می گردد. ( در زمینه باز کردن چشم سوم و دیدن هاله به مطالعه بیشتری بپردازید )

مهم: در بسیاری از منابع علوم روحی، رنگ های دیگری بجز سفید ذکر شده است. مانند ارغوانی، نیلی و یا بنفش. اما باید متذکر شویم که ظهور هر رنگی بجز سفیدِ شدید و روشن، حین تمرکز روی چشم سوم بدین معنی است که شما در ناحیه سر و صورت دارای گرفتگی و بیماری هستید. ( شایع ترین مانع در این چاکرا، عفونت هایی است که درون سینوس مانده اند و کمتر توسط عکسبرداری های پزشکی قابل شناسایی هستند.

روش های اصلی شکفته کردن چاکرا ها

1- استفاده از تمرکز جداگانه روی چاکرا ها: در این روش شما در طول زمان های مراقبه ی خود، بر روی نقطه اصلی چاکرا و یا قیف چرخان مربوط به آن، تمرکز می کنید. با این عمل سرعت حرکت انرژی در چاکرا بالا رفته، انسداد های مربوط به آن چاکرا باز شده و بعد از پاکسازی کامل، چاکرا شکفته شده و رنگ مربوط به همان چاکرا ظاهر می گردد.

2- استفاده از نیروی الهی: در این روش شما از ریکی می خواهید که چاکرای مورد نظرتان را باز کند و در طول زمان های مراقبه ی خود، روی تنفس خودتان تمرکز می کنید و اجازه می دهید ریکی کارش را انجام دهد.

3- استفاده از نوار کوندالینی: در این روش شما با استفاده از تمرکز، خواستن از ریکی، و کمک گرفتن از چاکرای ششم ( آجنا )، فنر کوندالینی را باز کرده، از نوک استخوان خاجی ( چاکرای ) وارد ستون فقرات کرده، و تا چاکرای تاج بالا می آورید. با قرار گرفتن نوک کوندالینی درون هر چاکرا، انسداد های هر چاکرا با سرعت بسیار زیادی رفع شده و چاکرا شکفته می گردد. با بالا آمدن کوندالینی تا چاکرای تاج، تمام فنر درون کانال اصلی بدن باز می شود.

مهم: شما به هیچ وجه نباید تا زمانی که چشم سوم چاکرای ششم را باز نکرده اید، از این روش استفاده کنید. زیرا ممکن است کوندالینی در چاکراهایی که گرفتگی زیادی دارند به شما فشار بسیار زیادی را وارد کرده، تمرکز و کنترلتان را برهم بزند. تا زمانی که کوندالینی درون ستون فقرات باشد برای شما مشکلی پیش نخواهد آمد. اما اگر بعد از خروج کوندالینی از ستون فقرات، هسته کوندالینی در جای اصلی خود قرار نگیرد، احتمال هر نوع صدمه ای وجود دارد.

شما می توانید به صلاحدید خود، روش مناسب و یا تلفیقی از روش های مختلف را برای خودتان انجام دهید.

 

 

  • بتسابه مهدوی

با امواج منفی مقابله کنیم

بتسابه مهدوی | شنبه, ۲۶ تیر ۱۳۹۵، ۰۶:۵۹ ق.ظ

با امواج منفی مقابله کنیم

دکتر بتسابه مهدوی

راه های مقابله با امواج منفی :

 

1- هر گاه امواج منفی به سراغتان آمد با همه توان ، آهسته و یا بلند فرمان بدهید : ایست.

 

2- هر گاه موج منفی وارد وجودتان شد ، می توانید به آن فرمان دهید : بعدی .

 

3-یک کش ساده تهیه کنید ( کشی که معمولاً در ایران به دور بسته های اسکناسمی بندند) ، آن را به دور مچ دست خود بیاندازید و با ارسال امواج منفی  ازسوی اندیشه هایتان و یا از طرف دیگران ، آن را بکشید و محکم رها کنید .شوک حاصل از این کار  به شما یادآوری می کند که ممکن است به ورطه منفینگری سقوط کنید  و حتی بعد از مدتی با نگاه کردن به مچ دستتان می‌توانیددریابید که به چه اندازه امواج منفی به سوی شما و ضمیر ناخودآگاه‌تان هجومآورده است و شما تنها با استفاده از این تکنیک ساده ، که من آن را کش کشنامیده‌ام ، می‌توانید از آنها رها شوید. اما راههای دیگری نیز برایمبارزه با امواج منفی وجود دارد .

مجسم کنید اندیشه های منفی شما کمرنگو محو شده و اندیشه‌های مثبت تان بزرگ و پرنورتر می‌شود. برای مثال ، اگرفکر می کنید که نمی‌توانید در جمعی سخنرانی کنید ، تصور کنید آن فکر منفی را روی تخته سیاه نوشته اند و شما آن را پاک می کنید و یا اینکه فکر کنیداین امواج را درون  بادکنکی قرار داده‌اید و آنها را به دور دستهامی‌فرستید.

 

آنتونی رابینز برای دور کردن افکار منفی پیشنهاد می‌کندکه 10 روز روزه فکری بگیرید و در آن 10 روز از هرگونه فکر ، احساس ، کلمه، پرسش و یا مثالی که جنبه های منفی داشته باشد ، دوری کنید.

 

 

توجه داشته باشید : برای تثبیت هر عادت ، 21 روز زمان کافی است. هر روز صبحجملات جادویی ( از این هفته در پایان هر مطلب ، یکی از این جملات را برایشما هدیه می دهیم) تکرار کنید.به جای فکر کردن به مشکلات ، به راه حل هافکر کنید.همچنین از سه تکنیک: ایست ، بعدی و کش کش استفاده کنید و از خودسؤالات مثبت بپرسید. اندیشه های خود را تغییر دهید تا زندگی‌تان تغییر کندضمن آنکه نباید اجازه دهید افکار منفی شما را محاصره کند، مثبت فکر کنیدتا زندگی تان مثبت شود. واما جمله ای جادویی برای شما :  پروردگارا ! دراین هفته یاد آورم باش که چشمانم برای دیدن است نه برای بستن، چشمانم رابرای دیدن حقایق گشوده دار.

  • بتسابه مهدوی

افکار مثبت

بتسابه مهدوی | شنبه, ۲۶ تیر ۱۳۹۵، ۰۶:۵۴ ق.ظ

افکار مثبت

دکتر بتسابه مهدوی

 

این ما هستیم که زندگی خود را می سازیم . آن چه که شما را به زندگی امیدوار می کند  وفکری که شما را به خوشحالی و هیجان می رساند ، از افکار مثبت سرچشمه می گیرد .

 

هرگونه که فکر و عمل کنید ، بازتابش را خواهید دید. به عبارتی گویی از پشت شیشه ای رنگی به زندگی می نگریم و با هر  رنگی  که به وقایع و رویداد های بیرونی نگاه کنیم ، همان گونه آن ها را حس می کنیم. پس ما مختاریم هر دیدی داشته باشیم .وجودلایزال  الهی ما را مختارآفریده است؛ او کریم است  و ما را آزاد خلق کرده ، حتی اجازه داده تا احساس بدبختی وبیچارگی داشته باشیم. همچنین این قدرت را به ما داده است که با ایجاد افکار و دید مثبت ، خوشبختی را لحظه به لحظه با تمام وجود و با تک سلولهایمان حس کنیم.

 

تصویر ذهنی مثبت در احساس ما بیشترین نقش را دارد.ما می توانیم موفقیت ، خوشحالی و سلامتی را به خود تلقین و تأکید کنیم. می توانیم احساس را در چهره ، قامت ، طرز لباس پوشیدن  و ادای‌ کلمات ایجادکنیم.

 

اگر خود را شاهزاده بدانیم و لایق  ارزش و احترام، مردم نیزهمان گونه با ما رفتار خواهند کرد. ساده‌ تر بگویم ، هر کس تصویری در ذهن دارد که حاصل تجربیات گذشته و تربیت اجتماعی اوست. با توجه به تصویری که از خود در ذهن شاخته ایم، ارزش و اعتماد به نفس خود را تعیین می کنیم .تصویر ذهنی ، تمام رفتار و شخصیت ما را شکل می دهد.

 

 

  • بتسابه مهدوی

«تصویر ذهنی چیست؟»

بتسابه مهدوی | شنبه, ۲۶ تیر ۱۳۹۵، ۰۶:۴۹ ق.ظ

«تصویر ذهنی چیست؟»

دکتر بتسابه مهدوی

 

تصویرذهنی حاصل عملکرد ذهن و مغز انسان و تعیین کننده تمامی شکست ها و پیروزی ها است. ما برای رسیدن به یک زندگی رضایت بخش نیاز به یک تصویر ذهنی واقع بینانه و شایسته داریم تا بتوانیم با آن زندگی کنیم .

 

تصویر ذهنی پایه ای است که تمامی شخصیت، رفتار و حتی کیفیت شما بر اساس آن شکل می‌گیرد، بنابراین به نظر می رسد که تجارب ما، تصاویر ذهنی ما را تقویت می کنند. هر انسانی همان است که در ذهن خود آن را ساخته است. توانایی ها ،قدرت ها و ضعف های  او همه از تصاویر ذهنی او به وجود آمده اند.

 

زنان و مردان موفق ، مدتها است  از تصاویر ذهنی و تمرین نمایش آن برای رسیدن به موفقیت استفاده می کنند. برای یک زندگی ایده آل کافی است  اندیشه های خودرا به سوی بهترین ها هدایت کنیم. علم نوپای «سیبرنتیک» ثابت کرده است که میکانیزم خلاق دستیابی به تصویر ذهنی (قوه تخیل) است.

 

  • بتسابه مهدوی

تعریف ذهن هوشیار (خودآگاه ) و ضمیر نا خودآگاه (نیمه هوشیار)

بتسابه مهدوی | شنبه, ۲۶ تیر ۱۳۹۵، ۰۶:۴۲ ق.ظ

تعریف ذهن هوشیار (خودآگاه ) و ضمیر نا خودآگاه (نیمه هوشیار)

دکتر بتسابه مهدوی

*ذهن هوشیار«خود آگاه» : اعمال و شعور خود آگاه ما از مغز سرچشمه می گیرند.اندیشه شما توسط مغز یعنی همان عضوی که خود آگاهی از آنجا متجلی می شود،آشکار می گردد. وقتی ذهن خود آگاه شما اندیشه ای  را می پذیرد آن اندیشهبه شبکه خورشیدی که مغز شما خوانده می شود ، منتقل می گردد و در آن تجلیمی یابد. شما با مغز خود آگاه خود فکر می کنید و آن را در درون خود بهضمیر باطن می سپارید.

 

ضمیر خود آگاه با شناسایی جهان پیرامون سر وکار دارد که به کمک حواس پنج گانه صورت می گیرد . این ذهن هر چیزی را به همان گونه که واقعاًدیده می شود می بیند . مرگ ، بیماری ، فقر و تنگنا را مشاهده می کند و برضمیر نا خود آگاه اثر مستقیم دارد . وقتی ذهن خودآگاه مملو از ترس ،نگرانی و ... باشد ، این حالت در ضمیر نا خودآگاه نیز نفوذ می کند و انسانرا به سمت ترس و نگرانی می برد.اما  اگر ضمیر خودآگاه دارای افکار مثبتباشد  بر ضمیر ناخود آگاه اثر کرده و انسان را به سوی موفقیت سوق می دهد.

 

*ضمیر نا خود آگاه «نیمه هوشیار» : این ضمیر مانند بخار یا برق ، قدرت مطلقاست  و بدون مسیر و جهت ، هر فرمانی را که به آن بدهند ، انجام می دهد وتوان فهم و استنباط ندارد . ضمیر نیمه هوشیار ما  تفاوتی میان اندیشه هایمخرب و سازنده قائل نیست ، هر چه به او بدهیم با آن تغذیه می شود  و همهچیز بسته به اندیشه‌هایی دارد که در خود آگاه ما  موجود است .

 

 

هرکلمه و اندیشه ای بر ان اثر می گذارد و با دقتی حیرت آور آن را به عینیتدر می آورد. ضمیر ناخودآگاه، ضربان قلب ، گردش خون و ... را تحت کنترلدارد و تمام وظایف شما را کنترل کرده ، هرگز نمی‌خوابد و استراحت نمی کند .

حالافرض کتید اگر انسانی در عمق تفکر  ناخود آگاه خود  برنامه  «من شکست میخورم» را ایجاد کند در هر معامله ای که شرکت کند ، به جای پیروزی درانتظار شکست می‌نشیند. پس هر چیزی که به روی ضمیر نیمه‌هوشیار نقش می بندد، به شکل تجارب  و حوادث و به صورت عینی منعکس می شود .

این است که شماباید دقیقاً مراقب ایده ها  و افکار خود باشید ، زیرا پاسخ  اتوماتیک ضمیرباطن شما بر پایه اندیشه هایتان می‌باشد. ضمیر باطن شما یک دستگاه ضبط صوتاست که افکارتان را همان طور که در ضمیر خود آگاه ضبط کرده اید ، به شماتحویل می دهد. باید توجه داشته باشید  چون کارکرد ضمیر ناخودآگاه بسیارشگفت انگیز است، در بسیاری از موارد  توجه بیش از اندازه به افکار (مثبت یا منفی) ذهن شما را به شدت درگیر می سازد . راه حل این است که آنها را رها کنید  و هر گاه با ابهامی رو برو شدید ، رهایی را به ذهن خود هدیه دهید.

 

*ذهن هوشیار«خود آگاه» : اعمال و شعور خود آگاه ما از مغز سرچشمه می گیرند.اندیشه شما توسط مغز یعنی همان عضوی که خود آگاهی از آنجا متجلی می شود،آشکار می گردد. وقتی ذهن خود آگاه شما اندیشه ای  را می پذیرد آن اندیشهبه شبکه خورشیدی که مغز شما خوانده می شود ، منتقل می گردد و در آن تجلیمی یابد. شما با مغز خود آگاه خود فکر می کنید و آن را در درون خود بهضمیر باطن می سپارید.

 

ضمیر خود آگاه با شناسایی جهان پیرامون سر وکار دارد که به کمک حواس پنج گانه صورت می گیرد . این ذهن هر چیزی را به همان گونه که واقعاًدیده می شود می بیند . مرگ ، بیماری ، فقر و تنگنا را مشاهده می کند و برضمیر نا خود آگاه اثر مستقیم دارد . وقتی ذهن خودآگاه مملو از ترس ،نگرانی و ... باشد ، این حالت در ضمیر نا خودآگاه نیز نفوذ می کند و انسانرا به سمت ترس و نگرانی می برد.اما  اگر ضمیر خودآگاه دارای افکار مثبتباشد  بر ضمیر ناخود آگاه اثر کرده و انسان را به سوی موفقیت سوق می دهد.

 

*ضمیر نا خود آگاه «نیمه هوشیار» : این ضمیر مانند بخار یا برق ، قدرت مطلقاست  و بدون مسیر و جهت ، هر فرمانی را که به آن بدهند ، انجام می دهد وتوان فهم و استنباط ندارد . ضمیر نیمه هوشیار ما  تفاوتی میان اندیشه هایمخرب و سازنده قائل نیست ، هر چه به او بدهیم با آن تغذیه می شود  و همهچیز بسته به اندیشه‌هایی دارد که در خود آگاه ما  موجود است .

 

 

هرکلمه و اندیشه ای بر ان اثر می گذارد و با دقتی حیرت آور آن را به عینیتدر می آورد. ضمیر ناخودآگاه، ضربان قلب ، گردش خون و ... را تحت کنترلدارد و تمام وظایف شما را کنترل کرده ، هرگز نمی‌خوابد و استراحت نمی کند .

حالافرض کتید اگر انسانی در عمق تفکر  ناخود آگاه خود  برنامه  «من شکست میخورم» را ایجاد کند در هر معامله ای که شرکت کند ، به جای پیروزی درانتظار شکست می‌نشیند. پس هر چیزی که به روی ضمیر نیمه‌هوشیار نقش می بندد، به شکل تجارب  و حوادث و به صورت عینی منعکس می شود .

این است که شماباید دقیقاً مراقب ایده ها  و افکار خود باشید ، زیرا پاسخ  اتوماتیک ضمیرباطن شما بر پایه اندیشه هایتان می‌باشد. ضمیر باطن شما یک دستگاه ضبط صوتاست که افکارتان را همان طور که در ضمیر خود آگاه ضبط کرده اید ، به شماتحویل می دهد. باید توجه داشته باشید  چون کارکرد ضمیر ناخودآگاه بسیارشگفت انگیز است، در بسیاری از موارد  توجه بیش از اندازه به افکار (مثبت یا منفی) ذهن شما را به شدت درگیر می سازد . راه حل این است که آنها را رها کنید  و هر گاه با ابهامی رو برو شدید ، رهایی را به ذهن خود هدیه دهید.

 

 

 

 

  • بتسابه مهدوی

شناخت ذهن

بتسابه مهدوی | شنبه, ۲۶ تیر ۱۳۹۵، ۰۶:۳۲ ق.ظ

شناخت ذهن

 دکتر بتسابه مهدوی

 

ذهن انسان همه چیز را کنترل می کند . ادراکات، تصورات ، تفکرات ، اعتقادات .بطور کلی تمام جنبه های شناختی رفتار انسان تحت کنترل است. جهان و هر آنچه که در آن موجود است، ازطریق تصورات ما در ذهن انعکاس می یابد.

 

 

مامی توانیم از طریق  روشهای کنترل ذهن این تصورات را تغییر دهیم و آن وقتخواهیم دید که واقعیت های زندگی ما نیز دستخوش تغییر خواهند شد، یا بهزبان دیگر اگر ما توان آن را داشته باشیم که ذهن خودمان را تحت کنترل درآوریم قادر خواهیم بود دنیای مطابق با آرمانها و ایده آل های خودمانبسازیم. 

 

تصویر ذهنی که ما از خویش داریم براساس اعتقادات ، باورها ، ارزش های حاکم بر جامعه، تجارب گذشته ، موفقیت ها ، شکست ها ،تحقیرها  و پیروزیها شکل گرفته است  و از مجموعه این عوامل است که در ذهنتصویری از خود می سازیم .

 

ذهن انسان دارای دو بخش است: 1- ذهن هوشیار یا ضمیر خود آگاه  2- ذهن نیمه هوشیار یا ضمیر ناخودآگاه  .

 

بهترین راه درک ذهن هوشیار و نیمه هوشیار این است ک به آنها بصورت یک باغچه نگاهکنیم . شما یک باغبان هستید و در طول روز مشغول کاشتن دانه هایی ( هماناندیشه‌هائیست که روزانه به فکر خود راه می‌دهید) هستید. هرچه را که میکارید در تن و محیط زندگیتان درو می کنیم .

 

اکنون مشغول کاشتنافکار مربوط به آرامش ، عمل درست، حسن نیت و سعادت بشوید و  به آرامی وعلاقه در باره ویژگی های آنها بیندیشید، آنچه را که اندیشیده اید به طورکامل در ذهن آگاهتان جای دهید و به کاشتن این دانه های شگفت انگیز ادامه دهید دراین صورت محصول با شکوهی را درو خواهید کرد.

 

 

  • بتسابه مهدوی

واژه ذهن

بتسابه مهدوی | شنبه, ۲۶ تیر ۱۳۹۵، ۰۶:۱۰ ق.ظ

واژه ذهن

دکتر بتسابه مهدوی

مجموعه یی است با یک فرماندهی واحد که مغز نامیده می‌شود. هوش ذاتی و دانایی آموختنی و آگاهی‌های دریافتی از اندیشه، ادراک، حافظه، احساسات، امیال، تخیلمجموعاً در تشکلی به اسم مغز (رفتارهای تازهٔ ارادی) و (رفتارهای تکراری و عادی شده) انسان را فرماندهی می‌کنند. فرمان‌های صادر شده از مغز توسط نخاع که پیام رساننده‌ای زنده و چالاک است به میلیاردها سلول در اندامها مختلف رسیده و باعث انجام شدن یا نشدن یک عمل می‌شوند. پایانه‌ها و حس سنج‌های محیطی فید بک مربوطه را به مغز بر می‌گردانند که این روند باعث شادابی و احساس اعتماد به نفس در آدمیان می‌شود. البته عمدتاً واژه ذهن در نزد عامهٔ مردم هنگام بکارگیری واژه ذهن، بیشتر منظورشان محاسبات فکری و عقلی است. با این وجود نظریاتی هم ارائه گردیده که به طور کل با بقیه نظریات متفاوت می‌باشد که مشهورترین آنها نظریه امرائی است که ذهن را بعد مادی وجود انسان می‌داند. این نظریه معتقد است که ذهن جنبه مادی داشته یا بخشی از آن مادی است بر اساس این نظریه کالبد انسانی در حیطه ذهن قرار دارد.

نظریه‌های مربوط به ذهن و کارکرد آن بی‌شمار است. اولین تفکرات دربارهٔ ماهیت ذهن، توسط افرادی مانند زرتشت، بودا، افلاطون، شانکرا و دیگر فلاسفه و متفکران باستانی یونان و هند و پس از آن‌ها توسط فلاسفه اسلامی صورت گرفت. تئوری‌های گذشتگان، بر پایه خداگرایی و الهیات بنا شده و فلسفه ذهن را پیوندی میان ذهن، روح، ماوراءالطبیعه و جوهر ذاتی می‌داند. در تئوری‌های معاصر که بر پایه پژوهش‌های علمی دربارهٔ مغز است، ذهن را انعکاسی ازفعالیت‌های درون کاسه سر که مغز در آن قرار داردمی‌دانند که دارای دو جلوهٔ خودآگاه و ناخودآگاه است.

  • بتسابه مهدوی

خسرو پرویز

بتسابه مهدوی | يكشنبه, ۲۰ تیر ۱۳۹۵، ۰۶:۰۰ ق.ظ

خسرو پرویز

دکتر بتسابه مهدوی

 

خسرو دوم یا خسرو پرویز (از ۵۹۰ تا سال ۶۲۸ میلادی)، بیست و چهارمین پادشاه ساسانی و از نامدارترین شهریاران دودمان ساسانیان است. «خسرو دوم» نامی است که رومی‌ها به وی داده‌اند، مورخان ایرانی وی را خسرو پرویز (اپرویز) گفته‌اند. وی به جای پدر هرمز چهارم بر تخت پادشاهی نشست؛ و در ابتدای به تخت نشستن با شورش بهرام چوبین مواجه شد و پس از شکست از سپاه وی به روم گریخت. مدتی بعد با حمایت قیصر روم و با سپاهی که وی در اختیارش گذاشته بود به ایران بازگشت، بهرام را شکست داد و تاج و تختش را پس گرفت.

قیصر روم همچنین دخترش که مریم نام داشت را به زنی به او داد که برای او پسری به نام شیرویه آورد که بعدها پدر را زندانی و به قتل رساند و تخت شاهی را غصب کرد. همچنین خسرو همسر دیگری به نام شیرین داشت که داستان عشق آن دو از معروف‌ترین داستان‌های عاشقانه ادبیات فارسی است و یک نسخهٔ معروف آن را نظامی گنجوی سروده است. در زمان خسرو پرویز، با پیشروی‌های سپهبدهایش همچون شهربراز و شاهین بهمن‌زادگان، مرزهای ایران به نهایت گسترهٔ خود رسید و موسیقی و هنر رونق یافت. او را آخرین پادشاه قدرتمند ساسانی می‌دانند. پس از او، هرج و مرج و جنگ داخلی، به همراه طاعون کشور را فرا گرفت، و شورش‌های زیادی برخاست که کشور را به مرز نابودی و زمینه را برای گشودن ایران به دست سپاه اسلام فراهم کرد. خسرو پرویز همواره از شخصیت‌های مورد توجه در ادبیات فارسی بوده است.

 

بر تخت نشستن

هرمز چهارم پدر خسرو، توسط گستهم (بسطام، بیستام، ویستاخم) که از دودمان بزرگ اسپاهبدان بود و دایی خسرو پرویز به شمار می‌رفت، و برادر گستهم، بندوی (وندوی)، از سلطنت خلع و به زندان افکنده شد.

طبری نوشته‌است که بهرام چوبین حیله کرده و هرمز چهارم پدر خسرو پرویز، می‌پنداشت، خسرو سر آن دارد که به‌جای او شاه شود. خسرو که در این زمان، از ترس پدر به آذربایجان رفته بود، شتابان به تیسفون باز آمده و در سال ۵۹۰ میلادی، تاج شاهی بر سر نهاد.

 

بهرام چوبین (بهرام ششم)، یکی از سرداران ارتش که از دودمان مهران (یکی از هفت خاندان ممتاز ساسانی) بود، به پادشاهی خسرو تن درنداد و خود ادعای شاهنشاهی کرد. خسرو مجبور شد با قیام بهرام چوبین به مقابله بپردازد. وی قشونی برداشته، به جنگ او رفت، اما شکست خورده و متواری شد و باآن‌که سپاه بهرام او را تعقیب می‌کردند، از دجله عبور کرده و به امپراتور روم موریکیوس (موریس) پناهنده شد.

خسرو در روم با قیصر موریکیوس توافقاتی کرد. امپراتور مزبور حاضر شد خسرو را پسر خود دانسته، از او حمایت کند تا به پایتخت ایران برگردد به شرط این‌که خسرو در ازای این همراهی ارمنستان ایران و قلعه دارا را به بیزانس واگذار کند. پس از آن خسرو با سپاهی که قیصر در اختیارش گذاشت به ایران بازگشت.

 

در این هنگام بهرام چوبین بعد از شکست دادن خسرو وارد تیسفون شده، به تخت نشسته و به نام خود سکه زده بود. با همیاری نجبای تیسفون و تعدادی از بزرگان اهل ارمنستان که به خسرو پیوسته بودند، خسرو در حوالی گنزک آذرآبادگان با بهرام وارد جنگ شد و او را شکست داد و دوباره بر تخت شاهی ایران نشست. بهرام به ترکان پناه برد و در شهر بلخ ساکن شد و بعدها در همین شهر نیز درگذشت. بازگشت خسرو به سلطنت در سال ۵۹۱ میلادی به وقوع پیوست. موبدان از بازگشت خسرو به سلطنت چندان شادمان نشدند، چراکه معتقد بودند که اقامت در روم باعث شده نسبت به مسیحیت دل‌بستگی پیدا کند. افزون بر این همسر برگزیده وی شیرین نیز مسیحی بود.

#بتسابه #مهدوی
@
naghshnegareh
betsabehmahdavi.ir
delshiftegan.ir

 

 

#خسرو #پرویز2

دکتر بتسابه مهدوی

 

 

جنگ ساسانیان و روم شرقی (۶۲۸۶۰۲)

این جنگ‌ها از سال ۶۰۲ تا ۶۲۷ میلادی، تقریباً به مدت بیست سال، امتداد داشت. کیفیات آن از این قرار بود که تا وقتی موریکیوس امپراتور روم بود، روابط مابین دو دربار، کاملاً صمیمانه بود، ولی در سال ۶۰۲ میلادی موریکیوس بدست فوکاس امپراتور بعدی بیزانس کشته شد. خسرو پرویز فوکاس را به رسمیت نشناخت. جنگ مابین دولتین شروع شد. خسرو با لشکری وارد بین‌النهرین شد و قلعه دارا را محاصره کرد و بعد از سه ماه آن را گرفت. پس از آن قشون ایران از فرات گذشته و سایر شهرهای رومی را گرفته تا نزدیکی بیروت امروزی تاخت. از طرف دیگر ایران از طرف ارمنستان حمله کرده و در آسیای صغیر به قدری پیش رفت که اهالی قسطنطنیه مضطرب شدند. اوضاع دولت روم در این زمان قرین هرج و مرج بود. فوکاس که تخت سلطنت را غصب کرده بود، نتوانست در مقابل فتوحات خسرو کاری بکند.

 

فشار ایرانی‌ها باعث وحشت و اضطراب در ممالک روم شرقی شده، بحرانی تولید کرد که در نتیجه آن هراکلیوس که در تاریخ ایران به هرقل معروف است، از کارتاژ با کشتی‌هایی به قسطنطنیه آمد و در سال ۶۱۰ میلادی با همراهی مردم زمام امور را به دست گرفت.

 

از طرف دیگر خسرو به جهان‌گیری خود ادامه داده و در سال ۶۱۱ میلادی به شامات تاخت و دمشق را گرفته، غارت کرد.

در سال ۶۱۴ میلادی سپاه ایران عازم اورشلیم شدند و توانستند بیت المقدس را تسخیر کنند. کلیساها و معابد شهر، از جمله مزار مقدس عیسی مسیح با خاک یکسان شد و قطعه‌ای از صلیبی که گفته می‌شود مسیح با آن به صلیب کشیده شده و به نام صلیب راستین شناخته می‌شود، همچون غنیمتی فوق‌العاده گران‌بها به تیسفون فرستاده شد.

 

خسرو به این فتوحات خود اکتفا نکرده، شهربُراز را که یکی از سرداران نامی ایران بود با قشونی به طرف مصر فرستاد و او از کویری که مابین شامات و مصر حائل است گذشته وارد مصر شد و در سال ۶۱۶ میلادی اسکندریه را که شهری نامی و تجارتی بود، گرفت. این فتح سردار ایران، اثر بزرگی در عالم آن روزی کرد، زیرا مدت نُه قرن بود که مملکت مصر از تصرف ایران خارج شده و شاهان ساسانی همواره در این صدد بودند که حدود ایران را به حدود زمان هخامنشی برسانند.

 

از طرف دیگر در سال ۶۱۷ میلادی، شاهین سردار نامی دیگر ایران از کاپادوکیه گذشته ممالک آسیای صغیر را یک به یک گرفت و به کالسدون (کوی قاضی‌کوی در استانبول امروزی) نزدیکی قسطنطنیه رسید. هراکلیوس در این زمان با سردار ایرانی ملاقاتی کرده، سفیری نزد خسرو پرویز برای مذاکرات صلح فرستاده شد، ولی مذاکرات به جایی نرسید. خسرو نه تنها برای مذاکرات صلح حاضر نشد، بلکه سفیر را در حبس انداخته، تهدید به قتل کرد. پس از آن کالسدون به‌زودی توسط قشون ایران تسخیر شد و ایران تقریباً به حدود زمان هخامنشی رسید.

برانداختن دودمان لخمی‌ها در حیره و جنگ ذوقار

لخمی‌ها یا بنی‌لخم یا مَناذِره نام دودمانی عرب بود که در روزگار ساسانیان و میان سده‌های سوم تا هفتم میلادی، بر حیره (جنوب عراق) فرمان می‌راندند. لخمی‌ها پیرو ساسانیان بودند.

نعمان سوم آخرین پادشاه این دودمان بود که به‌خاطر سرپیچی از خسرو، به دستور وی به زندان افکنده و در زندان کشته شد. در تاریخ طبری آمده‌است که به‌علت مبتلا شدن به طاعون در زندان درگذشت.

 

خسرو پس از مرگ نعمان، ایاس بن طائی را عامل حیره و تمامی ولایت‌هایی که به دست نعمان بود، قرار داد. نعمان سوم قبل از مرگ، اموال و سلاح‌های خود را به هانی بن مسعود، بزرگ طایفهٔ شیبانی، (یکی از قبیله‌های بکر بن وائل) سپرده بود، خسرو از هانی خواست که اموال و سلاح‌های نعمان را پیش وی بفرستد. هانی ابا کرد و برای جنگ آماده شد.

حنظله در این جنگ به عنوان سالار طایفهٔ بکر بن وائل انتخاب شد. این جنگ در کنار آبگاه ذوقار که قبایل عرب در فصل گرما در آن‌جا ساکن می‌شدند، درگرفت و به جنگ ذوقار معروف است. حنظله قبل از شروع نبرد دستور داد برای دو هفته آب ذخیره کنند.

 

در این جنگ قشون ایرانی که تنها برای دو روز، آب آشامیدنی همراه داشتند با طولانی شدن نبرد و عدم دسترسی به آب با تشنگی دست به گریبان شدند. حملهٔ ناگهانی عربانی که کمین کرده‌بودند و هزیمت ناگهانی ده هزار سپاهی عرب که همراه سپاه ایران بودند و به‌خاطر خویشاوندی با قبایل بکر، از قبل با یکدیگر توافق کرده و قصد جنگیدن نداشتند، از عواملی بود که شکست سپاهیان ایران را رقم زد. در این جنگ، بسیاری از سپاهیان ایرانی یا از تشنگی یا در حین جنگ کشته شدند. شاعران عرب دربارهٔ جنگ ذوقار اشعار بسیار گفته‌اند. تاریخ دقیق این جنگ مشخص نیست.

#بتسابه #مهدوی
@
naghshnegareh
betsabehmahdavi.ir
delshiftegan.ir

 

#خسرو #پرویز3

دکتر بتسابه مهدوی

 

دو اتحاد بزرگ جهانی در زمان خسرو پرویز

ترکان در زمان ساسانیان، رفته‌رفته، به دو خاقانات شرقی و غربی بخش شدند. خاقانات شرقی ترک با امپراتوری چین سر جنگ داشتند و خاقانات غربی ترک راه پیکار با ایران را در پیش گرفتند. اندکی بعد رقابت و دشمنی میان دو خاقانات شرقی و غربی پدید آمد.

 

امپراتوری چین که خاقانات شرقی را دشمنی خطرناک می‌شمرد، راه اتحاد با خاقانات غربی ترک را در پیش گرفت. بدین ترتیب اتحاد سه‌گانهٔ بزرگی شامل امپراتوری چین، خاقانات غربی ترکان و امپراتوری بیزانس برضد ایران پدید آمد. چندی بعد خزران ساکن کرانه‌های ولگا و شمال دریای خزر نیز به سه دولت نام‌برده پیوستند و اتحادی چهارگانه برضد شاهنشاهی ساسانی ترتیب دادند.

 

دولت ساسانی نیز کوشید تا با اتحادی دیگر به مقابله دشمنان برخیزد. نخست با خاقانات شرقی ترک اتحاد کرد، سپس به‌منظور جلوگیری از پیوستن اردوی ترکان و خزران به لشکریان بیزانس کوشید، متحدی در قفقاز جستجو کند. این متحد، آوارها بودند که در شمال قفقاز می‌زیستند. بدین روال در یک سوی امپراتوری چین، خاقانات غربی ترک، خزران و بیزانس متحد شدند و در سوی دیگر: ایران، آوارها و خاقانات شرقی ترک متحد گشتند.

#بتسابه #مهدوی
@
naghshnegareh
betsabehmahdavi.ir
delshiftegan.ir

 

 

#اسکندر1

دکتر بتسابه مهدوی

 

اسکندر سوم مقدونیه (۲۰ یا ۲۱ ژوئیهٔ ۳۵۶ ق م در پلا ۱۰ یا ۱۱ ژوئن ۳۲۳ ق م در بابل)، معروف به اسکندر کبیر (به یونانی: Ἀλἑξανδρος ὁ Μἑγας الکساندروس هو مگاس) و در متون زرتشتی ایران معروف به اسکندر گجستک (ملعون)، پادشاه مقدونیهٔ باستان بود. او در سال ۳۵۶ ق م در شهر پلا متولد شد و تا سن ۱۶ سالگی تحت تعلیم ارسطو قرار داشت. اسکندر توانست تا پیش از رسیدن به سن سی سالگی یکی از بزرگ‌ترین امپراتوری‌های دنیای باستان را شکل دهد که از دریای یونان تا هیمالیا گسترده بود. او در جنگ‌ها شکست‌ناپذیر می‌نمود و هرگز شکست نخورد. از اسکندر به عنوان یکی از موفق‌ترین فرماندهان نظامی در سرتاسر تاریخ یاد می‌شود.

 

پس از آنکه پدر اسکندر، فیلیپ دوم مقدونیه، به قتل رسید، اسکندر در سال ۳۳۶ ق م به جای او بر تخت سلطنت نشست. اسکندر کشوری نیرومند و ارتشی کارآزموده را از سلطنت پدرش به ارث می‌برد. سرلشکری یونان به او اعطا شد و او از این موهبت برای تحقق بخشیدن به بلندپروازی‌های نظامی پدرش نهایت استفاده را برد. در سال ۳۳۴ ق م به آسیای صغیر که تحت کنترل هخامنشیان قرار داشت هجوم برد و سلسله نبردهایی را به راه انداخت که ده سال به درازا انجامیدند. اسکندر طی سلسله نبردهای سرنوشت‌سازی، به‌ویژه نبردهای ایسوس و گوگمل، اقتدار ایران در منطقه را در هم شکست. او متعاقباً داریوش سوم، شاهنشاه ایران، را به زیر کشید و سرتاسر شاهنشاهی ایران را تسخیر کرد. در آن زمان امپراتوری اسکندر گستره‌ای از دریای آدریاتیک تا رود سند را در بر می‌گرفت.

 

در سال ۳۲۶ ق م اسکندر در پی دست‌یابی به «انتهای دنیا و دریای بزرگ بیرونی» به هند حمله کرد اما بنا بر تقاضای سربازانش سرانجام مجبور شد ناکام بازگردد. اسکندر در نظر داشت تا رشته نبردهایی را ترتیب دهد که با هجوم به عربستان آغاز می‌شد اما پیش از عملی‌کردن این رشته نبردها در سال ۳۲۳ ق م در بابل درگذشت. پس از مرگ اسکندر، وقوع جنگ داخلی میان بازماندگانش منجر به ازهم‌گسیختگی امپراتوری پهناور او و ظهور حکومت‌هایی شد که توسط سرداران و وارثانش، موسوم به دیادوخوی، اداره می‌شدند.

 

کشورگشایی‌های اسکندر موجب بروز پراکنش فرهنگی در دنیای آن روزها شد. او بیست شهر جدید بنیان گذاشت که نام اسکندر را بر خود داشتند و مشهورترینشان اسکندریه در مصر است. اسکندر با اسکان‌دادن مهاجران یونانی در جای جای متصرفات خود و به تبع آن با اشاعهٔ فرهنگ یونانی در شرق باعث پدیدآمدن تمدن هلنیستی نوینی شد که وجهه‌هایی از آن حتی در رسوم و سنن امپراتوری روم شرقی در اواسط سدهٔ پانزدهم میلادی نیز مشهود بودند. اسکندر به‌سرعت به قهرمانی افسانه‌ای در همان ریخت و هیئت آشیل مبدل شد و در تاریخ و اساطیر فرهنگ‌های یونانی و غیریونانی نقش عمده و برجسته‌ای را بازی کرد. او به معیاری مبدل شد که سایر فرماندهان نظامی خود را در قیاس با او محک می‌زدند. مدارس نظامی در سرتاسر جهان همچنان تاکتیک‌های نظامی او را آموزش می‌دهند.

 

اسکندر پس از تسخیر تخت جمشید هفت سال بر ایران حکومت کرد.

از سال ۳۲۷ تا ۳۲۶ پیش از میلاد اسکندر به هندوستان حمله می‌کند.

در سال ۳۲۳ پیش از میلاد اسکندر به بابل باز می‌گردد، اسکندر بیمار شده و نهایتاً در سن ۳۳ سالگی می‌میرد.

#بتسابه #مهدوی
@
naghshnegareh
betsabehmahdavi.ir
delshiftegan.ir

 

#اسکندر2

دکتر بتسابه مهدوی

آغاز زندگی

اسکندر در روز ششم از ماه باستانی یونانی، هکاتومبایون، که احتمالاً متناظر با ۲۰ ژوئیهٔ سال ۳۵۶ ق م است در شهر پلا، پایتخت پادشاهی یونانی مقدونیهٔ باستان، زاده شد. پدر او، فیلیپ دوم، پادشاه مقدونیه بود و مادرش، المپیاس، دختر نئوپتولموس یکم، پادشاه اپیروس. المپیاس چهارمین همسر فیلیپ بود و با وجود آنکه فیلیپ هفت یا هشت همسر دیگر نیز داشت، المپیاس برای مدتی همسر اصلی او محسوب می‌شد احتمالاً به این دلیل که اسکندر را به دنیا آورده بود.

 

دربارهٔ تولد و کودکی اسکندر چندین افسانه نقل کرده‌اند. بنا به گفتهٔ پلوتارک، زندگی‌نامه‌نویس یونان باستان، المپیاس در شب زفافش خواب می‌بیند که صاعقه‌ای به رحمش اصابت می‌کند و شعله‌ای را می‌افروزد که زبانه‌هایش «دور و نزدیک» را در بر می‌گیرند و سپس خاموش می‌شود. گفته می‌شود که فیلیپ نیز چندی پس از ازدواج با المپیاس خواب می‌بیند که رحم همسرش را با مهری که تصویر یک شیر بر آن نقش بسته است مهر و موم می‌کند. پلوتارک تفسیرهای گوناگونی برای این رؤیاها ذکر کرده‌است از جمله آنکه: المپیاس پیش از همبستری با فیلیپ باردار بوده‌است و این امر از مهر و موم کردن رحم او فهمیده می‌شود، و یا اینکه زئوس پدر اسکندر بوده‌است. مفسران باستان دربارهٔ اینکه آیا المپیاس جاه‌طلب داستان اصل و نسب اُلوهی اسکندر را ترویج داده‌است متفق‌القول نیستند؛ برخی بر این باورند که او موضوع را به اسکندر گفته‌است و برخی دیگر نیز بر این عقیده‌اند که او اعلام این موضوع را بی‌عفتی می‌دانسته و سکوت اختیار کرده‌است.

 

جنگ‌های هرقل با ایران

اوضاع بیزانس پس از سقوط کالسدون بسیار بد بود. از یک طرف فتوحات ایران برای روم تقریباً مملکتی باقی نگذاشته بود، زیرا ارمنستان، ِ شهرهای رومی در بین‌النهرین، تمامی ممالک آسیای صغیر و شامات و فلسطین و مصر در تصرف ایران بود. از طرف دیگر خود قسطنطنیه هم مورد تهدید ایران و هم در تهدید آوارها بود. اوضاع روم به قدری بد بود که هرقل در ابتدا می‌خواست از پایتخت فرار کرده و به کارتاژ در آفریقا برگردد، ولی روحانیان و مردم در این زمان به صدا درآمدند و بالاخره او راضی شد بماند و قرار شد که خزائن و دارایی‌های کلیساها به مصرف تهیه اردوگاهای نظامی و جنگی برسد. شور و هیجانی که از ویران شدن شهر مقدس اورشلیم و ربوده شدن صلیب راستین برخاسته بود بسیار کارگر افتاد و خود مایهٔ دلگرمی امپراتور شکست‌خورده گردید.

 

در سال ۶۲۲ میلادی هرقل در نزدیکی ارمنستان با شهربُراز سردار ایرانی، جنگی کرد به نام نبرد ایسوس (۶۲۲) که به فتح رومی‌ها انجامید. سال بعد هرقل با مردمان شمالی مثل خزرها و غیره همدست شد و به طرف ایران قشون‌کشی کرد و خسرو با قشونی مرکب از چهل هزار نفر به آذربایجان شتافت، ولیکن هرقل فاتح شد و هراکلیوس با شوقی انتقام‌جویانه کوشید تا آتشکده مقدس پادشاهان، آتشکده آذرگشسپ را که پادشاهان ساسانی پای پیاده به زیارت آن می‌رفتند و در شیز، گنزک واقع بود، به تلاقی اهانتی که در اورشلیم نسبت به مزار مقدس مسیح شده بود، عرصهٔ بی‌حرمتی کرده و این آتشکده را بعد از به آتش کشیدن، ویران کرد. در مورد این‌که گنجینهٔ نفایس مقدس آتشکده، به‌دست سپاه رومی غارت شده، یا قبل از حمله، در جای امن نقل و حفاظت شده، توافق نظر وجود ندارد و پس از آن نیز به غارت شهرهای ایران پرداخته، آتشکدهها را خراب نمود.

#بتسابه #مهدوی
@
naghshnegareh
betsabehmahdavi.ir
delshiftegan.ir

 

#اسکندر3

دکتر بتسابه مهدوی

جنگ‌های بعدی او نیز با شهربُراز بود که باز به فتح هرقل تمام شد. در سال ۶۲۶ میلادی خسرو که از فتوحات روم مضطرب شده بود، خواست ضربه قطعی را به رومی‌ها وارد آورد و با آوارها متحد شده، قسطنطنیه را محاصره کرد. شاهین سردار ایرانی و آوارها در جنگی که در گرفت و به نام محاصره کنستانتینوپول مشهور است، موفق به تسخیر شهر نشدند و رومی‌ها توانستند شهر کالسدون را نیز پس بگیرند.

 

در سال ۶۲۷ میلادی هرقل مصمم شد که به طرف دستگرد برود. این محل در نزدیکی تیسفون، پایتخت خسرو بود در نزدیکی نینوای قدیم (بغداد کنونی) جنگی به نام نبرد نینوا بین رومی‌ها و ایرانی‌ها وقوع یافت. در این جنگ اگر چه سردار ایرانی کشته شد ولی قشون ایران پافشاری کرد تا آنکه بالاخره نیروی کمکی به آنها رسید. در این حیص و بیص ترسی بر خسرو مستولی شد که در نتیجهٔ آن قشون ایران را رها نموده، فرار کرد با وجود این لشکر ایران مقاومت نموده و توانستند دشمن را در دستگرد متوقف کرده و از پیشروی هرقل به تیسفون جلوگیری نمایند. هرقل نقشهٔ اولی خود را که تعقیب و محاصره تیسفون بود، تغییر داده به طرف شمال یعنی گنزک (تخت سلیمان امروزی) رفت. طغیان ناگهانی دجله و فرات و خرابی قسمتی از ایوان کسری، در این اوقات برای خسرو، فرصت و حوصلهٔ توقف در تیسفون را باقی نگذاشت. شکسته شدن سدها، کشتزارهای اطراف را به باتلاق تبدیل کرد و ناکامی خسرو در ترمیم ویرانی‌ها یک نشانهٔ بارز انحطاط دولت ساسانیان، در انظار عامه تلقی گشت. خسرو همراه زن محبوبش شیرین و دو پسر او مردانشاه و شهریار، از دجله عبور کرد و به ویه اردشیر در قسمت غربی دجله رفت.

 

خلع و قتل خسرو پرویز

در این روزهای بحرانی، نفوذ زن مسیحی خسرو، شیرین بقدری بود که شاه بالاخره در صدد درآمد، به جای پسر بزرگ خویش شیرویه، معروف به قباد دوم که از مریم دختر موریکیوس امپراتور سابق بیزانس داشت، مردانشاه (پسر شیرین) را که کودکی خردسال بیش نبود، به ولی‌عهدی انتخاب کند. مسئلهٔ انتخاب ولی‌عهد، دراین هنگام که پادشاه ضعیف و بیمار بود، نمی‌توانست با مداخلهٔ بزرگان و نجبا برخورد نکند. ناخرسندی نجبا از انتخاب مردانشاه با سعی شیرویه جهت نیل به حق خویش، خسرو را مواجه با یک توطئهٔ خونین خانوادگی ساخت.

 

در روز ۲۴ فوریهٔ (پنجم اسفند) سال ۶۲۸ میلادی، خسرو پرویز، از سلطنت خلع شده و محبوس گردید. خسرو قبل از مرگ جواب قسمتی از اتهامات خود را داد. محاکمه و دفاعیات خسرو پرویز در تاریخ طبری و تاریخ بلعمی و شاهنامه ثبت شده‌است. شیرویه با نام قباد دوم، سلطنت خود را آغاز کرد. هفده یا به قولی هجده پسر خسرو که نامشان در روایت حمزه اصفهانی هست، به امر شیرویه اعدام شدند. نوشته شده که آنها را در جلوی چشم پدر، کشتند. سرانجام پس از پنج روز حبس، خسرو پرویز در زندان به دست مهرهرمزد پسر مردانشاه، به قتل رسید.

#بتسابه #مهدوی
@
naghshnegareh
betsabehmahdavi.ir
delshiftegan.ir

 


 

#خسرو_پرویز4

دکتر بتسابه مهدوی

با کشته شدن خسرو پرویز شیرازه دولت ساسانی هم از هم گسست. قدرتی که از او سلب شد پس از او در جای دیگر قرار نگرفت، نه کسانی را که به عنوان شاه بر تخت سلطنت می‌نشستند یا می‌نشاندند چنان دوامی بود که قدرتی به دست آورند و بر اوضاع مسلط شوند، و نه از میان سران و سرداران که خود دستخوش نفاق و اختلاف و با هم در ستیز بودند کسی توانست قد علم کند و با غلبه بر مشکلات فراوانی که در راه بود امور از هم گسیخته کشور را سر و سامانی دهد.

 

ترقی موسیقی ایرانی در زمان خسرو پرویز

دوران پادشاهی خسرو پرویز در زمینهٔ موسیقی یک دوران طلایی محسوب می‌شد. با آن‌که از این موسیقی خسروانی جز نام بعضی الحان و پاره‌ای سازها باقی نیست، احتمال دارد که در موسیقی بعد از اسلام تا وقتی مثل عصر ما به گرایش‌های غربی آلودگی نیافته بود، بتوان چیز مبهمی از آن بازیافت. این‌که موسیقی عربی هم در شکل رایج در بغداد و حتی در شکل رایج در حجاز و اندلس، تا حدی تحت تأثیر موسیقی ساسانی بوده‌است، نشان می‌دهد که این احتمال چندان بیمورد نیست. البته قبل از وی نیز انوشیروان، بهرام گور، و حتی اردشیر یکم نیز به موسیقی علاقهٔ خاص نشان داده‌اند اما اوج ترقی موسیقی ساسانی مربوط به دوران خسرو پرویز شد. در بین نام‌آوران موسیقی این عصر نام باربد (فهلبد)، سرکش، سرکب و نکیسا به عنوان استادان کلاسیک موسیقی ایران باقی‌است.

 

خسروپرویز از نظر کریستن‌سن

کریستنسن در کتاب ایران در زمان ساسانیان در مورد شخصیت خسروپرویز چنین نوشته‌است: خسرو پرویز خود را انسانی جاودان در میان خدایان و خدایی توانا در میان آدمیان می‌نامید. وی مردم را حقیر می‌شمرد و برای اندوختن ثروت مردم و بزرگان را در فشار قرار می‌داد. وی زمانی دستور داد ۳۶٬۰۰۰ زندانی را از دم تیغ بگذرانند و نیز قصد داشت همه سپاهیانی که از هراکلویس شکست خورده بودند را بکشد. البته این دستور با وساطت بزرگان انجام نشد. خسرو پرویز دل‌بستگی بسیاری به مال‌اندوزی داشت. وی در تیسفون نزدیک به ۸۰۰ میلیون مثقال طلا اندوخته داشت. وی بسیار کینه‌توز و دسیسه‌گر بود و از طریق همین دسیسه‌ها توانست دشمنانش را از پای درآورد. در سال ۶۰۴ میلادی به توصیه منجمان و پیشگویان پایتختش را از تیسفون به دستگرد منتقل کرد. شهری که بیست و چند سال بعد به دست رومیان تصرف شد و غنایمی بسیاری از گنجهای خسرو بدست آنان افتاد خسرو از پایتخت گریخت و در مکان امنی که خارج از شهر برگزیده بود کشته شد.

 

میراث ادبی

خسرو پرویز نامه‌ای به پسرش، شیرویه نوشت؛ این نامه، پاسخ به دادخواست شیرویه علیه خسرو بود که در آن، اتهاماتی بر پدر وارد کرده بود. گرچه رد و بدل چنین مکاتباتی نامحتمل نیست، ولی به نظر می‌رسد که این نامه را طرفداران خسروپرویز پس از کشته شدن این شاه، به منظور تبرئه او، درست کرده باشند. در هر حال، اصل پهلوی نامه در دست نیست، ولی اقتباس‌هایی از ترجمه عربی آن در کتاب‌های عربی و فارسی نقل شده است. احتمال دارد بخش‌هایی از آن در خدای‌نامۀ پهلوی وجود داشته و از طریق ترجمه عربی این کتاب، به منابعی چون شاهنامه راه یافته باشد. مفصل‌ترین تحریر این نامه در شاهنامه، تاریخ طبری و تاریخ بلعمی آمده است. در شاهنامه شیرویه هفت اتهام بر پدر وارد آورده است و در طبری هشت اتهام ذکر شده، ولی در تاریخ بلعمی تعداد اتهامات به نه می‌رسد. از گفته فردوسی برمی‌آید که وی این سخنان را به صورت پیام شفاهی بیان داشته و بعد آن را به صورت مکتوب درآورده است. همین مطلب از عبارات طبری و بلعمی نیز مستفاد می‌شود. اتهامات نقل شده در شاهنامه که نظایرشان در منابع دیگر آمده، عبارتند از:

کشتن پدر

جمع‌آوری ثروت

نگه‌داشتن سپاهیان در مناطق دوردست

ناسپاسی نسبت به قیصر و پس ندادن صلیب

ستاندن خواسته از بیچارگان

زندانی‌کردن شانزده تن از فرزندان.

 

حامل پیام در شاهنامه، دو تن به نام‌های اَشتاگشسپ (یا اسفاگشسپ) یا صورت خلاصه آن اَشتاد (یا اسفاد) و خرادبُرزین ذکر شده‌اند. دو مورخ دیگری که مطالبی از این پیام را آورده‌اند، عبارتند از: ثعالبی، که چهار اتهام را ذکر کرده و دینوری، که شش اتهام را آورده است. ابن مسکویه، تنها به ذکر جرایمی می‌پردازد که موجب برکناری و کشته شدن خسروپرویز شد. مسعودی، یعقوبی و ابن بلخی، فقط از پیام‌های مبادله شده، بدون شرح مضمون آنها، ذکر کرده‌اند.

#بتسابه #مهدوی
@
naghshnegareh
betsabehmahdavi.ir
delshiftegan.ir

 

#خسرو_پرویز5

دکتر بتسابه مهدوی

 

علاوه بر این اتهام‌ها و پاسخ بدان‌ها، نامه خسروپرویز متضمن نصایحی به فرزند خود درباره چگونگی امور کشور است و باید آنها را از نوع اندرزهای سیاسی به شمار آورد. چنین می‌نماید که این نامه، بسیار مفصل‌تر از آن بوده است که در کتاب‌های عربی و فارسی نقل شده است. زیرا در کتاب‌های دیگر، عبارات نصیحت‌آمیزی از آن نقل گردیده که در متن نامه منقول در این کتاب‌ها، وجود ندارد. از جمله، ابن قتیبه، در چند مورد از این نامه، مطالبی را آورده است. این نصایح، همگی از نوع اخلاق عملی است: درباره برگزیده عامل خراج؛ لزوم مشاوره؛ مجازات؛ دقت در گفتار و صدور فرمان و خویشتن‌داری در هنگام خشم و ترغیب به بردباری و بخشایش و مانند آن؛ و میانه‌روی و اعتدال و نظایر این موارد.

 

عامری، جملاتی از این نامه را در مورد برگزیدن کارگزاران نقل کرده است. همین نویسنده و طرطوشی و ثعالبی، جمله نصیحت‌آمیزی را از قول پرویز خطاب به پسرش در مورد میانه‌روی در بخشش به سپاهیان از همین نامه نقل کرده‌اند.

 

عجایب بارگاه خسرو پرویز

 

«ساسانیان» اثر «کریستین سن» یکى از منابعى است که به این عجایب اشاره کرده است و از گنج گاو، دستمال نسوز، تاج یاقوت‌نشان، تخت طاقدیس، طلاى مشت افشار، گنج بادآورد و شطرنجى از یاقوت و زمرد به عنوان عجایب هفت‌گانه بارگاه پادشاه ساسانى نام برده است. فردوسى نیز در قصیده ای، از «هفت گنج» خسروپرویز نام مى‌برد. هندیان بودایى هم به تقلید از «هفت گنج» خسروپرویز، پادشاه ساسانى، «هفت گوهر» را ترتیب داده بودند.

 

گنج گاو

کشاورز مثل هر روز، «غباز» (خیش گاو آهن) را برداشت و به سوى مزرعه حرکت کرد. به مزرعه که رسید توشه ظهر را زیر درختى گذاشت و با «غباز» به سمت راست مزرعه رفت. تا «غباز» را در زمین فرو کرد متوجه شیئى سخت شد. با دست شروع به کندن زمین کرد و ناگاه با ظرف قدیمى برخورد کرد. آن را بیرون آورد، ولى باورش نمى‌شد. ظرف پر از سکه بود. سکه را که نگاه کرد نام اسکندر روى آن حک شده بود. کشاورز براى نشان دادن حسن نیت خود نسبت به پادشاه خسروپرویز ظرف را نزد او برد. شاه فورا دستور داد تا مزرعه را بکنند و ظروف دیگر را از خاک بیرون بکشند. صد کوزه نقره و طلا که مهر اسکندر بر آن حک شده بود، از خاک بیرون آمد. خسرو پرویز، این گنجینه را که یکى از عجایب هفت گانه کاخش بود، گرفت و یکى از کوزه‌ها را به کشاورز داد. گنج را در جایى از کاخ مخفى کرد و آن را «گنج گاو» نامید.

 

دستمال نسوز خسرو‌پرویز

یکى دیگر از عجایب بارگاه خسروپرویز دستمال او بود. شاه بعد از هر غذا خوردن با دستمال، دست‌هاى خود را پاک مى‌کرد و چون کثیف و چرب مى‌شد آن را درون آتش مى‌انداخت تا آتش آن را تمیز کند، دستمال پاک مى‌شد ولى نمى‌سوخت. به احتمال قوى جنس این دستمال از پنبه کوهى بوده است.

 

تاج یاقوت‌نشان خسرو پرویز

از دیگر عجایب کاخ او تاج خسرویى بود. تاج خسرو پرویز از مقدار زیادى طلا و مروارید ساخته شده بود. یاقوت‌هاى به کار رفته در تاج طورى مى‌درخشید که به جاى چراغ در شب از آن استفاده مى‌کردند و یاقوت‌هایش همه جا را روشن مى‌کرد. زمردهایش چشم افعى را کور مى‌کرد. این تاج آنقدر سنگین بود که زنجیرهایى از طلا را از سقف آویزان کرده بودند و تاج را بر این زنجیرهاى طلا بسته بودند، طورى که تاج به هنگام نشستن شاه روى سرش قرار بگیرد و سنگینى تاج را احساس نکند.

 

تخت طاقدیس بارگاه خسروپرویز

یکى دیگر از عجایب بارگاه خسرو تخت طاقدیس اوست. شکل این تخت مانند طاق بود و جنسش از عاج و نرده‌هایش از نقره و طلا بود. سقف این تخت از زر و لاجورد بود. صور فلکی، کواکب، بروج سماوی، هفت اقلیم، صورت‌هاى پادشاهان، مجالس بزم و شکار، بر این سقف، حک شده بود. روى آن وسیله‌اى براى تعیین ساعت روز نصب شده بود. چهار یاقوت، هر یک به تناسب یکى از فصول سال دیده مى‌شد. بر بالاى آن وسیله اى بود که قطراتى مانند قطرات باران را فرو مى‌ریخت و صدایى رعدآسا به گوش مى‌رسید.

 

طلاى مشت افشار

خسروپرویز قطعه طلایى اعجاب انگیز داشت که به طلاى مشت فشار یا مشت افشار معروف بود. این قطعه طلا به اندازه مشت پادشاه و چون موم نرم بود. این قطعه زر به هر شکلى حالت مى‌گرفت. این قطعه طلا را از معدنى در تبت براى خسرو استخراج کرده بودند و200 مثقال وزن داشت.

 

گنج بادآورد

«گنج بادآورد» از عجائب دیگر دستگاه پرویز است. هنگامى که ایرانیان اسکندریه را محاصره کردند، رومیان ثروت شهر را در کشتى‌هائى نهادند تا به مکانى امن بفرستند، اما باد به جهت مخالف وزید و کشتى به سمت ایرانیان آمد. ثروت را به تیسفون بردند و «گنج باد آورد» نامی‌دند.

#بتسابه #مهدوی
@
naghshnegareh
betsabehmahdavi.ir
delshiftegan.ir

 

 

#خسرو_پرویز6

دکتر بتسابه مهدوی

 

#شطرنجى_از_یاقوت_و_زمرد

از عجایب دیگر دستگاه پادشاه ساسانی، شطرنج مخصوصى از جنس یاقوت و زمرد بود.

خسروپرویز شاید از معدود پادشاهانى باشد که از همسرش نیز در برخى از منابع تاریخى به عنوان یکى از عجایب دربار او نامبرده شده است. در تاریخ ثعالبى به جز آنچه که در بالا اشاره شد، از زن او شیرین، قصرش تیسفون، درفش کاویانی، رامشگران دربار ساسانی، اسب خسرو به نام شبدیز و فیل سفید دربار نیز به عنوان گنج‌هاى خسرو و عجایب دربار او یاد شده و درباره برخى از آنها توضیحاتى آمده است. در تاریخ ثعالبى آمده است: «شیرین و خسرو در جوانى دلباخته یکدیگر شدند، اما وقتى خسرو به پادشاهى رسید شیرین را فراموش کرد.

 

شیرین که بار دیگر در پى جلب عشق خسرو برآمده بود، روزى در سر راه شکار او قرار گرفت و آتش عشق فراموش شده در دل خسرو روشن شد. اودر همان لحظه او را به زنى گرفت. شیرین بعد از راهیابى به کاخ پس از چندى مریم بانوى اول زرتشتیان را مسموم کرد و خود زن اول دربار شد.»

اسب خسرو «شبدیز» هم از دیگر عجائب کاخ اوست که در تاریخ ثعالبى از آن نامى به‌میان آمده است. خسرو گفته بود اگر کسى خبر مرگ «شبدیز» را بدهد او را خواهد کشت. هنگامى که «شبدیز» مرد تنها «باربد» جرات کرد نغمه اى را بخواند و در آن خبر مرگ شبدیز را بدهد. او خواند: «دیگر شبدیز نمى‌خواند و نمى‌چرد.» شاه گفت: «مگر او مرده است.» وباربد گفت: «شاه چنین فرماید.»

«باربد» خود نیز از عجائب دستگاه پرویز بود. «سرکس» از خنیاگران دربار که به او حسادت مى‌کرد در فرصتى مناسب او را کشت. خسرو وقتى دانست باربد به دست سرکس کشته شده است دستور قتل «سرکس»را هم داد.

تخت طاقدیس. تخت خسرو پرویز را که از فریدون به وی رسیده بود طاقدیس می‌گفتند. گویند جمیع حالات فلکی و نجومی ‌در آن ظاهر می‌شده و آن سه طبقه بوده و در هر طبقه جمعی از ارکان دولت او جابجا قرار می‌گرفته اند و خسرو پرویز بر آن تخت ملحقات و تصرفات کرده بود. طول آن تخت یکصد و هفتاد ذراع و عرض آن یکصد و بیست ذراع و مکلل بجواهر بود.

#بتسابه #مهدوی
@
naghshnegareh
betsabehmahdavi.ir
delshiftegan.ir

 

 

  • بتسابه مهدوی