دکتر بتسابه مهدوی
سیاوش
یکی از اسطوره های ملی ایرانیان . که زمان
های مدیدی سوگ سیاوش را هر ساله گرامی میداشتند . پسر کیکاوس و پدر کیخسرو . سودابه
زن کیکاوس عاشق او شد که سیاوش از او امتناع ورزید . سودابه به همین جهت اورا نزد پدر
متهم ساخت و سیاوش به توران زمین نزد افراسیاب رفت و فرنگیس، دختر وی را به زنی گرفت
. گرسیو برادر افراسیاب به سیاوش حسد برد و افراسیاب را وادار به کشتن او کرد . که
کشته شدن سیاوش باعث جنگهای طولانی میان ایرانیان
و تورانیان گشت .
نوشته اند که روزی طوس، گیو، گودرز و چند پهلوان
نامی دیگر به شکار رفتند. آنها پس از پیمودن مسافتی به یک شکارگاه سرسبز و بکر و پربرکت
رسیدند و به شکار پرداختند. چون آن شکارگاه پر از شکار بود دیری نپایید که چند حیوان
را شکار کردند. آنها پس از پایان شکار به قصد گردشی کوتاه در اطراف نخجیرگاه، پیش تاختند
تا به جنگلی انبوه رسیدند. در حال گشت و گذار و تماشای سرزمین بکر و زیبا، ناگهان وجود
زنی بسیار زیبا و جوان در آن مرغزار، نظر همگان را به خود جلب کرد:
به بیشه یکی خوب رخ یافتند پر از خنده
لب هر دو بشتافتند
گیو که از دیدن دختر زیبا و جوان در این دشت
و جنگل انبوه شگفت زده شده بود بیدرنگ شرح حال و علت تنهایی اش را در جنگل پرسید. دختر
جوان پاسخ داد : « از دست بدمستی ها و شراب خوارگی های زیاد و پرخاشگری و بدرفتاری
پدر، خانه و خانواده ی خود را رها کرده و از ترس جانم فرار کرده به این جنگل پناه آورده
ام.
شب تیره مست آمد از دشت سور همان چون مرا دید جوشان ز دور
یکی خنجری آبگون برکشید هما خواست از تن سرم را برید
شاپور ذوالاکتاف :
شاپور دوم پادشاه مقتدر ساسانی که پس از خلع
آذر نرسی بر تخت پادشاهی ایران جلوس کرد و هفتاد سال پادشاهی کرد . او یکی دیگر از
پادشاهان بزرگ ایران است که چندین بار از حمله اعراب به ایران جلوگیری کرد و با اندیشه
نیک سرزمین آریایی ما را از هجوم بیگانگان محفوظ داشت . او را به این جهت ذوالاکتاف
میخوانند که دارای شانه های پهن و بزرگ بود . در بعضی از کتب تاریخی گفته شده است به
دلیل آنکه پس از اسیر کردن مهاجمین ( اعراب ) از کتف آنان طنابی عبور میداده و همه
را به طناب میکشیده ذوالاکتاف نامیده شده ولی این باور با ابهت و منش نیاکان ما در
تضاد است .
فریدون
فریدون پادشاه پیشدادی بود که با یاری کاوه
آهنگر بر ضحاک ستمگر چیره شد. او پادشاه جهان گشت و آنگاه جهان را میان سه پسرش سلم؛تور
و ایرج بخشید.در شاهنامه از شاهان ستوده و نیک ایران است.فردوسی او را نمادی از نیکویی
و داد و دهش میداند:
فریدون فرخ فرشته نبود ز مشک و ز عنبر سرشته نبود
بداد و دهش یافت آن نیکوئی تو داد و دهش کن فریدون توئی
در شاهنامه، فرانک مادر فریدون و همسر آبتین
است .او با همسرش در دهکدهای با کشاورزی میزیستند.همسرش آبتین به دست ضحاک کشته شده
بود و ضحاک با خوابی که دیده بود در جستجوی فریدون بود.فرانک با فرزند به کوه و دشت
گریخت. فرزندش را به دشتبانی سپرد تا از آزار ضحاک در امان بماند.چندی پس از آن باز
کودک را از دشتبان گرفت تا جانش را در امان دارد وبا فرزندش در کوه البرز به پیرمرد
پارسایی پناه برد تا فریدون بالید و بزرگ شد.
دکتر بتسابه مهدوی
27 بهمن 1395
تهران